eitaa logo
ظهور نزدیک است
1.7هزار دنبال‌کننده
59.4هزار عکس
60.9هزار ویدیو
1.3هزار فایل
گلچینی از بهترین مطالب #مهدوی #ولایی #شهدایی #سیاسی #معنوی #معرفتی #تربیتی کانال شهدایی ما👈 @ba_shaheidan کانال قصه های شهداء 👈 @Ghesehaye_shohada ارتباط با خادم 👈 @mohebolMahdi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴 روایت واقعی از 🔹در عملیات کربلای یک تیرماه 65 💠 آزادسازی شب دهم تیرماه عمليات کربلای یک، اونشب من با و دونفر از برای پاکسازی میدان مین دوم جلوی خاکریز دشمن مأموريت داشتیم، قبل از حرکت، پشت خاکریز، شهید سیدمحمد (فرمانده تخریب لشگر10) بسيار نگرانِ بازنشدن دشمن بود، برای همين چهار نفری دستهامون رو کف دست راست سید محمد گذاشتیم و عهد کردیم چنانچه تا شروع عملیات سیم خاردارها باز نشد روی سیم خاردار ها بخوابیم ویا توی بدویم و به هر صورت نیروهارا از موانع رد کنیم بعد ازین پیمان بود که سید محمد آرام گرفت و ما جلوی گردان حرکت کردیم. پشت که رسیدیم متوجه نیروهای عراقی شدیم که در میدان مین مشغول کار بودند، بخاطر همین یه مدت کوتاه پشت میدان خوابیدیم تا اینکه نیروهای عراقى کارشان تمام شد و رفتند ما برای پاکسازی آغاز بکار کردیم. با کشیدن مسیری رو برای عبور نیروها با مشخص کردیم و نیروهای رزمنده رو با توکل برخدا ازمعبر عبور دادیم . عملیات شروع شده بود و دشمن با انواع سلاح و ادواتش روی معبر آتیش میریخت. یکی از رزمنده ها به خاطر آتش زیاد دشمن کنار من توی معبر زمین گیر شد. و هرکاری کردم که از معبر رد بشه و با بقیه رزمنده ها با دشمن درگیر بشه نشد. یکی از نیروهای دشمن که متوجه ما شده بود به طرف ما تیراندازی کرد و گلوله به بازوی راست اون رزمنده اصابت کرد. چاره ای نبود چپیه ام رو باز کردم ودور بازوش بستم تا جلوی خونریزی رو بگیرم. دشمن با خمپاره معبر رو زیر آتیش گرفته بود و ما مجبور بودیم جابجا بشیم. خونریزی زیاد بود و اون مجروح تشنه شده بود و به این خاطر آب قمقه خودش و من رو تا تهش سرکشید. زیر بغلش رو گرفتم تا به خاکریز خودی برسونم و تحوبل بچه های امداد بدهم. همین طور که داخل عقب میومدیم در بین میدان مین اول و دوم دیدم یه شهید روی زمین افتاده. خوب که نگاه کردم دیدم پیکر مطهر است که پایش قطع شده بود . بخودم اومدم و دیدم لودر و بلدوزرهای خودی به طرف میدان مین درحرکت هستند. مجروح را پشت خاکریز تحویل آمبولانس دادم و بلافاصله به طرف بلدوزرها دویدم وآنها رابه طرف معبر خودمان که جهت عبور دستگاههای مهندسی گشاد کرده بودیم هدایت کردم. ابتدای راننده بلدوزر دلهره داشت و ایستاد. به شهید تابش گفتم تو برو بالای بلدوزر من توی میدان مین حرکت میکنم اگر بازهم حرکت نکرد خودمون دستگیره های حرکت بلدوزر رو به عقب میکشیم و بلدوزر به سمت جلو حرکت میکنه تا از ميدان رد بشه . خوشبختانه با حرکت شهید تابش وجذبه ای که داشت راننده راه افتاد و دستگاههای مهندسی را برای زدن خاکریز و جانپناه برای رزمندگان به سلامت از عبور دادیم. میدان مین زیر بارش توپ و خمپاره بود و نیاز بود مدام معبر بوسیله ترمیم بشه . تا نزدیکی های صبح مشغول آماده کردن معبر جهت تردد خودروها و وسایل نفلیه پشتیبانی بوديم . هوا روشن شده بود که اومد دنبالمون و به عقب برگشتیم. از اینکه به تکلیفمون عمل کرده بودیم احساس رضایت میکردیم خدا رو شکر که هم معبر باز شد و هم رزمندگان و نیروهای پشتیبانی از آن به سلامت عبور کردند. 💠 . اونایی که برای از مرز به کربلا مشرف میشن از اون معبر به سلامت عبور میکنند. 🌷خدایی یاد اونهایی که برای باز نگهداشتن اون معبر تا به امروز از پا افتادن هم باشید. —(✍️ راوی: سید محسن حسینی)
