eitaa logo
ظهور بسیار نزدیک است
15.5هزار دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
18هزار ویدیو
382 فایل
💓 از غدیر تا ظهور 🙏 با شما حرف خواهیم زد از : 🌹 یاایتها النفس المطمئنة 🌼 ارجعی الی ربک 🌼 راضية مرضية 🌼 فدخلي في عبادي 🌼 وادخلي جنتي 👈 کپی آزاد 🔸 موسسه جنبش پیشوازان دولت کریمه 🔸 تبلیغات تبادلات 🔹 @mahdeyar314 🔸کانال دیگر ما 🔹 @zoh110hor
مشاهده در ایتا
دانلود
👈سوره‌نساء ۱۵۹👉 🏝و إن مِن أهلِ الكِتابِ إلّا لَيؤمِنَنَّ بِهِ قَبلَ مَوتِهِ و يَومَ القِيامَةِ يَكونُ عَلَيهِم شَهيداً.سوره نساء آیه 159🏝 ⚘و هیچ کس از اهل کتاب نیست جز آنکه پیش از مرگ به وی {حضرت عیسی علیه السلام} ایمان خواهد آورد و روز قیامت بر آنان گواه خواهد بود.⚘ 💎راوی می گوید: 🌟 شهر بن حوشب گفت: حجاج بمن گفت: ای شهر! آیه ای در کتاب خدا هست که در آن درمانده ام! گفتم: ای امیر کدام آیه است؟ گفت: فرمودهء خداوند: “هیچ کس از اهل کتاب نیست جز آنکه پیش از مرگ به وی ایمان خواهد آورد”؛ به خدا سوگند من دستور میدهم یهودی و نصرانی را گردن می زنند، سپس چشم بر او می دوزم، پس نمی بینم لبهایش حرکت کند تا اینکه بی حرکت گردد. 💠گفتم: خداوند حال امیر را اصلاح نماید، چنانکه تأویل کرده ای نیست! گفت: چگونه است؟ 💎گفتم: همانا عیسی علیه السلام پیش از قیامت به دنیا فرود می آید، پس اهل هیچ آیین یهودی و نصرانی، باقی نماند مگر آن که پیش از مردنش به او ایمان آورد و پشت سر مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نماز می گزارد. 💎حجاج گفت: وای بر تو … این را از کجا میگویی و از کجا آورده ای؟ گفتم: این را محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب علیهم السلام برایم حدیث فرمود. گفت: به خدا سوگند! آن را از چشمه‌ی زلالی آورده ای.
🔰حق الناس حق الناس فقط زدن جیب مردم نیست! حق الناس فقط کلاهبرداری واختلاس نیست! 🔴گرفتن آرامش مردان، پاکی چشم و قلب مردان 🔴گرفتن آرامش خاطر زنان و نابودی تعهد و عشق بین همسران 🔴تنوع طلب کردن مردان و سرد شدن خانه 👈همه حق الناس هایی است که به واسطه ی بی حجابی و دلبری های خیابانی بر گردن ماست! ❌خداوند هرگز حق الناس را نمی بخشد. @sulook
loghmehalal.ali.mp3
2.63M
🎙 تأثیر لقمه حلال و حرام در نسل انسان را ... 🔰 استاد عالی ✌جنبش مردمی حلال‌زاده‌ها 📡 @HalalZadeha
00-01-26 ameli.mp3
11.99M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا 👤 📚 موضوع: بهره مندی از رحمت و‌ مغفرت الهی 🗓 پنج شنبه بیست و ششم فروردین ماه ۱۴۰۰ 🗂 حجم : ۱۲ مگابایت @masafe_akhar
➣ 🌺آیت الله بهـجت(ره): اگر کسی مقید باشد را اول وقتش بخواند تکویناً روز به روز بالاتــر رفتــه و به نمـاز عالـے رسد. ⇩⇩⇩ @sulook
مهم ترین.mp3
4.44M
💢مهم ترین عمل 🔸نپرس چه بکنیم، بپرس چه نکنیم! [ حجت الاسلام عالی ] @eitaa_Ostadaali
💚 یه آیه بگو درباره ... ای انسان ما تو را از خاک آفریدیم.. پس این همه غرور و نخوت برای چه؟! 🔶 برنامه بصورت کاربردی و موضوعی.. در ماه مبارک رمضان 🌸برای دیدن سایر آیات هشتگ روی هشتگ کلیک کنید🌸 از آیه های موضوعی میتوانید برای قوی تر شدن تون در میان کلام و سخن تون استفاده کنید.. تا حکیمانه تر سخن بگوییم 🌸 👉 @roshangarii 🚩
❤️ عليه السلام: 🌱 أشَدُّ النّاسِ نَدامَةً و أكثَرُهُم مَلامَةً: العَجِلُ النَّزِقُ الّذي لا يُدرِكُهُ عَقلُهُ إلاّ بَعدَ فَوتِ أمرِهِ ☘ سخت ترين پشيمانى و بيشترين سرزنش دامنگير كسى مى شود كه شتابكار و بى فكر است و وقتى كار از كار گذشت تازه به سر عقل مى آيد 📚 غررالحكم حدیث3308 💠به کانال نشر آثار استاد رائفی پور بپیوندید 👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1707147264Cb54b6c0cea
