eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
26.3هزار دنبال‌کننده
11.9هزار عکس
2.5هزار ویدیو
83 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂🌹🍂🌹🍂🌹🍂🌹🍂🌹 🍂🌹🍂🌹🍂🌹🍂 🍂🌹🍂🌹🍂 🍂🌹🍂 🍂🌹 🧕🏻🧝🏻‍♀ ❤️ خانم محترم اگر توانستی همسرت باشی زندگی شما از آفات و بلاهایی که محیط اجتماع فراهم کرده در امان می ماند. ✍ خانمهای گل لطفا به نقش و اهمیت بالای خودتون در زندگی مشترک و حفظ کیان خانواده توجه کنید. 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(ع) چه تفاوت بکند ناله کند یا نکند که دل سوخته را ناله مداوا نکند چه تفاوت بکند پا بکشد یا نکشد کاش می‌شد خودش اینقدر تقلا نکند زهر اینبار چه دارد متورم شده است زهر با این تن بیمار مدارا نکند این جوانی که کنار پدر اُفتاده زمین چه کند گریه اگر بر سرِ بابا نکند اینهمه جایِ جراحات برای شام است زهر هرچند که سخت است چنین تا نکند نَفَس آخر و با روضه‌ی ویرانه گریست نشد او یاد غمِ عمه‌ی خود را نکند شهادت پنجمین اختر تابناک ولایت و امامت تسلیت باد🖤 @zendegiasheghane_ma
هدایت شده از 💕زندگی عاشقانه💕
خاطرات قدم خیر محمدی کنعان (همسر شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر) 💞 @zendegiasheghane_ma
💕زندگی عاشقانه💕
#دختر_شینا #بهناز_ضرابی_زاده #قسمت249 #فصل_نوزدهم بچه ها داشتند تلویزیون نگاه می کردند. خدیجه مشغ
با تعجب پرسیدم: «می خواهید بخوابید؟! هنوز سر شب است. بگذارید شام درست کنم.» گفت: «گرسنه نیستم. خیلی خوابم می آید. جای من و برادرت را بینداز، بخوابیم.» بچه ها دایی شان را دوره کرده بودند. احوال شینا را از او پرسیدم. جواب درست و حسابی نداد. توی دلم گفتم: «نکند برای شینا اتفاقی افتاده.» برادرم را قسم دادم. گفتم: «جان حاج آقا راست بگو، شینا چیزی شده؟!» امین هم مثل پدرشوهرم کلافه بود، گفت: «به والله طوری نشده، حالش خوب است. می خواهی بروم فردا بیاورمش، خیالت راحت شود؟!» دیگر چیزی نگفتم و رفتم جای پدرشوهرم را انداختم. او که رفت بخوابد، من هم بچه ها را به برادرم سپردم و رفتم خانه خانم دارابی. جریان را برایش تعریف کردم و گفتم: «می خواهم زنگ بزنم سپاه و از صمد خبری بگیرم.» خانم دارابی که همیشه با دست و دل بازی تلفن را پیشم می گذاشت و خودش از اتاق بیرون می رفت تا من بدون رودربایستی تلفن بزنم، این بار نشست کنار تلفن و گفت: «بگذار من شماره بگیرم.» نشستم روبه رویش. هی شماره می گرفت و هی قطع می کرد. می گفت: «مشغول است، نمی گیرد. انگار خط ها خراب است.» نیم ساعت نشستم و به شماره گرفتنش نگاه کردم. انگار حواسش جای دیگری بود. زیر لب با خودش حرف می زد. هنوز یکی دو شماره نگرفته، قطع می کرد. گفتم: «اگر نمی گیرد، می روم دوباره می آیم. بچه ها پیش برادرم هستند. شامشان را می دهم و برمی گردم.» برگشتم خانه. برادرم پیش بچه ها نبود. رفته بود آن یکی اتاق پیش پدرشوهرم. داشتند با صدای آهسته با هم حرف می زدند، تا مرا دیدند ساکت شدند. دل شوره ام بیشتر شد. گفتم: « چرا نخوابیدید؟! طوری شده؟! تو را به روح ستار، اگر چیزی شده به من هم بگویید. دلم شور می زند.» پدرشوهرم رفت توی جایش دراز کشید و گفت: «نه عروس جان، چیزی نشده. داریم دو سه کلام حرف مردانه می زنیم. تعریف خانوادگی است. چی قرار است بشود. اگر اتفاقی افتاده بود که حتماً به تو هم می گفتیم.» برگشتم توی هال. باید برای شام چیزی درست می کردم. زهرا و سمیه و مهدی با هم بازی می کردند. خدیجه و معصومه هم مشق می نوشتند. از دل شوره داشتم می مردم. دل توی دلم نبود. از خیر شام درست کردن گذشتم. دوباره رفتم خانه خانم دارابی. گفتم: «تو را به خدا یک زنگی بزن به حاج آقایتان، احوال صمد را از او بپرس.» ادامه دارد...✒️ @zendegiasheghane_ma 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
