✅️ تاکنون نام شهیدعباس کریمی
را شنیده ای.....♡........؟🕊
سلام برعباس...🌷
🕊
آنچه روشن کند روزهای مرا،لبخندزیبای شماست.🌱
✋سلام برشما همسنگران و دوستداران شهـــــداء ⚘️
امروزهرچی کارخیراز دستت برمیاد ازطرف رفیق (شهیدعباس کریمی)
برای امام زمانت انجام بده،🌿
شهادت نصیبتون🥰
الهی به مظلومیت سیدالشهدا (ع)آمین🤲
یاعلی مدد
#امام_زمان
#شهیدعباس_کریمی
#زندگی_نامه_شهیدان
🌷
╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
🕊
✅️نگاهی گذرا بر زندگی شهید
❣️عباس کریمی
❣️زاده ۱۳۳۶
قهرود، کاشان، ایران
🕊درگذشته:۲۴ اسفند ۱۳۶۳
🌷شرق دجله
🌷مدفن:قطعه ۲۴، بهشت زهرا، تهران
✔️شاخه نظامی
✅️سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
یگان
✅️نیروی زمینی سپاه پاسداران
فرماندهی
✅️مسئول اطلاعات سپاه ۱۱ قدر
✅️تیپ ۳ سلمان
✅️لشکر ۲۷ محمد رسولالله
✅️جنگها و عملیاتها
✅️جنگ ایران و عراق
✅️عملیات فتحالمبین
✅️عملیات مسلم بن عقیل
✅️عملیات والفجر مقدماتی
✅️عملیات خیبر
✅️عملیات بدر †
#امام_زمان
#شهیدعباس_کریمی
#زندگی_نامه_شهیدان
🌷
╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
شهادت
شهید عباس کریمی قهرودی چهارمین فرمانده «لشکر پیاده – مکانیزه 27 محمد رسول الله»(که در سال 1387به دنبال تغییرات ایجاد شده «سپاه پاسداران» به «سپاه محمد رسول الله» تغییر ساختار پیدا کرد) به تاریخ 23 اسفند 1363 در چهارمین روز عملیات «بدر» در منطقه عملیاتی شرق رودخانه «دجله» بر اثر اصابت ترکش گلوله توپ به ناحیه پشت سرش شربت شهادت نوشید. پیکر غرق در خون وگل حاج عباس زمانی به تهران منتقل شد که تنها چند روز از اولین سالگرد شهادت فرمانده پیشین لشکر محمد رسول الله (ص) یعنی «حاج محمد ابراهیم همت»میگذشت.
#امام_زمان
#زندگی_نامه_شهیدان
#شهیدعباس_کریمی
🌷
╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
پس از انقلاب و در جنگ :
به هنگام تأسیس سپاه پاسداران کاشان در بهار سال ۱۳۵۸ به عضویت سپاه درآمد و در قسمت اطلاعات مشغول به خدمت شد. در تابستان سال ۱۳۵۹ داوطلبانه برای مبارزه عازم کردستان گردید و در سپاه پیرانشهر با واحد اطلاعات عملیات همکاری کرد. پس از مدتی، به عنوان مسئول اطلاعات عملیات این سپاه معرفی گردید. سرلشکر شهید عباس کریمی بعدها همراه سرلشکر احمد متوسلیان و سردار شهید رضا چراغی به جبهههای جنوب عزیمت کرده و به عنوان مسئول اطلاعات عملیات تیپ محمد رسول الله به فعالیت خود ادامه داد.
وی در عملیات فتح المبین از ناحیه پا بشدت مجروح شد و حدود ۲ ماه بستری بود و در این ایام (به توصیه پدرش) مقدمات ازدواج خود را فراهم کرد.در ۲۱ مهر سال ۱۳۶۱ با دختری از شهر خودش کاشان ازدواج کرد. در تیرماه ۱۳۶۱ با همان وضعیت مجروح به عملیات مسلم بن عقیل بود پیوست.پسرش داوود در بیمارستان یازهرا شهر دزفول در سال ۶۳ به دنیا آمد.
