📍استفاده از عمر
باید از عمر استفاده نمود، باید همت کرد. انسان باید گذشته ها را از همین جا قطع کند، از حالا بیاید خودش را وارد مسیر خدا نماید؛
قلة الطعام، قلة الكلام، قلة المنام، این دستورات را مراعات کرده و وارد به همین سه چیز مختصر شود؛ اگر بهره نگرفت!
📚کتاب #گلشن_احباب ج۸ ص۲۵۹ علامه طهرانی
جهت پیوستن به کانال حیات پس از زندگی 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2015691416C03e3f9fd68
🔴 بخشی از حالات یک تجربه کننده نزدیک به مرگ بعد از تصادف
🔹بعد از تصادف فقط صداهای مبهمی شنیدم و درد شدیدی را در سر و صورت و بدنم حس کردم و بعد آرامش عمیقی را احساس کردم. خودم را از بیرون ماشین میدیدم که پشت فرمان گیر کردهام و مردم از اطراف دور ماشین جمع شدهاند. مردم با اورژانس تماس گرفتند. راننده آمبولانس سریع به محل تصادف رسید. نبضم را گرفت و گفت: کار تمام شده خدا رحمتش کند.
🔹هر کس که مرا میشناخت درباره من حرفی میزد. یکی میگفت: حیف شد خیلی جوان خوبی بود، دیگری گفت خدا به زن و بچه اش صبر بده... در میان جمع فقط دو نفر بودند که مرا میدیدند. دو انسان بسیار زیبا مهربان و دوست داشتنی. یکی از آن دو نفر جلو آمد و دست راستم را با مهربانی در دست گرفت. نفر دوم با فاصله از ما ایستاده بود. آمبولانس حرکت کرد. مردم متفرق شدند و من هم با آن دو نفر رفتم
.
جهت پیوستن به کانال حیات پس از زندگی 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2015691416C03e3f9fd68
💠آیت الله فاطمی نیا:
به #نمازشب عادت کنیم، از آثارش قوی شدن، شاداب شدن است، حال و لذت انبیاء است، صحبت کردن با خداست. در نماز شب تو هستی و زمین، آسمان و خدا، این حالات انبیاء است.
از آثار یکسره خوابیدن کسل شدن است.
🌺 پیامبر اکرم صلىاللهعليهوآله می فرمایند :
یا علی نماز شب بخوان که ۱۰ خصلت دارد، یکیش تندرستی است.
بندگان خدا شب کم می خوابند و سحرگاهان را #استغفار می کنند.
جهت پیوستن به کانال حیات پس از زندگی 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2015691416C03e3f9fd68
🔻حالات آقای معین التجار(همسر بانو امین) پس از اینکه متوجه شد همسرش به درجه اجتهاد رسیده
✍کتاب اربعین هاشمیه که تازه به دستش رسیده بود را برداشت و زودتر از همیشه حجره را ترک و به سمت خانه رفت. باورش سخت بود. همسری که تمام لباسهای شوهرش را خودش دوخته و در کارهای خانه سنگ تمام گذاشته بود. همسری که هر روز تا جلوی درب بدرقه اش میکرد و هنگام ورود با تواضع و محبت به استقبالش می آمد
همسری که مهمانهای زیاد او را با خوش رویی پذیرایی میکرد. همسری که هیچ وقت گله و شکایتی از حجم کارهای خانه نکرده بود. باورش نمیشد که این اجازه نامه ها مربوط به او باشد. صفحه آخر کتاب نشان میداد همسر دانشمندش، اجازه اجتهاد و استنباط احکام شرعی را از بالاترین مراجع زمان گرفته بود
گامهایش را تندتر کرد تا زودتر به منزل برسد. احساس تعجب و خوشحالی و افتخار وجودش را فراگرفته بود و عجیبتر از همه اینکه همسرش در اینباره هیچگاه چیزی به او نگفته بود. البته شاید خیلی هم نباید تعجب میکرد. با آن پشتکار و صبوری و اخلاصی که از بانو دیده بود حقش بود که چنین بشود. خود بانو گفته بود که علم را می آموزد نه برای خود علم بلکه به عنوان مقدمه ای برای قرب خدا و خودسازی و معرفت النفس
از دست دادن هفت فرزند و در عین حال شاکر بودن کار هر زنی نیست. می دانست که بانو حتی کارهای خانه را هم با نگاهی متفاوت مینگرد و به کارهای خانه هم رنگ و بوی الهی و سلوک داده است. شنیده بود که بانو وقتی خانمهای دیگر را موعظه میکند میگوید: اگر بناست نفس انسان به وسیله ریاضت از تعلق و حب دنیا خلاص شود پس چه ریاضتی بهتر از خوب خانه داری کردن و خوب همسرداری کردن!
