#آقا_جانم
از تو هوس نگاه دارد دل من
چشمی به در و به راه دارد دل من
تا کی به #فراق_تو صبوری؟ برگرد
آقا... به خدا گناه دارد دل من
#برگرد
الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
پیامبر اکرم (ص)
🔸بعد از ایمان به خدا، نعمتی بالاتر از
همسر موافق و سازگار نیست.
📖 مستدرک الوسائل، ج۲
شخصی خدمت رسول خدا عرض کرد:
همسری دارم که به هنگام ورود به خانه به استقبالم می آید و به هنگام خروج بدرقه ام می کند
هنگامی که مرا اندوهناک یافت در تسلیت من می گوید:
اگر درباره رزق و روزی می اندیشی، غصه نخور که خدا ضامن روزی است و
اگر در امور آخرت می اندیشی، خدا اندیشه و اهتمام ترا زیاده گرداند.
پس رسول خدا(ص) فرمود:
خدای را در این جهان عمال و
کارگزارانی است و این زن از عمال خدا
می باشد، چنین همسری نصف اجر یک شهید را خواهد داشت
📖 وسائل شیعه،ج۱۴
#حدیث_عشق
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#سبک_زندگی
#قسمت3
استاد #پناهیان
گفتیم اطلاعات زیاد بدون عمل
برعکس عمل میکنه و انسان رو از بین میبره
دومین گزینه
ظرفیت داشتن هست
ببینید رفقا هر آگاهی که میخواین داشته باشین باید قبلش ظرفیتش رو ایجاد کرده باشید👌
چجوری؟
با انتخاب یه سری کارها میتونید برای خودتون ظرفیت ایجاد کنید
مثلا با کمک به والدین
یا هر راهی که بشه کمکی به فردی بکنید
کلا نکته طلایی این مسئله اینجاست
❤️وقتی دغدغه کمک به همنوع رو داشته باشی کارهای زندگیت راحتتر پیش خواهد رفت
اون ظرفیته ایجاد میشه
یه مسئله مهمی که باید بهش دقت کنیم اینه دنبال راههای دیگه نباشید
تنها مسیرش همینه
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#سبک_زندگی
#قسمت4
استاد #پناهیان
جالبه که ظرفیت ما هم با 💪عمل بالا میره
پس عمل 👌هم باعث باز شدن دید درست ما و هم باعث زیاد شدن ظرفیت ما میشه
مثلا والدین قبل از اینکه ظرفیت برای بچه ایجاد کنن احکام یادش میدن
نتیجه ش میشه اینکه تا نوجوونی ممکنه اون بچه انجام بده ولی بعدش احتمالا ترک میکنه
خیلی از عزیزان این مشکل رو دارن
🤔
و با ما مطرح میکنن
عزیزدلم🌻دلیلش همینه
اول با بازیهای مختلف و با دادن مسئولیت،اندازه توان بچه
😌اهل عمل 👏 تربیتش کن همزمان برو سراغ آموزشهای مهم
بچه بهتر قبول میکنه و ماندگارتره در ذهنش چون اول عمل بهش یاد دادی
با اطلاعات اولیه ش،
البته اینا مخصوص بچه زیر ۷ ساله ها
بالای ۷ سال دیگه وقت دادن مسئولیتهای بیشتر به بچه س
💪
مامانا لطف کنن در هفته دو بار تو خونه نون بپزن
☺️👌
چرا تعجب کردین
خب نون یا کیک یا ....
چیزی که بچه دوست داره
خودشم بیارید کمکتون کنه
حتما بهش کارهایی بسپارید
بذارید ببینه برای یک نون باید تقریبا ۴ ساعت صبر کنه تا نون پخته بشه
غیر مستقیم یادش دادین در زندگی بخوای موفق بشی باید
💐😊
صبر داشته باشی و اهل عمل باشی
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#هرچی_توبخوای
رمان محتوایی .....
