اگر تسلیم باشی و به هستی
بله بگویی همه چیز تبدیل به
عاملی برای جشن و سرور میشود.
و اگر تسلیم نباشی و به هستی
نه بگویی. آنوقت هرچیز سببی
میشود برای شکوه و شکایت
📕داستان ومتنهای زیبا📘
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
📚 #حکایتیبسیارزیباوخواندنی
بهلول سکه طلائی در دست داشت و با آن بازی می نمود.
شیادی جلو آمد و گفت:
اگر این سکه را به من بدهی در عوض ده سکه را که به همین رنگ است به تو
می دهم!!
بهلول چون سکه های او را دید دانست که سکه های او از مس است
و ارزشی ندارد به آن مرد گفت به یک شرط قبول می نمایم!سپس گفت:
اگر سه مرتبه مانند الاغ عرعر کنی.
شیاد قبول نمود و مانند خر عرعر نمود!
بهلول به او گفت:
تو با این خریت فهمیدی سکه ای که در دست من است از طلاست چگونه من نفهمم که سکه های تو از مس است؟!!!
حکایت وداستان زیبا
@zibastory
🌸🌸🌸🌸
عجایب جهان
@best_natur
🌼🌼🌼🌼🌼
کلبه استیکر
@kolbesticker
😍😍😍😍😍
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
#داستان_آموزنده
🔻♦️انفاق یک قرص نان و طبیب شدن♦️🔻
در کتاب « مکافات عمل » به نقل از حاجى ميرزا خليل آمده است : « من در علم طب چندان درس نخوانده بودم. همۀ اين مهارت و بصيرت از بركت دادن يك قرص نان بود و داستان آن بدين صورت بود كه من در ايّام جوانى به قصد زيارت كريمۀ اهل بيت حضرت معصومه ( سلام الله علیها ) به قم مشرف شدم. در آن زمان در شهر قم و در شهرهاى ديگر ايران گرانىِ سختى به وجود آمده بود به طورى كه نان به زحمت به دست مى آمد و اين وضعيت نتيجه جنگ بين دولت ايران و روس بود. علّتش هم اين بود كه اسيران زيادى از زن و مرد، بزرگ و كوچك وارد كشور و در شهرهاى مختلف متفرق شده بودند. من در يكى از حجره هاى دارالشّفاء حوزه علمیه منزل كرده بودم. روزى به بازار رفتم و با رنج فراوان نانى به دست آوردم. در بين راه به زنى از اسيران مسیحی رسيدم كه طفلى در بغل داشت و از گرسنگى صورتش زرد شده بود. همين كه او نان را در دست من ديد، گفت: شما مسلمانان رحم نداريد؟! خلق را اسير مى گيريد و گرسنه نگه مى داريد!؟ من دلم به حالش سوخت و نانى را كه در دست داشتم به او دادم. يك شبانه روز را با گرسنگى سپرى كردم. تنها در منزل نشسته بودم كه ناگهان مردى داخل حجره شد و گفت: بى بىِ من از درد رنج مى برد و بى طاقت افتاده، اگر دكترى سراغ دارى به من بگو تا علاجش را بپرسم؟ يك دفعه به او گفتم: فلان چيز خوب است. او گمان كرد من پزشك هستم. بنابراين فوراً برگشت و دارويى را كه من گفته بودم به مريض خوراند و در كمال تعجّب مريض فوراً خوب شد.
بعد از اين قضيه او با جمعى سراغم آمدند و از من تشكر كردند. خبر معالجه کردن من منتشر شد و از هر جا براى معالجه به من هجوم آوردند. من با مراجعه به كتاب هاى طب قديم به تهران مراجعه كردم و در اندك زمانى معروف و مشهور شدم و اسمم در زمره اساتید طب ثبت شد و همۀ اين قضايا در اثر گذشتن از يك قرص نان و انفاق کردن آن بود. »
رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) : چیزی به دست مستمند و فقیر بگذار، اگر چه سم سوخته ای باشد. [ نهج الفصاحه ]
حاج مرشد چلويي می گفت: « سالها قبل در سنین جوانی که تازه به تهران آمده بودم، فقیری را دیدم که از گرسنگی هیچ جانی نداشت و صدایش در نمی آمد. من هم فقط یک سکه را که تمام دارایی ام بود به فقیر دادم و او برای خود غذا خرید. از آن روز به بعد حالات عجیبی به من دست می داد. آن سکه سرنخی برای پیشرفت های معنوی ام بود. »
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
🌷 #هر_روز_با_شهدا_🌷
#گاهی....
🌷همه در جبههها سعادت روزهداری نداشتند. خیلیها مسافر بودند و جای مشخصی مستقر نبودند. یک روز در مرز بودند و یک روز در بخش تدارکات و پشتیبانی. بعضیها هم که بومی منطقه بودند یا قصد بیش از ۱۰ روز ماندن داشتند روزه میگرفتند و در گرمای داغ تابستان با زبان روزه میجنگیدند و چه رزمندههایی که با زبان روزه شهید شدند.
