Audio_487763.mp3
6.85M
#قصه های خاله نبات
📚عنوان: پیراهن ساده
🎤گوینده: خانم ملیحه نظری
🍄🍃🍄🍃🍄🍃
نازنینای من😍
🌟🌺 امشب همراه خاله نبات باشید تا یک داستان جذاب و شنیدنی💕💛 که از📚کتاب قصه های خوب برای بچه های خوب💫💖 هست رو با هم بشنویم😉😊
فرشته جونا ما رو دنبال کنید🌺🌟
📚ما را به دوستان و عزیزانتان معرفی کنید👇
#شده_ام_۹_ساله
#رواق_کودک_دختر
#امور_فرهنگی_خواهران_حرم_مطهر
---------------------------💞
@shodeam9saleh
💞--------------------------)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#عطر_سلام
☘سلام فرشته های نازنین به حضرت معصومه سلام الله علیها
🦋🥀🍃🦋🥀🍃🦋
🥀وقتی محرم میاد
🥀قناری گریون میشه
🥀ابری میشه آسمون
🥀نم نم بارون میشه
🥀بازم طنین روضه
🥀پیچیده توی حرم
🥀سلام ما بر حسین(س)
🥀سلام به یاس کرم
📝شاعر: طاهره سادات خوشدل
🎤اجرا: نازنین زهرا رجایی
☘️
🥀☘️
🦋🥀☘️
☘️🦋🥀☘️
🥀☘️🦋🥀☘️
🦋🥀☘️🦋🥀☘️ ☘️🦋🥀☘️🦋🥀☘️ 🥀☘️🦋🥀☘️🦋🥀☘️
🦋🥀☘️🦋🥀☘️🦋🥀☘️
#شده_ام_۹_ساله
#رواق_کودک_دختر
#امور_فرهنگی_خواهران_حرم_مطهر
🍀🥀☘️
@shodeam9saleh
🍀🥀🍀
فرشته های نازنینم قصه امروز با بقیه قصه ها فرق داره😊 و اون اختصاص داره به یه نازدانه سه ساله به اسم رقیه😍
دوستای عزیزم این رقیه خانم سه ساله ما دختر مرد آزاد هست😊
راستی میدونید مرد آزاد چه کسیه؟🤔
مرد آزاد، امام حسین علیه السلام هستن🌹 امام سوم ما 🌹حتما اسمشون رو شنیدید و حتما توی مجالس هاشون هم شرکت کردید🌷
قصه امروز ما هم در مورد دختر آقا امام حسین علیه السلام هست🌷
پس اسم قصه مون رو میذاریم
🌹دردانه امام حسین🌹
میخوایم ببینیم امروز چه اتفاق هایی برای رقیه خانم میفته پس با ما همراه باشید💐
خاله جون خادم~.~.~.~.~.
#محرم
#کودکان_حسینی
رقیه خانم قصه ما دختر امام حسین علیه السلام بود🌷 این پدر و دختر همدیگر رو خیلی دوست داشتن😊 امام حسین علیه السلام همیشه با رقیه جون بازی میکرد😍 و قصه های قشنگ براش میگفت🌷
رقیه خانم قصه ما یک گردنبند خیلی قشنگ هم از پدرشان هدیه میگیرن🎁 که اون رو خیلی دوست داشت😍
رقیه قصه ما یک عمو داشت به اسم عمو عباس🌷 که خیلی دوستش داشت😍
عمو عباس یک مرد مهربان و زیبا و قوی بود👏
همه بچه ها هر وقت کاری داشتن عمو عباس رو صدا می زدن💐 چون عمو عباس هم قوی بود هم بچه ها رو خیلی دوست داشت😍
اگر رقیه و یا بقیه بچه ها یک روز عمو عباس رو نمیدیدند ناراحت میشدند و همه جا دنبالش میگشتند🌷
یک روز امام حسین علیه السلام بابای رقیه کوچولو گفت🌷 ما باید بریم شهر کوفه🏘 چون مردم اونجا برای ما نامه نوشتن که بریم کمکشون کنیم 📜
آخه پادشاه اونجا خیلی مردم رو اذیت میکنه 😡
رقیه کوچولو گفت بابا شهر کوفه چه طور جایی هست🌷
اونجا قشنگه ؟🤔
اونجا بچه هم هست که من باهاشون بازی کنم ؟😍
امام حسین علیه السلام گفتن آره مردم اونجا خیلی ما رو دوست دارن🌷 منتظرن که ما بریم اونجا و کمکشون کنیم🌷 مردم اونجا بچه هم زیاد دارن که میتونی باهاشون بازی کنی😊
رقیه کوچولو خیلی خوشحال شد😍 گفت آخ جون آخ جون میخوایم بریم مسافرت 😍می خوایم بریم جایی که کلی بچه هست و میتونم باهاشون بازی کنم 😍خدایا شکرت 🤲
رقیه پرسید بابایی عمو عباس هم باهامون میاد❤️
امام حسین علیه السلام گفتن بله عمو عباس هم باهامون میاد👌
رقیه خوشحال شد و گفت آخ جون خدایا شکرت که عمو عباس باهامون میاد 😍
ادامه دارد....
