sticker_mazhabi(52).mp3
8.81M
🥀✨🖤
🎧 صوت #زیارت_عاشوراء با صدای حاج قاسم سلیمانی عزیز...
ناگهان باز دلــ💔ــم یاد تو افتاد شکست...
#امام_حسین_علیه_السلام
🏴❥لبیــــڪ یـــا حســــین❥🏴
✍️غذای فرمانده
زمانی که در قرارگاه رعد بودیم بنابر ضرورت های پروازی و موقعیت های ویژه جنگی تیمسار #بابایی دستور دادند تا برای خلبانان شکاری غذای مخصوص پخته شود، ولی خود جناب بابایی با توجه به اینکه بیشترین پروازهای جنگی را انجام می دادند از غذای مخصوص خلبانان استفاده نمی کردند و همان غذای معمولی را می خوردند.
در پاسخ به اعتراض ما در مورد این که گفته بودیم چرا شما از غذای خلبانان استفاده نمی کنید، گفتند :
-یک فرمانده باید حتما از غذایی که همگان استفاده می کنند بخورد تا آن سربازی که در خط مقدم است نگوید غذای من با فرمانده ام فرق دارد.
شهید#عباس_بابایی❤️
یادش گرامی وراهش پررهرو
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🕊🌷شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 🇮🇷
🌱 انتشار مطالب، #صدقه_جاریه
🌹شهید محسن خوشنویسان🌹
🔹شادی روح شهدا صلوات
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم »
⚪️فرازی از وصیتنامه شهید :
به امید اینکه این انقلاب اسلامی به همه سرتاسر جهان صادر شود و این انقلاب مقدمهای باشد برای ظهور امام زمان (عج).
#پنجاه_سال_عبادت
8.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#جهاد بینظیر یک خانم
⁉️ چگونه دفن شبانه موجب تحقیر دشمن شد؟
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
12.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨️دلم هوای شهادت که میکند پناه میبرم به چادرم که تا آسمان راه دارد...
چادر من بوی شهادت میدهد چرا که چشم شهدا به اوست که مبادا جون چادر مادرشان حضرت فاطمه سلام الله علیها خاکی شود.
#حجاب_وصیت_شهدا🕊
🔺می روم تا انتقام سیلی زهرا (سلام الله) بگیرم!
▫️مرتضی شادکام:
سال ۱۳۷۲ مدتی بود در ارتفاعات ۱۱۲ فکه مشغول تفحص بودیم و آخر شب با دستخالی به مقر برمیگشتیم و حال حرفزدن با همدیگر را نداشتیم. یکی از بچهها نوار روضه #حضرت_زهرا (سلام الله) را میگذاشت و عقده دل خالی میکردیم.
🔶️موقع روضه به حضرت زهرا عرض کردم: «یا زهراسلام الله! ما به عشق مفقودین اینجاییم، اگر ما را قابل میدانی عنایتی کن شهدا خودی نشان دهند و اگر قابل نمیدانی برگردیم تهران».
فردا صبح وقتی مشغول کار شدیم، ابر سیاهی آسمان را پوشانده بود، یک بار دیگر روضه حضرت زهرا (سلام الله ) را خواندیم و با زمزمه نام حضرت مشغول کار شدیم.
🔷️روبروی پاسگاه ۲۷، بند انگشتی نظرم را جلب کرد. آرامآرام خاکهای اطرافش را خالی کردیم، پیکر شهیدی پیدا شد، وقتی به بدن شهید رسیدیم، دیدیم شهیدی دیگر هم کنارش خوابیده و رویشان به سمت همدیگر بود و قمقمهشان آب هم داشت که بهعنوان تبرک خوردیم.
وقتی با صلوات پیکرها را از روی زمین برداشتیم، دیدیم پشت پیراهن هر دو نوشته شده بود: «می روم تا انتقام سیلی زهرا رو بگیم
#شهدا_و_حضرت_زهراسلام _الله♥️