#جانم_میرود
به قلم فاطمه امیری
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#جانم_میرود #قسمت88 مهیا، دو کاسه ی بستنی را روی میز گذاشت. زهرا، کنجکاو به او نزدیک شد. _خب بگو..
#جانم_میرود
#قسمت89
_ای بابا! این دیگه کیه؟!
دوباره رد تماس زد....
مهران از صبح تا الان چند بار تماس گرفته بود. اما مهیا، همه را رد تماس زده بود...
چادرش را مرتب کرد؛ کیفش را برداشت؛ و گفت:
_مامان بریم؟!
_بریم!
مهلا خانم و مهیا، برای عیادت مریم، آماده بودند.
بعد از فشار دادن دکمه آیفون، شهین خانوم در را برایشان باز کرد.
محمد آقا، خانه نبود و چهار نفر در پذیرایی نشسته بودند.
مریم، سینی شربت را جلویشان گذاشت.
_بنشین مریم! حالت خوب نیست.
_نه! بهتر شدم. دیشب رفتم دکتر، الان خیلی بهترم.
مهلا خانم، خداروشکری گفت.
_پس مادر... مراسم عقدت کیه؟!
شهین خانم آهی کشید و گفت:
_چی بگم مهلا جان... هم مریم هم محسن می خوان که شهاب، تو مراسم عقد باشه... ولی خب، تا الان که از شهاب خبری نیست.
شهین خانم، نگاهی به دخترکش انداخت، که با ناراحتی سرش را پایین انداخته بود.
_محمد آقا هم گفت، اگه تا فردا شهاب نیاد پس فردا باید مراسم برگزار بشه...
مهلا خانم، دستش را روی زانوی شهین خانوم گذاشت.
_خدا کریمه، شهین جان! خوب نیست زیاد طولش بدین.... بالاخره جوونند، دوست دارند با هم برند بیرون، بشینند حرف بزنند، حاج آقا خوب کاری میکنه
مهیا، اشاره ای به مریم کرد.
بلند شدند و به سمت اتاق مریم رفتند.
مریم روی تخت نشست.
_چته مریم؟!
مریم، با چشم هایی پر از اشک، به مهیا نگاهی کرد.
_خبری از شهاب، نیست..
با این حرف مریم، مهیا احساس ضعف کرد. دستش را به میز گرفت، تا نیفتد.
با اینکه خودش هم حالش تعریفی نداشت، اما دلش نمی آمد، به مریم دلداری ندهد.
با لبخندی که نمی توان اسم لبخند را رویش گذاشت...
کنار مریم نشست و او را در آغوش گرفت.
_عزیزم...خودش مگه بهتون نگفته، نمیشه بهتون زنگ بزنه؟! کارش هم حتما طول کشیده، اولین ماموریتش که نیست! مگه نه؟!
مریم از آغوش مهیا، بیرون آمد و با چشمانی پر اشک به مهیا نگاه کرد.
_ولی من می خوام تو مراسم عقدم داداشم باشه! انتظار زیادیه!
_انتظار زیادی نیست! حقته!اما تو هم به فکر محسن باش؛ از مراسم بله برونتون یه هفته گذشته، خوب نیست بلا تکلیف بگذاریش...
_نمی دونم چیکار کنم؟ نمی دونم !
_بلند شو؛ لوس نشو!
مراسم عقد و برگزار کنید. از کجا میدونی تا اون روز، شهاب نیاد. یا اگه هم نیومد، تو عروسیت جبران میکنه.
مریم لبخندی زدبوسه ای به گونه ی مهیا زد.
_مرسی مهیا جان!
_خواهش میکنم خواهری. ما بریم دیگه...
_کجا؟! زوده!
_نه دیگه بریم... الان پدرم هم میاد.
مریم بلند شد.
_تو لازم نیست بیای! بنشین چشمات سرخ شده نمی خواد بیای پایین..
همانجا با هم خداحافظی، کردند.
مهیا از اتاق مریم خارج شد. نگاهی به در بسته ی اتاق شهاب انداخت.
با صدای مادرش، از پله ها پایین رفت.
_بریم مهیا جان؟!
_بریم...
💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐
بامــــاهمـــراه باشــید
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#صفحه_492ازقرآن⚫️
#جز25⚫️
#سوره_زخرف⚫️
ثواب تلاوت این صفحه هدیه به #شهید_عبدالعلی_کلبادی_نژاد
#ختم_قرآن
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
📌حسین را بشناس
👤 استاد #رائفی_پور :
🔅امام زمان وقتی ظهور میکنند اهل عالم را خطاب قرار میدهند و خود را با #امام_حسین علیهالسلام معرفی میکنند و میفرماید:
«آگاه باشید ای اهل عالم! من دوازدهمین امام هستم، آگاه باشید ای اهل عالم! که منم شمشیر انتقامگیرنده، آگاه باشید ای اهل عالم! که جَد من حسین را تشنهکام کشتند»
🚩 دلیل اینکه امام، مردم دنیا را مخاطب قرار میدهند این است که هنگام ظهور، مردم امام حسین را میشناسند. پس حسین را بشناس...!
📚 سخنرانی لبیک یا حسین، لبیک یا مهدی / آذر ۹۳، مشهد
#الّلهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَـ_الْفَرَج
🍃🌻☘🌼🍃🌻☘🌼🍃🌻☘🌼
🌷سلام صبح زیباتون بخیر
پنج شنبه تون معطر
به ذکر عطر خوش صلوات
بر حضرت محمد (ص)
و خاندان پاک و مطهرش
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ
وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
در پناه لطف حق تعالی و
عنایت اهل بیت علیهم السلام
عاقبت بخیر باشید ان شالله
🌷پنج شنبه تون پر برکت
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
نگویید جا ماندهایم!
👌 کسی که قلب و روحش رفته، جامانده نیست. جامانده کسی است که عشق و شور و طلب زیارت اربعین به ذهنش هم نرسیده و علاقه ندارد. اگر به هر دلیلی اشتیاق رفتن هست و شرایطش نیست خیری بوده و ثواب نیت را بردهاید.
شاکر باشید و نگویید جا ماندهایم.🙏
🔸آیتالله جوادی آملی
#اربعین
دوستان پاییز هم از راه رسید ....
چقدر سریع روزها و ماهها میگذره ....
عمری که میگذره و حواسمون بهش نیست.
دوستان خوب همراه با توجه به فضای متشنج این روزها در مورد #واکسن یه مطلبی میزارم میکنیم ان شاءالله خودتون با بصیرت خودتون به نتیجه خوبی میرسید 👇👇👇
🔻 داستان من و واکسن
🔹 من یک آدم معمولی ام و تخصص و آشنائی خاص در حوزه پزشکی ندارم، کرونا اومده و دارن واکسیناسیون عمومی میکنن و میگن خوبه برای پیشگیری البته بعضیا هم میگن واکسن عوارض بدی داره برای سلامتی، منم خیلی مرددم در اینکه واکسن بزنم یا نزنم! واکسن خوبه یا بده!
✅ یکی بهم گفت: بهترین کار اینه که مراجعه کنم به کارشناسان و ببینم اونا چی توصیه میکنن بالاخره اونا درسشو خوندن، علمشو دارن، قدرت تشخیصشو دارن منم رفتم سراغ کارشناسا و دیدم:
1️⃣ یک عده از متخصصین میگن واکسن خیلی بده اگه بزنه میمیری، عقیم میشی، همجنسگرا میشی و ... میگن اساس تولید واکسنا مال صهیونیستا هست اونا هم که دشمن ما هستن
🤔 سوالی که ذهنم رو مشغول میکنه اینه که در بحث مرگ و عقیمی و همجنسگرایی بر مبنای چه اسنادی این ادعا رو میکنن؟! این واکسن تازه تولید شده پس اینا از کجا خبر دارن؟!!! توی ذهنم هزار سوال پیش میاد که هیچ جواب منطقی و مستدلی براش پیدا نمیکنم
🤔 ولی راجع به صهیونیستها درست میگن در دشمنی اینا با ما هیچ شکی نیست اما مگه مسئولین ما اینو نمیدونن؟! نیروهای امنیتی ما نمیدونن؟! اینقدر مملکت بی در و پیکر هست که اینجوری صهیونیستا بیان به مردم ما واکسن بزنن و ما رو عقیم کنن و بکشن!!! باز هزار سوال دیگه توی ذهنم میاد که جوابی براش پیدا نمیکنم
2️⃣ یک عده از متخصصین هم میگن واکسن خیلی خوبه و حتما تزریق کن تا ایمنی بدنت رو بالا ببری و دیگه نگران مرگ ناشی از کرونا نباشی و ...
🤔 اینجا هم کلی سوال بی جواب برام ایجاد میشه عوارض واکسن چیه!جیوه توی واکسنا چکار با بدنم میکنه!! اگه عقیم بشم تکلیفم چیه! اگه بمیرم چی! تفاوت واکسنها چیه؟!! کدومشون بهتره؟!