☘ سید علی آقا قاضی (ره) : هرحقی از دیگران بر گردنت باشد تـا ادا نڪنۍ، باب قرب و معرفت باز نمی‌شود. خداوند رضــایتش را در رضــایت مردم قرار داده! ➯ @sulook
✨▬๑🌸๑▬✨ 🌸.ناب✨ ازشیخ‌انصآرۍپرسیدند↓ چگونہ‌میشود‌یڪ‌ساعت"فکرکردن" برترازهفتادسال"عبادت"باشد ؟! فرمودند↓ "«فڪرۍمانند‌فکرِ‌ جناب‌ِ‌حُر در‌ روزِعآشورا💔»" ✨قشنگہ‌نہ؟! . • @sulook
📝 #حدیث_قدسی 🌹 اى احمد! 💠 هيچ عبادتى نزد من از سكوت و روزه محبوبتر نيست. پس هر كس كه روزه بگيرد و زبان خود را حفظ نكند مثل كسى است كه به نماز بايستد ولى چيزى نخواند. #خودسازی_برای_ظهور
✨امام علی(ع): اگر نفس را به کاری مشغول نکنی، او تو را به خودش مشغول می سازد… @sulook
🔴 کیفیت و کمیت قرآئت قرآن در ماه رمضان 🌕 حجت الاسلام شیخ جعفر ناصری : 🔵 گاهی رفقا در مورد كيفيت خواندن قرآن مي‏ پرسيدند؛ عرض می کردم در غير ماه مبارك رمضان انسان با تأمل و توجه به ‏معاني و كلمه به كلمه و با دقت به معانی و تفسير بخواند اشكالي ندارد، ولي در ماه مبارك رمضان کثرت تلاوت مطلوب است. بزرگان زياد ‏مي ‏خواندند و سفارش هم شده است. 🔺 خود ختم قرآن مطلوب بوده و هست لذا اگر كسي نه اين كه بي توجه بخواند، ولي طبق روال عادي هر ۲۵ دقيقه، نيم ساعتي يک جزء قرآن را بخواند خوب است... 🆔 @emame_zaman
۳۰۲.mp3
41.09M
🎧 صوت ۳۰۲مین گفتگوی زندهٔ جبهه با همکاری دانشگاه جامع امام حسین (ع) و اندیشکده‌ی فضای مجازی ژرفا سخنران برنامه🎙دکتر جواد ، معاون سابق فضای مجازی دادستانی کل کشور، کارشناس ارشد حقوق جزا و جرم‌شناسی و دکترای فقه و مبانی حقوق اسلامی ⭕️ موضوع: 🔹 بررسی خطر راهبری کشور از طریق فضای مجازی توسط جریان تحریف 🎛 این برنامه ۳۰ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۱۵ از کانال جبهه در پیامرسان‌ها و 24on.ir ، به‌صورت زنده پخش شد. 📥 مشاهده فایل تصویری در روبیکا👇🏻 👉🏻 https://Rubika.ir/jebheh 📥 برنامه‌های پیشین در آپارات👇🏻 👉🏻 https://aparat.com/Jtv جبههٔ اسلامی در فضای مجازی ✊🏻 https://eitaa.com/joinchat/543817728Cc264cfff87
🔴🔵 اموات در شب های جمعه ماه رمضان چه می کنند ؟ 🌕 در این مورد قطب راوندى در لب اللباب نقل می کند: 🔹 مردگان در هر شب جمعه از ماه رمضان مى آیند و هر یک از آنها به آواز گریان فریاد مى زند: اى فرزندان من. اى خویشان ! با خیرات خود به ما محبت کنید خدا شما را رحمت کند، ما را به خاطر بیاورید و ما را فراموشمان مکنید. بر غربت ما رحم کنید. ما در زندان تنگ و تاریک مانده ایم. به ما رحم کنید و دعا و صدقه از ما دریغ نکنید. 🔺 شاید پیش از آنکه شما مثل ما شوید به شما رحم فرماید، اى بندگان خدا! سخن ما را بشنوید و ما را فراموش مکنید. این ثروتى که در دست شما است روزى در دست ما بود، ما آنها را در راه خدا خرج نکردیم ، پس آنها براى ما وبال شد و منفعت براى دیگران . به ما مهربانى کنید ولو به یک درهم یا قرص نانى یا پاره اى از چیزى . پس فریاد مى کنند: چقدر نزدیک است که بر نفسهاى خود گریه کنید و به شما نفعى ندهد. چنانکه ما گریه مى کنیم و سودى براى ما ندارد؛ پس کوشش کنید پیش از آن که مثل ما شوید. 📚 سفینه البحار ج ۸ ص ۱۳۳ 🆔 @emame_zaman
