eitaa logo
زندگی نامه شهیدان
770 دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
101 فایل
بِســـمِ الله الرّحمــنِ الرّحیــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کسانی‌اندکه خدا قلب‌هاشان را برای تقـوا امتحان کرده. @fendreck @KhademAllah7 @Maghadam1234 ✅🌷حمایت شمادلگرمی ماست🌷🇮🇷
مشاهده در ایتا
دانلود
زندگی نامه شهیدان
🌷کودکی شهید🌱 ✅️وقتی با خودم خاطرات ميلاد را از كودكی تا بزرگی او بررسی مي‌كنم مي‌بينم ميلاد بچه خا
🌷نوجوانی شهید🌿 ✅️ميلاد از همان سن 10 سالگي رفتن به مسجد را شروع كرد و شاگرد هيئت مسجد صالحين شد. بدون اينكه خانواده از او بخواهد كه برود مسجد، خودش اهل اين برنامه‌ها بود و هرسال دوبار با بچه‌هاي هيئت به زيارت امام رضا(ع) مشرف مي‌شدند. پسرم در مقطع حساس نوجواني خيلي سر به زير بود. كم‌توقع بود و هر جا مي‌رفت از او نمي‌پرسيدم كجا رفتي چون از او مطمئن بودم. هر وقت از بيرون برمي‌گشت، دست من و پدرش را بوسه مي‌زد كه من مي‌گفتم اين چه كاري است؟ مي‌گفت مي‌خواهم ايمانم را افزايش دهم. من هميشه در كارهاي ميلاد مي‌ماندم و به خدا مي‌گفتم او چطور چنين بينش و تفكري دارد و جواب تعجب و پرسش‌هايم را وقتي گرفتم كه ميلاد به شهادت رسيد. 🌷 ╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷جوانی شهید🍀 🚩ميلاد با آنكه در دبيرستان خودش رشته تجربي را انتخاب كرده بود بعد از ديپلم تغيير عقيده داد و رفت سراغ درس طلبگي و در حوزه علميه سفيران هدايت حضرت ابوالفضل(ع) شهرستان اميديه ادامه تحصيل داد. بعدها كه موضوع دفاع از حرم پيش آمد، براي رفتن به سوريه لحظه‌اي آرام و قرار نداشت. یک سالی در تلاش بود تا بتواند اعزام شود و پنج جا هم ثبت کرده بود. از تابستان سال 94 هم شروع به آماده‌سازي افكار من براي دادن رضايت جهت اعزامش شد و عكس شهداي مدافع حرم را به من نشان مي‌داد و مي‌گفت مادر ببين اينها به خاطر عشق به اهل بيت(ع) رفتند. در واقع با اين كار مي‌خواست قلب من را قوي كند كه براي رفتنش رضايت بدهم. 🌷ميلاد هميشه با برادر كوچك‌ترش رضا پاي كامپيوتر مي‌نشست. چند روز قبل از رفتنش ديدم چراغ اتاق‌شان روشن است. به تصور اينكه خواب‌شان برده رفتم و ديدم ميلاد دارد نماز شب مي‌خواند و آن‌قدر چهره‌اش نورانی بود كه يك لحظه بدنم يخ شد و حرف نزده در اتاق راستم. 🌷 ╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
زندگی نامه شهیدان
🌷جوانی شهید🍀 🚩ميلاد با آنكه در دبيرستان خودش رشته تجربي را انتخاب كرده بود بعد از ديپلم تغيير عقيد
❇️سال‌های آخر شهید🌷 🚩ميلاد مربي حلقه‌هاي صالحين بسيج بود و هميشه صحبت‌هايش سرشار از عشق به اهل بيت (ع) بود. يك روز ميلاد آمد پيش من و گفت مادر دارم مي‌روم رزمايش و لباس نظامي بگيرم كه من متوجه شدم رفتنش جدي است و خودش برگشت به من گفت مادر چند جا ثبت نام كرده‌ام اسمم درنيامده است و بايد تو برايم دعا كني كه اين دفعه مقدمات سفرم فراهم شود. خيلي خونش براي رفتن مي‌جوشيد. نهايتاً 22 آبان 94 اعزامش به سوريه از تيپ امام حسن مجتبي (ع) بهبهان فراهم شد. ميلاد ديد كه من با رفتن او خيلي بي‌تابی مي‌كنم، گفت مادر شهادت هم بدون رضايت مادر مورد قبول واقع نمي‌شود و از تو مي‌خواهم براي رفتنم رضايت كامل داشته باشی. 🌷 ╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
❇️آخرین دیدار شهید🌷 🌿با خودم كنار آمدم خانواده هایی هستند که سه شهید و چهار شهید دارند من یکی از پسرانم را می خواهم فدای اسلام کنم. و توانستم راضي شوم ميلاد به سوريه برود و گفتم مادر برو به سلامت. هرچه خدا خواست همان مي‌شود و اگر قسمت من باشي برمي‌گردي و اگر قسمتت شهادت است مباركت باشد و اين آخرين كلام من و پسرم در لحظه جدا شدن از يكديگر بود و ميلاد با خوشحالي رفت. 18 روز بيشتر از رفتن ميلاد به سوريه نگذشته بود كه روز اربعين حسيني خبر شهادتش پخش شد. ملبس شدنش به لباس روحانيت همراه با شهادتش رقم خورد و حتي روي سنگ قبرش در كنار اسمش حجت‌الاسلام والمسلمين را قيد كرده‌اند. موقعي كه از ميلاد جدا شدم می‌دانستم براي هميشه از پيش من رفت و موقعي كه ميلاد در سوريه بود دعا مي‌كردم خدا آبروی من را پيش حضرت زينب(س) حفظ كند تا موقع شنيدن خبر شهادت ميلاد حرف بی‌جا نزنم و همين‌طور هم شد و وقتی كه پيكر ميلاد آمد، روحيه و صبرم خيلي بالا بود. با اينكه لحظه‌ای از فكر ميلاد نمی‌توانم جدا شوم و نبودش برايم خيلی سخت است، ولی خوشحال هستم كه با رضايت خودم توانستم دل ميلاد را شاد كنم. 🌷 ╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
زندگی نامه شهیدان
❇️آخرین دیدار شهید🌷 🌿با خودم كنار آمدم خانواده هایی هستند که سه شهید و چهار شهید دارند من یکی از پ
🌷رفتن شهید🕊 🌿در حال و هوای خودم بودم، میلاد تازه رفته بود. پسر کوچکم از مدرسه آمد. ترسید و گفت: «مامان چی شده چه اتفاقی افتاده؟» گفتم: «میلاد رفت.» پرسید: «کجا رفت؟» گفتم : «میلاد امروز حرکت میکنه سمت تهران و بعدش میره سوریه برا دفاع از حرم.» گفت: «مادر اینکه اصلاً گریه نداره.» گفتم: «میدونم اما بعد از اینکه میلاد رو راهی کردم و برگشتم، تلویزیون روشن بود و آیه پخش شد ولاتحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون اگه میلاد شهید بشه طاقت دوریش رو ندارم». شهید شد و خودش طاقت دوری‌اش را به من داد. آخرین تماسش روز دوشنبه بود. یک روز درمیان زنگ میزد. روز چهارشنبه تا ظهر زنگ نزد و خبری نشد من و پسرم تا غروب گوشی را گرفته و منتظر تماسش بودیم تا اینکه خبر شهادتش را آوردند. 🌷 ╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
🌷نحوه شهادت شهید🌷🕊 ❇️نوبت دوست میلاد بود که برود پست بدهد، اما اذان صبح را گفتند. میلاد رفت تا نماز اول وقتش را بخواند و متاسفانه از دسته جا ماند. بعد از نماز خواست که دنبال دوستانش برود، اما نه راه را بلد بود و نه بیسیم یا وسیله ارتباطی داشت. برگشت داخل خانه ای که مستقر بودند. همشهری های امیدیه ای که آنجا بودند، به میلاد گفتند پیش ما بیا. میلاد رفت و برعکس شب و روزهای دیگر شاد و خندان بود که همه از این رفتار میلاد تعجب کرده بودند. صبح فرمانده میلاد از دستش گله‌مند بود که چرا از دسته جا مانده است و گفت : باید بیایی همان جا و پست بدهی. میلاد هم حرفی نزد و همراهشان رفت. باید بر روی تپه الوار سنگ درست می کردند برای کسانی که می خواستند شب پست بدهند. نزدیک ظهر بود که بیسیم فرمانده به صدا درآمد که خودتان را سریع برسانید. ماشینی را با یک موشک زده بودند. حاج رضا ملایی و سروان مجتبی زکوی زاده همان‌جا شهید شدند و میلاد مجروح شد که یک روز بعد یعنی اربعین سال 94 به شهادت رسید. 🌷 ╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
5.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️سه معجزه بی نظیر برای دائم الوضوها . 🌤أللَّھُمَ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪَ ألْفَرَج🌤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 ماجرای در ۶۳# سالگی 👈 حکایت مجاهدانی که نمی‌توانند شوند... 🎙️حجت الاسلام پناهیان