eitaa logo
زندگی پس از زندگی | فن پیج
2.9هزار دنبال‌کننده
496 عکس
926 ویدیو
4 فایل
﷽ صفحه اصلی کانال @abbas_mowzoon کاری از عباس موزون
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام به خدای مهربان سلام به محمد ﷺ سلام به رمضان سلام به بخشندگی سلام به دلدادگی و مهربانی سلام به عبادت‌های خالص سلام و درود به روز و روشنی سلام و درود به آهنگ خوش زندگی سلام و درود به صفای دل‌های بی ریا سلام بر گل روی تک تکتون با آرزوی روزی پر از مؤفقیت عباداتتون قبول درگاه حق
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: پنجشنبه - ۰۳ فروردین ۱۴۰۲ میلادی: Thursday - 23 March 2023 قمری: الخميس، 1 رمضان 1444 🌹 امروز متعلق است به: 🔸حضرت حسن بن علي العسكري عليهما السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: ا 🔹بیعت مردم با امام رضا علیه السلام به ولایت عهدی، 200ه-ق 🔹احتجاج اُبی بن کعب بر ابوبکر 🔹مرگ مروان بن حکم لعنة الله علیه، 65ه-ق 🔹غزوه تبوک، 9ه-ق 🔹وفات سیده نفیسه از نوادگان امام حسن مجتبی 📆 روزشمار: ▪️9 روز تا رحلت ام المومنین حضرت خدیجه علیها السلام ▪️14 روز تا ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام ▪️17 روز تا اولین شب قدر ▪️18 روز تا ضربت خوردن امام علی علیه السلام ▪️19 روز تا دومین شب قدر 🇮🇷ایران نیوز🇮🇷 👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📣 فصل چهارم برنامه «زندگی پس از زندگی» 🔸 هر روز ساعت 17:30در ایام ماه مبارک رمضان از شبکه چهار سیما 🔹 بازپخش: ساعت 1 بامداد و 12:30 تهیه کننده و مجری: عباس موزون 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔 @zendegindetv4
🌟فصل جدید «زندگی‌ پس از زندگی» پخش می‌شود ♦️ زندگی پس‌از زندگی برنامه‌ای متفاوت درباره مرگ و عالم ماوراء، روایت افرادی است که در تجربه مرگ تقریبی، از کالبد جسم خارج شدند و عالم برزخ را درک کردند و بازگشتند. در این برنامه با سفر به نقاط مختلف ایران و جهان، مخاطبان برنامه، میهمان روایت‌های شگفت‌انگیز تجربه‌گران مرگ تقریبی از عالم غیب می‌شوند. ♦️ فصل چهارم برنامه «زندگی پس‌از زندگی» در سال ۱۴۰۲ با شروع سال جدید و ماه مبارک رمضان قبل از افطار حوالی ساعت ۱۷:۳۰ از شبکه چهار پخش خواهد شد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌ 💠 زندگی پس از زندگی 🔸️ این قسمت: منفی هفت (بخش اول) تجربه‌گر: دانیال قاسمعلی هر روز ساعت ۱۷:۳۰ بازپخش: ساعت ۱ بامداد و ۱۲:۳۰ از شبکه چهار سیما
هدایت شده از یافاطمه زهرا(س)
🌴پسر کوچکی وارد مغازه‌ای شد، جعبه‌ی نوشابه را به سمت تلفن هل داد. بر روی جعبه رفت تا دستش به دکمه‌های تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن شماره...مغازه دار متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش می‌داد. 🌴پسرک پرسید: «خانم، می‌توانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن‌های حیاط خانه‌تان را به من بسپارید؟» زن پاسخ داد: «کسی هست که این کار را برایم انجام می‌دهد.» 🌴پسرک گفت: «خانم، من این کار را با نصف قیمتی که به او می‌دهید انجام خواهم داد.» زن در جوابش گفت که از کار این فرد کاملا راضی است. پسرک بیشتر اصرارکرد و پیشنهاد داد: «خانم،من پیاده رو و جدول جلوی خانه را هم برایتان جارو می‌کنم. دراین صورت امروز شما زیباترین چمن را درکل شهر خواهید داشت» مجددا زن پاسخش منفی بود. 🌴پسرک درحالی که لبخندی برلب داشت، گوشی را گذاشت. مغازه‌دار که به صحبت‌های او گوش داده بود، گفت: «پسر از رفتارت خوشم آمد ، به خاطر این‌که روحیه‌ی خاص و خوبی داری دوست دارم کاری به تو بدهم» 🌴پسر جواب داد: «نه ممنون، من فقط داشتم عملکردم را می‌سنجیدم. من همان کسی هستم که برای این خانم کار می‌کند. 👌چه خوب است گاهی عملکردمان ر
