💕 ظهور نزدیکه ان شاءالله
خب برای #خودسازی چی کار کنیم ؟
از کی شروع کنیم ؟
از امروز به پدر امام زمانمون قول بدیم که تلاش میکنیم برای #ظهور فرزندش؟؟؟؟
#ترک_دروغ
💟سه چيز است كه در هر كس باشد منافق است اگر چه روزه دارد و نماز بخواند و حج و عمره كند و بگويد من مسلمانم،
كسى كه هنگام سخن گفتن دروغ بگويد و وقتى كه وعده دهد تخلف نمايد و چون امانت بگيرد، خيانت نمايد.
(نهج الفصاحه، ح 1280)
👈👈از همین الان شروع کنیم به ترک دروغ گفتن!!!!
یادمون باشه دروغ حرامه و همیشه با خودمون تکرار کنیم
✅ با گفتن یک دروغ، دروغ های دیگری هم می گوییم.پس فقط یک دروغ نیست...
#اللهمعجللولیڪالفرج
#تا_نیایی_گره_از_کار_بشر_وا_نشود
https://eitaa.com/joinchat/2104623196C07139a0285
☀️ امروز:
شمسی: دوشنبه - ۰۲ اسفند ۱۴۰۰
میلادی: Monday - 21 February 2022
قمری: الإثنين، 19 رجب 1443
🌹 امروز متعلق است به:
🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام
🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیهما السّلام
🗞 وقایع مهم شیعه:
🔹هلاکت معتمد لعنة الله علیه، 279ه-ق
📆 روزشمار:
▪️6 روز تا شهادت امام موسی کاظم علیه السلام
▪️7 روز تا وفات حضرت ابوطالب علیه السلام
▪️8 روز تا مبعث حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم
▪️13 روز تا ولادت امام حسین علیه السلام
▪️14 روز تا ولادت حضرت عباس علیه السلام
💕 ظهور نزدیکه ان شاءالله
📱مجموعهاستوری
#روزشمار_نیمه_شعبان
#امام_زمان عجل الله
#اللهمعجللولیڪالفرج
#تا_نیایی_گره_از_کار_بشر_وا_نشود
https://eitaa.com/joinchat/2104623196C07139a0285
💕 ظهور نزدیکه ان شاءالله
🌺 تقدیم به مادرها:
#از_زبان_یک_مادر🤱🏻
تا میخواهم تلفن☎️ را بردارم پایم روی دانه های انگور 🍇میرود. حواسم به پشت خط است، له میکنم و رد میشوم.🤦♀️
خداروشکر روی خیسیِ فرشی که تازه نجسکاری اش را آب💦 کشیدم پایم تمیز میشود و رد میشوم. 🙂
دم آشپزخانه، پایم روی تاس منچ میرود، چقدر سر پنج وشش، 🎲 همدیگر را میزنند، 👊حق هم دارند، همه دوست دارند بی نظیر باشند و برنده.
دیشب خیلی دیر خوابیدند.😴 پایم روی خرمایی میرود که تازه خورده و چون دوست نداشته، بقیه اش را به فرش چسبانده🤦🏻♂️
وقتی حالم خوب است، هربار پایم👣 روی جسم نامتعارفی میرود و چندشم میشود🤢، به خانه هایی🏠 فکر میکنم که تر و تمیز ولی سوت و کور و بی روح است،
اما حالا که کوه خستگی ام، با خودم نق میزنم، من هم دوست دارم خانه ام مرتب باشد، بههمریختگی، کلافه ام میکند 😩، لکه دست های کوچک و کوچکتر روی شیشه و آینه و درهای کابینت مدام روی مغزم🧠 راه میرود
🔰 راستش را بخواهید من هم گاهی احساس میکنم. ارزش جان و جوانی ام🧕🏻 بیشتر از این است که از این طرف جمع کنم از آن طرف بریزند .😒
چندبار گفتم من؟
🤔 بله دقیقا، با بچه داری👦🏻👧🏻 من پایم را روی "منیت"خودم میگذارم. بزرگ میشوم و رد میشوم .💪
✅ آنقدر باید نفسم را زیر پا کنم🤜 تا قدم به بهشتی که خدا وعده داده بگذارم، و الا این تک و توک بچه های ما👦🏻👧🏻، کجای بحران جمعیتی کشور را چاره کنند؟
مگر اینکه دست بالاسری باشد🤲🏻، خدایی که به زنبور، عسل🐝 شفابخش عنایت کرد ، چون با دهانش قصد خاموش کردن آتش🔥 ابراهیم را داشت، پس یکی دوتای ما هم در رشد امت اسلامی مؤثر خواهند بود🙏
حتی اگر در نمودارها 📊تغییری حاصل نشود.
