eitaa logo
💚زنــــدگـیـ ســــبــز💚
136 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
1.4هزار ویدیو
3 فایل
بخواهد هرغیرممکنی ممکن می شود..🕊️ 💫زندگی ساده و زیبای من🏡 که قراره شماهم درجریان سبزینگی اش💚 باشید 💫همراهیم بکنید باهم بهتر شدن را یاد بگیریم و به هم سبز تر شدن 🌱رو یاد بدیم شما هستید کنار من:یک خانوم خونه 🧕یک طلبه یک مربی و یک دوست 😊
مشاهده در ایتا
دانلود
✍🏻نباید خودتان را نادیده بگیرید 🍂🍃 علاوه بر این که به نیاز های همسرتان توجه می کنید باید به خودتان نیز توجه کنید و نیاز های خود را بر طرف نمایید. بعضی موقع ها زن ها نیاز به آرامش دارن 🥰چایی دم کنن بشینن جلو تلویزیون فیلم دلخواهشون ببینن بدون هیچ سروصدایی •● شما می توانید نیازهای خود را با همسرتان در میان بگذارید و این امر باعث می شود تا روابط عاطفی شما بهبود یابد، در این هنگام نیاز های شما به درستی حل می شود.🍂🍃 💚زندگی سبز💚 https://eitaa.com/joinchat/2206794193C61e9b1ecd8
5.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نگین، دختری که حاج قاسم شکلات در دهانش گذاشت... و حالا.... 💚زندگی سبز💚 https://eitaa.com/joinchat/2206794193C61e9b1ecd8
7.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖤 انالله و اناالیه راجعون شـــهادت حاج صادق و همراهان💔
‌ما استراحت‌ نخواهیم‌ کرد ؛ این‌ انقلاب‌ و این‌ جامعه ، اینقدر کار‌ دَرش هست‌ که دیگر استراحت‌ ، بی‌استراحت ! - شهیدبهشتی
گفتند: چند دقیقه ی دیگه امتحان شروع میشه. صدای اذان اومد . احمد آهسته رفت سمت نمازخانه. دنبالش رفتم و گفتم: احمد برگرد. این آقا معلم خیلی به نظم حساسه، اگه دیر بیای، ازت امتحان نمی گیره اما گوش نداد و رفت ... مرتب از داخل کلاس سرک می کشیدم و داخل حیاط و نمازخانه را نگاه می کردم. خیلی ناراحت احمد بودم. حیف بود پسر به این خوبی از امتحان محروم بشه... همه رو به صف کرده بودند و آماده امتحان بودیم اما بیست دقیقه همین طور توی کلاس نشسته بودیم. نه از معلم خبری بود نه از ناظم و نه از احمد! همه داشتند توی کلاس پچ پچ می کردند که یک دفعه درب کلاس باز شد. معلم با برگه های امتحانی وارد شد. همه بلند شدند. معلم با عصبانیت گفت: از دست این دستگاه تکثیر! کلی وقت ما رو تلف کرد تا این برگه ها آماده بشه! بعد هم یکی از بچّه ها را صدا زد و گفت: پاشو برگه ها رو پخش کن. هنوز حرف معلم تمام نشده بود که درب کلاس به صدا درآمد. در باز شد و احمد در چارچوب در نمایان شد و مثل بقیه نشست و امتحانش را داد ... شهید احمدعلی نیری🕊🌹 برای شادی روحش صلوات💞 💚زندگی سبز💚 https://eitaa.com/joinchat/2206794193C61e9b1ecd8
🔔 آقایون بخونن ✅کلام مرد باید پر باشه از حس حمایتگری...پشتیبانی و حمایت از همسر 🙂 🌿نگران نباش..من درستش میکنم بسپرش به من...غصه نخور 👏🏻 🔸نه اینکه به خانمش بگه حالا چه خاکی تو سرمون بریزیم ❗ 💚زندگی سبز💚 https://eitaa.com/joinchat/2206794193C61e9b1ecd8
من یک مادرم. بدون نقص نیستم اشتباه میکنم گاهی فراموشکارم بعضی روزها کنترلم را از دست میدم من اشتباه میکنم از هر اشتباهم درس میگیرم تغییر میکنم رشد میکنم و در نهایت میدونم که هیچکس برای فرزندم مثل من نخواهد بود من یک مادرم☺️ شبتون با همین متنِ قشنگ بخیر مامانای مهربون❤️ 💚زندگی سبز💚 https://eitaa.com/joinchat/2206794193C61e9b1ecd8
🌿📃 - بعد دعوا . . اونجایی ك من داشتم زیر لب غر میزدم . به جای گره کردن اون اخمای لعنتیش . میومد پیشم مینشست . . دستاشو میزد زیر چونش و مثل روز اول نگاهم میکرد ؛ انقدر نگام میکرد تا دست از غر زدن بردارم . بعدم میگفت خب تموم شد؟! الان دیگه هیچی تو دلت نیست؟! از اون چیزا که میمونه تو دل و یه دفعه میشه یه فاصله گنده بین آدما . . بعد بغلم میکرد . نفساش قلقلکم میداد و آروم میگفت : هر وقت خواستی غر بزن . . داد بزن حتی اگر خواستی بیا منو بزن . ولی نریز تو دلت ، حرفاتو میگم . . نریز تو دلت . من از وقتایی که غر نمیزنی ؛ از وقتایی که ناراحتی ولی غذا مورد علاقمو میپزی . . از وقتایی که بابت فلان رفتار مادرم بهم خرده نمیگیری . از وقتایی که نمیگی به نظرت موهامو کوتاه کنم . تا حرص منو در بیاری بدجور میترسم . . من از شبایی که بالشتتو برمیداری میری اونور میخوابی . از پتویی که شب یهو از روم کشیده نمیشه ؛ میترسم . . مردم از هرچی دوست دارم بترسن . از مرگ ، جنگ ، زلزله . . ± من از نبودنت ؛ از نشنیدن صدای دورگت وقتی عصبانی هستی . از نپیچیدن بوی موهات تو بینیم موقع خواب بدجور میترسم :)! 💚زندگی سبز💚 https://eitaa.com/joinchat/2206794193C61e9b1ecd8
‏زبان تو شیرین و زیبا بود که می‌توانستی مرا مثل یک شعر بخوانی، وگرنه من فقط توده‌ای از کلمات آشفته و سرگردان بودم :)) 💚زندگی سبز💚 https://eitaa.com/joinchat/2206794193C61e9b1ecd8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا