May 11
بحران های اجتماعی و کارکرد خانواده(۲):
بهتبع شرایط نامناسب اقتصادی، خانوادهها در تأمین نیازهای اساسی خود مانند مسکن، خوراک، پوشاک، مسافرت و ... دچار مشکل شدهاند. دولتهابا امکاناتی که در حوزههای مختلف تأمین منابع در اختیار دارد میتواند به توانمندسازی خانوادهها کمک کند. اگر خانواده بیپناه رها شود، بسیاری از کارکردهای اجتماعی و فردی مختل خواهد شد. پیشنهاد این است که دولت اجازه دهد در وهله اول، حوزه عمومی فعال شود. حوزه عمومی همان عرصه فعالیت سازمانهای مردمنهاد و غیردولتی است که به صورت حرفهای میتوانند به فعالیت در عرصههای مختلف اجتماعی، فرهنگی و آموزشی وارد شوند. دولت قبول کند هر فرد یا مجموعهای که با دغدغه مشخص در حوزهای خاص فعالیت میکند لزوماً رقیب او نیست.در جوامع امروزی، تنها راه رفع اصولی نیازهای مردم، میدان دادن به سازمانهای مردم نهاد است. خانواده در ایران دیرپاترین و مؤثرترین نهاد اجتماعی است که علاوه بر تولید نسل وظیفه مهم تربیت نسل و آماده کردن نسلهای جدید برای ورود به جامعه را برعهده دارد. حال که خانواده این خدمات را رایگان در اختیار جامعه قرار میدهد، شایسته نیست دولتی که در این زمینه کمترین کمک ها را در زمینه تحصیل و هزینههای پرورش فرزندان در اختیار خانوادهها قرار میدهد، با ایجاد بحرانهای اقتصادی و اجتماعی، به دشواریهای خانوادهها بیفزاید. اقدام ضروری دیگر، ایجاد شرایط مناسب برای طرح مسائل خانوادهها در یک محیط آزاد و امن است. یعنی از دریچه ذهن اعضای خانواده ها به مسائل آنها بیندیشیم و بپرسیم آنها چه مشکلاتی دارند. شناخت مسائل خانوادهها که زمینهای برای ارائه راهکار مناسب جهت حل آنهاست، نیازمند تعریف سازوکار مشخص جهت گفتوگو با آنهاست. به نظر میرسد ایجاد این سازوکار از طریق دعوت فعالان و متخصصان این حوزه برای فعالیت بدون دغدغه و مستمر به عنوان سازمانهای مردمنهاد عرصه خانواده امکانپذیر است.
امروزه سه پیشران مهم اقتصادی یعنی مسکن، بورس و ارز باید مورد توجه دولت قرار گیرد و در این خصوص فعالانه تر از هر دوره ای وارد عمل شود .
شادی بعد از بازی فوتبال ایران و ولز و فرصت از دست رفته از میزبانی قطر :
در حالی که این روزها به هر دلیلی جامعه گرفتار ناراحتی و غم و غصه بوده و
وقایع این روزها انگار روی دور تند است؛ اتفاقات عجیب و پی در پی و متأسفانه تلخ و ناامید کننده، به صورت لحظه ای انرژی های جامعه برای اصلاح و بهبود را کاهش می دهد. فرصت هایی مانند برگزاری جام جهانی ۲۰۲۲ در نزدیک ترین فاصله جغرافیایی با ایران و منافع اقتصادی، فرهنگی و دیپلماسی عمومی که بهترین امکان را در اختیار ما قرار میداد، به آسانی و با غفلت از بین رفت. این رویداد فرصتی بود که از طریق آن و با اسکان تماشاگران و علاقهمندان فوتبال از سراسر جهان- در حالی که کشور قطر به دلیل محدودیتهای سرزمینی و روابط حسنه با ایران، از این موضوع استقبال می کرد- واقعیت های جامعه ایران و فرهنگ آن بیواسطه به جهانیان معرفی شود. تاثیر فرهنگی این قبیل امور در تعاملات بینالمللی و بین ملت ها بی نظیر و غیرقابل جایگزین است.
مقصر کیست...