🔅ندبه های انتظار🔅 🌸ضمن عرض سلام و ادب خدمت شما بزرگواران... 🌕 پارسال طی ارتباطی که با نشریه شهید هادی داشتیم اجازه نوشتن کتاب فوق العاده زیبای رو به صورت هر شب داخل کانال گرفتیم، هرشب مینوشتیم و داخل کانال میذاشتیم. 🛑با توجه به اینکه کتاب دوباره ویرایش شده و مطالب جدیدی بهش اضافه شده دوباره این کتاب رو به صورت هرشب داخل کانال قرار میدیم و هرجا اضافه شده باشه ما هم اضافه میکنیم... 🍀کتاب داستان زندگی یک مدافع و جانباز حرم هست که طی یک عمل جراحی که داشته به مدت سه دقیقه از دنیا می رود و سپس با شوک ایجاد شده در اتاق عمل دوباره به زندگی برمی گردد. 🔴اما در همین زمان کوتاه چیزهایی دیده که درک آن برای افراد عادی خیلی سخت است... 🔆در ادامه بقیه ماجرا را از زبان خود این جانباز عزیز می خوانیم: 💠پسری بودم که در مسجد و پای منبر منبرها بزرگ شده بودم. 🍃در خانواده‌ای مذهبی رشد کردم و در پایگاه بسیج یکی از مساجد شهر فعالیت داشتم. ♻️سال‌های آخر دفاع مقدس شب و روز ما حضور در مسجد بود. 💠 با اصرار و التماس و دعا و ناله به جبهه اعزام شدم. من در یکی از شهرهای کوچک اصفهان زندگی می کردم. دوران جبهه خیلی زود تمام شد و حسرت شهادت بر دل من ماند.. 🌷اما دست از تلاش و انجام معنویات بر نمی داشتم و می‌دانستم که شهدا قبل از جهاد اصغر در جهاد اکبر موفق بودند ♦️ به همین خاطر در نوجوانی تمام همت من این بود که گناه نکنم ...وقتی به مسجد می‌رفتم سرم پایین بود که نگاهم با نامحرم برخورد نداشته باشد. 💠یک شب با خدا خلوت کردم و خیلی گریه کردم... در همان حال و هوای ۱۷ سالگی از خدا خواستم تا من آلوده به این دنیای زشتی‌ها و گناهان نشوم و به حضرت عزرائیل التماس میکردم که جان مرا زودتر بگیرد...! ادامه دارد... *کانال ندبه های انتظار* 🆔 @ale_yaasin ♦️♦️🔹♦️♦️🔹♦️♦️🔹♦️♦️
🍀ندبه های انتظار🍀 🔴سه دقیقه در قیامت!(قسمت دوم) 🔰البته آن زمان سن من کم بود و فکر میکردم کارخوبی می کنم که برای مردنم دعا می‌کنم. ♦️ نمی‌دانستم که اهل بیت ما هیچ گاه چنین ادعایی نکرده اند. آنها دنیا را پلی برای رسیدن به مقامات عالیه می دانستند. خسته بودم و سریع خوابم برد.. 💠نیمه های شب بیدار شدم و نماز شب خواندم و خوابیدم. 🔆بلافاصله دیدم جوانی بسیار زیبا بالای سرم ایستاده.. از هیبت و زیبایی او از جا بلند شدم و با ادب سلام کردم. ✨ایشان فرمود: با من چه کار داری؟چرا انقدر طلب مرگ می کنی !هنوز نوبت شما نرسیده. فهمیدم ایشان حضرت عزرائیل است ترسیده بودم. ♦️ اما با خودم گفتم: اگر ایشان انقدر زیبا و دوست داشتنی است،پس چرا مردم از او می‌ترسند؟ 🍀می خواستند بروند که با التماس جلو رفتم و خواهش کردم من را ببرند. التماسهای من بی فایده بود. ✔️با اشاره حضرت عزرائیل برگشتم به سر جای و گویی محکم به زمین خوردم.. 🍂 در همان عالم خواب ساعتم را نگاه کردم،راس ساعت ۱۲ ظهر بود! هوا هم روشن بود، موقع زمین خوردن نیمه چپ بدن من به شدت درد گرفت.. 🔵در همان لحظات از خواب پریدم؛ نیمه شب بود.می خواستم بلند شوم اما نیمه چپ بدن من شدیداً درد میکرد! 🔺روز بعد روز بعد دنبال کار سفر مشهد بودم. همه سوار اتوبوس‌ها بودند که متوجه شدم رفقای من حکم سفر را از سپاه شهرستان نگرفتند. ☑️ سریع موتور پایگاه را روشن کردم و با سرعت به سمت سپاه رفتم. 🔶 در مسیر برگشت در یک چهارراه راننده پیکان بدون توجه به چراغ قرمز جلو آمد ... 🔷از سمت چپ با من برخورد کرد! آنقدر حادثه شدید بود که من پرت شدم روی کاپوت و سقف ماشین و روی زمین افتادم. 🔴 راننده پیاده شد و می لرزید‌. 🌾 با خودم گفتم:پس جناب عزرائیل بالاخره به سراغم آمد! 🔵به ساعت مچی روی دستم نگاه کردم ساعت دقیقا ۱۲ ظهر بود و نیمه چپ بدنم خیلی درد میکرد...! ادامه دارد... *کانال ندبه های انتظار* 🆔 @ale_yaasin 🌟🌟🌸🌟🌟🌸🌟🌟🌸🌟🌟
