eitaa logo
زندگی نامه شهیدان
749 دنبال‌کننده
6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
93 فایل
بِســـمِ الله الرّحمــنِ الرّحیــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کسانی‌اندکه خدا قلب‌هاشان را برای تقـوا امتحان کرده. @fendreck @KhademAllah7 ✅🌷حمایت شمادلگرمی ماست🌷🇮🇷
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊 آنچه روشن کند روزهای مرا،لبخندزیبای شماست.🌱 ✋سلام برشما همسنگران و دوستداران شهـــــداء ⚘️ امروزهرچی کارخیراز دستت برمیاد ازطرف رفیق (شهید سیدکوچک موسوی ) برای امام زمانت انجام بده،🌿 شهادت نصیبتون🥰 الهی به مظلومیت سیدالشهدا (ع)آمین🤲 یاعلی مدد 🌷 ╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زندگی نامه شهیدان
🕊 آنچه روشن کند روزهای مرا،لبخندزیبای شماست.🌱 ✋سلام برشما همسنگران و دوستداران شهـــــداء ⚘️ امروز
زندگی نامه شهید سید کوچک موسوی بسم رب الشهداء و الصديقين سردار شهید سیّدکوچک موسوی در17شهریورماه سال 1329 در خانواده ای از سادات روستای جعفر آباد بیضاء فارس دیده به جهان گشود. هنگامی که چشم به جهان گشود از مرگ جانسوز پدر بزرگوارش چند ماه می گذشت و اینگونه در اوان کودکی طعم تلخ محرومیت و مصائب را چشیده و پرورش یافت و با وجود تمام مشکلات دست از تلاش بر نداشت. این شهید بزرگوار بعد از گذراندن تحصیلات در زادگاهش از همان نوجوانی مشغول به کار گردید و چون نمي توانست ظلم و ستم را نسبت به مردم ستم دیده زادگاهش تحمل نماید، دائم با زورگويان در ستیز بود. در سال 1351 همسری از خانواده ی سادات اختیار نمود و 2سال بعد نيز در کارخانه آزمایش فارس استخدام شد. در تظاهرات های ضدرژیم شاهنشاهی در سطح شهر، محل کار و زادگاهش همگام با امّت شهید پرور و انقلابی شیراز شرکت فعّال داشت و با اینکه جوان بود، اما سختی روزگار از او فردي عاقل، وارسته و با تجّربه ساخته بود، تا جایی که بستگان، آشنايان و حتّي همسايگان مشکلات خودشان را با او در میان مي گذاشتند و ايشان نيز در حد توانش به آنها کمک می کرد. این بزرگوار احترام خاصی برای مادر بزرگوارش و سایر بزرگان قائل بود و به همین دلیل در نزد آنها از احترام خاصّی برخوردار بود. فردی خوشرو، خوش برخورد و مردم دار بود و به صله رحم و دیدار با فامیل و خانواده شهداء، ایثارگران وخانواده های بی سرپرست و بی بضاعت مقید بود، به دلیل همین خصوصیات اخلاقی و رفتاریش در بین همه اطرافیان از محبوبیت ویژه ای برخوردار بود و در حقیقت بین فامیل و آشنایان حکم بزرگ خاندان و بین همسایگان حکم بزرگ محله را داشت. 🌷 ╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
این شهید عزیز در اوایل سال1359 کارخانه ای را که در آن از حقوق و مزایای خوبی برخوردار بود به عشق امام (ره) و انقلاب رها کرد و به خیل سبز پوشان سیّد الشهدا (ع) در سپاه پيوست. درهمان ابتدای ورودش با توجه به شعله ور بودن آتش فتنه در کردستان راهی غرب کشور شد و با آغاز تهاجم رژیم بعث عراق به کشورمان او نیز از جمله رزمندگان پیشتازی بود که مهر ماه 1359 به مناطق جنگی جنوب عزیمت نمود. او از جمله عاشقا ن واصلی بود که با توجّه به رنجي كه از مجروحيت شیمیائی عمليات هاي خيبر و بدرمي برد اما همچنان تا جایی که جسم مجروحش روح بلندش را یاری می کرد بمدت60 ماه در جبهه ها ماند و بارها تا سرحد شهادت پیشرفت. (گویا