🤔 چرا مسئولین توضیح کاملی راجع به محاسن و عوارض واکسن نمیدن!! چرا کسی پاسخگو نیست!! علت مرگ های این روزای کرونا چیه! تناقضات پروتکلها رو چطور توجیه میکنن!
✅ خلاصه با مراجعه به نظرات متخصصان بیشتر گیج شدم، اینقدرم تخصص ندارم که بفهمم کدومشون درست میگه! ذهنم درگیر و مشوش شده، همش نگرانم که قراره چه بلایی سر ما بیاد یک عده میگن واکسن نزنی میمیری یک عده میگن واکسن بزنی میمیری همه شون هم متخصصن😭 اصلا گویا متخصصین میخوان ما بمیریم که در هر دو راه ما رو به مرگ میرسونن
✅ کلافه بودم و سردرگم که چکار کنم؟ واکسن بزنم یا نزنم؟! از نظر فکری هم داغون بودم و مشوش تا اینکه رسیدم به یکی از اساتید سابقم؛ بهم گفت چی شده؟! داغونی؟!ماجرا رو بهش گفتم
◀️ استادم بهم گفت بیا بشین کنار من، دوای دردت پیش منه؛ از سر ناامیدی نشستم کنارش و گفتم بگو تا از این وادی حیرانی خارج بشم و بتونم مثل سابق زندگی کنم. این اختلافات و دوگانگی ها زندگیم رو بهم ریخته😓
◀️استاد گفت: خب بنده خدا داری سرنا رو از سر گشادش میزنی، آخه چرا اینقدر خودتو انداختی توی رنج و گرفتاری؟ مگه تو قدرت تمیز اختلاف نظرات کارشناسا در این موضوع خاص رو داری که رفتی بهشون مراجعه کردی؟!! اختلاف نظر کارشناسا تا قیامتم ادامه داره تازه در همه موضوعاتم با هم اختلاف دارن، شناسائی درست و غلط بودنشم کار آدمای معمولی نیست
✅ گفتم خب پس تکلیف امثال من چیه؟ ما چطور باید بفهمیم راه درست چیه؟ کی اشتباه میگه کی درست؟ الان من چطور بفهمم باید واکسن بزنم یا نزنم؟
◀️ استادم گفت: در این مواقع چاره راه فقط و فقط رجوع به رهبری به عنوان ولی فقیه هست، اصلا یکی از وظایف رهبری همینه، در اختلافات و تنگناها ورود کنه و گره گشائی کنه
✅ گفتم مگه رهبری تخصص این کار رو داره؟ مگه کارشناس هست؟! بعدشم صدها و صدها مشکل اختلافی مثل این توی کشور هست خب مگه رهبری همه تخصص ها رو داره؟!
◀️ استاد گفت: نه، رهبری همه تخصص ها رو نداره اما وقتی موضوعات مهمی مثل واکسیناسیون پیش میاد رهبری به واسطه نظریات کارشناسان مختلف و بررسی اون نظرات در کارگروههای مشاوره تخصصی در سطح بالا موضوعات رو بررسی میکنن و خروجی و جمع بندی نظرات کارشناسا رو رهبری به عنوان فصل الخطاب به مردم اعلام میکنه
◀️ استاد ادامه داد: وقتی رهبری اعلام میکنه واکسیناسیون عمومی باید حتما انجام بشه یعنی برآیند نظر کاشناسان مختلف ضرورت واکسن زدن آحاد جامعه هست، در حقیقت رهبری بجای من و شما و آحاد مردم رفته تحقیق کرده بررسی کرده نظر کارشناسان مختلف رو شنیده و در نهایت داره به ما جمع بندیش رو ارائه میکنه
✅ به استادم گفتم: خدا خیرت بده که گره ذهنم رو باز کردی و از یک غصه بزرگ نجاتم دادی، وقتی رهبری داره نتیجه و جمع بندی نظرات کارشناسان رو به من میده چرا منی که قدرت تشخیص نظر درست و غلط کارشناسا رو ندارم برم خودمو توی منجلاب نظرات مختلفشون بندازم
✅ خدایا بیکران سپاس که آقایی رو به ما دادی که در این برهه های سخت و تنگناهای پیچیده راهنمای ما باشه و دست ما رو بگیره و از این فتنه ها نجات بده
#سیداحمدرضوی
#واکسن
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