آدم بدبین، سختی را در هر فرصتی می بیند، آدم خوش بین فرصت را در هر سختی.
❖
@zendeshad
#همسرداری
چه صفاتی در شخصیت زن ، برای مردان جذاب تر است؟
• احساس خوب به خود داشتن
• در اولویت بودن احساسات
• خنده رو بودن
• لذت بردن از محبت
• گوش شنوا داشتن
• آراستگی ظاهری
@zendeshad
✅ حضور یکدیگر را چندین بار در روز جشن بگیرید
احوال پرسی های پرهیجان
مکالمات تلفنی پرشور
دوستت دارم های مکرر
آواز خواندن برای یکدیگر
عشق بدون قید و شرط
قدر دانی و مهربانی ↙️
@zendeshad
وقتی کودک در حال انجام کار اشتباهی است نگویید:
آفرین! آفرین!
باریکلا! باریکلا!
آفرین، رفتی سر وسایل مامان!
باریکلا، چقدر مشقاتو بدخط نوشتی!
انجام بده، آفرین.... تا بیام حسابت رو برسم!
شاید شما بر اساس تجربه در طول سالها کنایه را در صحبتهای طرف مقابلتان تشخیص دهید ولی کودک با این نوع صحبت کردن، دچار سردرگمی و دوگانگی میشود. نمیداند در حال تشویق شدن است یا توبیخ!
روش صحیح را نمیآموزد.
تفاوت کار درست و غلط را نمیفهمد و خودش از تن صدا، لحن و زبان بدن شما باید حدس بزند که کارش چطور ارزیابی شده، که این برای بچهها کار دشواری است.
پس به جای آن، روش صحیح را آموزش دهید و از آفرین و باریکلا و احسنت فقط برای "تشویق واقعی" استفاده کنید.
@zendeshad
دلا اين زندگي جز يک سفر نيست
گذرگاه است و راهش بي خطر نيست
چو خواهي با صفا باشي و صادق
به جز راه خدا راهي دگر نيست
غم بيچارگان خوردن مهم است
دلي از خود نيازردن مهم است
@zendeshad
شما بايد بتوانيد با راهنمای درونتان ارتباط برقـرار كنيـد زيـرا شعوری است که پاسخ سئوالات شما را می داند.
❖
@zendeshad
❖
وقتی در شرف رشد کردن هستی🍁💐
اگر با طوفان و باران مواجه شدی،
"تعجب نکن" ! تمام گیاهان
پس از باران رشد میکنند،
این بخشی از روند است....
مثبت باقی بمان،
آنچه که خواهانش هستی،
در حال رسیدن است
و آن زمانی می رسد
که "تو رسیده باشی" و آماده..🍁💐
❖
@zendeshad
💕"'امام على"' عليه السلام:
نادان را جز در حال زياده روى يا كوتاهى كردن نمى بينى
لا تَرَى الجاهِلَ إلاّ مُفرِطاً أو مُفَرِّطاً
حکمت 70 نهج البلاغه
❖
@zendeshad
👶 وقتی بانهایت توان سر کودک خود داد میزنیم ، باجملات وکلمات نامناسب به او توهین میکنیم ، و یا به او آسیب جسمی میرسانیم ،
در حال تربیت او نیستیم ، بلکه خشم خود را تخلیه میکنیم ،
👈 از خودمان بپرسیم :
آیا هدف ما از بچه دارشدن ، آوردن موجودی به این دنیا بود ،
تا تمام خشم های فروخورده ی مان را بر سر او تخلیه کنیم؟
👈 بپرسیم از خود که :
آیا برای ما لذت بخش است فردی ما را به منزلش دعوت کند ، ومدام ما را مورد بی احترامی ، تحقیر ، توهین ، وخشم خود قرار دهد؟
این همانکاری ست که بیشتر ما با کودکمان انجام میدهیم ،
👈 به مدیریت خشم خود بیشتر توجه کنیم ، گاهی لازم است دراین راه از یک کارشناس کمک بگیریم ،
❌ ما اجازه نداریم باهیچکس خصوصا فرزندی که به این دنیا دعوتش کردیم ، رفتار پرخاشگرانه داشته باشیم ....
@zendeshad
7 جمله دردسر ساز در دعواهای زناشویی
⚠️برای آنکه یک بحث لفظی بین زوجین، تبدیل یک مبارزه بوکس نشود، برخی جملات و رفتارها را هرگز نباید به کار برد.
❶ تو شغلت را به خانواده ترجیح میدهی!
❷ در خانه هیج کاری نمیکنی!
❸ مادرت غیرقابل تحمله!
❹ تو به من گوش نمیکنی!
❺ دیگر نمیتوانم به تو اعتماد کنم!
❻ تو یک احمق هستی!
7️⃣در پیغام متنی: "تو هیچ وقت هیچی نمیفهمی!"
@zendeshad
مردی بار سنگینی از نمک، بر پشت الاغش گذاشته بود.
هنگام عبور از رودخانه، الاغ درون آب افتاد. وقتی بیرون آمد، بار نمک حل شده بود و سبکتر شده بود.
روز بعد، الاغ باز هم همان کار را کرد. فردای آنروز مرد، پشم بار الاغ کرد. الاغ بار دیگر خود را به آب انداخت، اما مجبور شد باری چند برابر قبل را حمل کند.
روشی که دیروز عامل موفقیت ما بود، معلوم نیست که امروز هم عامل موفقیت باشد.
@zendeshad
❖
ناگهان چقدر زود دیر می شود!
در باز شد
برپا! بر جا !
درس اول : بابا آب داد ، ما سیرآب شدیم.
بابا نان داد ، ما سیر شدیم...
اکرم و امین چقدر سیب و انار
داشتند در سبد مهربانی شان
و کوکب خانم چقدر مهمان نواز بود
و چقدر همه منتظر آمدن حسنک بودند
کوچه پس کوچه های کودکی
را به سرعت طی کردیم
و در زندگی گم شدیم.
همه زیبایی ها رنگ باخت...!
و در زمانه ای ک زمین درحال
گرم شدن است قلب هایمان یخ زد!
نگاهمان سرد شد و دستانمان خسته
دیگر باران با ترانه نمی بارد!
و ما کودکان دیروز دلتنگ شدیم ،
زرد شدیم ، پژمردیم...
و خشکزار زندگیمان تشنه آب شد...
و سال هاست وقتی پشت سرمان
را نگاه می کنیم،
جز رد پایی از خاطرات خوش بچگی
نمی یابیم،و در ذهنمان جز همهمه
زنگ تفریح ، طنین صدایی نیست...!
و امروز چقدر دلتنگ آن روزها ییم
و هرگز نفهمیدیم ،
چرا برای بزرگ شدن این همه بی تاب بودیم
پاک کن هایی ز پاکی داشتیم
یک تراش سرخ لاکی داشتیم
کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هایش درد داشت
گرمی دستانمان از آه بود
برگ دفترهایمان از کاه بود
تا درون نیمکت جا می شدیم
ما پر از تصمیم کبری می شدیم
با وجود سوز و سرمای شدید
ریزعلی، پیراهنش را می درید
کاش می شد باز کوچک می شدیم
لااقل یک روز کودک می شدیم!!!!
تقدیم به شاگردان قدیمی...
❖
@zendeshad