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#هرچی_توبخوای #قسمت22 حانیه گفت: _نامرد مقاومت میکنه.😕 ریحانه گفت: _پشیمونی که جوابشو میدادی؟🙁 گف
#هرچی_توبخو ای
#قسمت23
دوباره سکوت شد.گفتم:
_البته هنوز راه زیادی در پیش دارید.
-چطور؟
-هنوز دکمه یقه تونو نبستین.😏
اولش متوجه منظورم نشد.یه کم فکر کرد بعد آروم خندید.😅گفت:
_بعد از اینکه جواب منفی دادید، پدرومادرم چند بار خواستن بیان با شما و خانواده تون صحبت کنن،اما من هر بار مانعشون شدم.الان هم به من نگفتن قراره بیایم منزل شما،وگرنه من مزاحم نمیشدم.در هر حال نظر شما برای من قابل احترامه.
دکمه آیفون زده شد و در باز شد...
مریم و ضحی تو چارچوب در ظاهر شدن و بلافاصله محمد اومد.
از دیدن ما توی حیاط خشکشون زد. محمد به من بعد به سهیل نگاه کرد.یه کم بادقت بهش نگاه کرد،بعد لبخند زد و رفت سهیل رو بغل کرد.🤗🤗
سهیل هم از دیدن محمد خوشحال شد،گفت:
_من آدم بدقولی نیستم.پدرومادرم بدون اطلاع من قرار گذاشتن و منو تو عمل انجام شده قرار دادن.الان هم قرار نیست اتفاقی بیفته،این دیدار فقط یه عیادت ساده ست.😊
محمد تعارفش کرد برن داخل.
سهیل هم بدون هیچ مقاومتی و بدون اینکه به من #نگاه کنه قبول کرد و رفتن داخل.
من و مریم و ضحی هم پشت سرشون رفتیم داخل.محمد و مریم یه کم زود اومدن،هنوز یه سؤالم مونده بود.محمد به سهیل گفت:
_شما که میخواستید برگردید خارج و اونجا زندگی کنید،چی شد؟
چه جالب،دقیقا سؤال من بود.
سهیل گفت:
_رفته بودم.دو ماه طول کشید تا کارهای فارغ التحصیلی رو انجام دادم.الان دو هفته ست برگشتم.😊
با خودم گفتم عجب!..
پس این همه تغییرات تازه خارج ازکشور اتفاق افتاده.😟😊
خانم صادقی گفت:
_یه هفته بعد از اینکه شما جواب زهراجان رو به ما گفتید،سهیل رفت. خیلی تو فکر بود.گفت شاید برگردم،شاید هم همونجا بمونم و زندگی کنم.بعد دو ماه گفت برمیگردم.ما هم وقتی توی فرودگاه دیدیمش مثل الان شما خیلی تعجب کردیم.
💭باخودم گفتم.. اگه همه ی بنده ها بفهمن چه خدای خوب و مهربونی✨ داریم خیلی زود دنیا گلستان میشه.
وقتی خداحافظی کردن و رفتن،منم رفتم توی اتاقم...
دلم میخواست با خدای خوبم صحبت کنم.💖بعد نمازم سرسجاده نشسته بودم که محمد اجازه گرفت و اومد تو اتاقم. فقط نگاهم میکرد.گفتم:
_چیشده داداش؟😟
-بعد دیدن سهیل چیزی تغییر کرده؟😊
-آره..ایمان زهرا قوی تر شده.😌
-فقط همین؟😉
-منظورتو واضح بگو.😕
-نمیخوای درمورد پیشنهاد ازدواجش تجدید نظر کنی؟ اگه این سهیل سه ماه پیش میومد خاستگاری بهت میگفتم همونیه که تو میخوای.😊
ساکت نگاهش کردم.گفت:
_سهیل #واقعاتغییرکرده.کافیه یه اشاره کنیم،با جون و دل دوباره میادخاستگاری. آرزوشه با تو ازدواج کنه.
-خوشحالم سهیل راهشو پیدا کرده.ولی تو قلب من چیزی تغییر نکرده.😊
محمد دیگه چیزی نگفت و رفت.
چند روز بعد رفتم بهشت زهرا(س)... قطعه ی سرداران بی پلاک،🇮🇷🌷تو حال خودم بودم،..
گاهی کتاب📙 میخوندم،گاهی قرآن،✨ گاهی دعا،🌟گاهی فکر.💭
میخواستم سرمزار عمو و دایی شهیدم هم برم...
چند قدم رفتم که کسی گفت:
_ببخشید خانم روشن!
سرمو چرخوندم.گفت:
_سلام.
امین بود... گفتم:
_سلام
-میتونم چند دقیقه وقت تون رو بگیرم؟😔
یه کم فکر کردم.سرش پایین بود و مستأصل به نظر میومد.گفتم:
_در چه مورد؟
-درمورد حانیه.😔
حانیه یکی از بهترین دوستام بود.بدون اینکه نگاهش کنم گفتم:
_باشه.فقط مختصر و مفید بفرمایید.
یه جایی همونجا نشستیم،با بیشترین فاصله.در حدی که بتونم صداش رو بشنوم.گفت:
_احتمالا حانیه بهتون گفته که من میخوام برم سوریه.😔
-یه چیزایی گفته.
-پس حالشو دیدید.😔
-حالش خیلی بد بود.معلوم بود هرکاری کرده که منصرفتون کنه... ازاینکه اینقدر خوب میدونستم راضی بود انگار،احتمالا برای اینکه نیاز نمیدید زیاد توضیح بده.
-ممکنه شما باهاش صحبت کنید تا آروم بشه...😔
ادامه دارد..
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
اولین اثــر از؛
✍ #بانـــومهدی_یارمنتظرقائم
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#هرچی_توبخوای
#قسمت24
_ممکنه شما باهاش صحبت کنید تا آروم بشه که آروم بشه؟😔
-یعنی برای شما آرام شدنش مهمه؟رضایتش مهم نیست؟
-خیلی دوست دارم راضی هم باشه،ولی میدونم راضی شدنی نیست.😔فعلا میخوام آروم بشه.حال بدش و بی قراریش همه رو ناراحت میکنه.😔
-به نظرم بهترین کسی که میتونه آرومش کنه مادر شماست.وقتی ببینه مادر شما با وجود مادر بودن راضیه،اونم حداقل آروم میشه.
-فکر کردم حانیه از زندگی ما براتون گفته!!
-نه،دلیلی نداشت از زندگی شما چیزی بگه.😐
-آخه گفته بود...
حرفشو ادامه نداد.یک دقیقه ای سکوت کرد.بعد گفت:
_پدر من قبل از اینکه من به دنیا بیام شهید شد.مادرم هم بخاطر علاقه ی زیادش به پدرم و سن کم و حال بدش، موقع زایمان از دنیا رفت.
خیلی جا خوردم...😟😥
به نظر نمیومد اینقدر توی زندگیش سختی کشیده باشه.
-از همون موقع من با خاله و شوهرخاله م، که دوست وهمرزم پدرم هم بوده، زندگی میکنم...اونا حتی به من بیشتر توجه میکردن تا بچه های خودشون.الان هم خاله م قلبا راضی نیست،اما به ظاهر راضی شده.میترسم ناآرامی های حانیه نظرشو عوض کنه.
گذشته ش خیلی ذهنمو درگیر کرد.
ناراحت و متأسف یا با عقده تعریف نمیکرد.👌 معلوم بود از صمیم قلب راضی شده به ✨رضای خدا و زندگیشو پذیرفته.✨
گفتم:
من چکار میتونم بکنم؟
-حانیه گفت برادر شما هم چند بار رفتن سوریه،درسته؟
-درسته..خیلی سخته آقای رضاپور.من میفهمم حانیه چه حالی داره.😒
با خواهش گفت:لطفا کمکم کنید.😒🙏
-کی عازم میشید؟
-دو هفته ی دیگه.
-بهتر بود دیرتر میگفتید بهشون.
