eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
26هزار دنبال‌کننده
11.9هزار عکس
2.5هزار ویدیو
83 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
🧔🏻👨🏻 زنان در مقابل كوچكترين تغييرات ظاهرى خود، از قبيل رنگ مو يا لباس جديد 👚👗 حساس هستند و منتظرِ واكنش همسرشان هستند. نسبت به اين تغييرات واكنش نشان دهيد و تعريف كنيد...👌😉 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#عید_بیعت #چالش_خاطرات_خواستگاری 😉 بمناسبت آغاز امامت امام زمان (عج) و این عید خجسته یه زنگ تفریح
شبی که قرار بود خواستگار برام بیاد بعدازظهرش با برادر کوچکم که البته 15سالش بود دعوامون شد ومادرم دعواش کرد😊اونم لجبااااز یجور نگام کرد که بند دلم پاره شد🥵🥵 آقاشب شد ومهمونا 20نفری بودن وامدن منم چای رو دم کردم واستکانا رو آماده کرده بودم که صدام کردن برم که داداشم گفت بیا تلفن کارت داره رفتم سمت تلفن وبرادرم رفت تو آشپزخونه دیدم کسی پشت خط نیست 🙁همزمان چشم بچشم داداشم شدم دیدم خنده ی شیطانیی گوشه ی لبشه🤷‍♀یدفه مادرم صدام کرد که چایی ببرم منم فلفور چای ریختم وداشتم میرفتم یحسی گفت چایی رو مزه کن ☕️☕️وایییی خدا مزه ی اب دریا میداد ازبس شور بود🤮🤮🤮بله برادر گرامم بقصد تلافی نمک ریخته بود توی قوری😩که البته با امداد غیبی ابروم نرفت دوباره چایی دم کردم وبا تاخیربردم ومادرم همونجا توی جریان دست گل پسرش قرار دادم که بعدا بابام مورد عنایت قراردادش😌 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
اینم جشن کوچیک مابمناسبت آغازامامت حضرت مهدی(عج)البته اسفندم براسلامتیشون دودکردم.انشالله هرچی زودترجشن ظهورشونوبگیریم (عج) ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💕زندگی عاشقانه💕
#عید_بیعت #چالش_خاطرات_خواستگاری 😉 بمناسبت آغاز امامت امام زمان (عج) و این عید خجسته یه زنگ تفریح
❤️❤️❤️❤️❤️ 💥 سلام خسته نباشید راستش منو شوهرم همکاربودیم ایشون معاون بانک بودن منم برا کارآموزی رفته بودم تا اینکه ازمن خوشش اومد و با خانواده اومدن خواستگاری روز خواستگاری از شانس بده من شکمم درد گرفت و هرچی مسکن می‌خوردم آروم نمیشدم وقتی اونا اومدن من انقد دردم شدید شد که نتونستم برم تواتاق و بابام اینا مجبور شدن منو ببرن بیمارستان که مشخص شد اپاندیسم هس و خلاصه خواستگاری اون روز بهم خورد تا خوب شدن من ❤️❤️❤️❤️❤️ 💥 سلام و ادب شب خواستگاری من خیلی خنده داره چرا که منو بردن تو اتاق که منتظر اقا دوماد باشم در اتاق باز بود اقا دوماد به بابام گفت حاج اقا اجازه می دید. بابام هم گفت بفرمایید. حالا اقا داماد به طرف اتاق حرکت کرد منم داشتم از کنار در نگاش می کردم یه هو جلوی در اتاق که رسید مسیرش رو تغییر داد رفت سمت دستشویی.... وای همه زدن زیر خنده از بابام اجازه گرفت رفت دستشویی.... بعداز عروسی خودش گفت از بس استرس داشتم یه هو احساس کردم قبل از صحبت کردن اول برم دستشویی بعد بیام تو اتاق.... ❤️❤️❤️❤️❤️ 💥 یه خواستگار داشتم اول که اومددوزانو نشست گفتم راحت بشینید گفت راحتم 😒چندبارماگفتیم راحت بشینید اونم گفت راحتم 😒حرفامون طول کشید وقتی خواست بلندبشه نمیتونست تکون بخوره جفت پاهاش خواب رفته بود منم 😂😂😂😂اون 😰😥تازه من ترکیده بودم‌میگفت شما بفرماییذتوسالن منم گفتم شما بفرمایید وقتی رفت خوابیدم کف اتاق🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣مامانم اومدگفت زشته پاشوبیاگفتم نمیتونم 🤣🤣🤣رفتم توسالن تا پاشودیدم‌😂😂😂😂😂شروع شدتارفتن فقط خندیدم 👌 الهی زندگیهاتون به برکت نگاه اهل بیت شیرین و نورانی و خداپسند😊 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
نویسنده : ح. سادات، کاظمی ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#ازجهنم_تابهشت #قسمت28 سوار 206 نجمه شدم و به محض ورود صدای ضبط و زیاد کردم. نجمه_ اهم اهم. فکر