🔆ندبه های انتظار🔆 🔴سه دقیقه در قیامت(قسمت سوم) ✅ یاد خواب دیشب افتادم..با خودم گفتم سالم میمانم،چون حضرت عزرائیل به من گفت که وقت رفتن من نرسیده است! ♻️فهمیدم که تا در دنیا فرصت هست باید برای رضای خدا کار کنم و دیگر حرفی از مرگ نزنم. 🔆اما همیشه دعا میکردم که مرگ ما با شهادت باشد. 💠در آن زمان بسیار تلاش کردم تا وارد تشکیلات سپاه پاسداران شوم. ♻️اعتقاد داشتم که لباس سبز سپاه همان لباس یاران آخرالزمانی امام غایب است. سالها گذشت. 🔆باید این را اضافه کنم که من یک شخصیت شوخ ولی پرکار دارم. حسابی اهل شوخی و بگو و بخند و سرکار گذاشتن هستم. 🔷مدتی بعد ازدواج کردم و مثل خیلی از مردم دچار روزمرگی شدم. 💥یک روز اعلام شد که برای یک ماموریت جنگی آماده شوید. ♦️حس خیلی خوبی داشتم و آرزوی شهادت مانند رفقایم داشتم. اما با خودم میگفتم ما کجا و شهادت کجا... 🔰آن روحیات جوانی و عشق و شهادت در وجود ما کمرنگ شده... 🛡در همان عملیات چشمانم به واسطه گردوخاک عفونت کرد. حدود ۳ سال با سختی روزگار گذراندم بارها به دکتر رفتم ولی فایده نداشت. 💥تا اینکه یک روز صبح احساس کردم انگار چشم چپ من از حدقه بیرون زده است! درست بود! چشم من از مکان خودش خارج شده بود و درد بسیار شدیدی داشتم. 🍃همان روز به بیمارستان مراجعه کردم و التماس کردم که مرا عمل کنید دیگر قابل تحمل نیست. ✔️تیم پزشکی اعلام کرد: غده نسبتاً بزرگ در پشت چشم چپ ایجاد شده که فشار این غده باعث بیرون آمدن چشم گردیده. 🔷و به علت چسبیدگی این غده به مغز کار جداسازی آن بسیار سخت است... پزشکان خطر عمل را بالای ۶۰ درصد می‌دانستند اما با اصرار من قرار شد که که عمل انجام بگیرد. 🔺با همه دوستان و آشنایان و با همسرم که باردار بود و سختی های بسیار کشیده بود از همه حلالیت طلبیدم و راهی بیمارستان شدم. 🔘حس خاصی داشتم احساس می کردم که دیگر از اتاق عمل برنمیگردم. تیم پزشکی کارش را شروع کرد و من در همان اول کار بیهوش شدم. ⛔️عمل طولانی شد و برداشتن غده با مشکل مواجه شد.. پزشکان نهایت تلاش خود را می کردند و در آخرین مراحل عمل بود که یکباره همه چیز عوض شد.... 🔅احساس کردم که کار را به خوبی انجام دادند. چون دیگر مشکلی نداشتم، آرام و سبک شدم.چقدر حس زیبایی بود، درد از تمام بدنم جدا شد. 💫احساس راحتی کردم و گفتم خدایا شکر عمل خوبی بود. ❄️با اینکه کلی دستگاه به سر و صورتم بسته بود اما روی تخت جراحی بلند شدم و نشستم. 🌕برای یک لحظه زمانی که نوزاد و در آغوش مادر بودم را دیدم. از لحظه های کودکی تا لحظه‌ای که وارد بیمارستان شدم همه آن خاطرات برای لحظاتی با همه جزئیات در مقابل من قرار گرفت... ✨چقدر حس و حال شیرینی داشتم در یک لحظه تمام زندگی و اعمالم را می‌دیدم. 💥در همین حال و هوا بودم که جوانی بسیار زیبا با لباس سفید و نورانی در سمت راست خودم دیدم.بسیار زیبا بود. ☘او را دوست داشتم می خواستم بلند شوم و او را در آغوش بگیرم. با خودم گفتم چقدر زیباست چقدر آشناست.او را کجا دیدم؟! 🍁سمت چپم را نگاه کردم.عمو و پسر عمه ام، آقاجان و پدربزرگم ایستاده بودند.. 🌾عمویم مدتی قبل از دنیا رفته بود. پسر عمه ام از شهدای دوران دفاع مقدس بود. 🌿از اینکه بعد از سال ها آن ها را می دیدم بسیار خوشحال شدم. 🌱نا گهان یادم آمد جوان سمت راست را... حدود ۲۰ الی ۲۵ سال پیش... شب قبل از از سفر مشهد...عالم خواب...حضرت عزراییل! 🌺با لبخندی به من گفت:برویم. با تعجب گفتم کجا؟ دوباره نگاهی به اطراف انداختم. دکتر ماسک روی صورتش را درآورد و گفت: مریض از دست رفت دیگر فایده ندارد. 🔰خیلی عجیب بود که دکتر جراح پشت به من قرار داشت اما من می توانستم صورتش را ببینم! 🔰می فهمیدم که در فکرش چه می‌گذرد و افکار افرادی که داخل اتاق بودند را هم می‌فهمیدم. ⚠️از پشت در بسته لحظه ای نگاهم به بیرون از اتاق عمل افتاد. 💥برادرم با یک تسبیح در دست نشسته بود و ذکر می گفت.حتی ذهن او را می توانستم بخوانم او میگفت: خدا کند که برادرم برگردد.. دو فرزند کوچک دارد و سومی هم در راه است. اگر اتفاقی برایش بیفتد با بچه هایش چه کنیم... یعنی بیشتر ناراحت خودش بود که با بچه‌های من چه کند!! ⚡️ کمی آن طرف در یک نفر در مورد من با خدا حرف میزد. جانبازی بود که روی تخت خوابیده بود برایم دعا می کرد قبل از اینکه وارد اتاق عمل بشوم با او خداحافظی کرده و گفته بودم که شاید برنگردم. 🌺این جانباز خالصانه می گفت:خدایا من را ببر اما اورا شفا بده. زن و بچه دارد اما من نه.. 🍃ناگهان حضرت عزراییل بهم گفت:دیگر برویم.. ادامه دارد.. *کانال ندبه های انتظار* 🆔 @ale_yaasin 🌼🌼🌼🌺🥀🌼🌼🌼🌺🥀
🔅ندبه های انتظار🔅 🛑سه دقیقه در قیامت(قسمت ۴) 🌸خداروشکر تا اینجا استقبال از این داستان به حدی بوده که فکرش رو هم نمیکردیم... ✨لازم به ذکره که بگم داستان اصلی کامل تر از این چیزیه که نوشته میشه،ما روزمرگی های داستان رو خلاصه کردیم و به جاش قسمتهایی که راوی داستان وارد عالم قیامت میشه رو بدون کم و کاست مینویسیم چون میدونیم برای همه جذاب و جالبه. 📝اما ادامه ماجرا: 🔍فهمیدم که منظور ایشان مرگ من و انتقال من به آن جهان است. 🔮مکثی کردم و پسرعمه اشاره کردم و گفتم: من آرزوی شهادت دارم سالها به دنبال شهادت بودم حالا با این وضع بروم؟! ✅اما اصرارهای من بی فایده بود باید میرفتم. دو جوان دیگر ظاهر شدند و در چپ و راست من قرار گرفتند و گفتند برویم. 🍀 بی اختیار همراه با آنها حرکت کردم لحظه‌ای بعد خود را همراه این دو نفر در یک بیابان دیدم. 💥 زمان اصلا مانند اینجا نبود و در یک لحظه صدها موضوع را می فهمیدم و صدها نفر را می‌دیدم. 🔰آن زمان کاملا متوجه بودم که مرگ به سراغم آمده اما احساس خیلی خوبی داشتم از آن درد شدید راحت شده بودم شرایط خیلی عالی بود. ♦️در روایات شنیده بودم که دو ملک از سوی خدا همیشه با ما هستند حالا داشتم این دو را می دیدم. چقدر زیبا و دوست داشتنی بودند،دوست داشتم همیشه با آنها باشم 🔅 در وسط یک بیابان خشک و بی آب و علف حرکت می کردیم. کمی جلوتر چیزی را دیدم. روبروی ما یک میز قرار داشت که یک نفر پشت میز نشسته بود. آهسته آهسته به میز نزدیک شدیم. 🔥به اطراف نگاه کردم سمت چپ من در دوردست ها چیزی شبیه سراب دیده می شد. اما آنچه می دیدم سراب نبود،شعله های آتش بود. حرارتش را از دور احساس میکردم. 🔺️به سمت راست خیره شدم در دوردستها یک باغ بزرگ و زیبا چیزی شبیه جنگل های شمال ایران پیدا بود نسیم خنکی از آن سو احساس می‌کردم. ✨ به شخص پشت‌ میز سلام کردم با ادب جواب داد. منتظر بودم می خواستم ببینم چه کار دارد. ♻️ آن دو جوان که در کنار من بودند عکس العملی نشان ندادند. اما همان جوان پشت میز، یک کتاب بزرگ و قطور را در مقابل من قرار داد و به آن کتاب اشاره کرد و گفت: کتاب خودت هست بخوان امروز برای حسابرسی،هم اینکه خودت آن را ببینی کافی است. 🔰 چقدر این جمله آشنا بود.