💠 راهاندازی کارگاه تولید ماسک در حرم مطهر حضرت معصومه(س)
🔺 خادمان حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها با رعایت مسائل بهداشتی و استفاده از مواد ضدعفونی کننده، کارگاه تولید ماسک را در کتابخانه این آستان مقدس راه اندازی شد.
🇮🇷 کانال اساتید انقلابی
http://eitaa.com/asatid_enghelabi
http://sapp.ir/asatid_enghelabi
4_5913443309665125929.mp3
1.2M
🔸ترتیل صفحه ۳۸۰ با صدای استاد حامد ولی زاده
🔸مقام : سه گاه
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@tartilvathdir96
┗━━━♥️═🍃━━━┛
4_5913443309665125930.mp3
2.27M
🔸ترتیل صفحه 380 قرآن کریم با صدای استاد حامد ولی زاده_مقام سه گاه
🔸به همراه ترجمه گویای فارسی با صدای مرحوم استاد اسماعیل قادرپناه
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@tartilvathdir96
┗━━━♥️═🍃━━━┛
#ترجمهی_سورهی_مبارکهی_نمل
چون سرپرست فرستادگان نزد سليمان آمد و هديه ملكه را تقديم سليمان كرد، سليمان گفت: آيا مرا به مالى ناچيز يارى مىدهيد؟ اين نبوت و سلطنتى كه خدا به من عطا كرده بهتر است از آنچه به شما دادهاست. من اين كار شما را ناپسند مىدانم و ناپسندتر اينكه شما به هديه خود شادمانيد و آن را بزرگ مىشمريد. (36)
به سوى آنان بازگرد كه قطعا با سپاهيانى كه قوم سبا را در همان ديارشان در برابر آن هيچ تاب و توانى نباشد به سويشان خواهيم آمد و آنان را با ذلت و خوارى از آنجا بيرون خواهيم كرد. (37)
سليمان پس از بازگرداندن فرستادگان ملكه به بزرگان دربارش گفت:
اى مهتران، كدام يك از شما تخت سلطنت آن زن را- پيش از آنكه با حالت تسليم نزد من آيند- براى من مىآورد؟ (38)
پليدى مطرود كه از جنّيان بود گفت: من آن را پيش از آنكه از جايگاهت برخيزى [و مجلس خود را ترك گويى] براى تو مىآورم و قطعا من بر اين كار توانا و امينم. (39)
و آنكس كه دانشى فراوان از كتاب الهى نزد خود داشت به سليمان گفت: من آن را پيش از آنكه نگاهت به تو بازگردد براى تو مىآورم. سليمان به او رخصت داد و ناگهان تخت پديدار شد. وقتى سليمان ديد تخت نزد او قرار گرفتهاست گفت: اين از فضل پروردگار من است؛ آن را به من ارزانى داشتهاست تا مرا بيازمايد كه آيا نعمتش را سپاس مىگزارم يا ناسپاسى مىكنم. و هر كس سپاسگزارى كند، تنها به سود خود سپاسگزارى مىكند، و هر كس ناسپاسى كند [بر خود ستم كردهاست كه] پروردگار من بىنياز و كريم است. (40)
سليمان پس از آنكه دريافت كه ملكه به سوى او رهسپار شدهاست، گفت: تخت او را [با دگرگونىهايى كه در آن پديد مىآوريد] براى او ناشناخته سازيد، بدين سبب درمىيابيم كه آيا بر شناختن تخت خود راه مىيابد يا از كسانى است كه به آن پى نمىبرند. ما بدين وسيله درك و خرد او را مىآزماييم. (41)
پس هنگامى كه ملكه به حضور سليمان رسيد، به او گفته شد: آيا تخت تو همينگونه است؟ پاسخ داد: گويى اين همان است. و دريافت كه سليمان با اين كار داراى قدرتى برتر است؛ از اين رو گفت: ما پيش از اين به قدرت شگفتآور سليمان آگاهى يافته و تسليم او شده بوديم. (42)
[اما او هنوز به يكتايى خدا و ربوبيّت او ايمان نياورده بود] و آنچه جز خدا مىپرستيد، وى را از اينكه تسليم خدا شود و به او ايمان بياورد بازداشته بود، چرا كه او از مردمى به شمار مىرفت كه كفرپيشه بودند. (43)
به او گفته شد: به كاخ سليمان درآى. او روانه كاخ شد. وقتى آنجا را ديد، گمان كرد بركه آبى است، از اينرو جامه از ساقهايش برگرفت. سليمان به او گفت: اين بركه نيست. كاخى است صاف و صيقلى شده از شيشهها [ى بلورين]. ملكه دريافت كه اين نشانهاى بر نبوت اوست، زيرا بشر عادى قدرت چنين كارى ندارد، از اينرو گفت: پروردگارا، من با پرستش خورشيد بر خود ستم كردم و اكنون با سليمان و همچون او در برابر خدا، پروردگار جهانها، تسليم شدم. (44)
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@tartilvathdir96
┗━━━♥️═🍃━━━┛
نکته تفسیری صفحه ۲۸۰
داستان حضرت سلیمان قسمت سوم
فرستادگان ملكه سبأ به بیت المقدس و به محضر حضرت سلیمان ـ علیه السلام ـ آمدند و هدایای ملكه سبأ را به حضرت سلیمان ـ علیه السلام ـ تقدیم نمودند، به گمان این كه سلیمان از مشاهده آن هدایا، خشنود میشود و به آنها شادباش میگوید.