اون آقا_ اونجا چه خبره؟ یه ابهتی داشت که قشنگ ترس رو تو چهره پسرا و صاحب قهوه خونه میشد به وضوح حس کرد ولی بلاخره... یکی از پسرا_ دنبال فضول میگردیم. اون آقا_ عه؟ الان.بچه های گشت که بیان کمک همراهیتون میکنن که راحت فضول رو پیدا کنید. با گفتن این حرف قیافه هاشون خنده دار شده بود شدید. همون پسری که اول ازهمه تیکه انداخته بود _ داداش غلط کردیم به خدا دیگه تکرار نمیشه اصلا شکر خوردیم . مگه نه بچه ها؟ دوستاش سرشونو به نشانه مثبت با ترس تکون دادن. بعد همون پسر خطاب به من گفت _ خواهر ما از شما عذر میخوایم. و بعد خطاب به دوستاش _ بچه ها بدویید. با شنیدن کلمه خواهر داشتم میترکیدم از خنده ولی ترسیدم بخندم . تو تمام مدت حرفای اون پسره اون آقایی که الان تازه فرصت کردم تیپ و قیافش رو ببینم داشت با پوزخند نگاشون میکرد. کاملا مشخص بود که از اون بچه مذهبیاس ؛ ریش که به نظرم چهرشو جذاب تر کرده بود ، فقط از ریشاش و تسبیحی که بسته بود دور دستش میشد فهمید مذهبیه وگرنه مثله امیرعلی خیلی خوشتیپ بود چیزی که من تا حالا تو کمتر مرد مذهبی دیده بودم. بعد از رفتن پسرا صاحب قهوه خونه هم با ترس دویید و رفت تو مغازه. پسره داشت از محوطه اونجا میرفت بیرون که ناخداگاه با عجز گفتم _ به خدا من نمیخواستم..... برگشت طرفم ، ولی تو چشمام نگاه کرد همون طور که سرش پایین بود گفت _ اگه نمیخواستید اینجوری نمیومدید.... با صدای مردی که گفت ( امیرحسین کجایی ) حرفش نیمه تموم موند و جواب داد_ اومدم. و بعد بدون خداحافظی رفت. برگشتم سمت بچه ها. حسابی ترسیده بودن. یاسمین داشت گریه میکرد و شقایق و نجمه هم دست همو گرفته بودن و داشتن میلرزیدن. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
با حرص نگاشون کردم _چتونه؟ شقایق_ تانی میدونی اگه گشت میومد مارو میبرد مامان اینا میکشتنمون یا اگه پسرا بلایی سرمون میاوردن. _ حالا که چیزی نشده. پاشین بریم. و به دنبال این حرف کولم رو برداشتم و به سمت پایین راه افتادم بچه ها هم بدون هیچ حرفی دنبالم. اعصابم حسابی خورد بود یعنی چی ؟ این پسره در مورد من چه فکری کرده بود؟ شاید حجابم درست نبود ولی دلم نمیخواست پسرای اطرافم بهم تیکه بندازن و هروقت هم که این اتفاق میوفتاد اعصابم خورد میشد و به همین خاطر کمتر پیش میومد تنها برم بیرون و بیشتر با عمو میرفتم که کسی کاری بهم نداشته باشه . ولی هعی الان که دیگه عمو نبود . کاش به حرف امیرعلی گوش داده بودم و نیمده بودم. دوباره یاد حرف پسره افتادم. یعنی ظاهر من انقدر غلط اندازه؟ شایدم واقعا همینطور باشه..... به روایت امیرحسین چی بهش میگفتم میگفتم الان دو ساله که بابایی که منو با همه اعتقاداتم اشنا کرده مخالف همه چیز شده؟ بگم چی بهش ؟ بگم چون توقع داشته که نوکری امام حسین رو بکنه و امام حسین هم همه کاراش رو راست و ریست کنه حالا نشده پا گذاشته رو همه ارزش هاش و حالا سعی داره منم متقاعد کنه که راهم اشتباهه؟ چی میگفتم بهش؟ دلم نمیخواست آبروی خانوادم آبروی بابام؛ کسی که منو با اربابم آشنا کرد بره........ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🍃 🍃 🍃 ثواب تلاوت این صفحه هدیه به😍 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸 *﷽ 🌸🍃 🌷 امام علی عليه السلام فرمودند: ✅ مومن کسی است که: 👈 کسبش حلال است. 👈 اخلاقش مهربان و رئوف است. 👈 قلبش سالم از کینه و کدورت است. 👈 زیادی مالش را انفاق کند. 👈 زیادی سخنش را نگه می دارد. 👈 مردم از شرّش در امان باشند و به خیرش امیدوارند. 👈 با انصاف با ديگران برخورد مي كند. 📗 نصایح صفحۀ ۲۸۱ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
... 💠امام حسن عسکری علیه السلام ✨فرزندم! دلهای اهل طاعت و اخلاص، به سوی تو پر می‌کشند همانطور که پرنده‌ها به سوی لانه‌هایشان پرمی‌کشند..! 📚کمال الدین باب 43 حدیث19 ‌عجل الله برشما ‌مبارک باد🌸🌱 🌸🕊🌸🕊🕊🌸🕊🕊🕊🌸🕊 شبتون پر نور یاعلی ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══