دهم آذر، سالروز شهادت آیتالله سیدحسن مدرس است، به دلیل اینکه او شاخصترین چهره آزاد، مستقل و ضد استبدادی مجلس در دوران حکومت پهلوی بود و به همین جرم به دستور رضاخان تبعید شد و در تبعیدگاه به دست دژخیمان شاه به شهادت رسید، روز مجلس نام گرفته است. سالهاست که نمایندگان مجلس این مناسبت را فرصتی برای گرامیداشت مدرس و تعریف و تمجید از عملکرد خودشان میدانند. این هردو اقدام، لازمند ولی مهم اینست که چگونه انجام شوند.برای اینکه مجلس شورای اسلامی جای افرادی همچون شهید مدرس باشد، نهادهائی که مسئولیت برگزاری انتخابات را برعهده دارند، باید به وظایف قانونی خود عمل کنند. اگر قانون آنگونه که اصول قانون اساسی مقرر داشتهاند به درستی اجرا شود، راه برای ورود افراد فاقد ویژگیهای لازم به مجلس مسدود خواهد شد. مردم هم نقش مهمی در این زمینه دارند. اگر مردم به توصیه امام خمینی که فرمودند «سعی کنید مثل مرحوم مدرس را انتخاب کنید» عمل کنند، مجلس شورای اسلامی، همان خواهد شد که مدرس میخواست. مجلس مردمی و انقلابی یعنی مجلسی که اعضاء آن همچون مدرس عمل میکنند و خلاصه کلام اینکه مجلس، مدرس میخواهد.
یازدهم آذر ماه مصادف بود با شهادت میرزای جنگل ...ابر مرد مبارزه با استعمار در دوران خفقان و ترس و دیکتاتوری .👇
نهضت جنگل، یک نهضت صرفاً گیلانی نبود، بلکه یک نهضت ایرانی بود که در جنگلهای شمال شکل گرفته بود.
بسم الله الرحمن الرحیم
حقیر، از آقای میرزا کوچک خان و از اشخاصی که صمیمانه و صادقانه با ایشان همآواز بودند، نیت سوئی نسبت به دیانت و صلاح مملکت نفهمیدم، بلکه جلوگیری از دخالت خارجه و نفوذ سیاست آنها در گیلان، عملیاتی بوده بس مقدس، که بر هر مسلمانی لازم. خداوند همه ایرانیان را توفیق دهد که نیّت و عملیات آنها را تعقیب و تقلید نماید. پُر واضح است که طرفیت و ضدیت و محاربه با همچه جمعیتی، مساعدت با کفر و معاندت با اسلام است.
فی شهر جمادیالثانی ۱۳۳۸
سیدحسن المدرس (جای مهر: سیدحسن بن اسمعیل طباطبائی)
هم چنین مقام معظم رهبری نیز درباره شهید میرزا کوچک جنگلی عنوان داشته اند:
نماد شجاعت و مجاهدت مردم گیلان، به حق شهید بزرگوار، میرزا کوچک جنگلى است که براى اسلام، براى قرآن، براى اقامهى دین و در مقابلهى با بیگانگان و متجاوزان، در دوران غربت قیام کرد و یاد او هرگز نباید فراموش شود( مقام معظم رهبری ۸ دی ۱۳۸۹)
و میرزا کوچ جنگلی را بنیانگذار واحد مینیاتوری جمهوری اسلامی در ایران قلمداد نموده اند(مقام معظم رهبری ۱۱ آذر ۱۳۹۱)
میرزا یونس استاد سرایی (۱۲۵۷ – ۱۱ آذر ۱۳۰۰) که بهنام میرزا کوچک خان جنگلی شناخته میشود، کنشگر ملیگرای ایرانی و یک مبارز چپگرا در دورهٔ انقلاب مشروطه بود. او رهبر جنبش جنگل، رئیسجمهور جمهوری شورایی سوسیالیستی ایران، انقلابی و از سرداران معروف گیلک از اهالی رشت بود که سرانجام عوامل رضاخان تحت خواسته دولتهای استعمارگر شوروی و انگلیس به منطقه گیلان حمله و افراد نهضت جنگل را شهید و یا حبس کردند.
دوباره یک استراتژی اشتباه و اما تکراری از سوی دولت:!!!