شنیده بود که میگفت: هیچ ریاضت نفسی مانند خانهداری نیست. لذا بهترین خانهداری ها را میکرد. دائما میگفت زن از خانه شوهر به بهشت میرود، از خانه شوهر هم به جهنم میرود. خود معین التجار پیش قدم شده بود تا بانو بتواند علاوه بر کارهای خانه به تحصیل علم هم بپردازد ولی نمیدانست بانویش آنقدر دانشمند شده که چنین کتابی چاپ کرده و در انتهای کتاب اجازه مراجع وجود دارد مبنی بر اجتهاد بانو!
اتفاقی امروز یکی از دوستانش به حجره آمده بود و کتاب "اربعین هاشمیه" که همسرش نوشته بود و با عنوان بانوی ایرانی امضا شده بود را نشانش داده بود. یاد خاطره ای از بانو در ذهنش جولان میکند. بانو گفته بود روزی دایه، دختر چهارساله و طفل شیرخوارم را نزدم آورد. از دور که میآمد قلبم از محبت مادری برای دخترکم از جا کنده شده بود. آن گاه که جگر گوشه ام را شیر میدادم محو جمال او شده بودم، او را بوسیدم و احساس عجیبی سراپای وجودم را فرا گرفت. انگار تمام قلبم به سوی او میرفت
هنوز از این حالت روحی ساعتی نگذشته بود که نوزاد بیمار شد و در کمتر از یک روز از دنیا رفت. دختر چهار ساله هم به فاصله یک هفته درگذشت و مادر را تنها گذاشت. گویا خدا میخواست بانو هر چه بیشتر و بیشتر از دنیا و تعلقات دنیایی رها شود و قلبش هر چه بیشتر متوجه آن گمشده اش باشد.
خود بانو گفته بود از کودکی احساس میکردم گمشده ای دارم و دنبال آن میگردم ولی نمیدانم آن را کجا و چگونه جستجو کنم تا اینکه خداوند با اشراق به قلبش راه را نشان داده بود ولی عطشش را صد چندان کرده بود. همین عطش و اشتیاق بود که از چهارسالگی او را پای درس نشانده بود و به جای بازیهای کودکانه، عاشق مطالعه و شنیدن از خدا و اولیای خدا کرده بود.
حالا بانو درگذشت هفت فرزندش را بخشی از آزمایش الهی میدید و همانند ابراهیم علیه السلام باید در امتحانات الهی استقامت میکرد و شکرگزاری. استادش آیه الله میر سید علی نجف آبادی گفته بود روزی که شنیدم فرزند ایشان فوت کرده فکر کردم خانم دیگر درس را تعطیل خواهد کرد ولی دو روز بعد خدمتکار ایشان سراغ من آمد تا برای تدریس به منزل ایشان بروم و من از علاقه او به تحصیل سخت تعجب کردم.
خیلی وقتها بانو این ابیات را زمزمه میکرد.