در یکی از جلسات قرآن استاد ما این آیه را اشاره کرده بود: "اقرا کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا" ♦️نگاهی به اطراف کردم و کتاب را باز کردم: ☘بالای سمت چپ صفحه اول با خط درشت نوشته شده بود: ۱۳ سال و ۶ ماه و ۴ روز 🔆از آقایی که پشت میز بود پرسیدم: این عدد چیه؟ گفت سن بلوغ شما است. شما دقیقا در این تاریخ به بلوغ رسیدید. ⚠️در ذهنم بود که این تاریخ یک سال از ۱۵ سال قمری کمتر است، اما آن جوان که متوجه ذهن من شده بود گفت: نشانه های بلوغ فقط این نیست که شما در ذهن داری. من هم قبول کردم. 🌸 قبل از آن و در صفحه سمت راست اعمال خوب زیادی نوشته شده بود: از سفر زیارتی مشهد تا نمازهای اول وقت و هیئت و احترام به والدین و... ♦️پرسیدم: اینها چیست؟ گفت اینها اعمال خوبی است که قبل از بلوغ انجام داده ای. همه این کارهای خوب برایت حفظ شده است. 🔰 قبل از اینکه وارد صفحات اعمال پس از بلوغ شویم،جوان پشت میز نگاهی کلی به کتاب من کرد و گفت نمازهایت خوب و مورد قبول است،برای همین وارد بقیه اعمال می شویم. ❤️ یاد حدیثی افتادم که پیامبر فرمودند: نخستین چیزی که خدای متعال بر امتم واجب کرد نماز های پنجگانه است و اولین چیزی که از کارهای آنان به سوی خدا بالا می رود نماز های پنجگانه است و نخستین چیزی که درباره آن از امتم حسابرسی می شود نماز های پنجگانه میباشد. ☘من قبل از بلوغ نمازم را شروع کرده بودم و با تشویق های پدر و مادرم همیشه در مسجد حضور داشتم.کمتر روزی پیش می‌آمد که نماز صبحم قضا شود. ❎اگر یک روز خدای نکرده نماز صبحم قضا می‌شد تا شب خیلی ناراحت و افسرده بودم. این اهمیت به نماز را از بچگی آموخته بودم و خدا را شکر همیشه اهمیت می دادم. 🌿 وقتی آن ملک؛ یعنی جوان پشت میز به عنوان اولین مطلب اینگونه به نماز اهمیت داد و بعد به سراغ بقیه رفت، یاد حدیثی افتادم که معصومین علیه السلام فرمودند: 🌼 اولین چیزی که مورد محاسبه قرار می گیرد نماز است‌.اگر نماز قبول شود بقیه اعمال قبول می شود و اگر نماز رد شود... 🌾خوشحال شدم به صفحه اول کتاب نگاه کردم، از همان روز بلوغ تمام کارهای من با جزئیات نوشته شده بود. کوچکترین کارها حتی ذره ای کار خوب و بد را دقیق نوشته بودند و صرف نظر نکرده بودند. تازه فهمیدم که فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره یعنی چی! 💥هرچی که ما اینجا شوخی حساب کرده بودیم آنها جدی جدی نوشته بودند. ادامه دارد.. *کانال ندبه های انتظار* 🆔 @ale_yaasin 🔷️🔷️🔶️🔶️🔷️🔷️🔶️🔶️🔷️🔷️🔶️🔶️
🍀ندبه های انتظار🍀 🔴سه دقیقه در قیامت(قسمت ۵) 🔰کنار هر نوشته چیزی شبیه یک تصویر کوچک وجود داشت. وقتی به آن خیره می شدیم مثل فیلم به نمایش در می آمد، درست مثل قسمت ویدئو در موبایل های جدید فیلم آن ماجرا را مشاهده می‌کردیم با تمام جزئیات. یعنی در مواجهه با دیگران حتی فکر افراد را هم می‌دیدیم لذا نمی شد هیچ کدام از این کارها را انکار کرد. غیر از کارها حتی نیت های ما ثبت شده بود.آنها همه‌چیز را دقیق نوشته بودند. ✨جای هیچگونه اعتراضی نبود، تمام اعمال ثبت بود. هیچ حرفی هم نمیشد زد... 💠اما خوشحال بودم که از کودکی همیشه همراه پدرم در مسجد و هیئت بودم و خودم را از همین حالا در بهترین درجات بهشت می دیدم! 💥همینطور که به صفحه اول نگاه می‌کردم و به اعمال خودم افتخار می کردم یک دفعه دیدم یکی یکی اعمال خوبم در حال محو شدن است!! ⚫️ صفحه ای که پر از اعمال خوب بود ناگهان تبدیل به کاغذ سفید شده بود! 🔷با عصبانیت به آقایی که پشت میز نشسته بود گفتم: چرا اینها محو شد؟مگه من این همه کارهای خوب نکرده ام؟ 🔰گفت:بله درسته،اما همان روز غیبت یکی از دوستانت را کردی.