علی بهادری جهرمی در توییتر نوشت:" با تصمیم رئیسجمهور، تا پایان ماه جاری ۱۰ تغییر مدیریتی در سطح ملی و استانی صورت میپذیرد. در گام اول دو جوان دیگر به ترکیب دولت اضافه میشوند؛ آقای سپهر خلجی بهعنوان رئیس شورای اطلاعرسانی منصوب شد؛ آقای مهرداد بذرپاش هم بهعنوان وزیر پیشنهادی راه و شهرسازی به مجلس معرفی میگردند."
این در حالیست که این روزها خبرهای پر تکرار نارضایتی از نابسامانی در دستگاههای دولتی خدماتی از جمله وزارت راه و شهرسازی به گوش می رسد انتصاب یک فرد تمام عیار سیاسی در راس این وزارتخانه دوباره مسیر اشتباه دولتهای قبل و البته این دولت ادامه می یابد . چرا وزارتخانه ها را تبدیل کردیم به یک شرکت سهامی حزبی ؟ این وزارتخانه و دیگر وزارتخانه های خدماتی مرد متعهد و متخصص و جهادی و پا به کفش می خواهد .
کار به کجا رسیده ..!!!
روزنامه جوان با اشاره به ماجرای تعارف کردن شکلات از طرف مرد سنندجی به رئیس جمهور و عذرخواهی بعدی اش نوشت:روشن است که این مغازهدار تحت تهدید قرار گرفته و به خاطر صیانت از حریم خانواده و جان و مالش مجبور شده است تن به خواسته دیکتاتورهای ضدانقلاب بدهد، چون دیده که در همان مناطق کردنشین، تجزیهطلبان به خانه فرد طرفدار نظام کوکتل مولوتف انداختهاند، خانه را در حالی که زن و بچه در آن است، آتش زدهاند یا به منزل فرد دیگری از حامیان نظام رفتهاند و حتی لباسهای اهل خانواده را سر دست گرفتهاند و... طبیعی است که او بترسد و تن به خواسته آنان بدهد.چند نکته در این زمینه جالب توجه است:
اول آنکه این کاسب از رئیسجمهور نترسیده و رفتارش در استقبال از رئیسجمهور، تصمیم خودش بوده و مجبور به کاری نشده، اما از دیکتاتوری و توحش تجزیهطلبان ضدانقلاب میترسد و سریع موضعش را ظاهراً عوض میکند.
دوم آنکه وقتی مردم کردستان از بیم توحش ضدانقلاب جرئت یک شکلات تعارف کردن به رئیسجمهور خود را ندارند، آیا به سایر مواضعی که از قول آنها بیان میشود، میتوان اعتماد کرد که اعتراف اجباری نباشد؟ آیا اگر فرزندشان را ضدانقلاب بکشد، آزادی دارند که بگویند ضدانقلاب ما را عزادار کرده است؟ یا مجبور خواهند شد گردن نظام بیندازند؟
سوم آنکه آیا اعتصابهایی که ادعا میکنند در مناطق کردنشین رخ داده، به اختیار بوده یا آنها هم اعتصاب اجباری بوده است؟ اعتصاب اجباری، اعتراف اجباری و در کل، انقلاب اجباری!
چهارم آنکه ضدانقلاب در همین بخش از فیلم که مغازهدار به رئیسی شکلات تعارف میکند، روی حرکت خانمی متمرکز شدند که بیاعتنا به ماوقع، حتی به سمت رئیسجمهور برنمیگردد و به داخل مغازه میرود و تمام مدت پشتش به تصویر است. به نظر میرسد آن زن در دو راهی مانده؛ استقبال از رئیسجمهور و به جان خریدن تهدیدهای ضدانقلاب یا پا گذاشتن روی خوی مهربان و میهماننواز کردی و بیاعتنایی به میهمان دولتی و در عوض تأمین امنیت خویش.فیضالله، کاسب سنندجی؛ مردی که به هیچ ارگانی وابسته نیست، با ویدئوی ۵۲ ثانیهای خود، کلی حرف مهم میزند و فضا را شفاف میکند. از تعارف شیرینی اختیاری تا عذرخواهی اجباری کلی حرف است.
این ماجرا هم گذشت، اما این جای تأمل برای نهادهای امنیتی کشور دارد که مردم حتی برای تعارف یک شکلات به رئیسجمهور، آزادی و امنیت نداشته باشند.