eitaa logo
📚داستان های زیبا 📚
2.3هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
3هزار ویدیو
8 فایل
ارتباط با ادمین پیشنهاد،تبلیغ وتبادل👇 @yamahdi_1403 https://eitaa.com/joinchat/4221632789C0d32769a76
مشاهده در ایتا
دانلود
‼️ حق الناس در برزخ و قیامت روايت داريم حق الناس در برزخ انسان را اسير مي كند مثلا يك سوم فشار قبر متعلق به غيبت است. در روايتی دیگر هست كه خداوند بر روي پل صراط كمينی قرار داده كه هر كس حق الناس بر گردن دارد، از آنجا به بعد حق عبور ندارد. رسول اكرم (ص) فرمودند: بيچاره ترين مردم كسی است كه با اعمال خوب وارد صحراي محشر شود مثلا در نماز ، حج و ... مشكلی نداشته باشد و جز اصحاب يمين قرار گيرد اما زماني كه قصد ورود به بهشت می كند گروهی از مردم مانع می شوند . علت را جويا مي شود و می شنوند كه حقوق آنها را پايمال كرده است . در آن لحظه از فرشتگان كمك می طلبند و آنها می گويند: حلاليت بگير , يعنی قسمتی از اعمال خوب خود را به آنها بده تا حلالت كنند وقتی اين كار را می كنند متوجه می شوند ديگر هيچ چيز ندارند و نامه را به دست چپ می دهند كه از نظر پيامبر بيچاره ترين بنده ها هستند. ✅ باید به شدت مراقب باشیم حق الناسی برای ما ایجاد نشود (مانند: غیبت ، تهمت ، آزار و اذیت مردم ، ندادن حق و پول مردم و...) و اگر هم جایی حق الناسی بر ما بود فورا در همین دنیا نهایت سعی و تلاش خود را بکنیم که حلالیت بطلبیم و آن را تسویه کنیم. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• اَللّهُمَّ‌عَجِّل‌لِوَلیِّکَ‌الفَرَج✨️🕊 📕 داستانهای زیبا📘 👇👇👇 🌸🌸🌸🌸 @zibastory🌸 @zibastory🌸 🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥تلنگری زیبا و تکان دهنده از قرآن •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• اَللّهُمَّ‌عَجِّل‌لِوَلیِّکَ‌الفَرَج✨️🕊 📕 داستانهای زیبا📘 👇👇👇 🌸🌸🌸🌸 @zibastory🌸 @zibastory🌸 🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درس از لقمان حکیم فیلم حاوی نکات قشنگیه... حتما ببینید 🙂👌 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• اَللّهُمَّ‌عَجِّل‌لِوَلیِّکَ‌الفَرَج✨️🕊 📕 داستانهای زیبا📘 👇👇👇 🌸🌸🌸🌸 @zibastory🌸 @zibastory🌸 🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 پروردگارا ! ✨به هر چه بنگرم... 🌸تـو در آن آشکاری .. 🌸 و چه مبارک است ✨روزی که با نام زیبای تو‌‌‌ 🌸و با توکل بر اسم اعظمت. ✨آغاز می گردد ای صاحب کرامت 🌸 بسم الله الرحمن الرحیم ✨الهی به امید تو ... 🌸پناهمان باش ای بهترین @zibastory
💖صبحمان رامتبرک میکنم به 🌼ذکر شریف صلوات 💖بر حضرت محمد (ص) 🌼و خاندان پاک و مطهرش 🌼اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ 💖وَ آلِ مُحَمَّد 🌼وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ اَللّهُمَّ‌عَجِّل‌لِوَلیِّکَ‌الفَرَج✨️🕊 📕 داستانهای زیبا📘 👇👇👇 🌸🌸🌸🌸 @zibastory🌸 @zibastory🌸 🌸🌸🌸🌸
همانگونه که فرستنده های رادیویی و تلویزیونی ، تصاویر و صداها را توسط فرکانسهایی که نه حس میشوند ، نه بو دارند و نه لمس میشوند به سمت ما میفرستند ، ما نیز با افکارمان چنین فرکانسهایی را به کائنات میفرستیم. ﺍﻓﮑﺎﺭ ﻣﺎ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﻓﺮﮐﺎﻧﺲ ﺍﺳﺖ . ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻮﺿﻮﻋﯽ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ ، ﻓﺮﮐﺎﻧﺲ ﺍﻓﮑﺎﺭﺗﺎﻥ ﺑﻪ ﮐﺎئناﺕ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ، ﻣﻐﻨﺎﻃﯿﺲ ﺍﯾﻦ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﻮﺍﺭﺩ ﻣﺸﺎﺑﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺟﺬﺏ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ. ﺗﻤﺎﻡ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﮐﺎئناﺕ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ،- ﻃﺒﻖ ﻗﺎﻧﻮﻥ بقای انرژی - ﻣﺜﻞ ﺑﻮﻣﺮﻧﮓ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻣﻨﺸﺎ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮕﺮﺩﻧﺪ. ﻭ ﻣﻨﺸﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﮐﻪ ﻣﺸﺎﺑﻪ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺟﺬﺏ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ، کسی نیست جز خود ﻣﺎ . ﭘﺲ ﺑﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺑﯿﻔﺘﺪ ﻧﻪ ﺑﻪ ﺍﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﯿﺘﺮﺳﯿﻢ . وگرنه افکار منفی ما ،تمام افکار منفی ساطع شده در گیتی را به خود جذب کرده و به سوی ما باز میگردند....🌹 ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─ اَللّهُمَّ‌عَجِّل‌لِوَلیِّکَ‌الفَرَج✨️🕊 📕 داستانهای زیبا📘 👇👇👇 🌸🌸🌸🌸 @zibastory🌸 @zibastory🌸 🌸🌸🌸🌸
💎خیلی سال پیش از یکی پرسیدم بزرگ ترین اشتباهی که تو زندگی انجام دادی چیه؟ فکر کرد. خیلی فکر کرد و گفت مفت از دست دادم. گفتم چی رو از دست دادی؟ گفت چیزی که فکر می کردم همیشه دارم. می دونی آدم وقتی چیزی رو داره حواسش پرت نداشته هاش میشه. میگه اینکه هست. بذار برم سراغ باقی چیزا ... حواسش نیست چیزی که داره شاید با ارزش تر از تمام چیزایی باشه که دنبالشونه. یه نگاه بهش کردم و گفتم نمی شد دوباره به دستش آورد؟ یه لبخند تلخ زد و گفت نه ... برای من نمی شد. شاید خیلی چیزا رو بشه بعد از دست دادن دوباره داشت ولی دل آدمیزاد رو نمیشه. اینکه خیلی ساده دل کسی رو به دست آوردیم دلیل بر بی ارزش بودنش نیست. بعضی چیزا رو وقتی نداشته باشی تازه ارزش شون مشخص میشه! پس بذار خیلی راحت بهت بگم... بعضی وقتا همین که چیزی رو از دست ندی کافیه. 📕 داستانهای زیبا📘 👇👇👇 🌸🌸🌸🌸 @zibastory🌸 @zibastory🌸 🌸🌸🌸🌸
‍ ‍ 📝📝📝 خاطره ای شبیه معجزه! ✅ سال ۷۲ یا ۷۳ در یکی از شیفتهای عصر بیمارستان شهید بهشتی آبادان پزشک عمومی اورژانس از رزیدنت سال آخر جراحی که برای طرح یک ماهه به آبادان آمده بود درخواست کرد که بیمار مشکوک به آپاندیسیت را در اورژانش معاینه کند. زمانی که رزیدنت جوان در حال معاینه بیمار بود عده ای سراسیمه و با داد فریاد جوان چاقو خورده به قفسه سینه را وارد اورژانس کردند و بر روی تخت خواباندند و در همان لحظه جوان مجروح آخرین نفس خود را کشید. ✅ بلافاصله پزشک اورژانس و رزیدنت جوان بر بالین بیمار مجروح حاضر شدند و پس از معاینه متوجه شدند که مجروح هیچ علامتی از حیات ندارد و در حالی که همه ناامید از نجات جان بیمار بودند رزیدنت جوان در اقدامی کم سابقه، شجاعانه و متهورانه درخواست تیغ جراحی و سایر وسایل مورد نیازی را کرد و درمقابل چشمان حیرت زده همه اقدام به شکافتن قفسه سینه جوان از زیر دنده ها روی تخت اورژانس نمود و پس از آن دست خود را داخل قفسه سینه وارد کرد و در حالی که قلب جوان که به علت اصابت چاقو به آن سوراخ شده بود را در دست داشت اقدام به ماساژ دادن آن نمود و پس از لحظاتی دلهره آور که تمام لباسهای جراح جوان غرق خون بود و صدای ناله , شیون همراهان بلند بود قلب جوان مجروح دوباره شروع به تپیدن کرد. ✅ بلافاصله به دستور جراح جوان برای بیمار چندین کیسه خون درخواست شد و سریعا او را به اتاق عمل منتقل کردند و عمل بیمار بدون هیچ فوت وقت و تشریفاتی مثل تعویض لباس و پوشیدن لباس مخصوص توسط جراح در اتاق عملی که کمترین امکانات را در آن زمان برای چنین عمل بزرگی را داشت انجام شد و پارگی قلب جوان مجروح ترمیم شد و بعد از عمل موفقیت آمیز که در آن شرایط خاص چیزی شبیه یک معجزه بود بیمار را برای ادامه درمان و نیاز به مراقبتهای ویژه با آمبولانس به بخش icu بیمارستان گلستان اهواز اعزام کردند. ✅ چند هفته بعد زمانی که جراح جوان طرح یک ماهه خود را به پایان برده و از آبادان رفته بود همان بیمار در