فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعـای روز بیست و هفتم
مـاه مبـارک رمضـان 🌸
#ماه_رمضان
#رمضان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼در آخرین سهشنبه
💙ماه مبارک رمضان
🌼صلواتی ختم کنیم به نیت سلامتی
💙و تعجیل در فرج آقا امام زمان عج
🍃🌼اللّهُمَّصَلِّعَلي
🍃💙مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد
🍃🌼وَعَجِّلفَرَجَهُــم
🌼 🍃
🌼 🍃 💙
🌼 🍃 💙 🍃 🌼
@zibastory
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیایش صبحگاهی 🌸🍃
🌸خدایا
کجا اين دل شکسته را جز نگاه تو درمانيست!؟
و کجا اين دل تشنه را جز ابر احسان تو باراني!؟
🌸سبحانا!...
"اي يگانه محبوب بي ريا"
در کنارمان گير و دامنت را پناه جاودانه مان ساز؛
@zibastory
🌸بارالها!...
تو را سوگند به رحمت بي منتهايت،
اجابت کن دعاهاي بندگانت را...
دعاهایی که با مصلحت تو سازگارند
🌸آمیـــن
@zibastory
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌳شاخه های یک درخت هرچه
از تنه ی خود بیشتر فاصله گرفته باشندضعيفتر و شكننده تر مي شوند
و هرچه به تنه نزديكتر باشند
ضخيمتر و نیرومندتر🌺
❣داستان زندگی ما آدمها هم
دقيقا از همين قرار است😊
🌸يعني هر چه از اصل خود
كه خداست بيشتر فاصله بگيريم
عاجزتر و ناتوانتر ميشويم🙁
🌸و هر چه به او نزديكتر شويم
نيرومندتر و تواناتريم❤️
روز سه شنبه تون به رنگ خدا💖
دلهـاتون سرشـار از آرامـش 💕
@zibastory
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مهدی_جان
فروردین دارد تمام می شود
اولین باران بهار
را که نبوده ای
@zibastory
خودت را
به اولین شکوفی ی
اردیبهشت برسان
می دانی که
اردیبهشت بی تو
بهشت نمی شود
اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجــ🌺
@zibastory
11.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 گزارش دیدنی ۱۸+ روی آنتن صدا و سیما
🔺این گزارش خوب صدا و سیما را ببینید و برای دیگران ارسال کنید. بارها گفتهایم که هدف این جماعت فقط #حجاب نیست. دعوا سر چیز دیگری است. خانواده هدف گرفته شده، عفت و حیا را میخواهند از بین ببرند. این قصه سر دراز دارد...
#فوق_العاده_مهم
🌎مرکز گروههای نفوذسیاسی📛وبصیرت انقلابی🇮🇷
https://eitaa.com/joinchat/3587965022C526f837d0d
10.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان های #عبرت_آموز
(تلنگر آمیز)
داستان پندآموز حاج مرشد چلویی
🎙استاد عالی
5.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ
🔷 داستان شگفت انگیز
🔶 زنده شدن پس از مرگ
@zibastory
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران، ...وای به حال دگران
#شهریار
@zibastory
حکایت های عبید زاکانی ؛ مرد خسیس
بزرگی که در ثروت، قارون زمان خود بود، اجل فرا رسید و امید زندگانی قطع کرد. جگرگوشگان خود را حاضر کرد. گفت: ای فرزندان، روزگاری دراز در کسب مال، زحمتهای سفر و حضر کشیدهام و حلق خود را به سرپنجه گرسنگی فشردهام.
هرگز از محافظت آن غافل مباشید و به هیچ وجه دست خرج بدان نزنید. اگر کسی با شما سخن گوید که پدر شما را در خواب دیدم قلیه حلوا میخواهد، هرگز به مکر آن فریب نخورید که آن من نگفته باشم و مرده چیزی نخورد.
اگر من خود نیز به خواب شما بیایم و همین التماس کنم، بدان توجه نباید کرد که آن را خواب و خیال و رویا خوانند. چه بسا که آن را شیطان به شما نشان داده باشد، من آنچه در زندگی نخورده باشم در مردگی تمنا نکنم. این بگفت و جان به خزانه مالک دوزخ سپرد.
حکایت وداستان زیبا📕
@zibastory
🌸🌸🌸🌸
عجایب جهان😱
@best_natur
🌼🌼🌼🌼🌼
کلبه استیکر😍
@kolbesticker
🌺🌺🌺🌺🌺
ســیدمحمد صمصــام بــدون عمامــه وبــا ســربرهنــه واردمجلس شــد.
یک راســت رفــت روی منبــر. تک ســرفه ای کــرد و گفــت: »مــردم،نمیخواهیــد ازمن بپرســید امــروزعمامه ام کجاســت؟« چند لحظه ای ســکوت کردوبعــد ادامه داد:»خودم علتش را به شــمامیگویم.وقتی رضاخان پهلوی مرد،اطرافیان هر کجامیخواســتند اوراخاک کنند،خــاک اوراقبــول نمیکــرد.
چــاره ای نداشــتند،اورا برگرداندنــد ایران.
اینجــا هــم همــان قصه بــودوقبــراورا بیــرون می انداخــت.بالاخره به این نتیجه رسیدند که تنها راه حل آن است که عمامۀ مبارک حضرت صمصام را بردارند و کفن رضاخان کنند تا زمین، جنازۀاوراقبول کند.
حال، حضرت صمصام مانده است بی عمامه.
مــردم پاییــن منبــر،ریزریــزمیخندیدنــد. ســید در ادامه گفت:»شــاید بپرســید کفن میت مســلمان که سفید اســت وعمامه حضرت صمصام سبز
پس شرعا درســت نیســت کــه عمامــۀ من کفــن شــخصی چون رضاخان باشــد.
ولی من در جواب به شــمامیگویم: کدام کار رضاخان به مسلمان ها رفته بود که کفنش مثل مسلمین باشد.
@zibastory
🔴برخورد با دزد
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
نشسته بودیم داخل اتاق. مهمان داشتیم. صدایی از داخل کوچه آمد. ابراهیم سریع از پنجره نگاه کرد. شخصی موتور شوهر خواهر او را برداشته و در حال فرار بود!
بگیرش ... دزد ... دزد! بعد هم سریع دویدم دم در. یکی از بچه های محل لگدی به موتور زد. دزد با موتور نقش بر زمین شد!
تکه آهن روی زمین دست دزد را برید و خون جاری شد. چهره زرد دزد پر از ترس بود و اضطراب. درد می کشید که ابراهیم رسید. موتور را برداشت و روشن کرد و گفت: سریع سوار شو!
رفتند درمانگاه، با همان موتور. دستش را پانسمان کردند.
بعد هم با هم رفتند مسجد! بعد از نماز کنارش نشست؛ چرا دزدی می کنی!؟ آخه پول حرام که ... دزد گریه می کرد. بعد به حرف آمد: همه این ها را می دانم. بیکارم، زن و بچه دارم، از شهرستان آمده ام. مجبور شدم.
ابراهیم فکری کرد. رفت پیش یکی از نمازگزارها، با او صحبت کرد. خوشحال برگشت و گفت: خدارا شکر، شغل مناسبی برایت فراهم شد.
از فردا برو سرکار. این پول را هم بگیر، از خدا هم بخواه که کمکت کند. همیشه به دنبال حلال باش. مال حرام زندگی را به آتش می کشد. پول حلال کم هم باشد برکت دارد.
راوی: عباس هادی
منبع: «سلام بر ابراهیم» زندگی و خاطرات پهلوان بی مزار شهید ابراهیم هادی
@zibastory