☘🥀☘🥀☘🥀☘
#شده_ام_۹_ساله
#رواق_کودک_دختر
#امور_فرهنگی_خواهران_حرم_مطهر
~.~.~.~☘🥀☘~.~.~.~
@shodeam9saleh
~.~.~.~☘🥀☘~.~.~.~
#محرم
#کودکان_حسینی
امام حسین علیه السلام همراه خانواده و یارانش حرکت کردند که به کوفه برسند💐
اما اتفاق دیگه ای افتاد😔
اونجا هیچ بچه ای نیامد با رقیه بازی کنه😔 و هیچ کس از دیدن اونها خوشحال نشد😔 سربازهای حاکم بد اومدن که با اونا بجنگن😱
رقیه کوچولو اینها رو که دید تعجب کرد و گفت بابا چرا اینا میخوان با ما بجنگن 😭
مگه ما چکار کردیم که میخوان با ما بجنگن😭
بابا بابا من خیلی تشنه هستم داداش علی اصغر هم خیلی تشنه هست💧 چرا اینها به ما اجازه نمیدن بریم آب بخوریم💦
امام حسین علیه السلام گفتن دختر گلم نگران نباش الان به عمو عباس میگم تا بره برامون آب بیاره😍
رقیه کوچولو خیلی خوشحال شد و گفت خدایا شکرت عمو عباس حتما برامون آب میاره😍 خدایا شکر که عمو عباس همراهمون هست🤲
ادامه دارد....
☘🥀☘🥀☘🥀☘
#شده_ام_۹_ساله
#رواق_کودک_دختر
#امور_فرهنگی_خواهران_حرم_مطهر
~.~.~.~☘🥀☘~.~.~.~
@shodeam9saleh
~.~.~.~☘🥀☘~.~.~.~
#محرم
#کودکان_حسینی
عمو عباس مشک آب رو برداشت و گفت بچه ها نگران نباشید😍 من میرم و براتون آب میارم💦
اینجا بمونید و منتظر من باشید 🌷
رقیه کوچولو گفت باشه عمو عباس من و داداشام اینجا منتظر میمونیم شما برو ولی زود برگرد 🌹
بچه ها وقتی عمو عباس رفت سربازهای دشمن به سپاه امام حسین حمله کردن😱 و تمام خیمه ها رو آتش زدن ☄
رقیه کوچولو خیلی ناراحت بود و خیلی غصه میخورد که چرا مردم کوفه اینکار رو میکنن😭 رقیه گفت مگه اینها ما رو دعوت نکردن پس چرا خیمه هامون رو آتیش میزنن🔥❓🤔
رقیه قصه ما ناراحت و غمگین از دست مردم کوفه یه گوشه نشسته بود و منتظر عمو عباس بود و میگفت کی عمو عباسم میاد😔
نازنینای امام حسین💖 در روزهای بعد میگیم چه اتفاق هایی برای عمو عباس افتاد 🌷
☘🥀☘🥀☘🥀☘
#شده_ام_۹_ساله
#رواق_کودک_دختر
#امور_فرهنگی_خواهران_حرم_مطهر
~.~.~.~☘🥀☘~.~.~.~
@shodeam9saleh
~.~.~.~☘🥀☘~.~.~.~
#نقاشی فرشته ها🎨
#کاربرگ
🎨✏️🥀🎨✏️🥀🎨✏️
"السلام علی الحسین"
"و علی علی ابن الحسین"
"و علی اولاد الحسین"
"و علی اصحاب الحسین"
🥀سلام ما بر حسین
🥀سلام ما بر یاران
🥀الهی تو برسان
🥀مهدی صاحب عزا 🤲
🎨✏️🥀🎨✏️🥀🎨✏️
#شده_ام_۹_ساله
#رواق_کودک_دختر
#امور_فرهنگی_خواهران_حرم_مطهر
┄┅─✵🍃🌺🍃✵─┅┄
@shodeam9saleh
┄┅─✵🍃🌺🍃✵─┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#عطر_سلام
☘سلام فرشته های نازنین به حضرت معصومه سلام الله علیها
🦋🥀🍃🦋🥀🍃🦋
🥀من سلامی را به گل ها میدهم
🥀هر دمی که آسمان باریده است
🥀غنچه ی خونین دشت کربلا
🥀برگهای کوچکش خشکیده است
🥀از کنار گنبد بانوی مهر
🥀می کشد از روی لب ها، پر ، سلام
🥀بر شهید کوچک دشت بلا
🥀بر گل روی علی اصغر سلام
📝شاعر: طاهره سادات خوشدل
🎤اجرا: نازنین زهرا رجایی
☘️
🥀☘️
🦋🥀☘️
☘️🦋🥀☘️
