#خاطرات_شهدا
● در بهار ۱۳۵۸ خبری میرسد که عدهای ضد انقلاب در ارتفاعات « گهواره » در غرب تجمع کردهاند و قصد حمله به اسلامآباد را دارند.
● تیم آتشی مرکب از سه فروند هیلکوپتر کبری و یک فروند هیلکوپتر نجات به سمت منطقه موردنظر حرکتی میکنند. رهبری تیم آتش را شهید کشوری به عهده داشت. در حین عملیات ناگهان صدای شیرودی میآید که «آخ سوختم، آخ» همه هراسان از اینکه شیرودی را زدند، می خواستند منطقه را ترک کنند که صدای خنده شیرودی همه را میخکوب میکند. او در جواب سوالات خلبانان می گوید: «هیچی نشده، ناراحت نباشید، یه گلوله خورد بالای سرم و افتاد توی لباسم. خیلی داغه نمیتونم راحت بشینم.» عملیات با انهدام انبار مهمات و کشتن اشرار به پایان رسید. در بازگشت شهید کشوری به شیرودی می گوید: «راستی حالت چطوره، اون گلوله چی شد.»
● شیرودی می گوید: «فکر کنم دیگه غیب شده باشه.» کشوری می گوید: «پیدایش کند، یادگاری خوبیه» که شیرودی با خنده می گوید: «اگه می خواستم گلولههایی را که به طرفم شلیک شده برای یادگاری جمع کنم، تا الان حداقل یه وانت گلوله باید داشته باشم.»
#شهید_علی_اکبر_شیرودی🌷
#سالروز_شهادت
●ولادت : ۱۳۳۴/۱۰/۲۵ تنکابن ، مازندران
●شهادت : ۱۳۶۰/۲/۸ دشتذهاب ، کرمانشاه
#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج🍃
@zendegishahid
📸تنها عکسی که از لحظه شهادت شهید شیرودی در حافظه تاریخ ماند!
🌷 ۸ اردیبهشت سالروز شهادت شهید شیرودی
هنگامی که پرواز می کنم احساس میکنم همچون عاشق به سوی معشوق خود نزدیک می شوم و در بازگشت هر چند پرواز موفقیت آمیز بوده باشد مقداری غمگین هستم چون احساس می کنم هنوز خالص نشدهام تا به سوی خداوند برگردم
🌺 بخشی از وصیت نامه خلبان شهید علی اکبر قربان شیرودی
#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج🍃
@zendegishahid
پشت چراغ قرمز خیابان شریعتی ایستاده بودیم و منوچهر هم صحبت می کرد. کنار خیابان یک پیرمردی که سرتاپا سفید یکدست پوشیده بود در گالری بزرگی گل های رزی به رنگ های مختلف می فروخت ولی سفیدی پیرمرد نظر من را جلب کرده بود و من احساس می کردم این مرد از آسمان آمده است. اصلا حواسم به منوچهر نبود که یک لحظه حجم سنگین و خیسی روی پاهایم حس کردم. یک آن به خودم آمدم دیدم منوچهر رد نگاهم را گرفته و فکر کرده من به گل ها خیره شدم، پیاده شده تا گل ها را برایم بخرد.
منوچهر همین طور همه گل ها را با دستش بر می داشت و روی پاهای من می ریخت . دو بار چراغ سبز و قرمز شد ولی همه در خیابان به ما نگاه می کردند و سوت و کف می زدند. حتی یک نفر خانم که از نظر تیپ ظاهری با ما متفاوت بود، برگشت و به همسرش گفت: می بینی ، بعد بگویید بچه حزب اللهی ها محبت بلد نیستند و به همسران شان ابراز محبت نمی کنند.
آن روز منوچهر همه گل های پیرمرد را خرید و روی پاهای من ریخت و من نمی دانستم چه بگویم و چه کلمه ای لایق این محبت است. غیر از اینکه بگویم بی نهایت دوستت دارم.
راوی: فرشته ملکی، همسر شهید منوچهر مدق
#عاشقانه_شهدایی
#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج🍃
@zendegishahid
16.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حاجيه خانم حوريه جان مادرمكرّمه سه شهيد؛ شهیدان والامقام انقلاب اسلامي «مصطفى پاليزواني»، «مرتضى پاليزواني»، و «محمّدپاليزواني» که در بیمارستان زیر تیغ جرّاحی، منجر به سكته مغزي شده و دوام نمی آورند.در حالیكه بیش از دو ساعت از مرگشان گذشته بوده به واسطه ديدار و صحبتهایی که در آن عالَم، با سه فرزند شهیدشان داشته اند مجدّداً روح به بدنشان بازگشت.
لطفا "قبل از دیدن این کلیپ، هدیه به أرواح مطهّر تمامي شهداي والامقام انقلاب اسلامي، چهارده صلواتِ همراهِ با و عجّل فرجهم بفرستید.
#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج🍃
@zendegishahid
"﷽"
#سلام_مولای_مهربانم❤
سلام بر تو که سایه ی مهربانی ات
راه نفوذ تنهایی را بر هر قلبی میبندد
سلام بر تو که تشعشع مهرت هر دل
یخ زده ای را گرمای زندگی می بخشد
سلام برتو که نسیم نوازشگرمحبتت
هر جان خسته ای را پر امید می کند
سلام بر تو که باران مقدس نامت
هرشوره زار عطشناکی را سیراب میکند
#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🍃
@zendegishahid
سالروز تخریب قبور ائمه بقیع ع تسلیت باد🖤🖤🖤
#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج🍃
@zendegishahid