eitaa logo
📚داستان های زیبا 📚
2.3هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.9هزار ویدیو
8 فایل
ارتباط با ادمین پیشنهاد،تبلیغ وتبادل👇 @yamahdi_1403 https://eitaa.com/joinchat/4221632789C0d32769a76
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚘️این نصیحت از من به تو باشه هر بیچارگی ، سختی و گرفتاری داشتی برای مردم نقل نکن کوچک میشی یعنی صورت خودتو با سیلی هم شده سرخ نگهدار ، عزت خودتو حفظ کن.     @zibastory👈 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕋سبحان الله 🦋قدرت خدا در یک نگاه     @zibastory👈 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🖌پندانه ✨آهنگری با وجود رنجهای متعدد و بیماری اش عمیقا به خدا عشق می ورزید. روزری یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت،از او پرسید:تو چگونه می توانی خدایی را که رنج و بیماری نصیبت می کند، را دوست داشته باشی؟ 💥آهنگر سر به زیر اورد و گفت: وقتی که میخواهم وسیله آهنی بسازم،یک تکه آهن را در کوره قرار می دهم.سپس آنرا روی سندان می گذارم و می کوبم تا به شکل دلخواه درآید.اگر به صورت دلخواهم درآمد،می دانم که وسیله مفیدی خواهد بود،اگر نه آنرا کنار میگذارم. 👌همین موضوع باعث شده است که همیشه به درگاه خدا دعا کنم که خدایا ، مرا در کوره های رنج قرار ده ،اما هیچ وقت کنار نگذار...     @zibastory👈 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
5.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞داستان شگفت انگیز ☄ زنده شدن پس از مرگ     @zibastory👈 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
52.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شما نبودید که سیدحسن نصرالله گله کرد... 🎙دکتر صادق کوشکی              @zibastory👈
. 🔹 ادعای پیغمبری بوعلى در حواس و در فكر انسان فوق‌العاده‌اى بوده و شعاع چشمش از ديگران بيشتر و شنوايى گوشش تيز تيز بود. به طورى كه مردم درباره او افسانه‌ها ساخته‌اند. مثلا مى‌گويند هنگامى كه در اصفهان بود، صداى چكش مسگرهاى كاشان را مى‌شنيد. شاگردش بهمنيار به او گفت: شما از افرادى هستيد كه اگر ادعاى پيغمبرى بكنيد، مردم مى پذيرند و واقعا از خلوص نيت ايمان مى آورند. بوعلى گفت: اين حرفها چيست؟ تو نمى‌فهمى؟ بهمنيار گفت: نه. مطلب حتما از همين قرار است. بوعلى خواست عملا به او نشان بدهد كه مطلب چنين نيست، در يك زمستان كه با يكديگر در مسافرت بودند و برف زيادى هم آمده بود، مقارن طلوع صبح كه مؤذن اذان مى‌گفت، بوعلى بيدار بود و بهمنيار را صدا كرد. بهمينيار گفت: بله. بوعلى گفت: برخيز. بهمنيار گفت: چه كار داريد؟ بوعلى گفت: خيلى تشنه ام. يك ظرف آب به من بده تا رفع تشنگى كنم. بهمنيار شروع كرد استدلال كردن كه استاد، خودتان طبيب هستيد. بهتر مى‌دانيد معده وقتى در حال التهاب باشد، اگر انسان آب سرد بخورد معده سرد مى‌شود و ايجاد مريضى مى‌كند. بوعلى گفت: من طبيبم و شما شاگرد هستيد. من تشنه‌ام شما براى من آب بياوريد، چكار داريد. باز شروع كرد به استدلال كردن و بهانه آوردن كه درست است كه شما استاد هستيد و لكن من خير شما را مى‌خواهم من اگر خير شما را رعايت كنم، بهتر از اين است كه امر شما را اطاعت كنم. پس از آنكه بوعلى براى او اثبات كرد كه برخاستن براى او سخت است، گفت: من تشنه نيستم. خواستم شما را امتحان كنم. آيا يادت هست به من مى گفتى: چرا ادعاى پيغمبرى نمى‌كنى؟ اگر ادعاى پيغمبرى بكنى مردم مى‌پذيرند. شما كه شاگرد من هستى و چندين سال است پيش من درس خوانده‌اى، مى گويم، آب بياور، نمى‌آورى و دليل براى من مى‌آورى، در حالى كه اين شخص مؤذن پس از گذشت چند صد سال از وفات پيغمبر اكرم (صلی الله علیه وآله) بستر گرم خودش را رها كرده و بالاى مأذنه به آن بلندى رفته است تا آن كه نداى (اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله) را به عالم برساند. او پيغمبر است، نه من كه بوعلى سينا هستم. 📔 چهل داستان (زاهری): ص٣     @zibastory👈
. 🔸 ریزه نان‌ها محمّد بن ولید کرمانی می‌گوید: خدمت حضرت جواد علیه السّلام رفتم، دیدم عده زیادی جلوی درب پشتی منتظرند. کنار یکی از مسافرین نشستم تا اذان ظهر شد. برای نماز حرکت کردیم، پس از انجام نماز ظهر احساس کردم از پشت سرم صدایی می‌آید. رو به عقب نموده دیدم حضرت جواد علیه السّلام است. از جای جستم و دست مبارکش را بوسیدم. بعد امام علیه السّلام نشست و از حال و کیفیت آمدنم پرسید و پس از آن فرمود: تسلیم باش و سه مرتبه این سخن را تکرار کرد: «سلِّم!» در هر سه مرتبه عرض کردم: تسلیم شدم و راضی و خشنودم. خداوند آن ناراحتی و تردیدی را که در دلم بود از بین برد. حالا اگر سعی هم بکنم که شک و تردیدی در دلم پیدا شود امکان پذیر نیست. فردا صبح زود آمدم. قبل از دیگران آمده بودم و هیچ کس پشت سر من نبود. مایل بودم که راهی بیابم و خود را به امام علیه السّلام برسانم ولی احدی را نیافتم که از او جویا شوم! گرمای زیاد و گرسنگی مرا ناراحت کرد به طوری که شروع به آشامیدن آب کردم تا حرارت هوا و حرارتی که از شدت علاقه‌ام به ملاقات امام به وجود آمده تخفیف یابد. در همین بین غلامی به طرف من آمد و سفره ای با غذاهای رنگارنگ در دست داشت. غلام دیگری آفتابه و لگن همراه آورده بود. گفتند: امام علیه السّلام دستور داده غذا میل کنی! من شروع به غذا خوردن کردم. غذایم را که خوردم، مولا حضرت جواد علیه السلام تشریف آورد. از جای حرکت کردم. فرمود: بنشین و بخور. باز شروع به خوردن کردم! نگاهی به غلام خود نموده و فرمود: با او غذا بخور تا گوارایش شود. بالاخره دست از خوردن کشیدم و سفره برداشته شد. غلام شروع کرد به جمع کردن ریزه نانها و خوراکیهایی که روی زمین ریخته بود. فرمود نه، بگذار و جمع نکن. هر موقع که در بیابان غذا خوردید، آنهایی را که ریخته جمع نکنید اگر چه یک ران گوسفند باشد اما داخل خانه هر چه افتاده جمع کن. 📔 بحار الأنوار: ج۵۰، ص۸۹     @zibastory👈
. 🔵 غلام امام صادق (ع) حضرت صادق علیه السّلام غلامی داشت که وقتی حضرت داخل مسجد می‌شد افسار قاطرش را می‌گرفت و آن را نگه می‌داشت تا آن جناب برگردد. یک روز نشسته بود و زمام قاطر را در دست داشت. قافله ای از خراسان آمده بودند، مردی از کاروانیان به او گفت، ممکن است بروی از امام علیه السّلام تقاضا کنی مرا به جای تو بگمارد تا غلام آن جناب باشم؟ (اگر این کار را کنی) تمام ثروت خود را به تو می‌بخشم. من از هر نوع دارایی، ثروت زیادی دارم، برو و مالک تمام اندوخته من باش! من هم مهار و افسار قاطر امام را می‌گیرم. گفت: الان می‌روم و اجازه می‌خواهم. غلام خدمت حضرت صادق علیه السّلام رسیده و گفت: فدایت شوم! شما که سابقه خدمت کاری و ارادت مرا می‌دانید. اگر خداوند ثروتی را حواله من کند، شما جلوگیری می‌کنید؟ فرمود: من از مال خود به تو می‌بخشم، چطور از مال دیگری جلوگیری می‌کنم؟! غلام جریان مرد خراسانی را نقل کرد. امام فرمود: اگر تو نسبت به خدمت کاری ما بی علاقه شده ای و آن مرد علاقمند است، پیشنهاد او را می‌پذیریم و تو را می‌فرستیم. همین که غلام رو برگردانید که خارج شود، امام علیه السّلام او را صدا زد و فرمود: تو را به واسطه سابقه خدمتکاری که نسبت به ما داشته ای یک نصیحت می‌کنم آنگاه اختیار با تو است، خواستی برو و خواستی بمان. روز قیامت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به نور خدا چنگ می‌زند و امیر المؤمنین علیه السلام به دامن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چنگ می‌زند و امامان نیز به دامن امیر المؤمنین علیه السّلام چنگ می‌زنند و شیعیان ما هم دامن ما را دارند و به هر جا که وارد شویم آنها نیز وارد می‌شوند و با ما خواهند بود. غلام عرض کرد: نه آقا! پس من نمی روم و آخرت را بر دنیا مقدم می‌دارم. غلام به جانب خراسانی رفت. آن مرد گفت: با قیافه دیگری برگشتی! آن طوری که رفتی، حالا چنان نیستی. جریان را برای خراسانی نقل کرد و او را خدمت حضرت صادق علیه السّلام برد. امام صادق علیه السّلام محبت و علاقه اش را پذیرفت و دستور داد به غلام هزار دینار بدهند. مرد خراسانی از جای حرکت کرده خداحافظی نمود و تقاضا کرد امام علیه السّلام برایش دعا کند. حضرت صادق علیه السّلام برای او دعا کرد. 📔 الخرائج و الجرائح: ج۱، ص۳۸۸     @zibastory👈
10.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نودی و دو صفری ها 😁 اوه اوه واویلا          ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━━━     @zibastory👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 ایران اسلامی ولایی به این دلیل به لبنان و فلسطین کمک می کند .. 🌹شهید لبنانی 🔻رژیم یهودی صهیون اسرائیل در حال قتل عام بهترین مردمان مسلمان است... 🔶 ما کجای تاریخ هستیم ؟ 🌹نسیم مهدوی🌹 🆔 sapp.ir/nasimmahdavy 🌹داستانهای زیبا سروش🌹 🆔 sapp.ir/dastanhayeziba 🌹داستانهای زیبا .ایتا🌹     ✅  👉@zibastory👈
8.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 صحنه زیبا از چهارقلوهای کرمانی 🔹چهارقلوهای کرمانی زمانی که بر مزار دختر شهیده ریحانه سلطانی نژاد رفتند، بعد ناز کردن مزار، بر عکس مزارش بوسه زدند و همه رو شگفت زده کردند. ࿐༅🍃🌺🍃 🌹نسیم مهدوی🌹 🆔 sapp.ir/nasimmahdavy 🌹داستانهای زیبا سروش🌹 🆔 sapp.ir/dastanhayeziba 🌹داستانهای زیبا .ایتا🌹     ✅  👉@zibastory👈
سالروز شهادت سردار بزرگ اسلام سپهبد حاج قاسم سلیمانی💚 بر عموم مردم شریف ایران تسلیت باد🥀 سردار این قدر خاکی بودی که بجز در مراسم رسمی درجه‌هایت را نصب نمی‌کردی🥲 لباس سبزت یا تنت نبود یا اگر بود خاکی بود و گلی بود💔 خانه‌ات ساده بود وسایل خانه‌ات چقدر معمولی و حیاط منزلت چقدر ساده و خودمانی👌 و از همسرت خواستی که بر سنگ قبرت بنویسند سرباز قاسم سلیمانی💚 بدون نام و عنوان... اگر به ما بود برایت مزاری درست می‌کردیم درجه یک با چندین گنبد و گلدسته در حد یک الگو و قهرمان💚 چه کنیم که خودت پیش دستی کردی و طور دیگری وصیت کردی شاید تو ما را بهتر شناخته بودی... سردار کرار همیشه در سفر، سفر بخیر و سلامت🕊 🌹نسیم مهدوی🌹 🆔 sapp.ir/nasimmahdavy 🌹داستانهای زیبا سروش🌹 🆔 sapp.ir/dastanhayeziba 🌹داستانهای زیبا .ایتا🌹     ✅  👉@zibastory👈