هدایت شده از پیام شهدا
#بخوانید|#کتاب_شهدایی
~|در کمین گل سرخ|~
«ده سال پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، زمانی که ستوان علی صیاد شیرازی افسر گمنامی در لشکر تبریز بود، تیمسار یوسفی، فرمانده لشکر، در میان جمعی از نظامیان گفته بود:"نام این جوان را به خاطر بسپارید. من در ناصیۀ او آن قدر لیقات می بینم که اگر بخت یارش باشد و از شر جاسدان در امان بماند روزی فرمانده نیروی زمین ارتش ایران شود!"پیش بینی سرلشکر پیر سیزده سال بعد هنگامی تحقیق یافت که ایران یکی از حساس ترین لحظات تاریخ خود را می گذراند.»
_روایت زندگی شهید سپهبد صیادشیرازی🍃
✍🏻نویسنده:محسن مومنی
اثری از خادم الشهدا:نازنینفاطمه کارگر
#در_راه_فتح_قله_ایم
جاویدان است نام آنهایی که
در راه خدا انجام وظیفه میکنند
نگاه شهدا به ما هست
✅ کانال پیام شهدا👇
بافشردن انگشت وارد کانال شهدا خواهید شد وپیوستن را کلیک کنید.
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮
https://eitaa.com/joinchat/782041560Cfac174aa59
╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
ما را همراهی کنید.
دعای شهدا همراهتان
#پیامشهدا
4.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 امروز مادرهای عاشورایی بهیاد کودکان غزه هم بودند.
─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
گنجینهای از مطالب ناب مهدوی ولایی شهدایی معرفتی و نهج البلاغه به کانال #ظهور_نزدیک_است بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c
@zohoore_ghaem
@ba_Shaheidan
1.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥باران تابستانی در حرم امام مهربانی ها
12.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️ اکنون بیستوپنجمین سال است که دیگر صدای عینصاد، شنیده نمیشود!
▪️ ۲۲تیرماه، سالروز عروج استادصفایی به ملکوت الهی است.
▪️ به روح بلند استاد، صلوات و فاتحهای هدیه خواهیم کرد
─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
گنجینهای از مطالب ناب مهدوی ولایی شهدایی معرفتی و نهج البلاغه به کانال #ظهور_نزدیک_است بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c
@zohoore_ghaem
@ba_Shaheidan
سخنرانی مقام معظم رهبری عاشورای سال ۱۳۷۴
بسیار مهم و دقیق
حتما حتما وقت بذارید مطالعه فرمایید 👇👇
https://www.leader.ir/fa/speech/1137/
بيانات مقام معظم رهبرى در خطبه هاى نماز جمعه (عاشوراى ۱۴۱۶)
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله ربّ العالمين. نحمده و نستعينه و نؤمن به و نتوکل عليه و نستغفره و نصلّي و نسلّم علي حبيبه و نجيبه و خيرته في خلقه، حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته، بشير رحمته و نذير نقمته، سيّدنا و نبيّنا ابي القاسم محمّد و علي آله الأطيبين الأطهرين المنتجبين المعصومين المطهّرين، الهداة المهديّين. سيّما بقيّةالله في الارضيين و صلّ علي ائمة المسلمين و حماة المستضعفين و هداة المؤمنين. عن رسول الله (صلّي الله عليه وآله) انّه قال: «حسين منّي و انّا من حسين» (عليه وعلي آله السّلام) انّه قال: «انّ الحسين مصباح الهدي و سفينة النّجاة».
همه برادران و خواهران نمازگزار عزيز و نفْس خودم را به ترس از خدا و رعايت پرهيزکاري و اجتناب از گناهان و پرداختن به طلب رضاي خالق متعال جلّت عظمته توصيه مي کنم. اين روح و هدف زندگي است و همين است که براي ما در آن روزي که «لا ينفع مال و لابنون» ؛ همچنين در حيات دنيا، مايه سعادت و سپيدرويي خواهد شد.
امروز به مناسبت روز عاشورا نيّت کردم که درباره نهضت حسيني عليه الصّلاةوالسّلام سخن بگويم. چيز عجيبي است؛ که همه زندگي ما از ياد حسين عليه السّلام لبريز است؛ خدا را شکر. درباره نهضت اين بزرگوار هم زياد حرف زده شده است؛ اما در عين حال انسان هرچه دراين باره مي انديشد، ميدان فکر و بحث و تحقيق و مطالعه گسترده است. هنوز خيلي حرفها درباره اين حادثه عظيم و عجيب و بي نظير وجود دارد که ما بايد درباره آن فکر کنيم و براي هم بگوييم.