*تو نیکی می‌کن و...* پارسال چند روز مانده به عید رفتیم شیراز. وقتی رسیدیم، شیخ محمد گفت: من یه پیرهن و شلوار بگیرم و بیام. تو هم برو برای خودت و بچه‌ها خرید کن. یک ساعت نشده بود تماس گرفت: من دیگه کاری ندارم. هرموقع تمام بودی زنگ بزن بیام دنبالت. گفتم: عه؟! به این زودی خریدی؟! صدای خنده‌اش بلند شد: آره. ولی تو عجله نکن. خداحافظی کردیم. تماس را قطع کردم. همان موقع یک چیزی از بالا افتاد پایین. از چند سانتی‌ام رد شد و محکم خورد زمین. پروژکتورِ بزرگِ یکی از مغازه‌ها بود. چنان صدایی بلند شد که از ترس نشستم و دست گذاشتم روی سرم. مردم فکر می‌کردند توی سرم خورده. مغازه دارها، مرد و زن، همه دورم جمع شدند. حسابی ترسیده بودم. زنگ زدم به شیخ و زدم زیر گریه: بیا دنبالم. - چی شده؟! - محمد خدا دلش برای تو و بچه ها سوخت منو ازتون نگرفت. - این چه حرفیه؟ تو شهید شدن منم میبینی و میشی همسر شهید. و خندید. منم از سر عصبانیت جیغ زدم: محمد! نزدیک بود من بمیرم، حالا تو مسخره بازیت گرفته؟! وقتی آمد دیدم لباس نگرفته.گفتم: کو لباست محمد؟! چیزی نگفت. پاپیچش شدم: کو‌ لباسی که رفتی بخری؟! یا حرف نمی‌زد یا طفره می‌رفت. بعد از دو سه ساعت گفت: رفتم لباس بگیرم دیدم یه آقایی میخواست برای دوتا پسرش لباس بخره، ولی وضع مالی خوبی نداشت. پسراش هرچی انتخاب می‌کردن باباشون می‌گفت نه بابا، من پولش رو ندارم بخرم. تازه برای خودم و مامانتون هم نمی‌خوام چیزی بخرم. گفت: دلم خیلی گرفت. براشون کفش و لباس خریدم. گفت: به هرکدوم از بچه‌ها هم ۲۰۰ تومن عیدی دادم و اومدم. گفتم: محمد مطمئنم خدا ده برابرشو بهت میده. - یه چیزی بگم؟ - اره. بگو - خدا تورو بهم دوباره داد. - یعنی چی محمد؟ گفت: امروز من از لباس خریدن برای خودم گذشتم. خدا هم گفت شیخ محمد تو اونجا کمک کردی من اینجا خطر رو از زنت رفع می‌کنم. همیشه خدا حواسش هست. دست بقیه رو بگیریم، خودش جبران می‌کنه. راوی: همسر شهید مدافع امنیت شیخ محمد مؤیدی که در اغتشاشات پائیز ۱۴۰۱ در شیراز به شهادت رسید.
هدایت شده از یافاطمه زهرا(س)
🔴رضا خان اگر این باریکه به ظاهر ناچیز (آرارات) را به ترکیه نمی‌داد هیچ راه ارتباطی زمینی بین ترکیه و آذربایجان وجود نمی‌داشت. 😔😔
هدایت شده از یافاطمه زهرا(س)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبور باش آرى باز هم صبر کن، آنچه برایت پیش می آید و آنچه برایت رقم میخورد، به دست بزرگترین نویسنده عالم ثبت شده! او که بدون اِذنش، حتّی برگی از درخت نمی ‌افتد.. در کلاس درس " خدا " آنها که ناله میکنند، رد میشوند آنها که صبر میکنند، قبول میشوند و آنها که شکر میکنند، شاگرد ممتاز میشوند
هدایت شده از یافاطمه زهرا(س)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای زیباترین خالق، هزاران بار سپاس لایق توست و من نمی‌توانم نعماتت را نام ببرم. بخاطر زیباترین تکرار این دنیا که بیداری‌ست، بخاطر حال خوبم، بخاطر اینکه در هر لحظه به جای اینکه مچم را بگیری، دستم را می‌گیری و بالا می‌کشی، بخاطر تمام داشته‌هایم، بخاطر هر آنچه که ندارم و ایمان دارم که اگر خیر و صلاح من در آن باشد تو خود به من می‌بخشی، بخاطر اینکه مسیر را برام روشن می‌کنی و راه را به من نشان می‌دهی، بخاطر اینکه خانواده‌ام در کنارم هستند، بخاطر دوستان خوبم که دوستشان دارم و دوستم دارند، تو را شکر می‌کنم. 🔰 ‌‌‌‌