eitaa logo
ظهور بسیار نزدیک است
15.2هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
17.8هزار ویدیو
380 فایل
💓 از غدیر تا ظهور 🙏 با شما حرف خواهیم زد از : 🌹 یاایتها النفس المطمئنة 🌼 ارجعی الی ربک 🌼 راضية مرضية 🌼 فدخلي في عبادي 🌼 وادخلي جنتي 👈 کپی آزاد 🔸 موسسه جنبش پیشوازان دولت کریمه 🔸 تبلیغات تبادلات 🔹 @mahdeyar314 🔸کانال دیگر ما 🔹 @zoh110hor
مشاهده در ایتا
دانلود
دعوا شده بود، آقا امیرالمومنین(ع) رسید. گفت: آقای قصاب ولش ڪن بزار بره. گفت: به تو ربطی نداره. گفت: ولش ڪن بزار بره. به تو ربطی نداره. دستشو برد بالا، محڪم گذاشت تو صورت علی(ع). آقا سرشو انداخت پایین رفت. مردم ریختن گفتن فهمیدی ڪیو زدی؟! گفت: نه فضولی میڪرد زدمش. گفتن: زدی تو گوش علی(ع)، خلیفه مسلمین. ساتورو برداشت دستشو قطع ڪرد، گفت: دستی ڪه بخوره تو صورت علی(ع) دیگه مال من نیست... دستی ڪه بخوره تو صورت امام زمانم نباشه بهتره..... ✨✨✨✨ امام زمان(عج) فرمود: هر موقع گناه میڪنی یه سیلی تو صورت من میزنی. واااای بر ما..... 📚بحارالانوار ج۴۱، ص ۲۰۳-۲۰۴ 📚الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۷۵۸-۷۵۹ ┏━━✨✨✨━━┓ @masafe_akhar2
مکالمه شوهر روستایی با تلفن بیمارستان از لحظه ای که در یکی از اتاق های بیمارستان بستری شده بودم، زن و شوهری در تخت روبروی من مناقشه بی پایانی را ادامه می دادند. زن می خواست از بیمارستان مرخص شود و شوهرش می‌خواست او همان جا بماند. از حرف‌های پرستارها متوجه شدم که زن یک تومور دارد و حالش بسیار وخیم است. در بین مناقشه این دو نفر کم کم با وضیعت زندگی آنها آشنا شدم. یک خانواده روستائی ساده بودند با دو بچه. دختری که سال گذشته وارد دانشگاه شده و یک پسر که در دبیرستان درس می‌خواند و تمام ثروتشان یک مزرعه کوچک، شش گوسفند و یک گاو است. در راهروی بیمارستان یک تلفن همگانی بود و هر شب مرد از این تلفن به خانه‌شان زنگ می زد. صدای مرد خیلی بلند بود و با آن که در اتاق بیماران بسته بود، اما صدایش به وضوح شنیده می‌شد. موضوع همیشگی مکالمه تلفنی مرد با پسرش هیچ فرقی نمی‌کرد: «گاو و گوسفند ها را برای چرا بردید؟ وقتی بیرون می‌روید، یادتان نرود در خانه را ببندید. درس‌ها چطور است؟ نگران ما نباشید. حال مادر دارد بهتر می‌شود. به زودی برمی‌گردیم...» چند روز بعد، پزشکها اتاق عمل را برای انجام عمل جراحی زن آماده کردند. زن پیش از آنکه وارد اتاق عمل شود ناگهان دست مرد را گرفت و درحالی که گریه می‌کرد گفت: «اگر برنگشتم، مواظب خودت و بچه‌ها باش.» مرد با لحنی مطمئن و دلداری دهنده حرفش را قطع کرد و گفت: «این قدر پرچانگی نکن.» اما من احساس کردم که چهره اش کمی درهم رفت. بعد از گذشت ده ساعت، پرستاران زن بی حس و حرکت را به اتاق رساندند. عمل جراحی با موفقیت انجام شده بود. مرد از خوشحالی سر از پا نمی‌شناخت و وقتی همه چیز رو به راه شد، بیرون رفت و شب دیروقت به بیمارستان برگشت. مرد آن شب مثل شب‌های گذشته به خانه زنگ نزد. فقط در کنار تخت همسرش نشست و غرق تماشای او شد که هنوز بی‌هوش بود. صبح روز بعد زن به هوش آمد. با آن که هنوز نمی‌توانست حرف بزند، اما وضعیتش خوب بود. از اولین روزی که ماسک اکسیژنش را برداشتند، دوباره جر و بحث زن و شوهر شروع شد. زن می‌خواست از بیمارستان مرخص بشود و مرد می‌خواست او همان جا بماند. همه چیز مثل گذشته ادامه پیدا کرد. هر شب، مرد به خانه زنگ می‌زد. همان صدای بلند و همان حرف هایی که تکرار می‌شد. روزی در راهرو قدم می‌زدم. وقتی از کنار مرد می‌گذشتم، داشت می‌گفت: «گاو و گوسفندها چطورند؟ یادتان نرود به آنها برسید. حال مادر به زودی خوب می‌شود و ما برمی‌گردیم.» نگاهم به او افتاد و ناگهان با تعجب دیدم که اصلا کارتی در داخل تلفن همگانی نیست. همچنان با تعجب به مرد روستایی نگاه می کردم که متوجه من شد، مرد درحالی که اشاره می‌کرد ساکت بمانم، حرفش را ادامه داد تا این که مکالمه تمام شد. بعد آهسته به من گفت: «خواهش می‌کنم به همسرم چیزی نگو. گاو و گوسفندها را قبلاً برای هزینه عمل جراحیش فروخته ام. برای این که نگران آینده‌مان نشود، وانمود می‌کنم که دارم با تلفن حرف می‌زنم.» در آن لحظه متوجه شدم که این تلفن های با صدای بلند برای خانه نبود! بلکه برای همسرش بود که بیمار روی تخت خوابیده بود. از رفتار این زن و شوهر و عشق مخصوصی که بین شان بود، تکان خوردم. عشقی حقیقی که نیازی به بازی‌های رمانتیک و گل سرخ و سوگند خوردن و ابراز تعهد نداشت، اما قلب دو نفر را گرم می‌کرد : ﻭ این ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻮﺩن است که زیباست و زندگی ادامه دارد ... ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌@Masafe_akhar2
👌👇🏻 از عزرائیل پرسیدند: تابه حال گریه نکردی زمانیکه جان بنی آدمی را میگرفتی؟ عزرائیل جواب داد: یک بارخندیدم، یک بارگریه کردم ویک بارترسیدم. "خنده ام" زمانی بودکه به من فرمان داده شد جان مردی رابگیرم،اورادرکنارکفاشی یافتم که به کفاش میگفت:کفشم را طوری بدوز که یک سال دوام بیاورد! به حالش خندیدم وجانش راگرفتم.. "گریه ام"زمانی بود که به من دستور داده شدجان زنی رابگیرم، او را دربیابانی گرم وبی درخت و آب یافتم که درحال زایمان بود..منتظرماندم تا نوزادش به دنیا آمد سپس جانش را گرفتم..دلم به حال آن نوزاد بی سرپناه درآن بیابان گرم سوخت وگریه کردم.. "ترسم"زمانی بودکه خداوندبه من امر کرد جان فقیهی را بگیرم نوری ازاتاقش می آمد هرچه نزدیکتر میشدم نور بیشترمی شد و زمانی که جانش را می گرفتم از درخشش چهره اش وحشت زده شدم.. دراین هنگام خداوندفرمود: میدانی آن عالم نورانی کیست؟.. او همان نوزادی ست که جان مادرش راگرفتی. من مسئولیت حمایتش را عهده دار بودم هرگز گمان مکن که باوجودمن، موجودی درجهان بی سرپناه خواهد بود👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻 ┏━━✨✨✨━━┓ ❄️ @Masafe_akhar2 ❄️ ┗━━✨✨✨━━┛ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌
خداوند از طریق جبرئیل به حضرت موسی (ع) فرموده : من شش چیز را در شش جا قرار دادم ولی مردم آن را در شش جای دیگر طلب می کنند و هرگز به آن نمی رسند: 1- من علم را در گرسنگی قرار دادم ولی مردم آن را در سیری دنبال می کنند ! 2- من عزت را در نماز شب قرار دادم ولی مردم آن را در دستگاه سلاطین می جویند! 3- من ثروت را در قناعت قرار دادم ولی مردم آن را در کثرت مال طلب می کنند! 4- من استجابت دعا را در لقمه حلال قرار دادم ولی مردم آن را در قیل و قال دنبال می کنند! 5- من بلند مرتبگی را در تواضع قرار دادم ولی مردم آن را در تکبر می طلبند! 6- من راحتی را در بهشت قرار دادم ولی مردم ان را در دنیا طلب می کنند ! ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌@Masafe_akhar2