اعمال خوب شما به نامه عمل او منتقل شد. 🔘با عصبانیت گفتم چرا، چرا همه اعمال من؟؟ او هم غیرمستقیم اشاره کرد به حدیثی از پیامبر که می فرماید: سرعت نفوذ آتش در گیاه خشک، به پای سرعت اثر غیبت در نابودی حسنات بنده نمی رسد. 🔹رفتم صفحه بعد. 🔮آن روز هم پر از اعمال خوب بود،نماز اول وقت مسجد، بسیج، هیئت،رضایت پدر مادر و.. تمام اعمال خوب، مورد تایید من بود. 🔍آن زمان دوران دفاع مقدس بود و خیلی ها مثل من بچه مثبت بودند،خیلی از کارهای خوبی که فراموش کرده بودم تماماً برای من یادآوری می شد،اما با تعجب به یکباره مشاهده کردم که دوباره تمام اعمال من در حال محو شدن است! ❗️گفتم: این دفعه چرا! من که در این روز غیبت نکردم؟ ✅جوان گفت: یکی از رفقای مذهبیت را مسخره کردی،این عمل زشت باعث نابودی اعمال شد. سپس بدون اینکه حرفی بزند آیه ۳۹ سوره یاسین برایم یادآوری شد: ⛔️ روز قیامت برای مسخره کنندگان روز حسرت بزرگی است. "یا حسره علی العباد ما یاتیهم من رسول الا کانوا به یستهزون" ♻️خوب به یاد داشتم که به چه چیزی اشاره دارد. من خیلی اهل شوخی و سرکار گذاشتن رفقا بودم. با خودم گفتم اگه اینطور باشه که خیلی اوضاع من خرابه...! 🔷رفتم صفحه بعد، روز بعد هم کلی اعمال خوب داشتم اما کارهای خوب من پاک نشد. با اینکه آن روز هم شوخی کرده بودم اما در این شوخی ها با رفقا گفتیم و خندیدیم اما به کسی اهانت نکردیم. 🔆 غیبت نکرده بودم،هیچ گناهی همراه با شوخی های من نبود. برای همین شوخی ها و خنده ها به عنوان کار خوب ثبت شده بود. ✅با خودم گفتم: خدا را شکر. یاد حدیثی افتادم که امام حسین علیه السلام می فرماید: برترین اعمال بعد از اقامه نماز شاد کردن دل مومن است. البته از طریقی که گناه در آن نباشد.. 📿خوشحال شدم و رفتم صفحه بعد با تعجب دیدم ثواب حج در نامه عمل من ثبت شده! 🔅به آقایی که پشت میز نشسته بود با تعجب و لبخند گفتم: من که در سنین نوجوانی مکه نرفتم. 💥گفت:ثواب حج ثبت شده، برخی اعمال باعث می شود که ثواب چندین حج در نامه عمل شما ثبت شود، مثل اینکه از سر مهربانی به پدر و مادر نگاه کنید، یا مثلاً زیارت با معرفت امام رضا علیه السلام و... ⚡️ اما دوباره مشاهده کردم که یکی یکی از اعمال خوب من در حال پاک شدن است دیگر نیاز به سوال نبود خودم مشاهده کردم که آخرش با رفقا جمع شده بودیم و مشغول اذیت کردن یکی از دوستان بودیم. ❄️یاد آیه ۶۵ سوره زمر افتادم که میفرمود برخی اعمال باعث حبط و نابودی اعمال خوب انسان میشود... 🔆به دو نفری که در کنارم بودند گفتم: شما یک کاری بکنید! همینطور اعمال خوب من دارد نابود می شود!! 🍃سری به نشانه ناامیدی و این که نمی‌توانند کاری انجام دهند برایم تکان دادند. همینطور ورق می‌زدم و اعمال خوبی را می‌دیدم که خیلی برایش زحمت کشیده بودم اما یکی یکی محو می‌شد... 🔴فشار روحی شدیدی داشتم،کم مانده بود دق کنم... نابودی همه ثروت معنوی ام را به چشم می دیدم اما نمی دانستم چه کار کنم... ادامه دارد... *کانال ندبه های انتظار* 🆔 @ale_yaasin 💥🌸🌼💥🌸🌼💥🌸🌼💥