🥀☘️🦋🥀☘️
🦋🥀☘️🦋🥀☘️ ☘️🦋🥀☘️🦋🥀☘️ 🥀☘️🦋🥀☘️🦋🥀☘️
🦋🥀☘️🦋🥀☘️🦋🥀☘️
#شده_ام_۹_ساله
#رواق_کودک_دختر
#امور_فرهنگی_خواهران_حرم_مطهر
🍀🥀☘️
@shodeam9saleh
🍀🥀🍀
نازدونه های امام حسین علیه السلام💞عزاداریهاتون قبول باشه🤲
نازنین های من امروز داستان ما دو بخش داره؛
بخش اول ادامه داستان رقیه جون☘ دردونه امام حسین علیه السلام رو برا شما عزیزای دل میگیم🌿 در ادامه ش بخشی از ادامه داستانی که روز دوم گفته بودیم رو تقدیم شما میکنیم😊
بریم با هم بخونیم و بشنویم❓
#محرم
#کودکان_حسینی
ادامه قصه دردانه امام حسین🌷
رقیه کوچولو و بقیه بچه ها منتظر عمو عباس بودن💐
عمو عباس با مشکی از آب اومد💦 و بچه ها خوشحال شدند از عمو تشکر کردن😍
ولی فردای اون روز دشمن ها😡 نگذاشتند اونا آب بخورند بچه ها تشنه شده بودن😔 اسب ها هم که آبی نخورده بودن دیگه توانایی حرکت کردن نداشتن 😔
امام حسین علیه السلام از عمو عباس خواستن که از یک رودی🏝 که آب شیرینی داره برای بچه ها و اسب ها آب بیاره 💦
عمو عباس هم مشک آب رو برداشتن و به سمت اون آب رفتن 🏝
حاکم بدجنس😡 و سربازهاش از عمو عباس خیلی میترسیدن چون عمو عباس مرد قوی و شجاعی بود🌷
حاکم بدجنس😡 به سربازهاش گفت جلوی آب رود شیرین بایستید 🏝نگذارید عباس از اونجا آب برداره 😔
عمو عباس و امام حسین علیه السلام مشغول جنگیدن با حاکم بدجنس و سربازهاش شدن 😔
امام تعداد سربازهای دشمن خیلی خیلی زیاد بود 😱
حاکم بدجنس عصبانی شد😡 و به سربازهاش گفت کی میتونه بره خیمه های امام حسین و عباس رو آتیش بزنه☄
کی میتونه وسایلهاشون رو بدزده😱 تا اونا هیچ خونه ای نداشته باشند تا مجبور بشن فرار کنن😭
چند نفر از سربازهای حاکم بدجنس که خیلی بداخلاق بودن 😡گفتن ما میتونیم بیاییم😒 و این کار رو انجام بدیم 😭
اما بچه ها کی دلش میاد بچه ها رو اذیت کنه😭 اما سربازهای حاکم بدجنس این کار رو کردن😭
امام حسین علیه السلام و عمو عباس اونقدر با دشمن ها جنگیدن تا شهید شدن😭
ادامه دارد....
☘🥀☘🥀☘🥀☘
#شده_ام_۹_ساله
#رواق_کودک_دختر
#امور_فرهنگی_خواهران_حرم_مطهر
~.~.~.~☘🥀☘~.~.~.~
@shodeam9saleh
~.~.~.~☘🥀☘~.~.~.~
#محرم
#کودکان_حسینی
رقیه کوچولو یادش به حرف باباش و عمو عباس افتاد🌹 که می گفتن رقیه جان وقتی میخوای از خونه بیرون بری یا وقتی نامحرمی کنارت هست موهات رو بپوشون🌹گوشواره هات رو زیر روسری قایم کن🌹
رقیه میدونست باباش و عمو دیگه بر نمیگردن😭 و ممکنه سربازهای اون حاکم بدجنس خیمه ها رو آتیش بزنن 🔥بخاطر همین روسریش رو محکم بست و گوشواره هاش رو زیر روسریش قایم کرد 🥀
رقیه سه ساله ما لباس بابا رو بغل کرده بود 😔دلتنگ بابا بود😭
دوست داشت دوباره باباش رو ببینه😭
دوست داشت باباش بیاد و بغلش کنه و اونو ببوسه😭
دلش برای بازی و قصه های عمو عباس تنگ شده بود 😔
همینطور که به فکر اینها بود چشم هاش رو بست و رفت پیش امام حسین و عمو عباس😭
ادامه دارد....