در عملیات والفجر مقدماتی به عنوان مسئول اطلاعات سپاه ۱۱ قدر (که تازه تشکیل شده بود) معرفی گردید و مدتی به مسئولیت فرماندهی تیپ سوم سلمان از لشکر ۲۷ حضرت رسول منصوب گردید. با شهادت سردار شهید محمد ابراهیم همت در عملیات خیبر،از اواخر اسفند۶۲ فرماندهی لشکر ۲۷ محمد رسول الله را به عهده گرفت.
#امام_زمان
#زندگی_نامه_شهیدان
#شهیدعباس_کریمی
🌷
╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
سردار شهید حاج عباس کریمی
فرمانده لشکر 27 محمد رسول الله
تصاویر کمتر دیده شده از شهید کریمی
زندگی نامه:
سرلشکر شهید عباس کریمی قهرودی از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود که در سال ۱۳۳۶ در قهرود کاشان به دنیا آمد. دوران ابتدایی و هنرستان را در این روستا به گذراند. بعد از اخذ دیپلم در رشته نساجی، در سال ۱۳۵۵ به سربازی رفت. دوران خدمت وظیفه او با مبارزات مردمی در انقلاب اسلامی ایران همزمان بود. با وجود خفقان شدید حاکم بر مراکز نظامی، اعلامیههای امام خمینی را مخفیانه به پادگان عباس آباد تهران منتقل و آنها را پخش میکرد. پس از فرمان امام خمینی، خدمت سربازی خود را رها کرده و به صف مبارزین انقلاب اسلامی ایران (۱۳۵۷) پیوست و در جریان ورود امام خمینی به ایران جزو نیروهای انتظامی کمیته استقبال بود.
#امام_زمان
#زندگی_نامه_شهیدان
#شهیدعباس_کریمی
🌷
╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
🕊
✅️روایتی ازصادقی رفیق شهید: عباس همیشه با زیردستان، رفتاری پدرانه داشت🌿
«قاسم صادقی» از رزمندگان دوران دفاع مقدس که مدتی با شهید عباس کریمی در ارتباط بود، در باره شهید میگوید: آشنایی من با عباس به سال ۱۳۶۲ برمیگردد.
زمانی که حاج همت، فرمانده لشکر ۲۷ حضرت رسول (ص) و کریمی، فرمانده تیپ سلمان این لشکر بود، من در جلساتی که عباس کریمی برگزار میکرد، با او آشنا شدم.
#امام_زمان
#زندگی_نامه_شهیدان
#عباس_کریمی_قهرودی
🌷
╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
زندگی نامه شهیدان
🕊 ✅️روایتی ازصادقی رفیق شهید: عباس همیشه با زیردستان، رفتاری پدرانه داشت🌿 «قاسم صادقی» از رزمندگان
🕊
✅️خاکی و صمیمی بودن
✔️از خصوصیات بارز او، میتوانم به خاکی و صمیمی بودن او با همه اشاره کنم.
عباس همیشه با زیردستان، پدرانه رفتار میکرد و میگفت من فرمانده لشکر هستم و باید خواستههای نیروهایم را تأمین کنم؛ لذا در جمع رزمندگان با گوش جان به حرفهایشان گوش میداد و سعی میکرد مشکلات و کمبودهای بسیجیان را رفع کند و اگر نمیتوانست، از آنها دلجویی میکرد.
