24.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 #مرگ_بر_آمریکا
📽 فیلمی غمبار و جانگداز از جنایات رژیم کودک کش صهیونیستی در باریکه مقاوم غزه به ضمیمه سرودی زیبا و شنیدنی از مداح باصفای جبهه ها #حاج_صادق_آهنگران
🎙بشکن تو سکوت جهان
برخیز و دوباره بخوان
فریاد بزن بی امان :
مرگ بر آمریکا...
با سوره والعادیات
با آیه تبت یدا
برخیز و بگو یکصدا :
مرگ بر آمریکا...
شور لحظات من است
فریاد حیات من است
رمی جمرات من است :
مرگ بر آمریکا...
شد کرب و بلا هر کران
نفرین بر کودک کشان
بر حرمله های های زمان
مرگ بر آمریکا...
ماییم و راه امام
راه جهاد و قیام
ذلت به ما شد حرام
هیهات من الذله....
✌️نَصْرٌ مِنَ اللّٰهِ وَ فَتْحٌ قَرِيبٌ
محور_مقاومت
طوفان_الأقصی
رزمندگان_اسلام
شهدا_راهتان_ادامه_دارد
ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیدار و روبوسی در بهشت🥀
دو سردار قهرمان:
شهید همت و شهید سلیمانی
#شهدای_ایران
#ایران_قوی
من را به گردش می برد. با اینکه ساکت بود به موقعش شوخی هم می کرد. با اینکه کار سنگین نظامی داشت
همیشه با لبخند و گل می آمد. من نیز همه آن گل ها را خشک کردم و نگه داشتم. روزهای جمعه که می شد صبح زود پا می شد تند تند کارها را می کرد، صبحانه و نهار را آماده می کرد،
لباس ها را می شست و… در همه این کارها می خواست محبتش را ثابت کند.
«راوی همسر شهید »
#امام_زمان
#زندگی_نامه_شهیدان
#شهیدمحمدحسینمرادی
🌷
╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
نماز اول وقت
به یادم دارم هروقت بیرون بودیم. اذان که می گفت، همانجا نزدیک ترین مسجد را پیدا می کرد و ما را می برد
نماز. یک شب جایی بودیم و مسجد هم پیدا نکردیم. رفت در یک اتاقک در بیمارستان تقاضا کرد که اجازه بدهند دو تایی نماز بخوانیم.
من هرموقع خسته بودم، می گفتم بروم نماز را بخوانم راحت بشوم. اما محمدحسین مواقع ی که به ندرت می شد که نتواند
نماز اول وقت بخواند، می گفت: یک کم استراحت می کنم تا سر حال نمازم را بخوانم.«راوی همسر شهید »
#امام_زمان
#زندگی_نامه_شهیدان
#شهیدمحمدحسینمرادی
🌷
╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
آماده رفتن
نه تنها به معنای واقعی برای مرگ آماده بود. بلکه انس و اشتیاق لقاء محبوبش را داشت. هر شب قبل خواب شروع می کرد
بلند بلند تلقین خواندن. من از این کار کمی می ترسیدم. شما تصور کنید توی تاریکی، بلند بلند م یگفت : اسمع … افهم… می گفت: اتفاقاً می خوانم که ترسمان بریزد و زمانش که رسید آرامش داشته باشیم.
موقع دفن محمدحسین احساس کردم همون آرامشی که برای تلقین
خوندن خودش داشت، الان هم همان آرامش را دارد. «راوی همسر شهید »
#امام_زمان
#زندگی_نامه_شهیدان
#شهیدمحمدحسینمرادی
🌷
╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
عشق شهادت
یک بار که تلویزیون داشت نشان می داد که داعش دست یک عده را بسته و آماده شهادت هستند. گفت: دعا کن
من هم شهید بشوم. گفتم: آقا محمد دعا می کنم بعد یک عمر طولانی شهید بشوی. گفت: نه شهادت در جوانی قشن گتر است.
یکی از برنامه های ثابت ما حضور در گلزار شهدا بود. بین قطعه ها قدم می زد و سن شهدا رانگاه می کرد. یک بار به او گفتم:
محمد ما که بمیریم چون فرزند شهید هستیم ما را قطعه خانواده شهدا دفن می کنند اما داماد شهید را که نمی آورند! بعد هم خندیدم. با جدیت گفت:
قبل اینکه تو بخواهی بروی آن دنیا من بین این شهدا خوابیده ام. «راوی همسر شهید »
#امام_زمان
#زندگی_نامه_شهیدان
#شهیدمحمدحسینمرادی
🌷
╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
عوض کردن پرچم گنبد حرم
شب سوم محرم تازه از عملیات برگشته بودیم. محمد حسین اصرار می کرد که باید برویم حرم. بیشتر بچه ها از فرط خستگی توان نداشتند بیایند.
فقط من اعلام کردم که حاضرم همراهش به حرم بیایم. راه افتادیم. وقتی رسیدیم به حرم، برق رفته بود. اجازه ورود به حرم را نمی دادند.
محمدحسین اصرار کرد تا قبول کردند که فقط داخل حیاط برویم.
#امام_زمان
#زندگی_نامه_شهیدان
#شهیدمحمدحسینمرادی
🌷
╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
وقتی وارد حیاط شدیم، دیدیم با اینکه 3 روز از محرم گذشته هنوز حرم سیاهپوش نیست و پرچم عزا هم روی گنبد نصب نشده است. رفت دوباره کلی التماس کرد
تا اجاره بدهند که او پرچم سیاه را بگذارد. با اصرار محمدحسین، خادم حرم هم مجبور شد قبول کند. وقتی محمدحسین رفت بالای گنبد،
اول احترام نظامی گذاشت
و بعد هم پرچم را تعویض کرد. فردا صبح یعنی چند ساعت پس از این حادثه از ناحیه پهلو و بازو مجروح شد
که منجر به شهادتش شد. «راوی همرزم شهید »
#امام_زمان
#زندگی_نامه_شهیدان
#شهیدمحمدحسینمرادی
🌷
╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
ندای یا حسین
وقتی در عملیات تیر خورد با صدای یا حسین اش رفتیم سراغش.
خیلی از بچه ها وقتی تیر می خورند تا ببرندشان اتاق عمل آه و ناله می کنند اما محمدحسین از ماشین تا اتاق عمل یا زینب می گفت و یا حسین به لب داشت. وقتی از اتاق عمل بیرون آمد یک کم ناله می کرد. رفتم دم گوشش گفتم نبینم
ناله کنی؟ تا این را گفتم با اینکه اصلا هوشیار نبود، شروع کرد به ذکر یا حسین گفتن تا لحظه ای که به کما رفت. «راوی همرزم شهید »
#امام_زمان
#زندگی_نامه_شهیدان
#شهیدمحمدحسینمرادی
🌷
╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