eitaa logo
📚داستان های زیبا 📚
2.3هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.9هزار ویدیو
8 فایل
ارتباط با ادمین پیشنهاد،تبلیغ وتبادل👇 @yamahdi_1403 https://eitaa.com/joinchat/4221632789C0d32769a76
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗نم‌نم ‌عشق 💗 قسمت29 یاسـر وارداتاقم شدم و دررو قفل کردم.. همونجاپشت در نشستم و سرم رو روی زانوهام گذاشتم.. همیشه حالم بعدازدیدن اون زن اینجورمیشد...لعنت به من و گذشته ام... گذشته ای که هنوزهم مجبورم تحملش کنم... چشمم به سجاده ام افتاد که وسط اتاق پهن بود... به سمت سرویس رفتم و وضوگرفتم... لباسم رو با یه لباس سفید تمیز عوض کردم..کمی از عطر محمدی ام رو زدم و بااحترام روی سجاده ام نشستم... یاعلی گفتم و ازسرجام بلندشدم... نیت کردم و قامت بستم... **** بعدازتموم شدن نماز تسبیحمودستم گرفتم و شروع کردم به ذکرگفتن و استغفارکردن... دونه دونه اشکام جاری میشدن...تاجایی که هق هق میکردم... تسبیحموکنارگذاشتم و سرم رو روی مهرگذاشتم...مهرتربت...چقدردلم هوای بین الحرمین داشت... این که تاحالاکربلانرفته بودم برام یه ننگ بود.تاهجده سالگیم که توی اون کشورلعنتی بودم...بعدشم که دیگه به واسطه ی شغلم نمیشدبرم...😞 بعدازکمی دردودل باخدا و اهل بیت ع سجاده ام رو جمع کردم و دست و صورتم رو توی سرویس شستم... روی تختم درازکشیدم و به سقف خیره شدم... کم کم چشمهام گرم شد و به خواب رفتم... مهسو مشغول آشپزی بودم که اذان پخش شد... کسی که اذان رو میگفت چقدرصدای زیبایی داشت...برای چندثانیه محو اون صداشدم...انگار که خاطره ای دور ازاین صداداشتم...همین قدر زنده،همین قدر شیوا و رسا... یکهویادم اومد که باید یاسررو ازخواب بیدار میکردم... به سمت اتاقش رفتم... در زدم و دستگیره رو پایین کشیدم... باز نشد،انگار قفل بود. چندبار محکم در زدم ولی نشنید انگاری... آقارو باش،چجور میخوای از من نگهداری کنی تو آخه،خودت پرستارلازمی... گوشیمو از جیب لباسم درآوردم و روی شماره یاسر ضربه زدم... بعداز چندلحظه صدای زنگ خورش رو شنیدم... تماس رو وصل کرد _سلام آقای خوابالو...چقدمیخوابی،پاشوببینم،اذانه.. +باشه بابا،اومدم قطع کرد،این بشر ادب حالیش نیس که... واردآشپزخونه شدم و مشغول ناهارپختن شدم.... صدای در اتاق رو شنیدم که بازشد... بعد ازچندلحظه واردآشپزخونه شد +سلام بااخم برگشتم طرفش _سلام و کوفت،به من میگه بیدارم کن بعد مثل خرس میخوابه درهم قفل میکنه...تومثلا محافظ منی؟ خنده ی ملایمی کرد و گفت +من تسلیم،حق باتوئه...خیلی خسته بودم شرمنده از تعجب اینکه عصبانی نشدازلحن بی ادبانه ام ابرو بالاانداختم و گفتم _خواهش میکنم واردپذیرایی شد و تلویزیون رو خاموش کرد.. سجاده اش رو پهن کرد و نمازش رو شروع کرد... لحن و صوت عربیش واقعا جذاب بود... ازصدای صدتا خواننده درنظرم گرمترو جذابتربود این صداومتنی که میخوند... وقتی به خودم اومدم که دیدم با لبخند بهم خیره شده ... سرموپایین انداختم که باحرفش شوکه شدم + ... 🕊 ♥️⃟🌙 @zibastory👈🕊
دستامو بهم زدم و گفتم _خب ضعییییفه،ناهااار چی داریم؟ با خشم نگاهم کرد و گفت +اگه زن ضعیفه اس پس مرد هم ضعیف هس... دستمو به کمرم زدم و گفتم _اوهوع،به قول اون یارو حرفای خارجکی میزنی...ناهارو ردکن بیاد بابا +دستورنده ها حس کردم اوضاع داره خطری میشه ،لبخندی زدم و گفتم _شوخی میکنم بخندیم بابا،لطف میکنی غذارو بیاری؟ شکلکی درآورد و گفت +این شد...بشین تا میزوبچینم روی صندلی نشستم و منتظرشدم،بعداز چند دقیقه کارچیدن میزتموم شد ...خودش هم نشست ... _راستشوبگو،ازکجا فهمیدی من کلم پلو دوس دارم؟ +تورونمیدونستم،ولی خودم دوس داشتم،بخاطرخودم پختم _آهاااا.که اینطور مشغول خوردن غذابودیم که گفت +راستی یه چیزجالب _چی؟؟؟ +امروز که از تلویزیون اذان پخش شد...حس میکردم قبلا یه خاطره ای بااذان دارم...حس میکردم با هرکلمه اش یه خاطره ی قشنگ دارم دوغی که داشتم میخوردم پرید گلوم... بعداز قطع شدن سرفه ام هول هولکی گفتم _تو؟نه بابا،فکرکردی...اذان؟تو؟نه بابا.بیخیال ومشغول خوردن غذام شدم... مهسو مشکوک نگاهش کردم،این یه چیزیش میشه ها... شونه ای بالا انداختم و مشغول خوردن غذام شدم... بعدازغذایاسر بادرخواست خودش داوطلب شستن ظرفهاشد... گوشیم رو روی اوپن گذاشتم و به سمت سرویس رفتم تا دست و صورتموبشورم... بعداز چنددقیقه از سرویس بیرون اومدم و به سمت گوشیم رفتم،اما هرچی گشتم روی اوپن نبود... +نگرد،پیش منه به طرفش برگشتم و ابرویی بالاانداختم...