سلام
بهخاطر این نوع رفتارهایش بود که در بین فرماندهان از محبوبیتهای بیشتری برخوردار بود
و همیشه انتقادهای سازندهای را با بالادستیهای خود مطرح میکرد.‼️
#امام_زمان
#زندگی_نامه_شهیدان
#شهیدعباس_کریمی_قهرودی
🌷
╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
زندگی نامه شهیدان
🕊 ✅️خاکی و صمیمی بودن ✔️از خصوصیات بارز او، میتوانم به خاکی و صمیمی بودن او با همه اشاره کنم. عبا
ماندَند به رنگ سبز و رفتَنت به رنگ خون♥️
ما مانده ایم و دلتنگی و غم و جنون💔
یاشهیدکاری کن...🌱
🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بغض سنگین کریم منصوری در برنامه محفل
خدا نکند ما از طریق همین تلاوت ها بریم جهنم ، نکات و بغض سنگین کریم منصوری
#امام_زمان
#زندگی_نامه_شهیدان
🌷
╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
«قهرود» یک روستاست از توابع کاشان. در این روستا کشاورزی بود به نام «احمد» که او هم یک زن و یک دختر شیرخواره توی خانهاش داشت. زن احمد بدزا بود، یعنی هر چه بچه دنیا میآورد سقط میشدند، این دختر کوچولو هم خدایی سالم مانده بود.«احمد» از خدا پسر میخواست از طرفی هم نمیخواست عیالش این همه اذیت شود. نیت کرد و رفت « کربلا». سال 1336 کربلا رفتن مثل امروز نبود، واقعا خون میخواست؛ البته خون دل. دست پربرگشت. بچه بعدی سالم بود، پسر هم بود، تازه بعد از آن، چهار تا بچه سالم دیگر هم به خانواده کربلایی احمد اضافه شد. اما پسر اول چیز دیگری است؛ آن هم اگر چنین حکایتی داشته باشد:
کربلایی احمد میگفت به حرم حضرت ابوالفضل دخیل بستم و زار زده بودم که یا قمر بنی هاشم من سلامت بچههایم را از تو می خواهم. خلاصه اینکه کربلایی احمد این پسر اول را تحفه حضرت عباس میدانست، برای همین هم اسمش را گذاشت«عباس». کودکی عباس مثل همه بچههای روستایی در خانه و مدرسه و سر زمین کشاورزی گذشت. عباس یک پسر بچه ساده و سبکبار و پا برهنه بود که در کوچههای خاکی قهرود، پشتک و وارو میزد و شلنگ تخته میانداخت. البته زیاد شیطان نبود، ظاهرا از همان اول هم مظلومیتش بر شلوغبازیهایش میچربید. اما زبل بود. مدرسه هم که رفت درسش بد نبود، حداقلش آن قدری درسخوان بود که پای آقاجان وعزیزش را به مدرسه یا پای معلم را به خانه باز نکند. برای دوران دبیرستان هم راهی تهران شد.
#امام_زمان
#زندگی_نامه_شهیدان
#شهیدعباس_کریمی
🌷
╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
ترک خدمت
فرمان حضرت امام خمینی درباره ترک خدمت سربازی ارتش شاهنشاهی که پخش شد، عباس که سرباز چهارده ماه خدمت بود، از پادگان جیم شد و رفت قاطی تظاهرات و تجمعات مردم. به کاشان که نمیتوانست برگردد چون در یک شهر کوچک سریع شناسایی و دستگیر میشد. چند ماه باقی مانده را در تهران سر کرد. خواهرش ساکن پایتخت بود و او زیاد غریبی نمیکرد. انقلاب که پیروز شد برگشت سر خانه و زندگی پدرشاش . اما عباس دیگر خیلی فرق کرده بود، حتی ظاهرش هم متفاوت از گذشته بود و ریش تازهف سیاه و نرم، صورت آفتاب سوخته و بر و روی جذاب، مردانه و تحسینبرانگیز را هم به صفات همیشگیاش اضافه کرده بود و در اعمال و رفتارش هم دیگر آن آرامش قبلی به چشم نمیخورد و مادر حیران مانده بود که چطور عباسش در عرض چند ماه این طور عوض شده است. همه میگفتند:ماشاء الله پسر کربلایی احمد یلی شده …
#امام_زمان
#زندگی_نامه_شهیدان
#شهیدعباس_کریمی
🌷
╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
