.
صبح #زندگی
☀️آمدن هر صبح پیام خداوند برای آغاز یک فرصت تازه است.
❄️برخیز و در این فرصت تازه زندگی را زندگی کن و از یک روز دوست داشتنیِ خداوند
لذت ببر. 💫
ســـــــــــــــــلامـ
صبـــح زیبـــاتــون بخیــــر
🇮🇷
2.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
صبح #زندگی
☀️ یک روز قشنگ ، یک دل آرام ، یک شادی بی پایان ، یک نور از جنس امید ، یک لب خندون ، یک زندگی خدایی و هزار آرزوی زیبا از خدا برایتان خواهانم .
❄️زندگی هدیه ای است از طرف خداوند به تو ، زمان را رها کن و اکنون را جشن بگیر
زندگی یعنی لحظه حال
ســـــــــــــــــلامـ
صبـــح بخیــــر
🇮🇷
3.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
صبح #زندگی
☀️امروز از اون روز خوباست ببین... بیدار شدی،
نفسم داری میکشی،
خورشید هم تو آسمونه،
همین چند تا دلیل بسه برای ساختن یه روز خوب 💫
ســـــــــــــــــلامـ
صبـــــح بخیــــــر
🇮🇷
.
#دکتر_علی_شریعتی
🌾در بیکرانه ی #زندگی دو چیز افسونم کرد...
رنگ آبی آسمان که می بینم و میدانم نیست و خدایی که نمی بینم و میدانم هست.
درشگفتم که سلام آغاز هر دیدار است.. ولی در #نماز پایان است، شاید این بدان معناس که پایان نماز آغاز دیدار است.
🌾خدایا بفهمانم که بی تو چه میشوم اما نشانم نده!
خدایا هم بفهمانم و هم نشانم بده که با تو چه خواهم شد.
🇮🇷
#زندگی
✅ روايتی از امام صادق(علیهالسلام)
🌺 خانههای آباد
🔰 زن چاقو را برداشت و همانطور که زیر لب از کارِ زیادِ خانه غرغر میکرد، هندوانه را به دونیم کرد، رنگ صورتیاش را که دید، با صدایی که همسرش بشنود، گفت «تو که بلد نیستی میوه بخری اقلاً میذاشتی صاحب مغازه یکیرو انتخاب کنه».
مرد که در حال شستن سروصورتش بود، گفت «مگه چشه عزیزم؟»
زن یک قاچ از هندوانه را برداشت و با توپ پُر رفت و روبهروی مرد گرفت «بفرما آقا، بخور بفهمی!»
مرد یک گاز به قاچ صورتی هندوانه زد و خورد. بعد با مهربانی توی چشمهای زن نگاه کرد و لبخند زد. آرام و نرم گفت «نازنینم! عوضش شیرینه. مثل تو!»
زن که انگار خلع سلاح شده باشد، گفت «لوس نشو!» و هردو با هم خندیدند.
💠 امام صادق(ع): نیکی کردن و خوشخویی، خانهها را آباد و عمرها را زیاد میکند. (منتخب میزانالحکمه، حديث 185)
🇮🇷
✍️ کار برای زندگی، نه زندگی برای کار!
👤سالها پیش حاکمی به یکی از #فرمانده هانش گفت:
مقدار سرزمینهایی را که با اسبش طی کند به او خواهد بخشید.
❗️همان طور که انتظار میرفت، اسبسوار به #سرعت برای طیکردن هرچه بیشتر سرزمینها سوار بر اسب شد.
💥او با سرعت شروع کرد به تاختن و با شلاقزدن به اسبش با آخرین سرعت ممکن میتاخت و میتاخت.
⚡️حتی وقتی گرسنه و خسته بود، متوقف نمیشد، چون میخواست تا جایی که امکان داشت سرزمینهای بیشتری را طی کند.
🥀وقتی مناطق قابلتوجهی را طی کرده بود و به نقطهای رسید که از شدت #خستگی و گرسنگی و فشارهای ناشی از سفر طولانیمدت داشت میمرد، از خودش پرسید:
❓چرا خودم را مجبور کردم تا سخت #تلاش کنم و این مقدار زمین را بپیمایم؟ در حالی که در حال مردن هستم و تنها به یک وجب #خاک برای دفنکردنم نیاز دارم.
✅این داستان شبیه سفر زندگی خودمان است. برای به دست آوردن ثروت سخت تلاش میکنیم و از #سلامتی و زمانی که باید برای خانواده صرف شود، غفلت میکنیم تا با زیباییها و سرگرمیهای اطرافمان که دوست داریم، مشغول باشیم.
✅وقتی به گذشته نگاه میکنیم متوجه میشویم که هیچگاه به این مقدار احتیاج نداشتیم، اما نمیتوان #آب رفته را به جوی بازگرداند.
✅زندگی فقط پول درآوردن نیست. #زندگی فقط کار نیست بلکه کار برای امرارمعاش است تا بتوان از زیباییها و لذتهای زندگی بهرهمند شد و استفاده کرد.