eitaa logo
⛅️ کانال ضیافت ظهور⛅
200 دنبال‌کننده
18.1هزار عکس
25.9هزار ویدیو
57 فایل
‍ 🌴بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا 🇮🇷 ما آمده ايم.... اینجا.... در فضایی که مجازی می نامندش ..قدمی برای ظهور برداریم..
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
╭═━⊰🍃🌺🌻🍃⊱━═╮ ┄═﷽═┄ .☀️ تنفس‌صبح 📖 هفتاد و یکمین (۷۱) صفحه نورانی  قرآن کریم .️ 🔷🔹 ️✨🍃🍂🌺🍃 🍃🍂🌺🍃 🍂🌺🍃 🌺🍃 🍃  💠هر روز تلاوت یک صفحه نورانی از قرآن کریم را درحسینیه‌ام‌البنیین(سلام‌الله‌علیها) بشنویم، بخوانیم، بیندیشیم و عمل کنیم. ⏯️  سوره‌‌ مبارکه آل‌عمران  ✨✨ ‌🍃┄═❁๑๑🌸๑๑❁═
6_144143775843918255.MP3
1.2M
╭═━⊰🍃🌺🌻🍃⊱━═╮ ┄═﷽═┄ .☀️ تنفس‌صبح 📖 هفتاد و یکمین (۷۱) صفحه نورانی  قرآن کریم .️ 🔷🔹 ️✨🍃🍂🌺🍃 🍃🍂🌺🍃 🍂🌺🍃 🌺🍃 🍃  💠هر روز تلاوت یک صفحه نورانی از قرآن کریم را درحسینیه‌ام‌البنیین(سلام‌الله‌علیها) بشنویم، بخوانیم، بیندیشیم و عمل کنیم. ⏯️  سوره‌‌ مبارکه آل‌عمران  ✨✨ ‌🍃┄═❁๑๑🌸๑๑❁═
                 (عــلیه‌السلام)❤️ 🌱بِسْمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیم🌱     اَللَّهُمَّ                   کُنْ لِوَلِیِّکَ              الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ         صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلی آبائِهِ     فی هذِهِ السّاعَه وَفی کُلِّ ساعة   وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً         وَعَیْناً حَتّی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ              طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها                     طَویلا.. 🤲🏻
10.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸اگه فکر می‌کنی از چشم امام زمانت افتادی این کارو انجام بده...
13.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ بررسی جوانب مختلف "برهنگی" یک دانشجو‼️ 👌 شیر مادرت حلالت که حرف دل خیلی از ما رو زدی .... 👈 ای کاش مسئولین ما از خواب .... 🪧 🪧 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 استاد شجاعی: ⭕️ هرجا شکست بیرونی دارید نمازتون بد بوده
11.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 بنظرتون یه مادر، یه خانم خانه دار چطور میتونه امام زمانش رو یاری کنه؟ چقدر میتونه برا ظهور تاثیر گذار باشه؟ برای همه خانم‌ها ارسال کنید👌💌
مریم مقدس و خواستگارش! در یکی از کلاس‌های دانشگاه، بحثی داغ در مورد انتخاب همسر توسط پسران در جریان بود. موضوع بحث این بود که چرا برخی پسران با وجود داشتن روابط متعدد با دختران مختلف، در نهایت به دنبال دختری پاک و بی‌تجربه در زمینه ارتباط با پسرات برای ازدواج می‌گردند. این موضوع برای بسیاری از دانشجویان، از جمله من، غیرقابل درک بود. در حین بحث، استادمان خاطره‌ای جالب تعریف کرد: ایشان که در گذشته مشاور دانشجویان در دانشگاهی دیگر بودند، روزی دختری به نام سارا که قبلاً نیز در یکی از کلاس‌هایش حضور داشت، به اتاقش