اگر اين حادثه را دقيق در نظر بگيريد، شايد بشود گفت انسان مي تواند در حرکت چند ماهه حضرت ابي عبدالله عليه السّلام - از آن روزي که از مدينه خارج شد و به طرف مکه آمد، تا آن روزي که در کربلا شربت گواراي شهادت نوشيد - بيش از صد درس مهم بشمارد .نخواستم بگويم هزارها درس؛ مي شود گفت هزارها درس هست . ممکن است هر اشاره آن بزرگوار، يک درس باشد؛ اما اين که مي گويم بيش از صد درس، يعني اگر ما بخواهيم اين کارها را مورد مداقّه قرار دهيم، از آن مي شود صد عنوان و سرفصل به دست آورد که هر کدام براي يک امّت، براي يک تاريخ و يک کشور، براي تربيت خود و اداره جامعه و قرب به خدا، درس است.
به خاطر اين است که حسين بن علي اروحنافداه و فدااسمه وذکره، در دنيا مثل خورشيدي در ميان مقدّسين عالم، اين گونه مي درخشد. انبيا و اوليا و ائّمه و شهدا و صالحين را در نظر بگيريد! اگر آنها مثل ماه و ستاره گان باشند، اين بزرگوار مثل خورشيد مي درخشد. واما، آن صد درسِ مورد اشاره به کنار ؛ يک درس اصلي در حرکت و قيام امام حسين عليه السلام وجود دارد که من امروز سعي خواهم کرد آن را، به شما عرض کنم. همه آنها حاشيه است و اين متن است.چرا قيام کرد؟ اين درس است.
به امام حسين عليه السلام مي گفتند: شما در مدينه و مکه، محترّميد و در يمن، آن همه شيعه هست. به گوشه اي برويد که با يزيد کاري نداشته باشيد، يزيد هم با شما کاري نداشته باشد! اين همه مريد، اين همه شيعيان؛ زندگي کنيد، عبادت و تبليغ کنيد! چرا قيام کرديد؟ قضيه چيست؟
قيام کرديد؟ قضيه چيست؟
اين، آن سؤالِ اصلي است. اين، آن درسِ اصلي است. نمي گوييم کسي اين مطلب را نگفته است؛ چرا، انصافاً در اين زمينه، خيلي هم کار و تلاش کردند، حرف هم زياد زدند. حال اين مطلبي را هم که ما امروز عرض مي کنيم، به نظر خودمان يک برداشت و ديد تازه اي در اين قضيه است.
دوست دارند چنين بگويند که حضرت خواست حکومت فاسد يزيد را کنار بزند و خود يک حکومت، تشکيل دهد. اين هدفِ قيام ابي عبدالله عليه السّلام بود. اين حرف، نيمه درست است؛ نمي گويم غلط است. اگر مقصود از اين حرف، اين است که آن بزرگوار براي تشکيل حکومت قيام کرد؛ به اين نحو که اگر ببيند نمي شود انسان به نتيجه برسد، بگويد نشد ديگر، برگرديم؛ اين غلط است.
بله؛ کسي که به قصد حکومت، حرکت مي کند، تا آن جا پيش مي رود که ببيند اين کار، شدني است. تا ديد احتمال شدنِ اين کار، يا احتمال عقلايي وجود ندارد، وظيفه اش اين است که برگردد. اگر هدف، تشکيل حکومت است، تا آن جا جايز است انسان برود که بشود رفت. آن جا که نشود رفت، بايد برگشت. اگر آن کسي که مي گويد هدف حضرت از اين قيام، تشکيل حکومت حَقّه علوي است مرادش اين است اين درست نيست؛ براي اين که مجموع حرکت امام، اين را نشان نمي دهد.
در نقطه مقابل، گفته مي شود: نه آقا، حکومت چيست؛ حضرت مي دانست که نمي تواند حکومت تشکيل دهد؛ بلکه اصلاً آمد تا کشته و شهيد شود! اين حرف هم مدّتي بر سرِزبانها خيلي شايع بود! بعضي با تعبيرات زيباي شاعرانه اي هم اين را بيان مي کردند. حتّي من ديدم بعضي از علماي بزرگ ما هم اين را فرموده اند. اين حرف که اصلاً حضرت، قيام کرد براي اين که شهيد شود، حرف جديدي نبوده است .گفت: چون با ماندن نمي شود کاري کرد، پس برويم با شهيد شدن، کاري بکنيم!