تقدیر آسمانی اش در زمان دیگری رقم خورده بود.) به نقل از همرزمان و دوستان: ایشان بدون راننده کمکی در مسیرهای طولانی و پرخطر رانندگی می کرد و هیچگاه آثار خستگی در چهره اش نمایان نبود دائم با لبخندی که بر لب داشت باعث آرامش اطرافیان بود . شجاعت، بی باکی خستگی ناپذیری و قدرت بدنی بالایی که داشت باعث شد تا در بین همرزمانش در مناطق عملیاتی و یگان خدمتی به بولدزر معروف شود. این سیّد خستگی ناپذیر وقتی از جبهه باز می گشت به پيگيري مراحل ساخت مسجد و جمع آوری کمک های مردمی و اعزام خانواده معظم شهداء و ایثارگران جهت زیارت حضرت امام رضا (ع)، حضرت فاطمه معصومه (س) و دیدار با امام خمینی(ره) مشغول بودند و همواره خود را خادم امام رضا (ع) و خانواده های معظم شهداء و ایثارگران می دانست. 🌷 ╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
اين شهید بزرگوار به حضور در مسجد و بر پایی نماز جماعت و مراسم ادعیه های مختلف علاقمند بود و خود نيز جزء اول کسانی بود که اقدام به راه اندازی مجلس دعا در بین فاميل نمود و به همراه روحاني شهيد احد عموئي اقدام به راه اندازي كلاس قرآن در بين جوانان فاميل و محله نمودند. درهمان سالهای آغازین جنگ تحمیلی با اینکه دائم در جنگ بسر می برد وقتی جوانان محل از او تقاضاي محلي براي راه اندازي پايگاه مقاومت كردند به نداي آنها پاسخ داد و با تهيه مصالح ساختماني به كمك جوانان بسيجي محل، اتاقي را براي اين امر در قطعه زميني كه سالها وقف مسجد شده بود و ساخت آن راكد مانده بود بنا نهاد و اينگونه در احداث مسجد در محل سکونتش در شهر شیراز پیش قدم شد و به همّت جوانان و مردم محل با جمع آوری کمکهای مردمی مسجدی با نام مبارک حضرت اباالفضل( ع ) بنا گذاشته شد که از آن پس اين بناي مقدس به پایگاه مهمی برای جمع آوری کمک های مردمی به جبهه ها و اعزام رزمندگان بسیاری شد که عدّه ای از این عزیزان از این مکان مقدّس به عرش سفر کردندو به نقل از جوانان آن روز كه اكنون از دست اندركاران مسجد مي باشند، عدّه ای از آنها نيز هم اکنون در مسئولیت های مختلف مشغول به خدمت هستند و در حال حاضر این مکان مقّدس همچون گذشته در ابعاد مختلف فعّال می باشد. 🌷 ╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با اتمام جنگ تحمیلی او که تمام توانش را در میدان نبرد در راه خدا صرف کرده بود و از این بابت خاطرش آسوده شده بود، بدلیل وخامت وضع جسمی اش در اثر جراحات ناشی از مجروحیت ديگر قادر به فعاليت نبود و تا زمان شهادت در منزل بستری شد و روز به روز از نظر جسمی ضعیف تر می شد تا جایی که دیگر به جوانان زیر 40 سال شباهت نداشت و دوستانی که مدتي او را ندیده بودند باورشان نمی شد كه او همان بولدزر معروف باشد، در طول مجروحیت حاضر به تشکیل پرونده در بنیادجانبازان و استفاده از امکانات بنیاد نگردید. او می گفت: اگر قرار است پرونده ای به جز پرونده پاسداریم تشکیل شود آرزو دارم آن پرونده، پرونده شهادتم باشد. این فرمانده دلير همچون سالهای دفاع مقدّس با روحیه ای استوار و محکم بود همیشه ذکر خدا برلب داشت و طلب شهادت می کرد تا اينكه شهید دو هفته قبل از شهادت در شب 19 رمضان خواب می بیند که در جبهه و در جمع دوستان همرزمش که تعدادی از شهدا هم در آن میان حضور داشتند سردار شهيد حاج مجید سپاسی برگه ای را به او مي دهند و مي گويند، این جواز شهادت شماست که از سوی