دیوانه من گشته گریزان امشب شده در وادی غم بی سر و سامان امشب به امیدی که برد ره به بیابان بقیع سر نهاده است به هر کوی و بیابان امشب می رود تا که ببیند به کجا دردل خاک پیکر حضرت باقر شده پنهان امشب بشتابید در آن مدفن بی شمع و چراغ کند از آتش دل شمع فروزان امشب التماس دعای فرج شبتون پر نور @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ ✅ ‌هر روز صبح به یادت هستم سلام بر پدر همه عالم🌷 صبح بخیر امام مهربانم دستی به روی سینه 💫و دستی به سوی تو روی لبم گــل می کند آقا سـلام از دور💚✋🏻 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برداشت هایی از کتاب 🔰🔰🔰 🌸 به نقل از امام رضا علیه السلام جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه و آله فرود آمد و گفت؛ ای محمد ! پروردگارت به تو سلام می رساند و می گوید: چونان بر درخت اند. هرگاه میوه برسد اگر چیده نشود ، خورشید آن را تباه می سازد و بادها آن را به اطراف می پراکنند. دوشیزگان نیز هرگاه بالغ شوند ، بهترین چیز برای آنان شوهر است وگرنه از فتنه و تباهی در امان نخواهند بود 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 ❤️ خانوم خونه ❤️ 🔔 ما نسبت به دخترانمون مسئولیم، نه تنها دختران خودمون بلکه دختران جامعه مون. باید هر کسی هر کاری از دستش بر می یاد برای ازدواج به هنگام دختران انجام بده ✅ پدر و مادرها به جای اینکه فهرستی از آرزوهای دست نیافته خودشون رو ملاک ازدواج دخترانشون قرار بدهند باید ملاک های دین مثل ایمان و اخلاق و رزق حلال رو ملاک قرار دهند و مابقی رو بسپارند به خدا. ❌ اگر دختران یک جامعه دیر ازدواج کنند و یا ازدواج نکنند اون جامعه به تباهی کشیده می شه 😍 با هر دارایی ای که داریم؛ با زبانمون، با مالمون، با آبرومون برای ازدواج جوانها به خصوص دختران جامعه مون قدم برداریم 👌 هر کسی هر کاری می تونه انجام بده، مثلاً یک دفتر بردارید و دختران و پسران مجردی که در اطرافتان می شناسید با مشخصاتشان یادداشت کنید و به هم معرفی کنید. تحقیق را هم به خانواده ها بسپارید. ( البته خودتان هم اگر شناخت دارید دریغ نکنید) 👈 یا متاهل ها می توانند چند نفری با رعایت اصول و حفظ کرامت خانواده ها، برای این امر مهم تلاش کنند و دختران و پسران مجرد را به هم معرفی کنند. @jalasaaat ارسال مطلب✅ کپی⛔️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤✨🖤✨🖤✨🖤✨🖤✨ 🕯راوی کرببلایم ، جگرم میسوزد 🍂سوز زهرست که پا تا به سرم میسوزد 🕯زهر تسکین شده بر آتش جان و جگرم 🍂از جفا سوخته مادر همه ى بال و پرم 🏴 (ع) را تسلیت عرض میکنیم. 🌟 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🧕🏻👩🏻‍💼 ▪️ از دوستانتان خیلی در منزل حرف نزنید. ممکن است همسر شما ، شما را با دوستتان مقایسه کند، و یا حتی به چیزی که ندیده دل ببندند. ▪️ شما اجازه ندارید درباره ، و یا خاص یک خانم با همسرتان که نامحرم است گفتگو کنید. 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹 ❤️ هر چقدر بیشتر به همسرتان بها بدهید خودتان بالا می روید و اگر تمام دنیا بر علیه شما جمع شوند نمیتوانند شما را در دید همسرتان خراب کنند. @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
* توصیه‌هایی برای همسران چگونه در تصمیم‌گیری‌های زندگی مشترک به تفاهم برسیم؟ 🎧 دکتر محمدی‌نیا روانشناس میگن بخاطر موضوعات مورد اختلاف، عشق و احترام بینتون رو از بین نبرید. 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🌸 آقا امام باقر عليه السّلام فرمودند: 🔸هر زنی که هفت روز شوهرش را خدمت کند، خداوند هفت در دوزخ را به روی او ببندد و هشت در بهشت را به رويش بگشاي تا از هر در که خواهد وارد شود 🌼🍃 فرمودند: هيچ زنی نيست که جرعه اي آب به شوهرش بنوشاند مگر آن که اين عمل او برايش بهتر از يک سال باشد. که روزهايش را روزه بگيرد و شبهايش را به عبادت سپری کند🌸🍃 📚وسائل الشيعه، ج۱۴ ص۱۲۳ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌💞 @zendegiasheghane_ma