صحت و سلامت پس از ترخیص از بیمارستان گلستان اهواز همراه خانواده برای تشکر و قدردانی از جراح جوان به بیمارستان شهید بهشتی آبادان آمدند. ✅ نام آن جراح جوان زبردست، حاذق، جسور و شجاع آن زمان که بعدها سالها در آبادان به مردم و بیماران این شهر خدمت نمود آقای بود که در صبح ۹ شهریور ۱۳۹۹ به علت ابتلا به کرونا در یکی از بیمارستانهای به خیل شهیدان مدافع سلامت کشور پیوست. روحش شاد و یادش گرامی🌺 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌📕 داستانهای زیبا📘 👇👇👇 🌸🌸🌸🌸 @zibastory🌸 @zibastory🌸 🌸🌸🌸🌸
⚜️ از این ستون به اون ستون فرجه ⚜️ مردی گناهکار در آستانه‌ی دار زدن بود . او به فرماندار شهر گفت : واپسین خواسته ی مرا برآورده کنید . به من مهلت دهید بروم از مادرم که در شهر دوردستی است خداحافظی کنم . من قول می دهم بازگردم . فرماندار و مردمان با شگفتی و ریشخند بدو نگریست . با این حال فرماندار به مردمان تماشاگر گفت : چه کسی ضمانت این مرد را می کند؟ ولی کسی را یارای ضمانت نبود . مرد گناهکار با خواری و زاری گفت : ای مردم شما می‌دانید كه من در این شهر بیگانه‌ام و آشنایی ندارم. یک نفر برای خشنودی خدای ضامن شود تا من بروم با مادرم بدرود گویم و بازگردم . ناگه یکی از میان مردمان گفت : من ضامن می‌شوم . اگر نیامد به جای او مرا بكشید . فرماندار شهر در میان ناباوری همگان پذیرفت. ضامن را زندانی كردند و مرد محكوم از چنگال مرگ گریخت . روز موعود رسید و محكوم نیامد. ضامن را به ستون بستند تا دارش بزنند، مرد ضامن درخواست كرد: ‌ مرا از این ستون ببرید و به آن ستون ببندید . گفتند: چرا ؟ ‌ گفت: از این ستون به آن ستون فرج است . پذیرفتند و او را بردند به ستون دیگر بستند که در این میان مرد محکوم فریاد زنان بازگشت.‌ محكوم از راه رسید ضامن را رهایی داد و ریسمان مرگ را به گردن خود انداخت. فرماندار با دیدن این وفای به پیمان ، مرد گنهکار محکوم به اعدام را بخشید و ضامن نیز با از این ستون به آن ستون رفتن از مرگ رهایی یافت . از آن پس به کسی که گرفتاری بزرگی برایش پیش بیاید وناامید شود می‌گویند : از این ستون به آن ستون فرج است .یعنی تو کاری انجام بده هرچند به نظر بی سود باشد ولی شاید همان کار مایه ی رهایی و پیروزی تو شود . 📕 داستانهای زیبا📘 👇👇👇 🌸🌸🌸🌸 @zibastory🌸 @zibastory🌸 🌸🌸🌸🌸
✨✨✨✨ ✨ ✨ ✨ روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گران قیمت خود با سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی می گذشت.🚗 ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان ، یک پسر بچه پاره آجری به سمت او پرتاب کرد. پاره آجر به اتومبیل او برخورد کرد.🤨😳 مرد پایش را روی ترمز گذاشت و سریع پیاده شد و دید که اتومبیلش صدمه زیادی دیده است. به طرف پسرک رفت تا او را به سختی تنبیه کند.😡😠 پسرک گریان، با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پیاده رو، جایی که برادر فلجش از روی صندلی چرخدار به زمین افتاده بود جلب کند.😭 پسرک گفت: اینجا خیابان خلوتی است و به ندرت کسی از آن عبور می کند. هر چه منتظر ایستادم و از رانندگان کمک خواستم ، کسی توجه نکرد.😕 برادر بزرگم از روی صندلی چرخدارش به زمین افتاده و من زور کافی برای بلند کردنش ندارم.😔😞 برای اینکه شما را متوقف کنم ، ناچار شدم از این پاره آجر استفاده کنم " مرد متاثر شد و به فکر فرو رفت.🤨 برادر پسرک را روی صندلی اش نشاند، سوار ماشینش شد و به راه افتاد. *نتیجه داستان: در زندگی چنان با سرعت حرکت نکنید که دیگران مجبور شوند برای جلب توجه شما ، پاره آجر به طرفتان پرتاب کنند! 🔸خدا در روح ما زمزمه می کند و با قلب ما حرف می زند اما بعضی اوقات زمانی که ما وقت نداریم گوش کنیم، او مجبور می شود پاره آجری به سمت ما پرتاب کند. 📕 داستانهای زیبا📘 👇👇👇 🌸🌸🌸🌸 @zibastory🌸 @zibastory🌸 🌸🌸🌸🌸