-میخواستم،ولی حانیه اتفاقی فهمید.
بلند شدم و گفتم:
_من هرکاری بتونم انجام میدم.الان هم اگه دیگه حرفی نیست من برم.
امین هم بلند شد و خوشحال گفت:
_ممنونم،خیلی لطف میکنید.🙂
خداحافظی کردم و رفتم...
توی راه به امین و زندگیش فکر میکردم. تو تک تک جملاتش دنبال جواب سؤالاتم بودم.
👣شهادت آرزوی من هم بود...
ولی مطمئن نبودم وقتی اون لحظه برسه جان شیرینم رو تقدیم کنم.😒اون روز تو درگیری با اون دو تا نامرد با خودم گفتم حاضرم بمیرم اما حجابم حفظ بشه، جونمو میدم ولی دست نامحرم بهم نخوره. ولی درواقع من از ایمانم👉 و از خودم👉 دفاع میکردم.😞
اما امثال محمد و امین از اسلام👉 و از مردم مظلوم یه کشور دیگه👉 دفاع میکردن.
✨این #ایمان_قوی_تری میخواد.✨
💭این ایمان قوی تر رو چطور به دست بیارم؟
💭اون چیزی که بهشون یقین میده کارشون درسته و ارزش جون دادن داره چیه؟
ایمان #مراتبی داره و من تو مرتبه ی پایین گیر کرده بودم...🙁😔
ادامه دارد..
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
اولین اثــر از؛
✍ #بانـــومهدی_یارمنتظرقائم
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#هردوبخوانیم
#تلنگری
شما ازدواج نمیکنید که: 👇
مداوم کسیروکنترل کنید! 💢
ازدواج برای آرامش و
زیباتر شدن زندگیست، 💕
سرک کشیدن مداوم و پلیس بازی در امور همسرت به سرد شدن رابطه و مشکلات بعدی منجر میشود!
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#صفحه371ازقرآن🌸
#جز_نوزدهم🌸
#سوره_شعراء🌸
ثواب تلاوت این صفحه هدیه به #شهید_محمدرضا_شفیعی 😍😍😍😍
#ختم_قرآن
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
دلگیرترازاینجمعههاینبودنت
اگـرهستبگو!
بعیدمیدانمچیزیبهاندازه
جمعههایبدونتُدلگیرباشد؛
بیا . . . 🧡'!
بیاوازاینجاببراینجمعههایدلگیـررا🔏.
اللهمعجللولیڪالفرج
🤲 برای ظهور آقا #امام_زمان و پیروزی جبهه حق در #انتخابات و پیروز قدس شریف در این لحظات استجابت دعا ، از ته دل و با حال اضطرار دعا کنیم
#القدس_اقرب
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
🍂از پنجره غروب،غم میريزد...
تکرار شب از سپيده دم میريزد....
🍂خورشيد، کمی دير شده آمدنت...
دارد همهی جهان به هم میريزد...
#اللّهمعجّللولیکالفرج
🌿🌾🌹🌿🌾🌹🌿🌾🌹🌿🌾🌹
🍃🌸 *﷽ 🌸🍃
❤️ #سلام_امام_زمانم❤️
#مهدےجان❤️
شوق تو به باغ لاله جان خواهدداد
عطرتو به گلهـا هیجان خواهد داد
فردا ڪه به آفاق بپیـچد نورت
تڪبیر تو ڪعبه را تڪان خواهد داد
#السلامعلیڪ_یابقیـــهالله
تعجیل در ظهور و سلامتی مولا عج
اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج
♥️تاظهور دولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#درمحضربزرگان
🌼 آیتالله بهجت :
هرکس میخواهد دعایش مستجاب شود، برای نجات مؤمنین و مؤمنات دعا کند.
📗 در محضر بهجت، ج٢، ص١۵۵
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#هردوبخوانیم
🌷 گام موثر در عاشق ماندن (۱)
🔹برای افزایش محبت از این قدم مهم شروع کنید:
🔸گاهی زنان یا مردان عادت کرده اند که جلوی همسر یا پشت سر او یا در جمع های کوچک، از همسر خود بدگویی میکنند یا از نقصهای همسر خود پیش این و آن شکایت میکنند.