▫️▪️▫️▪️ شخصی به نزد عالمی آمد و پرسید: با کدام استدلال، باور کنم وقتی در نماز، تیر از پای علی(ع) بیرون کشیدند، متوجه نشد؟ آن عالم به آیه 31 سوره یوسف اشاره کرد و گفت: چگونه زنان مصری با دیدن یوسف، دست خویش را بریدند و از خود غافل ماندند، در حالی که یوسف را که بشری بیش نبود می دیدند علی(ع) در نماز، محو تماشای خدای یوسف آفرین است چگونه از خویشتن باخبر باشد؟ دانایان راز به شکوه نقاش می نگرند، نه زیبایی نقش. حُسن یوسف را به عالم کسی ندید حُسن آن دارد که یوسف آفرید. ‎‌‌┏━━✨✨✨━━┓ ❄️ @Masafe_akhar2 ❄️ ┗━━✨✨✨━━┛ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ آقایونی که صبح تا شب کار میکنید، شب تا صبح بچه‌داری، این کلیپ رو برای خانمتون بذارید و بگیرید بخوابید قطعا خانم‌ها از این ثواب بزرگ نمیگذرن 👤 Amin Mosavi 2 @masafe_akhar
📌 🔆 یا صاحب الزمان... 🌄 چنانم در دلی حاضر که جان در جسم و خون در رگ @masafe_akhar2
•[ 🔆 ]• 🎙/ حجت‌الاسلام‌ قرائتی: 🔹وقتے‌ پلیـس‌ به‌ شما میگه‌ لطفا‌ گـواهینامه! شما اگه‌ پاسپورت، شناسنامه، کارت‌ ملے یا حتے کارت‌ نمایندگے مجلس‌ رو هم‌ نشون بدی‌ بازم‌ میگه‌ گواهینامه...! وقتی‌ اون‌ دنیا گفتن‌ نماز؛ هرچے دم‌از انسانیت، معرفتو... بزنی بهت‌میگن‌ همه‌اینها خوبه‌ شما اصل‌کاری رو نشون‌بده.. نماز 📿| 🍃| @Masafe_akhar2
🌸پیامبر خدا صلی الله علیه و آله . 🔺یَا اباذر! إِنَّ نَفْسَ الْمُؤْمِنِ أَشَدُّ ارْتِکَاضاً مِنَ الْخَطِیئَةِ مِنَ الْعُصْفُورِ، حِینَ یُقْذَفُ بِهِ فِی شَرِکِهِ، . 🔰ای ابوذر: اضطراب انسان با ایمان از گناه خود بیشتر از اضطراب گنجشکی است که در دام افتاده و برای رهایی از قفس تقلا می کند، و بخود می لرزد. 📙قسمتی از وصایای پیامبر به اباذر غفاری @Masafe_akhar2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬کلیپ: پیشگویی حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) و اثبات حقانیت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) 👤 @masafe_akhar2
⭕️ 🔸 پیامبر اکرم(ص): 🔹هر كس كم بخورد، سالم می ماند و هر كس زياد بخورد تنش بيمار می شود و قساوت قلب پيدا می کند. ( نهج الفصاحه ص ۷۲۸ ،ح ۲۷۷۹ ) @Masafe_akhar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼🌼🌼 🌼🌼 🌼 🎞|ببینید: 🌻ملاک هایی برای شناخت توبه حقیقی و تائب حقیقی ⛔️ رضایت از گناه و اظهار آن نزد غیر، بزرگتر از خود ارتکاب گناه 🍃استاد آیت الله وفسی @Masafe_akhar2
مرد گرفتاري پيش امام حسن(ع) آمد. امام(ع) فوري آماده شد و براي حل مشکل، با آن مرد راهي شد. بين راه به امام حسين(ع) رسيدند که نماز مي خواند. امام حسن(ع) فرمودند: چه طور از برادرم غفلت کردي و پيش او نرفتي؟ مرد پاسخ داد: مي خواستم بروم اما شنيدم معتکف شده است، براي همين مزاحمشان نشدم. امام حسن(ع) فرمودند: اگر توفيق پيدا مي کرد نياز تو را برآورده کند، برايش بهتر از يک ماه اعتکاف بود. 📕داستان راستان @masafe_akhar2
⭕️ 🔸 امام کاظم (ع): 🔹بهترین چیزی که بنده بعد از شناخت خدا به وسیله آن به درگاه الهی تقرب پیدا می کند، نماز است. ( تحف العقول، ص ۳۹۱) @Masafe_akhar
تأخیر در ظـــهور تورا ،مــا مقصریم!!! بخاطر انتخاب اشتباهمان' !!! بچہ شیعہ کجـای کـارے؟ او منتـظر توست!!! @zehornazdekhi
99-12-08(tarashion).mp3
13.09M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا 👤 📚 با موضوع: هنر بهتر زیستن ( تلاش در جهت بهبود روابط خانواده ) 📂 حجم: ۱۲ مگابایت 🗓 چهارشنبه هشتم بهمن ماه ۱۳۹۹ @Masafe_akhar2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیت الله سيد محمد حسيني ميفرمود: شخصي در عالم مکاشفه، حضرت ابالفضل العباس را ديد و عرض کرد: آقاجان! حاجتي دارم و نمي‌دانم براي روا شدن آن به چه کسي متوسل شوم؟ 🌙قمر بني‌هاشم فرموده بود: به مادرم ام البنين متوسل شوید. 📚ستاره_درخشان_مدینه_حضرت_ام_البنین(سلام الله علیها)/ص۱۴۲ . ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌@Masafe_akhar2