#ما_هیچ_مذاکره_ای_نداریم
یکی از سران ضدانقلاب به نام «محمود آشتیانی» با عباس تماس گرفته بود که میخواهم با تو مذاکره کنم. یک جایی را هم برای مذاکره مشخص کرده بود. عباس به همراه بنده خدایی به نام «حمید» عازم محل قرار شده و آنجا از ماشین که پیاده میشوند معلوم میشد که «آشتیانی» راهنمایی فرستاده تا آنها را به محل استقرار او ببرد. همراه عباس بند دلش پاره میشود که عباس! به خدا توطئه است. اینها میخواهند بگیرند ما را. عباس میگوید: نترس برادر! با من بیا، غلط میکنند دست از پا خطا کنند. بقیه ماجرا از بیان «حمید» خواندنی است:
آقا این راهنما همین طوری ما را جلو میبرد و میپیچاند. یقین داشتم که کارمان تمام است. روزها فقط تا شعاع سه کیلومتری دور شهر، امنیت نسبی برقرار بود و برای رفتن به دورتر باید با ستون و تأمین میرفتیم. حالا عباس چهل پنجاه کیلومتر از شهر دور شده بود. آن هم تنها، تنها که نه، من هم بودم ولی مگر فرقی هم میکرد! بالاخره به یک ده رسیدیم. هرچی گیر دادم به عباس که بیا از اینجا برگردیم. دلیلی ندارد که اینها ما را اسیر نکنند یا نکشند، عباس محکم میگفت: من باید با این مردک صحبت کنم. تو نمیآیی، نیا. راستش اگر میتوانستم برمیگشتم، ولی دیگر جسارت تنها برگشتن رانداشتم. رسیدیم به خانهای که محل استقرار «آشتیانی» بود. روی تمام پشت بامها و پشت همه درها و پنجرهها دموکراتهای سبیل کلفت و کلاش به دست زل زده بودند به ما. شاید هاج و واج بودند که این دو تا دیگر چه خلهایی هستند. آنجا بود که صمیمانه و با اطمینان فاتحه خودم و عباس را خواندم. اما عباس انگار نه انگار. به قدری خونسرد و بی خیال بود که شک کردم نکند با حاج محمد هماهنگ کرده که الان بریزند این ده را بگیرند. قلبم مثل گنجشک میزد. ما نیروی اطلاعاتی بودیم و اگر زیر شکنجه میرفتیم حرفهای زیادی برای گفتن به برادران ضدانقلاب داشتیم. جلوی آشتیانی که نشستیم او شروع به صحبت کرد که ما میخواهیم با شما به توافقاتی برسیم، تا…
عباس نگذاشت حرف او تمام شود و خیلی محکم و با جسارت گفت: ببین کاک! شما و ما هیچ مذاکره ای نداریم. شما باید بدون قید و شرط اسلحه را زمین بگذارید و تسلیم بشوید.
دلم هری ریخت پایین. اگر ذرهای هم به نجاتمان امید داشتم، بر باد رفت. منتظر بودم که فی المجلس سوراخسوراخمان کنند. حق هم داشتند. عباس آنچنان از موضع قدرت آنها را تهدید میکرد که انگار لشکر «سلم و تور» پشت سرش هستند. با کمال تعجب دیدم محمود آشتیانی عکس العملی نشان نداد و دوباره خواست باب مذاکره را باز کند ولی این بار هم عباس با تحکم و ابهت خاصی حرف از تسلیم بی قید و شرط زد. هرچه محمود آشتیانی گفت عباس از حرف خودش کوتاه نیامد. گفت تضمینی نمیدهم، اگر کاری نکرده باشید امنیت دارید. صحبتشان که تمام شد مطمئن بودم که همانجا سرمان را گوش تا گوش می برند. ولی طوری نشد و راهنما دوباره ما را به ماشین رساند. تا زمانی که با ماشین وارد سپاه مریوان نشدیم منتظر بودم که یک جوری دخلمان بیاید و در دل عباس را لعن و نفرین میکردم که این دیگر چه جور مذاکرهای است.
چند روز بعد که آشتیانی و پنجاه شصت نفر از مزدورهایش آمدند و تسلیم شدند نزدیک بود از تعجب شاخ در بیاورم. تسلیم آنها ضربه خیلی بدی به حزب دموکرات میزد. خصوصا اینکه در تلویزیون مریوان هم حرف زدند و ابراز توبه کردند و به افشای جنایتهای حزب دموکرات پرداختند. عباس به تنهایی این دار و دسته قلچماق و یاغی را به زانو درآورده بود.»