⚠️ این نکته را بخاطر بسپارید که همین بدگویی های ساده، آرام آرام تبدیل به باور شما میشود. الان اگر عشق ورزی و محبت به همسرتان برای شما مشکل است، از این قدم مهم شروع کنید، یعنی :
👈پیش هیچکس و هیچجا بدگویی نکنید👉
#عاشق_ماندن
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#خانمها_بخوانند
🏷در مقابل شوهر خود با حالت افسرده و اخمو حاضر نشوید❌
🏷او را در موقع ورود به خانه با لبخند و شاد وخندان (و ترجیحا با بوسه) استقبال کنید و البته موفع رقتن هم با لبخند بدرقه اش کنید.از خوابتون بزنید و نگذارید مرد بدون صبحانه و بدرقه و لبخند و بوسه برود... کاری کنید مرد روحش بطرف شما و خانه پر بکشد ...
🏷 مرد را از خانه فراری نکنید. خانه باید مأمن ومسکن و ملجأ مرد باشد. یعنی محل احساس امنیت و آرامش و آسایش و پناه مرد...البته برنده باز هم شمایید اگرخانه اینطورباشد مرد فدایی شما می شود.... برخی دریغ از لبخند دارن شما نداشته باشید .. زنها که مظهر "قلب" هستند باید لطافت و محبت و عشق را به خانه و جامعه پمپاژ کنند اینطوری قلب مرد را تسخیر می کنند (البته برخی زن و مردها بجای این کار ساده دنبال تسخیر مرد یا زنی هستند که مال اونا نیست..
#سیاستهای_خانومانه
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#سبک_زندگی
#قسمت5
استاد #پناهیان
#درس_سوم
سختی در زندگی قطعیه و ما زندگی بدون رنج و لذت نداریم هر دو با همه
وقتی تلخی و سختیهای زندگی رو یادش ندی
#ظرفیت نداره دین رو بپذیره
وقتی سختی نکشه تو زندگی
بهش بگی بیا
دین زندگی رو برات راحت کرده ☺️
میگه سختی چیه اصلا 🤔
وقتی همه کار بچه رو مادر انجام بده بچه در آینده به مشکل بر میخوره
نمیفهمه زندگی سختیهایی هم داره😒
قبل از اینکه سبک_زندگی علمی و عمل کردن رو به بچه داده باشیم
از ۷ سالگی به بعد و قبل از اینکه پدر و مادر
درست رفتار کنند با مشکلاتشون
بچه بی دین و بدون قبول مسئولیت بار میاد
خدا نکنه در بزرگسالیش مسئول جایی هم بشه
اصلا نمیتونه درست پاسخگو باشه
مدیریت کنه
مسئولیت بپذیره
🤔
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#سبک_زندگی
#قسمت6
بذارید قرآن بخونیم☺️
میفرمایند
کمک بگیرید از صبر و نماز و این راحت نیست بجز برای خاشعین
خاشعین کیا هستن ؟
کسی که سختی های زندگی اونو پخته و حسابی ظرفیت پیدا کرده
یه کم کارهاتو خودت بکن عزیزم
خیلی نتیجه دلچسبی داره
مثلا بچه رفته اردو
بهش بگن بیا غذاتو خودت درست کن
میاد به مامانش میگه
مامان اینا با من بد رفتاری کردن 😕
😕ای بابا
_پس برای بچه هامون غذا هم درست نکنیم
+کی گفت درست نکنین
گفتیم هر از گاهی مسئولیت به بچه تون بدید تا بتونه بهترین زندگی رو برای خودش درست کنه
بچه های روستا رو دیدین
تو باغ سریع آتش درست میکنن و چای میذارن و ....
