فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اخبــارڪــرونـایــے...
🔴 حریرچی، معاون وزیر بهداشت:
فردا صبح شهرهای قرمز و نارنجی را اعلام خواهیم کرد"
که تا آخر نوروز صرفا سفر به این شهرها ممنوع خواهد بود...
@zendegiyemahdavi
💚زندگــےِ مـهـدوے💚
🔴 #سه_دقیقه_در_قیامت 📌#قسمت_سیزدهم 3⃣1⃣ 📘از دیگر اتفاقاتی که در آن بیابان مشاهده کردم این بود که ب
ادامــــــــــــه داستـــان👇👇👇
📚 #سه_دقیقه_در_قیامت
📌#قسمت_چهاردهم 4⃣1⃣
⚜اوایل ماه شعبان بود که راهی مدینه شدیم. یک روز صبح در حالی که مشغول زیارت بقیع بودم متوجه شدم که مأمور وهابی دوربین یک پسر بچه را که میخواست از بقیع عکس بگیرد را گرفته...
جلو رفتم و به سرعت دوربین را از دست او گرفتم و به پسربچه تحویل دادم.
بعد به انتهای قبرستان رفتم در حال خواندن زیارت عاشورا بودم که به مقابل قبر عثمان رسیدم.
♨️همان مامور وهابی دنبال من آمد و چپ چپ به من نگاه میکرد.
یکباره دستم را گرفت و به فارسی و با صدای بلند گفت: چی میگی؟داری لعنت میکنی؟ گفتم: نخیر دستم را ول کن!
اما او داد میزد وبقیه مامورین را دور خودش جمع کرد.
یکدفعه به من نگاه کرد و حرف زشتی را به مولا امیرالمومنین زد.
🔴من دیگر سکوت را جایز ندانستم، یکباره کشیده محکمی به صورت او زدم.
چهار مامور به سر من ریختند و شروع به زدن کردند.
یکی از مامورین ضربه محکمی به کتف من زد که درد آن تا ماه ها مرا اذیت میکرد.
چند نفر جلو آمدند و مرا از زیر دست آنها خارج کردند و فرار کردم.
♻️اما در لحظات بررسی اعمال ماجرای درگیری در قبرستان بقیع را به من نشان دادند و گفتند: شما خالصانه و به عشق مولا با آن مأمور درگیر شدی و کتف شما آسیب دید و برای همین ثواب #جانبازی در رکاب مولا علی♥️ در نامه عمل شما ثبت شده است.😍
💠در این سفر کوتاه به قیامت، نگاه من به شهید و شهادت تغییر کرد، علت آن هم چند ماجرا بود:
یکی از معلمین و مربیان شهر ما در مسجد محل تلاش فوق العادهای داشت که بچهها را جذب میکرد.
خالصانه فعالیت میکرد و در مسجدی شدن ما هم خیلی اثر داشت.
🔰این مردِ خدا یک بار که با ماشین در حرکت بود از چراغ قرمز عبور کرد و سانحه شدید رخ داد و ایشان مرحوم شد.
من این بنده خدا را دیدم که در میان شهدا و هم درجه آنها بود.
ایشان به خاطر اعمال خوبی که در مسجد و محل داشت و رعایت دستورات دین به مقام شهدا دست یافته بود.
اما سوالی که در ذهن من بود تصادف او و عدم رعایت قانون و مرگش بود!
☘ایشان به من گفت: من در پشت فرمان ماشین سکته کردم و از دنیا رفتم و سپس با ماشین مقابل برخورد کردم.
هیچ چیزی از صحنه تصادف دست من نبود.
در جایی دیگر یکی از دوستان پدرم که اوایل جنگ شهید شده بود و در گلزار شهدای شهرمان به خاک سپرده شده بود را دیدم.
🍁 اما او خیلی گرفتار بود و اصلاً در رتبه شهدا قرار نداشت.
تعجب کردم تشییع او را به یاد داشتم که در تابوت شهدا بود!
خودش گفت: من برای جهاد به جبهه نرفتم به دنبال کاسبی و خرید و فروش بودم که برای خرید جنس به مناطق مرزی رفتم که آنجا بمباران شد.
بدن ما با شهدای رزمنده به شهر منتقل شد و فکر کردند من رزمنده ام و ...
🌸 اما مهمترین مطلبی که از شهدا یادم ماند مربوط به یکی از همسایگان ما بود. خوب به یاد داشتم که در دوره دبستان آخر شب وقتی از مجلس قرآن به سمت منزل آمدیم از یک کوچه باریک و تاریک عبور کردیم.
از همان بچگی شیطنت داشتم، زنگ خانه مردم را می زدیم و سریع فرار می کردیم.
💥یک شب دیرتر از بقیه دوستانم از مسجد راه افتادم.
همان کوچه بودم که دیدم رفقای من که زودتر از کوچه رد شدن یک چسب را به زنگ یک خانه چسبانده اند، صدای زنگ قطع نمیشد.
پسر صاحبخانه یکی از بسیجیان مسجد محل بود، بیرون آمد چسب را از روی زنگ جدا کرد و نگاهش به من افتاد.
❄️شنیده بود که من قبلا از این کارها کرده ام، برای همین جلو آمد و مچ دستم را گرفت و گفت باید به پدرت بگویم چه کار میکنی!
هرچه اصرار کردم که من نبودم بی فایده بود.
مرا مقابل منزل ما برد و پدرم را صدا زد.پدرم خیلی عصبانی شد و جلوی چشم همه حسابی مرا کتک زد.
🥀این جوان بسیجی که در اینجا قضاوت اشتباهی داشت در روزهای پایانی دفاع مقدس به شهادت رسید.
این ماجرا و کتک خوردن به ناحق من در نامه اعمالم نوشته شده بود که به جوان پشت میز گفتم: چطور باید حقم را از آن شهید بگیرم او در مورد من زود قضاوت کرد!
♻️جوان گفت: لازم نیست که آن شهید به اینجا بیاید.
من اجازه دارم آنقدر از گناهان تو ببخشم تا از آن شهید راضی شوی.
خیلی خوشحال شدم و قبول کردم...
حدود یکی دوسال از گناهان اعمال من پاک شد تا جوان پشت میز گفت راضی شدی؟ گفتم بله عالیه...
🔆البته بعدا پشیمان شدم که چرا نگذاشتم تمام اعمال بدم را پاک کند.
اما باز بد نبود.
همان لحظه آن شهید را دیدم و روبوسی کرد،خیلی از دیدنش خوشحال شدم. گفت: با اینکه لازم نبود اما گفتم بیایم از شما حلالیت بطلبم.
هرچند شما هم به خاطر کارهای گذشته در آن ماجرا بی تقصیر نبودی...
#ادامه_دارد ...
#التمــــاس_دعــــــا....
@zendegiyemahdavi
آمارهای رسمی میگویند
که هنوز پیکر مطهر حدود ۳هزار شهید پیدا نشده است....
کاش میشد:
دستِ تکتک مادرانی را بوسید که همچنان چشمانتظار یوسف گمگشته خود هستند❤️😔
#شهدارایادکنیم_باذکرصلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ #وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
@zendegiyemahdavi
🌹🌹🍃🍃🍃🍃🌹🌹
هدایت شده از 💚زندگــےِ مـهـدوے💚
من و خورشید نشستیم و توافق کردیم
صبح را با تپش اسم تو آغاز کنیم...
▪️السلام علیک یافاطمةالزهرا سلام الله علیها
@zendegiyemahdavi
🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃
هدایت شده از 💚زندگــےِ مـهـدوے💚
#توسل....
ایکهغمتمیزند
آتشداغیبهجان💔
[اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها ....
وَ بَعْلِها وَ بنیها ...
وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ]
#هجده_گل_صلوات
#بہ_همراه_دعاےسلامتےوفرج
#بہ_نیت_گشایش_درظهورمولامون
#وگشایش_درڪاروزندگے
#فرزندان_فاطمے
#اللّٰهُمَ_عَـجِـلْ_لِوَلیـِـڪَ_الْفَرَّج
@zendegiyemahdavi
هدایت شده از 💚زندگــےِ مـهـدوے💚
🍃🍃🍃🍃🍃🍃
#سلام_به_مادر_سادات^
هرگاه به هر
امامی سلام دهید
خــــــود آن امام جواب
ســـــــلام تان را میدهـــــد...❣
ولی اگر کسی بگوید:
❣ “السلام علیک یا فاطمه الزهرا”❣
همهٔ امامان جواب میدهند…
میگویند:
چه شده است که این
فرد نام مادرمان را برده است !؟
السلام علیکِ
یا فاطمهُ الزهراء(س)
تا ابد این نکته را انشاء کنید
پای این طومار را امضاء کنید
هرکجا ماندید در کل امور
رو به سوی حضرت زهرا کنید...
🌹السلام علیک یا فاطمه الزهرا (س)🌹
#یکشنبه_هاےمادرے... #یازهرا_س....
💚اللّٰهُمَــ ؏ـَـجِـلْ لِوَلیـِـڪَ الْفَرَّج💚
🌴 ڪانال زنــدگــےِ مـهـدوے🌴
@zendegiyemahdavi
•┈┈••••✾•🌺•✾•••┈┈•
این زندگى نیست که زیباست!
این ما هستیم که زندگى را زیبا یا زشت مىبینیم....
دنبال رسیدن
به یک خوشبختى بى نقص نباشید"
از چیزهاى کوچک زندگى لذت ببرید.
اگر آنها را کنار هم بگذارید، مىتوانید کل مسیر را با خوشحالى طى کنید.
#زنـــدگـیتون_مــهــدوے
@zendegiyemahdavi