#امام_زمان
#زندگی_نامه_شهیدان
#شهیدعباس_کریمی
🌷
╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
قم کردستان
مریوان در زمان فرماندهی حاج احمد معروف بود به «قم کردستان». دلیلش هم همین توبه کردنهای کلهگندههای ضدانقلاب با نفس گرم بچههای سپاه مریوان بود. حاج احمد واقعا از تبحر عباس کیف میکرد. او با وجود وسواس عجیبی که نسبت به مسایل اطلاعاتی داشت تقریبا دربست حرفهای عباس را قبول میکرد و کمتر به او ایراد میگرفت. اتفاق افتاده بود که کسی میآمد و اخباری راجع به تحرکات ضدانقلاب میداد، و عباس همه آنها را رد میکرد و آمار و ارقام متفاوتی را میگفت. وقتی میپرسیدند تو از کجا میدانی، میگفت: من خودم دیشب پیش آنها بودم. حاج احمد میگفت: «روی اطلاعات برادر عباس باید صد در صد حساب و برنامهریزی کرد.» سپاه مریوان حقیقتا برای عباس دانشگاهی بود که با بهترین نمره از آن فارغ التحصیل شد. در آن زمان «مریوان»، امنترین نقطه کردستان بود و هر آدمسادهای هم میداند که برقراری امنیت جز با عملیات اطلاعاتی قوی و مستمر ممکن نیست.
#امام_زمان
#زندگی_نامه_شهیدان
#شهیدعباس_کریمی
🌷
╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
زندگی نامه شهیدان
#امام_زمان #زندگی_نامه_شهیدان 🌷 ╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
سلام براو که تمام شمشیرها برای عدالتش از غلاف بیرون آمد...😔
🕊
✅️در عملیات والفجر ۴، آخرین نفری بود که از خط خارج شد
در عملیات والفجر ۴، آخرین نفری که از خط خارج شد، شهید کریمی بود. آخرین مجروح عملیات را بر دوش داشت و به عقب میآورد.
✅️سادهزیستی
وی در خصوص سادهزیستی شهید میگوید: وقتی که عباس شهید شد،
مسئولیت انتقال اسباب منزل و خانواده وی به شهرشان را برعهده داشتم.
کل اسباب زندگی کریمی، بهعنوان فرمانده لشکر، نصف یک وانت هم نمیشد و فقط اسباب اولیه زندگی را داشتند و اهل تجملگرایی نبودند.
مردان خدا، کمهزینه هستند و پرکار. عباس نیز اینگونه بود.
#امام_زمان
#زندگی_نامه_شهیدان
#شهیدعباس_کریمی_قهرودی
🌷
╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
زندگی نامه شهیدان
🕊 ✅️در عملیات والفجر ۴، آخرین نفری بود که از خط خارج شد در عملیات والفجر ۴، آخرین نفری که از خط خار
شهدا رفتند با تمامِ سادگی
ما ماندیم وزَرق وبرقِ روزگار...❗️
🕊
عملیات بدر شاید یکی از سخت ترین، البته موفق تربن عملیات های دفاع مقدس و اولین عملیات آبی خاکی ایران بود که در اسفند ۶۳، در منطقه شرق دجله و غرب هورالهویزه انجام شد. طی این عملیات علاوه بر تلفات سنگینی که به دشمن وارد شد، بیش از ۵۰۰ کیلومتر مربع از منطقه هور به تصرف نیروهای ما درآمد.
اما خصوصیت دیگر عملیات بدر این بود که تعداد زیادی از فرماندهان بزرگ ما، در این عملیات آسمانی شدند. شاخص ترین این شهداء عبارت بودند از:
✅️✅️شهید حاج عباس کریمی(فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص))
✅️✅️شهید مهدی باکری (فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا)
✅️✅️شهید عبدالحسین برونسی (فرمانده تیپ جوادالائمه(ع) لشکر ۵ نصر)
✅️✅️شهید کاظم نجفی رستگار (فرمانده تیپ مستقل ۱۰ سیدالشهداء (ع))
✅️✅️شهید حسن درویش (فرمانده تیپ امام حسن(ع) لشکر ۱۷ علی بن ابی طالب (ع))
✅️✅️شهید اسماعیل صادقی (رئیس ستاد لشکر ۱۷ علی بن ابی طالب (ع))
۲۵ اسفند، سالگرد شهادت دو تن از این غیورمردان لشکر اسلام، شهید مهدی #باکری و شهید کاظم نجفی #رستگار است.
نثار ارواح همه شهدای اسلام خصوصا این دو شهید صلواتی هدیه کنید
#امام_زمان
#زندگی_نامه_شهیدان
#شهیدعباس_کریمی_قهرودی
🌷
╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