eitaa logo
خانواده بهشتی
5.3هزار دنبال‌کننده
26.9هزار عکس
16هزار ویدیو
150 فایل
مدیریت؛ @mosafer_110_2 تبلیغ بانوان؛ eitaa.com/joinchat/638124382Cd9f65b52cc تبلیغ مذهبی،خبری،بانوان؛ eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b
مشاهده در ایتا
دانلود
🖼 #عکس_نوشته 👩🏻 #خانوما_بدونن 📝آرام کردن تندخوترین مردان دنیا با ده فرمان زنانه 🔹فرمان5-مغزش را گاز نزن 🆔 @zendegiasheghaneh 💝 ادامه دارد
🖼 #عکس_نوشته 👩🏻 #خانوما_بدونن 📝آرام کردن تندخوترین مردان دنیا با ده فرمان زنانه 🔹فرمان4-روی اعصابش راه نرو 🆔 @zendegiasheghaneh 💞
🖼 #عکس_نوشته 👩🏻 #خانوما_بدونن 📝آرام کردن تندخوترین مردان دنیا با ده فرمان زنانه 🔹فرمان3-تأییدش کن 🆔 @zendegiasheghaneh❣
#همسرانه💑 اگر می خواهيد #هَمسَر خوبی باشید اول باید یاد بگيريد که هَم صحبت خوبی برای او باشید. 👈 زن و شوهری که از صحبت کردن باهم لذت می برند هیچ گاه به بن بست نخواهند رسید. @zendegiasheghaneh @shamimrezvan
🔔 #تربیت_کودک 👨👩👧👦 📚 چند هزار صفحه کتاب تربیتی رو تو ‌یه جمله ميشه خلاصه كرد.👌 فرزندتون، اونی نمیشه که دوست دارید، اونی میشه که هستید ! 🌷 پس خودتونو بسازید... @zendegiasheghaneh @shamimrezvan
#حدیث_روز ❄️زمستان، بهار مؤمن🌴 🌹حضرت امام صادق "علیه‌السلام" فرمودند : ❄️زمستان بهار مؤمن است🌹 از شبهاى طولانى‌اش براى شب زنده‌دارى و عبادت، و از روزهاى کوتاهش براى روزه‌دارى بهره مى‌گیرد... 📚وسائل الشیعه: ج۷، ص۳۰۲ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
#میوه_درمانی 🔵ﯾﺒﻮﺳﺖ:ﺁﻟﻮﺧﺸﮏ 🔴ﻧﻘﺮﺱ:گیلاس ﺧﺸﮏ 🔵ﺧﺴﺘﮕﯽ ﻣﻔـﺮﻃ:ﺧـﺮﻣﺎ 🔴ﮐﻢﺧﻮﻧﯽ:ﺍﻧﺠﯿﺮﺧﺸﮏ 🔵ﭘﻮﮐﯽ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ:ﮐﺸﻤﺶ 🔴ﻓﺸﺎﺭﺧﻮﻥ:ﺯﺭﺩﺁﻟﻮﺧﺸﮏ 🔵ﻋﻔﻮﻧﺖﻣﺜﺎﻧﻪ:ﺯﻏﺎﻝ ﺍﺧﺘﻪﺧﺸﮏ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨﷽✨ ✨ مطالعات نشان میدهد که افراد بخشنده خوشحال تر از افراد خودخواه هستند کمک کردن به دیگران هر چند کوچک میزان شادی را افزایش می‌دهد @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
#عاشقانه @zendegiasheghaneh💞 عشقــ💖 یعنی توویڪ عالمه آرامــ وقرار💚 عشقــ💖 یعنی که تویی ماهِ من وحضرتــِ یار💙 👨🏻سایه ات کم نشودازسرمان حضرت یار😍
ﻧﮕﺮﺍﻧﯽﻫﺎﯾﺖﺭﺍﺑﻪ ﺧﺪﺍﺑﺴﭙﺎﺭ ﻭﺁﺳﻮﺩﻩﺑﺨﻮﺍﺏ ﮐﻪﺧﺪﺍﺑﯿﺪﺍﺭﺍﺳﺖ ﻭﺑﻪﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵﮐﻪ، ﺳﺨتیﻫﺎ،ﻣﺤﺒﺖﻫﺎﯼﺍﻟﻬﯽﺍﻧﺪ ﺍﻧﺴﺎﻥ،ﭘﺸﺖﺩﺭﻫﺎﯼﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﻓﮑﺮﺳﺎﺧﺘﻦﮐﻠﯿﺪﻣﯽﺍﻓﺘﺪ #شبتون_بخیر✨🌙 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