یه زرنگی خاصی تو رفتارشون هست
خب چرا ما اینجوری زندگی نکنیم
اصلا یه پیشنهاد
میرید پارک همه وسایلو آماده نبرید
یه سری کارها رو تو پارک انجام بدید و از بچه ها کمک بگیرید
یا بگید امروز مهمون توایم
🙃🙂
بذارید بچه با احساس خوبی که بهش میدید بزرگ بشه
نه منفعل و بدرد نخور
😊😇
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#سبک_زندگی
#قسمت7
و اما قسمت آخر درس امروزمون😊
فرق انسان و حیوان فقط همینه
👌
انسان میتونه برای خودش همه شرایطو فراهم کنه و غذا بپزه و ....
ولی حیوان سُم داره نمیتونه 😉
اصلا تو قاموسش این نیست .
در واقع خدا به ما منت گذاشت و ما رو آدم خلق کرد
اگر میخوای بچه نمازخوان و موفق باشه به بچه اندازه توانش مسئولیت بده👍
وقتی فهمید زندگی سختی داره راحت میشه با ادب و تربیت بار بیاد
و یه پیشنها دارم برای خودتون
📣چهل شب زود از خواب بیدار شو قرآن بخوان به یه قنات در دلت میرسی 😌
اونوقت میجوشد از دلت اطلاعات و حکمت
حرفت برای همه سند میشه
تو یه کلام عزیز دل همه میشی
🧡جمع بندی
😊💐اول
انجام مسئولیت باعث بالا رفتن ظرفیت میشه
😊💐دوم
سختیها باعث ایجاد ظرفیت میشه
😊💐سوم
اکتفا کن به اطلاعات خودت و عمل کن
اونوقت میبینی که خودت خودکار عالِم میشی
پایان درس سوم
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#هرچی_توبخوای
رمان محتوایی .....
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#هرچی_توبخوای #قسمت24 _ممکنه شما باهاش صحبت کنید تا آروم بشه که آروم بشه؟😔 -یعنی برای شما آرام شدنش
#هرچی_توبخوای
#قسمت25
ایمان #مراتبی داره و من تو مرتبه ی #پایین گیر کرده بودم😔 و این از هر چیزی برام #دردناکتر بود.😢
فرداش با حانیه تماس گرفتم و قرار گذاشتم...
وقتی دیدمش تازه منظور امین رو از بی قراری فهمیدم.
حانیه بیشتر شبیه کسانی بود که داغ عزیز دیدن.😕😒وقتی منو دید اومد
بغلم و یه دل سیر گریه کرد.😫😭منم گذاشتم حسابی گریه کنه تا آروم بشه.
گریه هاش تموم شدنی نبود،حانیه آروم شدنی نبود.بهش گفتم:
_حانیه!! چی شده؟!!
باتعجب نگاهم کرد و گفت:
_مگه نمیدونی؟! امین داره میره.🙄😢
-کجا؟😊
-سوریه😐
-برای چی؟😊
تعجبش بیشتر شد.گفت:
_جنگه،جنگ..میفهمی؟داره میره بجنگه😕
-برای چی بجنگه؟😊
با اخم نگاهم کرد.😠گفتم:
_مگه ارث باباشو خوردن؟
حانیه که تازه متوجه منظورم شده بود، هیچی نگفت و سرشو انداخت پایین.
سریع تو گوشیم 😈داعش😈 رو سرچ کردم و بهش گفتم:
_میدونی دعوا سر چیه؟..جنگ سر چیه؟😐
عکس های گوشیمو بهش نشون دادم و گفتم:
_ببین.👈📱
سرشو آورد بالا و به گوشیم نگاه کرد.یه مرد وحشی😈 با ریش و سربند ✨لااله الا الله✨ میخواست چند تا آدم دیگه رو بکشه.