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند // فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی // دیوانه تو هر دو جهان را چه کند
معین التجار بالاخره به خانه رسید. به به عجب بوی غذایی در خانه پیچیده است. چقدر امروز احساس خوشبختی میکند. مگر چند مرد در این دنیا وجود دارند که دستپخت یک بانوی فقیه و مفسر و عارف را خورده باشند
📜 اساطیر نام
https://eitaa.com/joinchat/2015691416C03e3f9fd68
📍📍من در خدمت حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام بودم كه فرمود: مردم درباره ارواح مؤمنین پس از مرگ چه میگویند؟🌟🌟
عرض كردم: میگویند: آنها پس از مرگ در حَواصِلِ طُیور خُضْر (سنگدان و چینهدان مرغان سبز رنگ» قرار میگیرند.
حضرت فرمود: سبحان الله! مؤمن در نزد خدا گرامىتر از آن است كه روح او را در سنگدان مرغى قرار دهد؛ و لیكن چون وقت ارتحال مؤمن میرسد، رسول خدا صلّى الله علیه و آله و سلّم و علىّ و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام به نزد مؤمن مىآیند، و با آنها ملائكه مقرّب پروردگار هستند.✨✨✨✨✨
جهت پیوستن به کانال حیات پس از زندگی 👇👇https://eitaa.com/joinchat/2015691416C03e3f9fd68
سلامی به مهدی فاطمه ...که ندیده محبتش در قلبم جا گرفته ،به امید انتظار ظهورش شب را روز و روز را شب می کنم ای مونس اندیشه های همیشگی ام...
مردن وغسل 📍📍
بیچاره مسكین ٩٠سال دارد و میترسد نام مرگ یا وصیت را در نزد او ببرند؛ چندین مرض دارد چشم آب آورده، مرض قند هر لحظه تهدیدش میكند، فشار خون و مرض كلیه و اعصاب و تورّم غدّه پرستات و بواسیر؛ سكته هم كرده ولى در عین حال دلش و خاطراتش باز هم بطرف دنیاست.
منزل هم دیگر تحمّل این مریض را نمىكند آقازاده داد و بیداد میكند: ببرید پدرم را به بیمارستان!
بیهُشانه او را به بیمارستان مىبرند به این دست و آن دست هِى سوزن فرو مىكنند و دیگر رگها را پیدا نمىكنند؛ رگها بسته شده است. بیمارستان و طبیب معالج هم براى آنكه یك صورت حساب مفصّل تهیه كنند این بیچاره در حال احتضار را از این سالن به آن سالن براى آزمایش و عكس بردارى مىكشانند تا با بدن آلوده به الكل و نجس جان میدهد نه كسى او را رو به قبله كشیده و نه بر او دعا و قرآن خوانده، و نه سلامى و صلواتى.
فوراً او را به سردخانه بیمارستان و از آنجا به بهشت زهرا (قبرستان محلّ) مىبرند و نه كسى میگوید لا إلَهَ إلّا الله. غسّال او معلوم نیست با چه نیتى غسل میدهدآقازاده محترم یك دوربین عكّاسى بدوش انداخته قدم میزند.
غسّال چه قسم غسل میدهد؛ تازه اگر هم بروند چیزى نمیدانند؛ زنهاى رحم و قوم و خویش هم میترسند در مغسل زنها بروند.
مردها زیر درختها و سایبان نشسته سیگار مىكشند و دائماً مىپرسند: تمام شد؟ تمام شد؟ كه زودتر ماشین را روشن كرده پشت فرمان نشسته و قبرستان را ترك كنند.
خدا نكند انسان چنین مردنى بكند
جهت پیوستن به کانال حیات پس از زندگی 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2015691416C03e3f9fd68
مرد میانسالی بادبزن به دست کنار رهگذر زائران ایستاده همینکه زائری عبور میکند، شروع میکند به باد زدنش...
در این درگاه با هر توانی میتوانی خادم باشی...
جهت پیوستن به کانال حیات پس از زندگی 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2015691416C03e3f9fd68