چند ساعتی تو اتاق بودم که اکرم اومد و گفت که وقت ناهاره و آقا هم اصرار داره من با اون تو اتاقش غذا بخورم . من هی می خواستم فرار کنم ، اون نمی ذاشت. بلند شدم رفتم تو اتاقش. داشت به زور مینشست. همزمان با من اکرم هم با سینی غذا وارد شد. بالش زیر سرش رو برداشتم و گذاشتم پشتش.وقتی خم شده بودم روش که بالش رو مرتب کنم ، حس کردم یه نفس عمیق کشید . یه چیزی مثل آه. منم مثل آدمای ساده که هیچی حالیشون نیست گفتم : چرا آه می کشین ؟ اگه کمکتون می کنم به خاطر اینه که اذیت نشین وگرنه شما از من هم سالمترین و خواهش می کنم این حس رو نداشته باشین که محتاج شدین. نگاه استخون سوزی به من کرد و گفت : سادگی و قلب پاک تو می تونه کوه رو از جا بکنه آی پارا. خجالت زده سرم رو انداختم پایین و در حالی که اصلا نمی دونستم چرا این حرف رو زد سینی رو گذاشتم رو پاش که دادش رفت هوا وحشت زده سینی رو برداشتم و گفتم : وای ببخشید.اصلاحواسم نبود . سینی رو گذاشتم رو زمین کنار تخت و فقط بشقاب غذاش رو تو دستم گرفتم و گفتم : میتونید با دست چپ ۹قاشق بگیرین ؟ گفت : تو بده. چی؟ گفت: گفتم ؛ تو بده بخورم با دست چپ نمی تونم. میدونستم می تونه ولی داره ناز می کنه . اما چاره ای نبود.خودش رو به کم کنار کشید و واسه من جا باز کرد . نشستم رو تختش و قاشق رو بردم طرفش . جوری نگاه می کرد که داشتم از خجالت میمردم . بلاخره طاقت نیاوردم و گفتم : اگه اینطوری نگاه کنید ، بلند میشم میرم. کو اون تایماز غد که آدم جرأت نمی کرد نگاش کنه . من اینطوری معذبم .لقمه ی تو دهنش که تموم شد گفت : اون تایماز خیلی وقته مرده بانو. نفهمیدی؟ نگو که متوجه نشدی آی پارا غروری واسه تایماز نذاشته .از لفظ بانو گر گرفتم.از این همه نزدیکی به بدن مردانه و برهنه اش گرمم شده بود کجایی دایه جان ببینی این آی پارات آب ندیده ولی شناگر ماهريه ؟ کجایی ببینی چقدر چشماش هرز می پره ؟ کجایی ببینی داره بیطاقت می شه و همه ی آموزشات با یه نفس گرم این مرد به فنا می ره ؟ شاید ظاهر خوددار بودم اما پیش خودم از امتحان رد شدم.شاید تایماز با همه ی حس قوی مردانگیش خوددار تر از من بود.قاشق بعدی رو برای اینکه دهنش پر بشه و نتونه حرف بزنه بردم سمت دهنش که پسش زد و گفت : نگاه من خیلی وقته دیگه با جذبه نیست. همش هم تقصی توه. خودم رو زدم به اون راه و گفتم : وا به من چه؟ من چیکار به جذبه ی نگاه شما دارم خان زاده؟ چشماش به لحظه عصبانی شد و گفت : نگفتم اینطوری صدام نکن ؟ گفتم : خوب شما برای من همون خان زاده ی عصبانی هستین که ازش حساب می برم. بعضی وقتها یادم می رہ خوب. رنگ نگاهش عوض شد. نمی دونم چی گفتم که اینطوری ساکت شد. منم از فرصت استفاده کردم و قاشق رو بردم طرفش. بقیه ی غذاش رو تو سکوت خورد و دیگه خبری از اون نگاه شیطنت بار نبود.خودم نفهمیدم چیکار کردم اما هر چی بود ، اون جو خطرناک رو عوض کرد .تایماز بنا به هر دلیلی داشت به من تمایل نشون می داد و می خواست سر بسته حاليم کنه . شاید می خواست مزه ی دهن من رو بفهمه ولی من تا وقتی که کامل چیزی نگه ، از منكنونات قلبیم چیزی بروز نمی دم . غذاشو که خورد گفت : ممنون خیلی تو زحمت افتادی. گفتم : دربرابر الطفهایی که در حق من کردین ، کوچکترین جبرانه .من هنوز خیلی به شما بدهکارم . اخماش تو هم رفت و گفت : من واسه جبران کاری نکردم. سر به زیر گفتم :می دونم . وقتی داشتم میرفتم بیرون گفت : به سید علی بگو بیاد. میخوام لباس بپوشم و برم دستشویی . باشه ای گفتم و از اتاق زدم بیرون. تایماز دو هفته تحت نظر دکتر و من به خوبی استراحت کرد و زخماش داشتن خوب میشدن تو اون دو هفته غیر از روز اول ،کلاس درس من با استاد برگزار می شد و من بعد از رسیدگی به کارهای مربوط به تایماز ، تکالیفم رو انجام می دادم.استاد ازم راضی بود و بهم امید می داد که سطحم خوبه و احتمال موفقیم توامتحان نهم زیاده. تو این مدت ، سعی می کردم سریع زخمهای تایماز رو عوض کنم چون ناخودآگاه دیدن و دست زدن بهش بی طاقتم می کرد و اصلا دست خودم نبود.بعد از پانسمان به خاطر این بی ظرفیتیم سر روی سجاده میذاشتم و از خدا طلب بخشش می کردم . هر چقدر تلاش میکردم مثل یه پرستار نسبت به مریضش باشم ، نمی تونستم با اولین تماس گر می گرفتم و چیزی تو دلم فر می ریخت . فقط خدا خدا می کردم از رنگ به رنگ شدنم تایماز متوجه غوغای درونیم نشه و همه ی دلخوشیم به ظاهر جدی و بی تفاوتم بود. من حس تمایل زیادی به این مرد پیدا کرده بودم.ولی وقتی تو خلوت خودم به این حسم فکر میکردم ، به این نتیجه می رسیدم که این حس نشأت گرفته از غریزه ی زن بودنمه و عشق نیست.چون فکر نمی کردم حس تعلق اینطوری و بی صدا پا بذاره تو حريمم. اما واقعیت چیز دیگه ای بود.من حتی نمیتونستم به صورت استاد نگاه کنم. ------------------- ••••●❥JOiN👇🏾 @tafakornab @zendegiasheghaneh
ﻧﮕﺮﺍﻧﯽﻫﺎﯾﺖﺭﺍﺑﻪ ﺧﺪﺍﺑﺴﭙﺎﺭ ﻭﺁﺳﻮﺩﻩﺑﺨﻮﺍﺏ ﮐﻪﺧﺪﺍﺑﯿﺪﺍﺭﺍﺳﺖ ﻭﺑﻪﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵﮐﻪ، ﺳﺨتیﻫﺎ،ﻣﺤﺒﺖﻫﺎﯼﺍﻟﻬﯽﺍﻧﺪ ﺍﻧﺴﺎﻥ،ﭘﺸﺖﺩﺭﻫﺎﯼﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﻓﮑﺮﺳﺎﺧﺘﻦﮐﻠﯿﺪﻣﯽﺍﻓﺘﺪ #شبتون_بخیر✨🌙 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh