زرزریجات سابق 🫠
یه حس مزخرف دیگه هم هست که هی میره رو مخم اونم اینه که وقتی دارم یه چیزی درباره روزمره م اینجا میگم
غیر از اینه که نتیجه حرف زدنت میشه لفت دادن؟
و خب این تفکرات باعث میشه از حرف زدن تو اینجا حس خوبی نگیرم
ولی این من،من نیست
من همون بودم که شبا بدون سناریو ساختن نمیخوابیدم
نکنه این از باگای بزرگ شدنه؟
هرچی بیشتر به خلقت جسم آدمیزاد دقت کنی میبینی خدا یه چیزایی گذاشته تومون که اگه نبودن وحشتناک میشدیم
اینایی که تو مکزیک اعتراض میکنن نسبت به لباس پوشیدن باعث میشن به این فکر کنم که اگه کارشون پیش بره چندسال دیگه تو مکزیک تایتان میبینیم ولی کوچیک شده که آدم نمیخورن
هدایت شده از مِـرآت
منم ی لحظه دلم خواس بهتون تقدیمی بدم ؛ فور کنید اگه خواستین :)✨.
*تا فردا شب ؟ هوم .
هدایت شده از کهکشانِآرامش.
حس "اضافه بودن" بدترین حسیه که ی آدم میتونه داشته باشه ، میدونی چجوریه!؟
اینجوری که میری پیوی دوستات کلی تایپ میکنی ، کلی وویس میگیری ولی در آخرش پاک میکنی و یه جواب کوتاه میدی؛ حس اضافه بودن اینجوریه که میری تو چنلت ی متنی رو بزاری ولی میگی خب که چی؟ کی به این حرف
من اهمیت میده؟!
حس اضافه بودن اینجوریه که میری تو گروها چتارو میخونی میخای به پیاما جواب بدی یا واکنش نشون بدی ولی وقتی میدونی ممکنه ایگنور بشی، بیخیال میشی.
امیدوارم هیچوقت با رفتاراتون و ایگنور کردنتون حس اضافه بودن رو ب بقیه تلقین نکنید.