🌷بعضیوقتها غذا کم بود و مجبور بودیم گاهی کمی از غذای شام برای وعده سحر خود نگه داریم. از سفرههای رنگین سحری و افطاری در جبهه خبری نبود و غذاها به نان و پنیر و کنسرو سرد محدود میشد. چون رادیو و تلویزیون نداشتیم سحرها زودتر دست از خوردن میکشیدیم و افطارها دیرتر غذا میخوردیم و گاهی قبله را از محل ستارهها پیدا میکردیم.
🌷گاهی رزمندهها سر پست یا عملیات بودند و افطار را چند ساعتی دیرتر میخوردند و یا حتی بدون سحری روزه میگرفتند. چون در زمان جنگ هر لحظه امکان شهادت وجود داشت عبادتها و روزه گرفتنها خالصانهتر بود و افراد بیشتر به خدا نزدیک بودند. ما برای احیای دین خدا جنگیدیم و هرچقدر که با زبان روزه جنگیدن سخت بود، اما همه سختیها را در راه خدا تحمل کردیم.
#راوی: رزمنده دلاور حسین رضوان مدنی
منبع: پایگاه خبری _ تحلیلی مشرق نیوز
❌️❌️ همین #گاهی هشت سال طول کشید!!
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
حکایت وداستان زیبا
@zibastory
🌸🌸🌸🌸
عجایب جهان
@best_natur
🌼🌼🌼🌼🌼
کلبه استیکر
@kolbesticker
😍😍😍😍😍
🌱🌱🌱🌱🌱🌱
#داستان_آموزنده
🔆جوان خائف
🍃سلمان فارسى از بازار آهنگران كوفه عبور مى كرد، ديد مردم دور جوانى را گرفته اند، و آن جوان بيهوش روى زمين قرار گرفته است .
🍃وقتى كه مردم حضرت سلمان را ديدند، از محضر ايشان درخواست كردند كه دعائى بخواند، تا جوان از حالت بيهوشى نجات يابد.
سلمان وقتى كه نزديك جوان آمد، جوان برخاست و گفت : مرا عارضه اى نيست ، از اين بازار عبور مى كردم ديدم آهنگران چكشهاى آهنين مى زنند، يادم آمد كه خداوند متعال در قرآن مى فرمايد:
🍃(براى كفار گرزگران و عمودهاى آهنين است كه بر سر آنها مهيا باشد تا اين آيه را شنيدم اين حالت به من دست داد.
🍃سلمان به آن جوان علاقمند شد و محبت او در دلش جاى گرفته و او را برادر خود قرار داد، و پيوسته با همديگر دوست بودند: تا اينكه آن جوان مريض شد و در حالت احتضار افتاد، سلمان به بالين وى آمد و بالاى سر او نشست .
در اين حال سلمان به عزرائيل توجه كرد و گفت : اى عزرائيل با برادر جوانم مدارا كن و نسبت به وى مهربان و رئوف باش !
🍃عزرائيل در جواب گفت : اى بنده خدا، من نسبت به همه افراد مؤ من مهربان و رفيق مى باشم
حکایت وداستان زیبا
@zibastory
🌸🌸🌸🌸
عجایب جهان
@best_natur
🌼🌼🌼🌼🌼
کلبه استیکر
@kolbesticker
😍😍😍😍😍
#پندانه
📚حکایت ضربالمثل «همین آش است و همین کاسه» چیست؟
✍در زمان "نادرشاه" یکی از استانداران او به مردم خیلی ظلم میکرد و مالیات های فراوان از آن ها می گرفت.
مردم به تنگ آمده و شکایت او را نزد نادر بردند. نادر پیغامی برای استاندار فرستاد ولی او همچنان به ظلم خود ادامه می داد.
وقتی خبر به نادر رسید، چون دوست نداشت کسی از فرمانش سرپیچی کند، همه ی استانداران را به مرکز خواند.
دستور داد استاندار ظالم را قطعه قطعه کنند و از او آشی تهیه کنند.
بعد آش را در کاسه ریختند و به هر استاندار یک کاسه دادند و نادر به آنها گفت: "هر کس به مردم ظلم و تعدی کند، همین آش است و همین کاسه"!
حکایت وداستان زیبا
@zibastory
🌸🌸🌸🌸
عجایب جهان
@best_natur
🌼🌼🌼🌼🌼
کلبه استیکر
@kolbesticker
😍😍😍😍😍
سفر راستین برای کشف کردن، رفتن به مکانهای تازه نیست، بلکه
یافتن نگاهی تازه است
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
گاهی وقتا فراموش کن کجایی، به کجا رسیدی و به کجا نرسیدی، گاهی وقتا فقط زندگی کن.
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
درد امروز، قدرت فرداست، هرچی امروز بیشتر سختی بکشی، فردا قدرتمند تر خواهی بود...
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
صدها دیروز هستند که گذشتند و بسیاری از فرداها هنوز در راه هستند اما بخاطر بیاور فقط امروز برای لذت بردن هست.
📕داستان ومتنهای زیبا📘
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙دراین شب زیبای
🌸بهـاری دعا میکنم
🌙مرغ آمین
🌸بیاید و بر آرزوهایتان
🌙آمین بگوید
🌸دلواپسی
🌙درخیالتان نماند
🌸آرام باشید
🌙چه چیزی از
🌸آرامش ناب خوش تر
🌙شبتون بخیر 🌸