🔆ندبه های انتظار🔆 🔴سه دقیقه تا قیامت(قسمت ۶) 💥هرچه شوخی کرده بودم اینجا جدی جدی ثبت شده بود.. اعمال خوب من همه از پرونده هم خارج می‌شد و به پرونده دیگران منتقل می‌شد. 💠نکته دیگری که شاهد بودن اینکه هر چی به سنین بالاتر می رسیدم ثواب کمتری از نمازهای جماعت و هیئت ها در نامه عمل می دیدم. 🍃 به جوانی که پشت میز نشسته بود گفتم: در این روزها من همه نمازهایم را به جماعت خواندم. در این شب ها به هیئت رفته‌ام. چرا اینها در نامه عملم نیست؟؟ ✨رو به من کرد و گفت: نگاه کن هر چه سن و سالت بیشتر می‌شد ریا و خودنمایی در اعمالت‌زیادتر می‌شد! ☘اوایل خالصانه به مسجد می‌رفتی اما بعدها به مسجد می‌رفتی تا تو را ببینند تا رفقایت نگویند چرا نیامدی! اگر واقعا برای خدا بود چرا به فلان مسجد یا هیئت که دوستانت نبودن نمیرفتی؟ 🌺سوره کهف آیه ۴۹: "نیت و کتاب اعمال آنان در آنجا گذارده می‌شود؛ پس گناهکاران را می‌بینی در حالی که از آنچه در آن است ترسان و هراسان هستند و می‌گویند: ✔️وای بر ما چه کتابی است که هیچ عمل کوچک و بزرگی را کنار نگذاشته، مگر اینکه ثبت کرده است. اعمال خود را حاضر می‌بینند و پروردگار به هیچکس ستم نمی‌کند. ♦️صفحات را که ورق می زدم وقتی عملی بسیار ارزشمند بود آن عمل درست در بالای صفحه نوشته شده بود. 🔰در یکی از صفحات به صورت بسیار بزرگ نوشته شده بود: کمک به یک خانواده فقیر. 💠شرح جزئیات و فیلم آن موجود بود ولی راستش را بخواهید هر چه فکر کردن به یاد نیاوردم که به آن خانواده کمک کرده باشم. 🌸 یعنی دوست داشتم اما توان مالی نداشتم که به آنها کمک کنم.آن خانواده را می‌شناختم در همسایگی ما بودند و اوضاع مالی خوبی نداشتند، خیلی دلم می خواست به آنها کمک کنم. 🔅برای همین یک روز از خانه خارج شدم و به بازار رفتم به دو نفر از اعضای فامیل که وضع مالی خوبی داشتند مراجعه کردم و شرح حال آن خانواده را گفتم. ♦️اما آنها اعتنایی نکردند.حتی یکی از آنها به من گفت:بچه این کارها به تو نیامده این کار بزرگترهاست! ✅ آن زمان ۱۵ سال بیشتر نداشتم، وقتی این برخورد را با من داشتند من هم دیگر پیگیری نکردم. اما عجیب بود که در نامه عمل من کمک به خانواده فقیر ثبت شده بود. ♻️ به جوان پشت میز گفتم: من که کاری نتوانستم بکنم برای این خانواده. ✅او گفت: نیت این کار را داشتی و در این راه تلاش کردی اما به نتیجه نرسیدی. برای همین حرکتی که کردی در نامه اعمالت ثبت شده. 💟بعدها حدیث رسول گرامی اسلام در نهج الفصاحه صفحه ۵۹۳ را دیدم. خداوند می‌فرماید: وقتی بنده من کار نیکی اراده کند و نکند یا نتواند انجام دهد آن را یک کار نیک برای او حساب میکند. 💠 البته فکر و نیت کار خوب در بیشتر صفحات ثبت شده بود. 🔆هر جایی که دوست داشتم کار خوبی انجام دهم ولی امکانش را نداشتم برای اجرای آن قدم برداشته بودم در نامه عمل من ثبت شده بود. ❇️ولی خدا را شکر که نیت‌های گناه و نادرست ثبت نمی‌شود. در صفحات بعدی و جای جای این کتاب مشاهده می کردم که چنین اتفاقی افتاده یعنی نیت های خوب من ثبت شده اما با اشتباهات و گناهانی که هیچ منفعتی برای من نداشت از بین رفته بودند.. ادامه دارد.. *کانال ندبه های انتظار* 🆔 @ale_yaasin 🌿🌿🌿🌿🥀🥀🥀🌿🌿🌿🌿
🍃🌹هر صبح با یک حدیث زیبا در سبد احادیث🌹🍃 @ale_yaasin
🌸 پیامبراکرم (ص) می‌فرماید: 📄 صُومُوا تَصِحُّوا «روزه بگیرید تا سالم بمانید». 📘مستدرک الوسائل، ج 7، ص 502؛ 📘کنزالعمال، ج 8، ص 450. 👨‍🏫 پروفسور یوشینوری اُسومی (برنده جایزه نوبل): Japanese cell biologist Yoshinori Ohsumi won the Nobel Prize in Medicine in 2016 for his research on how cells recycle and renew their content, a process called autophagy. Fasting activates autophagy, which helps slow down the aging process and has a positive impact on cell renewal. (توضیح فارسی در عکس) 🌐 https://www.bluezones.com/2018/10/fasting-for-health-and-longevity-nobel-prize-winning-research-on-cell-aging/ ⚪️ منادی زمان ✅ @Monadizaman