حانیه سرشو برگردوند.بهش گفتم:
_ببین.خوب دقت کن..یه مرد با ریش، وقتی #ریش داره اولین چیزی که به ذهن خیلی ها میاد اینه که مسلمانه.👉سربند #لااله_الاالله داره یعنی مسلمانه.👉 میخواد آدم بکشه.آدم ها رو ببین.قشنگ معلومه ترسیدن.قشنگ معلومه اگه گناهکار هم باشن، پشیمونن. اما میخواد اونا رو بکشه.نه کشتن عادی،نه..👈کشتن وحشیانه. این عکس رو تو آمریکا،اروپا،چین،ژاپن و همه ی کشورها پخش میکنن.
👈من و تو مسلمانیم و میدونیم اسلام این نیست.اما اون آمریکایی، اروپایی، چینی وژاپنی از اسلام چی میدونه؟😐😑 این عکس رو ببینن چی میگن؟ میگن اسلام اینه..🙄
👈دعوا سر ارث بابامون نیست.
جنگ سر #اسلامه.. بقیع یه زمانی گنبد و بارگاه داشت اما #وهابی_های نامرد خرابش کردن.یه بقیع مظلوم برای تمام نسل بچه شیعه ها بسه.نمیذاریم حرم خانوم زینب (س) و حرم نازدانه امام حسینمون(ع)رو هم خراب کنن...
👈ما جون مون رو میدیم که اسلام حفظ بشه،👈جون مون رو میدیم تا ذره ای گرد به حرم اهل بیت(ع) نشینه.
👈اصلا جون ما و عزیزامون وقتی فدای اسلام بشه،با ارزش میشه.
یه عکس دیگه بهش نشون دادم.
عکس یه بچه کوچیک که گیر یکی از اون وحشی ها افتاده بود و گریه میکرد.بهش نشون دادم و گفتم:
_ببین.👈📱
نگاه کرد ولی سریع روشو برگردوند.
گفتم:
_ببین،خوب ببین.جنگ سر #انسانیته..اگه جوانهای ما نرن و این وحشی ها نابود نشن چی به سر دنیا میاد؟ اگه این وحشی ها نابود نشن مثل غده ی سرطانی رشد میکنن،دیگه اونوقت هیچ جای دنیا جای زندگی نیست.👌👈درواقع جوانهای ما دارن به همه ی #آدمهای_کره_ی_زمین لطف میکنن.
دیگه چیزی نگفتم...
همه ی اینا جواب سؤالای خودم هم بود. حانیه ساکت بود ولی آروم گریه میکرد. میدونستم تو دلش چه خبره.
تو دلش میگفت خدایا همه ی اینا قبول،درست.😞
ولی اگه داداشم نباشه،اگه شهید بشه،من میمیرم.😣😢حتی فکرشم نمیتونم بکنم،زندگی بدون داداشم؟نه.فکرشم نمیتونم بکنم.
سرمو بردم نزدیک گوشش و آروم بهش گفتم:
_تو مطمئن نیستی داداشت بره شهید میشه.امید داری برگرده.😒ولی حضرت زینب(س)عصر عاشورا یقین داشت امام حسین(ع) بره،دیگه برنمیگرده.😒امیدی به برگشتن برادرش نداشت وقتی گردنشو میبوسید.
چند ثانیه سکوت کردم.بعد گفتم:
_اگه اونقدر #خودخواه هستی که حاضری برادرت فقط بخاطر تو سعادت شهادت نصیبش نشه،امام حسین(ع)رو
#به_لحظه_ی_ناامیدی_خواهرش قسم بده، داداشت برمیگرده.😒😢
دیگه حرفی برای گفتن نداشتم...
یه ساعتی همونجا موندیم.حانیه که حسابی گریه کرده بود به من گفت:
_دیگه بریم.
حالش خیلی بد بود.دربست گرفتم.🚕
اول حانیه رو رسوندم خونه شون.
زنگ آیفون رو زدم در باز شد.
امین توی حیاط بود.تا چشمش به حانیه، که من زیر بغلشو گرفته بودم،افتاد از جاش پرید و اومد سمت ما.بانگرانی پرسید:
_چی شده؟😨
گفتم:...
ادامه دارد..
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
اولین اثــر از؛
✍ #بانـــومهدی_یارمنتظرقائم
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══