امام زمان (عج) صادر شده و ما 2 هفته ديگر منتظر آمدنت هستیم. در همان شب همسرش نيز خواب مي بينند كه برگه ای به دستش مي دهند و مي گويند: این برگه را حاج مجید سپاسی برای همسرت آورده است تا 14روز ديگر او را به گلزار شهداء بیاورید بعداز آن خواب، سيد برای روزموعود لحظه شماری می کرد روز به روز چهره اش نورانی تر می شد کسانی که به ملاقاتش در منزل می آمد این تغییر را متوجه می شدند. همان طور که ايشان و همسرش در خواب دیده بودند روز چهاردهم در تاريخ 10/2/ 1369 در بیمارستان نمازی شیراز در حالي كه ذکر یا علی بر لب داشت از همسرش خواست تا آمدن حضرت علی(ع) دستش را بگیرد پس از چند لحظه به ايشان اشاره می کند حالا مي توانيد دستم را رها کنيد، و دست در دست جدّ بزرگوار به خیل دوستان شهیدش كه منتظر آمدنش بودند پیوست. پیكر این سردارخستگی ناپذیر بعد از زیارت در حرم حضرت احمد بن موسی شاهچراغ (ع) بر روی دست همرزمان و مردم شهید پرور و انبوه علاقمندانش، با شکوه خاصی تشیع و در قطعه 13 گلزار شهدای شهر مقدّس شیراز،فاز 2 محمّد رسول الله (ص) رديف دهم پشت ساختمان آشپزخانه حسینیه دارارحمه در جوار سایر همرزمان شهیدش به خاک سپرده شد. اکنون با گذشت سال ها از شهادت این فرمانده خستگی ناپذیر و دلاور تربت پاک و مطهرش بدليل کرامات متعددی که از او دیده اند یا مي بينند زیارتگاه خیل عاشقان اهل بیت (ع) و خصوصاً ارادتمندان آقا علی ابن موسی الرضا (ع) می باشد که از همین رو به سردار شهید امام رضایی معروف شده است. روحش شاد و یادش گرامی باد یاد و خاطره سرداران و شهدای آماد و پشتیبانی گرامی باد
🕊 دختران شهیده‌ی عزیز سرزمینم روزتون مبارک مبارک🥰 سلام‌ ما رو به مادرمون خانم حضرت زهرا سلام الله علیها برسونید😍👋 🕊 🍃🥀یازهرا سلام الله علیها یا شهیده 🍃 🥀 🌷 ╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
enc_16428643785356764933720.mp3
3.16M
🎼🎤مولودی شاد 🌹 می‌گویند: اگر خدا برای خانواده‌ای رحمت بخواهد به آنها دختر عنایت می‌کند. رحمت تمام خانواده ها ! روزتون مبارک 🌷 ╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اعضا جدید خوش آمدید😊🌷🌷
زندگی نامه شهیدان
وصیّت نامه اینجانب سیّدکوچک موسوی فرزند سیّدحسین به شماره شناسنامه685 متولّد جعفرآباد بیضاء عضو رسمی سپاه پاسداران وصیّت نامه خودم را با شهادت به یگانگی خداوند يکتا و شهادت به رسالت حضرت محّمد (ص) و شهادت به جانشینی و امامت برحقّ حضرت علی (ع) شروع می کنم. از روزی که راهی جبهه شدم تا اتمام جنگ چندین بار وصیّت نامه را به امید شهادت نوشتم. ولی این بار با دفعات قبل فرق می کند، چون جنگ تمام شده و من شهید نشده ام و در حال حاضر در منزل زمین گیر و بستری هستم و نمی توانم در جمع دوستانم باشم خدا را شکر می کنم، حتماً در این هم حکمتی هست و امیدوارم خداوند به حقّ حضرت محمّد و آل محمّد (ص) افتخار شهادت را نصیبم بکند خدا را شکر می کنم که، فرصت داد تا عمرم را در سپاه و درکنارشهدا در راه دفاع از اسلام بگذرانم. انشاءالله که مورد قبول درگاه حضرت حق تعالی قرار گرفته باشد. هرگز پشیمان نیستم و اگرخداوند به من توانی دوباره بدهد این بار بیشتر از قبل تلاش می کنم تا من را بپذیرد. از هرکسی که مرا می شناسد و حقّی بر گردنم دارد می خواهم که حلالم کند. شما را به چند کار مهم سفارش می کنم: - از ولایت فقیه حضرت آیت الله خامنه ای