🌷شهید ناصر کاظمی، فرمانده سپاه کردستان و حاج احمد متوسلیان، فرمانده سپاه مریوان ⏳ تابستان ۱۳٦۰ 💠 عملیات "قوچ سلطان" در محور مریوان-شیلر 🌴
🌷شهید خوشبین ، بیسیم‌چی سرداران شهید کردستان، محمد بروجردی و ناصر کاظمی 🔹او در جاده سنندج توسط ضدانقلاب به اسارت درآمد . چند روز بعد پیکر بیجان او در کنار جاده پیدا شد در حالیکه آثار شکنجه بر روی بدنش دیده می‌شد
....!! 🌷مخمان تاب برداشت، از بس که این پسر بچه التماس و گریه کرد. فرستادمش گردان مخابرات تا بی سیم چى بشود. وقتی برگشت بی سیم چى خودم شد. دیگر حرف نمی زد. یک شب توی علمیات که آتش دشمن زیاد شد، همه پناه گرفتند و خوابیدند زمین. یک لحظه او را دیدم که بی سیم روی کولش نیست....!! 🌷فکر کردم از ترس آن را انداخته زمین. بهش گفتم: «بچه بی سیم کو؟» با دست زیرِ بدنش را نشان داد و گفت: «اگه من ترکش بخورم، یکی دیگه بی سیم رو بر می داره، ولی اگر بی سیم ترکش بخوره، عملیات خراب می شه.» مُخم باز داشت تاب برمی داشت....🤫 📚 كتاب "سيزده ساله ها"
فرمانده‎‌ای که از زمان جنگ تحمیلی پی شهادت بود 🔹همسر شهید از ویژگی‌های اخلاقی شهید نجفی: " همسرم بسیار صبور بود و هیچ وقت عصبانی نشد و برای پدر و مادرش احترام زیادی قائل بود به طوری که من هیچ گاه ندیدم که به پدر و مادرش تو گفته باشد. وی دائم الوضو بود و نمازش را همیشه اول وقت می‌خواند بدون اینکه کسی متوجه شود. دوشنبه‌ها و پنجشنبه‌ها و ماه رجب و رمضان روزه بودند طوری که وقتی اذان می داد من متوجه می شدم که روزه هستند. 🔹دختر شهید در بیان خاطرات پدرش می‌گوید: " پدرم از مدتی قبل نوای شهادت می‌نواخت؛ وی در تمام دست‌نوشته‌هایش از شهادت می‌گفت. یک ماه قبل از شهادت به مادرم گفته بود: «من به دست ضد انقلاب ترور می‌شوم.» مادر خندید و گفت: «این همه رجال سیاسی در مملکت داریم چرا شما؟» پدر جواب داد: «ترور می‌شوم، آن هم به دست وهابیت!» "
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ویدیویی زیبا و دیده نشده از مقاومت و دفاع نیروی زمینی ارتش با اسلحه ژ3 و تیربار از شهر خرمشهر 🔹در دفاع 45 تا 75 روزه از شهر خرمشهر، نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ارتش جمهوری اسلامی و ژاندارمری و بسیج مردمی و نیروهای مردمی محلی حضور موثر داشتند.
📷 رزمندگان تیپ 44 قمر بنی هاشم(ع) ⏳ دوران
📷 عکسی که برای اولین بار منتشر می شود: 🌷فرمانده شهید صیاد محمدی در کنار فرمانده خود حاج احمد متوسلیان،فرمانده تیپ محمدرشول الله(ص) ⏳به احتمال زیاد عکس متعلق به اردیبهشت61 عملیات آزادسازی خرمشهرمیباشد
اسمش رئیس جمهور بود؛ اما رسمش بسیجی بود!
▪️بانوی سالخورده اهل غزه هنگام تلاوت قرآن به شهادت رسید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| بیداری و عدم غفلت ملّتها؛ راه مبتلا نشدن به محاصره دشمن ✏️ رهبر انقلاب، در خطبه‌های نماز جمعه: ما باید کمربند دفاع را، کمربند استقلال‌طلبی را، [کمربند] عزّت را، از افغانستان تا یمن، از ایران تا غزّه و لبنان، در همه‌ی کشورهای اسلامی و ملّتهای اسلامی محکم ببندیم. ۱۴۰۳/۷/۱۳ 🌷
9.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📩 موشن گرافی جدید KHAMENEI.IR | هر ضربه به رژیم صهیونی، خدمت به منطقه و کل انسانیت ☝ بخشی از خطبه عربی رهبر انقلاب در