دستمو به سمتش گرفتم وگفتم _نمیدونم چرا پیش توئه ولی لطفا میدیش؟ پوزخندی زد و گفت +نه بهت زده گفتم _یعنی چی؟مگه من اسیرتوام؟ +یاشارکیه؟ جاخوردم... با من من گفتم _چیزه...یکی از بچه های دانشگاهه +آها،احیانا اونی نیس ک اونروز توی بغلش ولوبودی توی دانشگاه؟چهره اش هم مشخص نبود؟ سرم رو پایین انداختم و گفتم _خب،آره خودشه پوزخندمحکمی زد و گوشیو توی بغلم انداخت و گفت +داشت بهت زنگ میزد،ازنگرانی درش بیار... به سمت اتاقش رفت و دررو محکم کوبید... 🕊 ♥️⃟🌙 @zibastory👈🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️انسان بودن به ❄️مقام و موقعیت نیست ❄️به فقر و ثروت نیست ❄️به جنسیت نیست ❄️به رنگ پوست نیست ❄️بلکه انسان بودن به ❤️منش والای هر فرد است 🕊 ♥️⃟🌙 @zibastory👈🕊
17.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه دوربین مخفی ببینیم🤣 کانالی باپستهای هیجانی،جذاب ودیدنی برای شما😍👍👇 ╔◦•🌸◉🌿◉🌸•◦╗ @best_natur ╚◦•🌸◉🌿◉🌸•◦╝ جهت حمایت ازکانال ما را به دیگران معرفی کنید.
11.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
    @zibastory👈 🍯🍯🍯🍯🍯🍯 تمام خواص عسل میتونه تبدیل بشه به زهر.......
هدایت شده از 🌏عجایب 🌏
6.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بفررس واسه متاهل ها 😂☺️ کانالی باپستهای هیجانی،جذاب ودیدنی برای شما😍👍👇 ╔◦•🌸◉🌿◉🌸•◦╗ @best_natur ╚◦•🌸◉🌿◉🌸•◦╝ جهت حمایت ازکانال ما را به دیگران معرفی کنید.
8.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این ویدئو شاید یه تلنگر کوچیک باشه برامون ، که دیگه نماز صبحمون قضا نشه ‼️ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🕊 ♥️⃟🌙 @zibastory👈🕊
12.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زیر خاکی های کربلا تا بحال از موزه حرم حضرت سید الشهدا (ع) بازدید کرده اید؟ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
-_🪽🌱°° 🦋 ♨️توجه به امام را گم کرده ایم.... 🔹وقتی می گویم ما چیز بزرگی را توی زندگی مان گم کرده ایم ،منظورم همین است! ما توجه به امام را گم کرده ایم .ما صدا زدن امام را گم کرده ایم .ما اصلا یادمان رفته که تمام امورات ما را سپرده اند به اهل بیت.اصل ،این ها هستند حبیب. ما این ها را گم کرده ایم! 🔹جانمازوسجاده و نماز را خدا خیلی دوست دارد . روزه وحج راهم خدا دوست دارد.صدقه دادن و برای اجتماع مفید بودن را هم همینطور ،اما آن چیزی که دین خداست، آن چیزی که به همه این کارها روح می دهد و آن ها را ارزشمند می کند، آن توجه به امام است ومن همه این سال ها به امام بی توجه بودم حبیب. 📚کتاب جاده بهشت،ص ۸۹ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🕊 ♥️⃟🌙 @zibastory👈🕊
13.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یک شاخه از او را بریدند . . •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🕊 ♥️⃟🌙 @zibastory👈🕊
CQACAgQAAx0CVc35HwABATdLZ5EmR-r_QQbrysEHNRnx_uLQnMcAArwQAAI31JBS91w4Z__bcps2BA.mp3
4.1M
🔉 🎧 دعوت امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف از ما •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔴 امام مهدی حتی در بین شیعیانش هم غریب و ناشناخته است 🌕 فخر رازی، عالم سقیفه‌ای می‌گوید: امام شیعیان از دیدگان آنان پنهان است؛ چون مردم نمی‌دانند که او افضل و برترین شخصیت دوران است... وقال الرازي... غائب عن الخلق لأنّ الخلق لا يعلمون أنّ ذلک الشخص هو أفضل أهل هذا الدور... 📗المطالب العالية، ج ۸، ص ۱٠۶ ✅ شیعیان بی تفاوتی که تنها نام شیعه را یدک میکشند و همچون گوسفند سرشان در آخور دنیاست و اصلا انگار نه انگار که امام زمانی دارند.. از طعن این عالم عمری هزار بار بمیرند و زنده شوند بازهم کم است!!! ✅ از دیگر مظلومیت های امام مظلوممان عجل الله فرجه، این است که شیعیان و محبانش پس از قرن‌ها آوارگی و گرفتاری و رنج و فشار، هنوز آن تشنگی و اشتیاق را نیافته اند و در جهت هرچه زودتر فرار رسیدن زمان ظهور همدلی و وحدت لازم را ندارند و حتی از مسؤولیت‌هایشان در برابر امام زمانشان بی خبرند! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🕊 ♥️⃟🌙 @zibastory👈🕊