مراجعه می کند. سارا که از نظر حجاب و رفتار چندان پایبند به عرف جامعه نبود، در کلاس نیز با پسران شوخی می‌کرد و به اصطلاح عامیانه، "تیپ دختران امروزی" را داشت. سارا با سلام و احوالپرسی از استاد، تقاضای صحبت خصوصی کرد و پس از اجازه استاد، شروع به صحبت کرد: "حاج آقا، من قصد دارم در مورد موضوعی با شما صحبت کنم. راستش توی کلاس ما پسری هست که خیلی بهش علاقه‌مند شدم، اما خجالت می‌کشم که خودم به او بگویم. می‌خواستم شما به عنوان واسطه این موضوع را به او بگویید. ما توی کلاس خیلی راحت با هم صحبت و شوخی می‌کنیم. احساس می‌کنم روحیاتمان به هم می‌خورد و از بقیه دختران دانشکده راحت‌تر با من حرف می‌زند. از نگاهش هم مشخصه که به من علاقه‌منده، ولی من خجالت می‌کشم که بهش بگم. میشه شما این کار رو برای من انجام بدین؟" سارا پس از گفتن این حرف‌ها، به بهانه‌ای از اتاق خارج شد. هنوز چند دقیقه‌ای نگذشته بود که همان پسری که سارا به خاطر او به اتاق استاد آمده بود، وارد شد. استاد با خود فکر کرد که حتماً این پسر هم به خاطر سارا آمده و چه خوب که خودش پیش‌قدم شده و نیازی به واسطه‌گری او نیست. پسر با لحنی خجالت‌زده گفت: "حاج آقا، من توی یکی از کلاس‌ها دختری رو دیدم که خیلی بهش علاقه‌مند شدم و می‌خوام ازش خواستگاری کنم، ولی خجالت می‌کشم و نمی‌دونم چطور بهش بگم." استاد پرسید: "اون دختر کیه؟" و پسر در جواب گفت: "خانم مریم ...." استاد با شنیدن اسم مریم، تعجب کرد. مریم دختری بود که در دانشکده به "مریم مقدس" معروف بود. او دختری بسیار باحجاب، متین و باوقار بود که به ندرت با پسران صحبت می‌کرد و بیشتر حواسش به درس و کتابش بود. استاد به پسر گفت: "تو که به این دختر نمی‌خوری! من چندتا کلاس باهاش داشتم. مریم خیلی سرسنگین و باوقاره. من تا به حال توی هیچ‌کدوم از دختران این دانشکده به اندازه او حجب و حیا ندیدم. در ضمن، تو که روابط عمومیت خیلی خوبه! فکر می‌کنم خانم سارا (همان دختری که قبل از تو به اتاقم اومد و از من خواست واسطه بشم) بیشتر به دردت می‌خوره!" پسر قبل از اینکه استاد حرفش را تمام کند، با لحنی قاطع گفت: "من از دخترانی که خیلی راحت با نامحرم ارتباط برقرار می‌کنن و پوشش و حجاب درست و درمانی ندارند، بدم میاد. من می‌خوام همسر آینده‌ام فقط مال خودم باشه. می‌خوام خنده‌ها، شوخی ها و زیبایی‌هایش فقط برای من باشه و همه درددل‌هایش را با من در میان بگذارد. حالا شما به من بگید چطور می‌تونم با دختری که قبل از ازدواج هیچ چیز برای همسر آینده‌اش نگه نداشته زندگی کنم؟! من همون دختر سرسنگین و باوقار رو می‌خوام که لبخندش رو تا به حال هیچ مردی ندیده. همون دختری که توی ته کلاس می‌شینه و حواسش به جای اینکه به حرف‌های پسران باشد، فقط به درسش فکر می‌کنه و نمرات عالی داره. همون دختری که حجب و حیا و وقارش باعث شده که هیچ مردی جرات نکنه باهاش شوخی کنه. و من هم به همین خاطر مزاحم شما شدم، چون اونقدر باوقاره که من خودم خجالت می‌کشم که بهش بگم! 🇮🇷
کمی زیبایی پائیز 🇮🇷