💕زندگی عاشقانه💕
🌹✨🌹✨🌹✨✨🌹✨🌹✨🌹 #عید_غدیر #عید_ولایت پویش #من_غدیری_ام خانم بهشتی😊 آقای بهشتی 😊 فقط 11 روز مونده تا
پویش سلام ماتوشهرمون داریم ماسک میدوزیم همراه باکتاب و داروهای گیاهی ودمنوش بین نیازمندان توضیع کنیم و‌برنامه ریزی شده ک هرکس دوس داشت نفری ۱۰ پرس غذا خونه درست کنه و روهم بزاریم و بین نیازمندان تقسیم کنیم واینکه توشهرمون اهل تسنن هم هست بیشترمیخان اون منطقه هاپخش کنن ک تبلیغ غدیربشه☺️ 💞 @zendegiasheghane_ma
🌹 🌹 🌹 پایان سوره نسا😍 آغاز سوره مائده 😍 ثواب تلاوت این صفحه هدیه به 💞 @zendegiasheghane_ma
هدایت شده از 💕زندگی عاشقانه💕
خاطرات قدم خیر محمدی کنعان (همسر شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر) 💞 @zendegiasheghane_ma
💕زندگی عاشقانه💕
#دختر_شینا #بهناز_ضرابی_زاده #قسمت251 #فصل_نوزدهم با تعجب پرسیدم: «می خواهید بخوابید؟! هنوز سر شب
خانم دارابی بی معطلی گفت: «اتفاقاً همین چند دقیقه پیش با حاج آقا حرف می زدم. گفت حال حاج آقای شما خوبِ خوب است. گفت حاجی الان پیش ماست.» از خوشحالی می خواستم بال درآورم. گفتم: «الهی خیر ببینی. قربان دستت. پس بی زحمت دوباره شماره حاج آقایتان را بگیر. تا صمد نرفته با او حرف بزنم.» خانم دارابی اول این دست و آن دست کرد. بعد دوباره خودش تلفن را برداشت و هی شماره گرفت و هی قطع کرد. گفت: «تلفنشان مشغول است.» دست آخر هم گفت: «ای داد بی داد، انگار تلفن ها قطع شد.» از دست خانم دارابی کفری شدم. خداحافظی کردم و آمدم خانه خودمان. دیگر بدجوری به شک افتاده بودم. خانم دارابی مثل همیشه نبود. انگار اتفاقی افتاده بود و او هم خبردار بود. همین که به خانه رسیدم، دیدم پدرشوهر و برادرم نشسته اند توی هال و قرآنی را که روی طاقچه بود، برداشته اند و دارند وصیت نامه صمد را می خوانند. پدرشوهرم تا مرا دید، وصیت نامه را تا کرد و لای قرآن گذاشت و گفت: «خوابمان نمی آمد. آمدیم کمی قرآن بخوانیم.» لب گزیدم. از کارشان لجم گرفته بود. گفتم: «چی از من پنهان می کنید. اینکه صمد شهید شده.» قرآن را از پدرشوهرم گرفتم و روی سینه ام گذاشتم و گفتم: «صمد شهید شده. می دانم.» پدرشوهرم با تعجب نگاهم کرد و گفت: «کی گفته؟!» یک دفعه برادرم زد زیر گریه. من هم به گریه افتادم. قرآن را باز کردم. وصیت نامه را برداشتم. بوسیدم و گفتم: «صمد جان! بچه هایت هنوز کوچک اند، این چه وقت رفتن بود. بی معرفت، بدون خداحافظی. یعنی من ارزش یک خداحافظی را نداشتم.» دستم را روی قرآن گذاشتم و گفتم: «خدایا! تو را قسم به این قرآنت، همه چیز دروغ باشد. صمدم دوباره برگردد. ای خدا! صمدم را برگردان.» پدرشوهرم سرش را روی دیوار گذاشت. گریه می کرد و شانه هایش می لرزید. خدیجه و معصومه هم انگار فهمیده بودند چه اتفاقی افتاده. آمدند کنارم نشستند. طفلی ها پا به پای من گریه می کردند. سمیه روی پاهایم نشسته بود و اشک هایم را پاک می کرد. مهدی خیره خیره نگاهم می کرد. زهرا بغض کرده بود. پدرشوهرم لابه لای هق هق گریه هایش صمد و ستار را صدا می زد. مهدی را بغل کرد. او را بوسید و شعرهای ترکی سوزناکی برایش خواند؛ اما یک دفعه ساکت شد و گفت: «صمد توی وصیت نامه اش نوشته به همسرم بگویید زینب وار زندگی کند. نوشته بعد از من، مرد خانه ام مهدی است.» ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 💞 @zendegiasheghane_ma