امّا همین كه با سلیمان روبرو شدند، صحنه عجیبی در برابر آنان نمایان شد. سلیمان ـ علیه السلام ـ نه تنها از آنها استقبال نكرد، بلكه به آنها گفت: «آیا شما میخواهید مرا با مال خود كمك كنید درحالی كه این اموال در نظر من بیارزش است، بلكه آن چه خداوند به من داده از آن چه به شما داده برتر است. مال چه ارزشی در برابر مقام نبوّت و علم و هدایت دارد، این شما هستید كه به هدایای خود شادمان میباشید. «فَما آتانِی اللَّهُ خَیرٌ مِمَّا آتاكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِیتِكُمْ تَفْرَحُونْ»
آری این شما هستید كه مرعوب و شیفته هدایای پر زرق و برق میشوید، ولی اینها در نظر من كم ارزشند.
سپس سلیمان ـ علیه السلام ـ با قاطعیت به فرستاده مخصوص ملكه سبأ فرمود: «به سوی ملكه سبأ و سران كشورت باز گرد و این هدایا را نیز با خود ببر، اما بدان ما به زودی با لشكرهایی به سراغ آنها خواهیم آمد كه توانایی مقابله با آن را نداشته باشند، و ما آنها را از آن سرزمین آباد (یمن) خارج میكنیم در حالی كه كوچك و حقیر خواهند
پیوستن بُلقیس به سلیمان ـ علیه السلام ـ و ازدواج با او
فرستاده مخصوص سلیمان با همراهان به یمن بازگشتند و عظمت مقام و توان و قدرت سپاه سلیمان و نپذیرفتن هدیه را به ملكه سبأ گزارش دادند.
بُلْقَیس دریافت كه ناگزیر باید تسلیم فرمان سلیمان (كه فرمان حق و توحید است) گردد و برای حفظ و سلامت خود و جامعه هیچ راهی جز پیوستن به امّت سلیمان ندارد. به دنبال این تصمیم با جمعی از اشراف قوم خود حركت كردند و یمن را به قصد شام ترك گفتند، تا از نزدیك به تحقیق بیشتر بپردازند.
هنگامی كه سلیمان از آمدن بُلْقَیس و همراهانش به طرف شام اطلاع یافت، به حاضران فرمود: «كدام یك از شما توانایی دارید، پیش از آن كه آنها به این جا آیند، تخت ملكه سبأ را برای من بیاورید.»
عفریتی از جنّ (یعنی یكی از گردنكشان جنیان) گفت: من آن را نزد تو میآورم، پیش از آن كه از مجلست برخیزی. اما «آصف بن برخیا» كه از علم كتاب آسمانی بهرهمند بود گفت: من آن تخت را قبل از آن كه چشم بر هم زنی، نزد تو خواهم آورد.»
لحظهای نگذشت كه سلیمان، تخت بُلْقَیس را در كنار خود دید و بیدرنگ به ستایش و شكر خدا پرداخت و گفت:
«هذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیبْلُوَنِی أَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ؛ این موهبت، از فضل پروردگار من است تا مرا آزمایش كند كه آیا شكر او را به جا میآورم، یا كفران میكنم.»[6]
سپس سلیمان ـ علیه السلام ـ دستور داد تا تخت را اندكی جابجا كرده و تغییر دهند تا وقتی كه بُلْقَیس آمد، ببینند در مقابل این پرسش كه آیا این تخت تو است یا نه، چه جواب میدهد.طولی نكشید كه بُلْقَیس و همراهان به حضور سلیمان آمدند. شخصی به تخت او اشاره كرد و به بُلْقَیس گفت: «آیا تخت تو این گونه است؟!».