حمایت کنید و گوش به فرمانش باشید تا در قیامت شرمنده حضرت علی (ع) نشوید. - امام خمینی (ره ) و شهداء را فراموش نکنید که حق بزرگی برگردن ما دارند. - مسجد ها را خالی نگذارید و نماز را به جماعت بخوانید و شرکت در مراسم دعاها را فراموش نکنید. - خواهرم حجابت را به احترام فاطمه زهراء (س) و حفظ خون شهداء و عاقبت بخیری رعایت کن. - به همدیگر سر بزنید و از حال و روز همدیگر بی خبر نباشید و تا جائی که می توانید به همدیگر کمک کنید. والسلام علیکم ورحمه اله وبرکاته سیّد کوچک موسوی 24/1/1369 🌷 ╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
🇮🇷🌹کرامات شهید سید کوچک موسوی
حکایت دوم به نقل از برادرسید محمد بنی هاشمی همسرم ادامه ماجرا را این طور برایم نقل کرد:وقتی دوستم حکایتش رابا چشمان گریان برایم تعریف کرد مشتاق شدم وبا گرفتن آدرس مزار شهید به آنجا رفتم همان شب درخواب دیدم که درحال زیارت درحرم امام رضا(ع) هستم بار دوم که به سر مزارش رفتم مجدداً خواب زیارت را دیدم چون برایم عجیب بود آن را برای خانواده ام تعریف کردم آ نها هم مشتاق شدند وبصورت دسته جمعی به سر مزار شهید رفتیم همان شب یکی ازآن ها درخواب می بیندکه همگی به زیارت امام رضا(ع) مشرف شده اند این ماجرا دهان به دهان دربین فامیل نقل شد و عدّه زیادی به سر مزار شهید آمدند وبرای رفع گرفتاری و مشکلاتشان شهید را واسطه قرار دادند و نذرشان را بنام شهیدعزیز و جدّبزرگوارش کردند وبیشتر آنها اذعان دارند که گرفتاری ومشکلات آنها رفع شده است همسرم گفتندمن هر بار که به سر مزارش می روم مثل همان روزهای اول یا خودم خواب می بینم ویا اطرافیان در خواب می بینند به زیارت امام هشتم (ع) مشرف شده ام 0 من با شنیدن ماجرا مشتاق شدم و به همراه همسرم به گلزار شهداء وسر مزار شهید رفتیم یک روز بعد یکی از دوستانش تماس گرفت که همسرم به من گفت گوش کن که این دوستم چه می گوید اومی گفت دیشب خواب دیدم به حرم امام رضا(ع)مشرف شده اید . چون من از قبل در مکانهای مختلف (مناطق جنگی ، محافل دانشجویی وبسیجی ) به بیان کرامات دیده شده مردم ازشهدای عزیز مشغول بودم ازآن پس این مطالب ر ا نیز بیان کردم وجوانان و دوستداران انقلاب وشهداء با ضبط سخنان بنده و پخش آن در شهرشیراز و استان فارس وسایراستانهانسبت به آگاهی مردم ازوجود چنین شهید بزرگواری درگلزارشهداء شیرازاقدام کردند اکنون ما شاهدحضورمردم وخصوصأجوانانی هستیم که انفرادی وبصورت جمعی به سر مزارش می آیند وتعدادی که کرامتی می بینند یا برای خودم یا دوستانم نقل می کنند . ( برادر بنی هاشمی د ربیستمین سالگرد شهید در تاریخ 10/2/ 89کراماتی دیگراز ایشان به شرح ذیل نقل کردند)
حکایت سوم به نقل از برادر سید محمد بنی هاشمی جوانی که اصلا به مسائل دینی اعتقاد نداشت به اصرار یکی از دوستان جوان متدین به سر مزار شهید سیدکوچک موسوی می آیند این دوست متدین نقل کرد که من نمی دانم این جوان از این سید بزرگوار چه کرامتی دید که 180 درجه تغییر کرد پس از آن به سر مزار شهید می آید وقرآن تلاوت می کند . حکایت چهارم به نقل از برادر سید محمد بنی هاشمی یکی از نوه های مرحوم آیت الله محلاتی که از دوستان بنده هستند با من تماس گرفتند و گفتند بعد از شنیدن ماجرا به سر مزار شهیدرفتم همان شب در عالم خواب خودم را در حال زیارت حضرت رضا (ع) دیدم چه ارتباطی بین امام رضا(ع) واین شهید وجود دارد.