☘🥀☘🥀☘🥀☘
#شده_ام_۹_ساله
#رواق_کودک_دختر
#امور_فرهنگی_خواهران_حرم_مطهر
~.~.~.~☘🥀☘~.~.~.~
@shodeam9saleh
~.~.~.~☘🥀☘~.~.~.~
#محرم
#کودکان_حسینی
نوزاد کوچک امام حسین علیه السلام مثل همه تشنه بود 😔و بی قراری می کرد 😔
امام حسین علیه السلام از تشنگی نوزادشون خیلی ناراحت بودن و قلبشون به درد اومده بود😭
از طرفی هم اون مرد بی رحم😡 لحظه به لحظه به امام حسین علیه السلام نزدیک تر میشد😱 تیرش رو داخل کمانش گذاشت😱 و بلند بلند خندید😭
تیرش رو به طرف امام حسین علیه السلام گرفت😭 امام حسین علیه السلام داشتن صورت نوزادشون رو نوازش میکردن که اون مرد بی رحم تیر رو به طرف امام پرتاب کرد😱
اما تیر به گلوی نوزاد خورد😭😭
دست های امام پر از خون شد و چشم هاشون پر از اشک شده بود😭
قلبشون پر از درد بود😔
امام حسین علیه السلام خون هایی که توی دستشون بود به آسمون پاشیدن و گفتن خدایا از این مردم ستمگر انتقام ما رو بگیر😭
اون مرد بی رحم یک تیر دیگه آماده کرد که به امام حسین علیه السلام بزنه 😱
امام حسین علیه السلام به بدن پسرشون نگاه کرد و گفت من این غم رو تحمل میکنم چون خدا این اتفاق رو دیده و میدونه دشمن ما چقدر بی رحم و ظالم هست😔
☘🥀☘🥀☘🥀☘
#شده_ام_۹_ساله
#رواق_کودک_دختر
#امور_فرهنگی_خواهران_حرم_مطهر
~.~.~.~☘🥀☘~.~.~.~
@shodeam9saleh
~.~.~.~☘🥀☘~.~.~.~
#محرم
#کودکان_حسینی
ادامه داستان روز دوم🌹
میون سربازهای مرد بدجنس یه مردی بود که رحم نداشت😡 خیلی بی رحم و نامهربون بود 😡همه دوستاش و آشناهاش میدونستن اون خیلی بی رحمه ولی خودش نمیدونست😏
این مرد اومده بود تا امام حسین علیه السلام و یارانش رو شهید کنه😱 آخه خیلی دلش میخواست از حاکم جایزه بگیره😭
وقتی روز جنگ شد☄ در دشت کربلا یارای امام حسین علیه السلام از گرما و تشنگی بی تاب شده بودن😭 چون دشمن جلوی اون آب شیرین ایستاده بود تا امام حسین علیه السلام و یارانش نتونن از اون آب بخورن😭 توی اردوگاه امام حسین علیه السلام همه تشنه بودند
کوچک ها بزرگ ها بچه ها مرد ها و خانم ها همه و همه خسته و تشنه شده بودن😔
اون روز یاران امام حسین علیه السلام با تشنگی با دشمن ها جنگیدن اونقدر جنگیدن تا شهید شدن😭 بعد از یاران امام 💐نوبت خانواده امام بود😱
پسر بزرگ امام به میدان رفت و شهید شد😭
برادرزاده اش که خیلی نوجوان بود به میدان رفت و شجاعانه جنگید و شهید شد 😭
عمو عباس به میدان رفت با شجاعت زیاد با کلی از سربازهای دشمن جنگید🌷
ولی چون تعداد سربازهای دشمن هزاران نفر بود😱 عمو عباس هم شهید شد😭
حالا امام حسین علیه السلام بود که باید وارد میدون میشد😔
اون مردی که خیلی بی رحم بود صبرش تموم شد دلش میخواست امام حسین علیه السلام رو بکشه و بره پیش حاکم بدجنس و جایزه بگیره😭
امام حسین علیه السلام رفتن کنار خیمه و گفتن پسر کوچکم علی اصغر رو بیارید تا باهاش خداحافظی کنم❤️
ادامه دارد....
☘🥀☘🥀☘🥀☘
#شده_ام_۹_ساله
#رواق_کودک_دختر
#امور_فرهنگی_خواهران_حرم_مطهر
~.~.~.~☘🥀☘~.~.~.~
@shodeam9saleh
~.~.~.~☘🥀☘~.~.~.~