بُلْقَیس دریافت كه تخت خود اوست و از طریق اعجاز، پیش از ورودش به آن جا آورده شده است. او با مشاهده این معجزه، تسلیم حق شد و آیین حضرت سلیمان را پذیرفت. او قبلاً نیز نشانههایی از حقّانیت نبوّت سلیمان را دریافته بود، به هر حال به آیین سلیمان پیوست و به نقل مشهور با سلیمان ازدواج كرد و هر دو در ارشاد مردم به سوی یكتا پرستی كوشیدند.[7]
چگونگی ملاقات بُلْقَیس با سلیمان، و ایمان آوردن او
قبل از ورود بُلْقَیس به قصر سلیمان، سلیمان ـ علیه السلام ـ دستور داده بود صحن یكی از قصرها را از بلور بسازند، و از زیر بلورها آب جاری عبور دهند. (و این دستور به خاطر جذب دل بُلْقَیس، و یك نوع اعجاز بود)
هنگامی كه ملكه سبأ با همراهان وارد قصر شد، یكی از مأموران قصر به او گفت: «داخل صحن قصر شو!»
ملكه هنگام ورود به صحن قصر گمان كرد كه سراسر صحن را نهر آب فراگرفته است، از این رو تا ساق، پاهایش را برهنه كرد تا از آن آب بگذرد، در حالی كه حیران و شگفت زده شده بود كه آب در این جا چه میكند؟ اما به زودی سلیمان ـ علیه السلام ـ او را از حیرت بیرون آورد و به او فرمود: «این حیاط قصر است كه از بلور صاف ساخته شده است، این آب نیست كه موجب برهنگی پای تو شود.»[8]
پس از آن كه ملكه سبأ نشانههای متعدّدی از حقّانیت دعوت سلیمان ـ علیه السلام ـ را مشاهده كرد و از طرفی دید كه با آن همه قدرت، او دارای اخلاق نیك مخصوصی است كه هیچ شباهتی به اخلاق شاهان ندارد، از این رو با صدق دل به نبوت سلیمان ـ علیه السلام ـ ایمان آورد و به خیل صالحان پیوست.[1]. نمل، 20 تا 26؛ تفسیر القُمّی. این مطلب حاكی است كه پرندگان دارای هوش و دریافت هستند.
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@tartilvathdir96
┗━━━♥️═🍃━━━┛
🔔معيار ارزش انسان
#نهج_البلاغه
🔅قِيمَةُ كُلِّ امْرِئ مَا يُحْسِنُهُ
💠 ارزش هر کس به مقدار دانایی و تخصص اوست.
📚 #حکمت ۸۱
@nahjol_balagheh
8.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_تصویری
🔴فضائل عجیب غدیر
🎤 استاد #پناهیان
🦋کانال نهج البلاغه 🦋
@nahjol_balagheh
................🌹یا ؏ــلے🌹 ...............
🔴فرصت را غنيمت بشمريد❗️
#نهج_البلاغه
🌸فَاسْتَدْرِکُوا بَقِيَّةَ أَيَّامِکُمْ، وَاصْبِرُوا لَهَا
أَنْفُسَکُمْ فَإِنَّهَا قَلِيلٌ فِي کَثِيرِ الاَْيَّامِ الَّتِي تَکُونُ مِنْکُمْ فِيهَا الْغَفْلَةُ، وَ التَّشَاغُلُ عَنِ الْمَوْعِظَةِ
💠 بازمانده ایّام خویش رادریابید و صبر و بردباری در برابر ناروایی ها پیشه کنید، چرا که عمر باقیمانده ، برابر روزهای زیادی که به غفلت گذراندیدو روی گردان از پندها بودید، بسیارکم است.
📚 #خطبه ۸۶
@nahjol_balagheh
7.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_تصویری
🔴اهمیت غدیر
🎤حجت الاسلام #رفیعی
🦋 کانال نهج البلاغه 🦋
@nahjol_balagheh
................🌹یا ؏ــلے🌹 ...............