اگر دست بالاسری باشد، که هست، کلاف نخی هم از ما میخرند💰 چه برسد به این که ما همه زندگی مان را به پای قد کشیدن اینها میریزیم ، حتی اگر غم کوچکی از دل آقایمان بردارند، می ارزد.😊
❤️ برای فرزند بعدی، دل دل نکن شیرزن!👍 دست بالاسری هست... 😇🤲🏻
پیر👵 که همه میشوند، مهم این است کوله بارت 🎒خالی نباشد. از تو، ذره ذره رنج هایت را، گران میخرند.💎
خداروشکر که لیاقت والد شدن به من دادی🤲
#اللهمعجللولیڪالفرج
#تا_نیایی_گره_از_کار_بشر_وا_نشود
https://eitaa.com/joinchat/2104623196C07139a0285
14.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📣ماجرای پیامکهای تقلبی سامانه ثنا چیست؟
🔺توضیحات معاون اجتماعی پلیس فتا، درباره اینکه چگونه با یک پیامک، گوشی شما هک میشود
💕 ظهور نزدیکه ان شاءالله
قسمت(۳۷).
#نگاه_خدا
سلما: پاشو ،پاشو سارا،چقدر میخوابی تو دختر
- مممممممممممم بزار یه کم بخوابم 😴
سلما: دختر لنگ ظهره دیگه ،اگه قرص خوابم خورده بودی تا حالا باید بیدار میشدی
پاشو میخوایم بریم بازار
- باشه الان بلند میشم
بلند شدم و دست و صورتمو شستم ،لباسامو پوشیدم
رفتم بیرون
- سلام
خاله ساعده: سلام سارا جان بیا بشین صبحانه بخور
سلما : سارا زود باش
- چشم
چند تا لقمه نون پنیر خوردم و از خاله ساعده خداحافظی کردیم و رفتیم بیرون
آدمای مختلفی میدیدم،هم با حجاب ،هم بیحجاب ،با سلما رفتیم یه کم خرید کردیم بعد هوا اینقدر گرم بود رفتیم یه کافه آبمیوه خوردیم
منم کل ماجرایی که برام اتفاق افتاده بود و براش تعریف کردم
سلما هم مثل عاطفه قاطی کرد 😄
هر چی دلش خواست بهم گفت
بعدش باهم برگشتیم خونه ،رسیدیدم بابا و عمو حسین هم خونه بودن
بابا رضا: سارا جان خوش گذشت
سلما: عموجان از دستای پر ما نگاه کنین متوجه میشین 😂
- اره بابا جون ،عالی بود
عمو حسین: امشب جایی قرار نزارین میخوایم بریم بیرون
منو سلما: آخجوووون
بعد ناهار منو سلما رفتیم تو اتاق،روی تخت دراز کشیدیم
سلما: سارا؟
- جانم
سلما: یه موقع با سرنوشتت بازی نکنی😔
- خیالت راحت هرچی باشه از اوضاعی که الان دارم میدونم بهتر میشه 😄
سلما: نخند دارم جدی صحبت میکنم باهات،تو دختر خیلی خوبی هستی ،نزار آینده ات خراب بشه
- هییی،بگذریم بخوابیم ،شب برین بیرون 😁
سلما: واااییی باز بخوابی😆
- اره خستم
غروب همه سوار ماشین عمو حسین شدیم و رفتیم شهر بازی وااایییی از شهربازی تهرانم خطرناک تره
ولی خیلی جای قشنگی بود ،
بعدش شام عمو حسین مارو برد یه رستوران شیک شام رو اونجا خوردیم بعد رفتیم یه کم دور زدیم تا برگردیم خونه ساعت ۱ شب شد
شب بخیر گفتیم و رفتیم تو اتاق
- واااییی سلما فردا علی جونت میاد😍
سلما: اره 😊
سلما به خاطر دیدن یارش خوابش نمیبرد ،هر از گاهی چشمامو به زور باز میکردم میدیدم بیداره و داره قرآن میخونه ،چه صدای دلنشینی داشت
نزدیکای صبح خوابش برد
صبح با صدای خاله ساعده از جا مثل موشک پریدیم
خاله ساعده: سلما ، سلما پاشو علی آقا اومد
سلما: واااییی مامان شوخی نکن ،آبروم رفت 😣
- میگم خواب منم به تو سرایت کرده هااا😜
( بالشتشو پرت کرد سمتم )
سلما: واااییی خدا تو نپوسیدی اینقدر خوابیدی
- دیگ به دیگه میگه روت سیاه😝
خاله ساعده: زشته بابا ،بیچاره خیلی وقته اومده نزاشت بیدارت کنم ،سارا هم تو اتاق بود نتونست بیاد داخل
- اه چه حیف شد ،خوب خاله جون بیدارم میکردین میاومدم بیرون ،علی آقا میاومد کنار عشقش😁
سلما: کوفت نخند ،پاشو پاشو
سلما رفت دست صورتشو شست ،یه بلوز و شلوار اسپرت پوشید موهاشو هم بالا دم اسبی بست ،رفت بیرون
منم دست و صورتمو شستم و لباسامو عوض کردم ،تعریفایی که سلما از علی کرده بود،یه پیراهن بلند پوشیدم با شال گذاشتمو موهامو زیر شال بردم
رفتم بیرون
دیدم آقا سید دستش یه دسته گله با گلای رنگارنگ
سلما هم صورتش سرخ شده نشسته کنارش
#ادامه_دارد
https://eitaa.com/joinchat/2104623196C07139a0285