اين حرف را هم، ما در اسناد و مدارک اسلامي نداريم که برو خودت را به کام کشته شدن بينداز. ما چنين چيزي نداريم. شهادتي را که ما در شرع مقدّس مي شناسيم و در روايات و آيات قرآن از آن نشان مي بينيم، معنايش اين است که انسان به دنبال هدف مقدّسي که واجب يا راجح است، برود و در آن راه، تن به کشتن هم بدهد. اين، آن شهادتِ صحيح اسلامي است. اما اين که آدم، اصلاً راه بيفتد براي اين که «من بروم کشته شوم» يا يک تعبير شاعرانه چنيني که «خون من پاي ظالم را بلغزاند و او را به زمين بزند»؛ اينها آن چيزي نيست که مربوط بدان حادثه به آن عظمت است. در اين هم بخشي از حقيقت هست؛ اما هدفِ حضرت، اين نيست.
پس به طور خلاصه، نه مي توانيم بگوييم که حضرت قيام کرد براي تشکيل حکومت و هدفش تشکيل حکومت بود، و نه مي توانيم بگوييم حضرت براي شهيد شدن قيام کرد. چيز ديگري است که من سعي مي کنم در خطبه اوّل - که عمده صحبت من هم امروز، در خطبه اوّل و همين قضيه است - ان شاءالله اين را بيان کنم.
بنده به نظرم اين ط
بنده به نظرم اين طور مي رسد: کساني که گفته اند «هدف، حکومت بود»، يا «هدف، شهادت بود»، ميان هدف و نتيجه، خَلط کرده اند. نخير؛ هدف، اينها نبود. امام حسين عليه السّلام، هدف ديگري داشت؛ منتها رسيدن به آن هدف ديگر، حرکتي را مي طلبيد که اين حرکت، يکي از دو نتيجه را داشت: «حکومت،» يا «شهادت». البته حضرت براي هر دو هم آمادگي داشت. هم مقدّمات حکومت را آماده کرد و مي کرد؛ هم مقدّمات شهادت را آماده کرد و مي کرد. هم براي اين توطين نفس مي کرد، هم براي آن. هرکدام هم مي شد، درست بود و ايرادي نداشت؛ اما هيچ کدام هدف نبود،بلکه دو نتيجه بود. هدف، چيز ديگري است.
هدف چيست؟ اوّل آن هدف را به طور خلاصه در يک جمله عرض مي کنم؛ بعد مقداري توضيح مي دهم.
اگر بخواهيم هدف امام حسين عليه السّلام را بيان کنيم، بايد اين طور بگوييم که هدف آن بزرگوار عبارت بود از انجام دادن يک واجب عظيم از واجبات دين که آن واجب عظيم را هيچ کس قبل از امام حسين - حتّي خود پيغمبر - انجام نداده بود. نه پيغمبر اين واجب را انجام داده بود، نه اميرالمؤمنين، نه امام حسن مجتبي.
واجبي بود که در بناي کلّي نظام فکري و ارزشي و عملي اسلام، جاي مهمّي دارد. با وجود اين که اين واجب، خيلي مهم و بسيار اساسي است، تا زمان امام حسين، به اين واجب عمل نشده بود - عرض مي کنم که چرا عمل نشده بود - امام حسين بايد اين واجب را عمل مي کرد تا درسي براي همه تاريخ باشد. مثل اين که پيغمبر حکومت تشکيل داد؛ تشکيل حکومت درسي براي همه تاريخ اسلام شد و فقط حکمش را نياورد. يا پيغمبر، جهاد في سبيل الله کرد و اين درسي براي همه تاريخ مسلمين و تاريخ بشر - تا ابد - شد. اين واجب هم بايد به وسيله امام حسين عليه السّلام انجام مي گرفت تا درسي عملي براي مسلمانان و براي طول تاريخ باشد.
حالا چرا امام حسين اين کار را بکند؟ چون زمينه انجام اين واجب، در زمان امام حسين پيش آمد. اگر اين زمينه در زمان امام حسين پيش نمي آمد؛ مثلاً در زمان امام علي النقّي عليه السّلام پيش مي آمد، همين کار را امام علي النّقي مي کرد و حادثه عظيم و ذبح عظيم تاريخ اسلام، امام علي النقي عليه الصّلاةوالسّلام مي شد. اگر در زمان امام حسن مجتبي يا در زمان امام صادق عليهما السّلام هم پيش مي آمد، آن بزرگواران عمل مي کردند. در زمان قبل از امام حسين، پيش نيامد؛ بعد از امام حسين هم در تمام طول حضور ائمه تا دوران غيبت، پيش نيامد!
پس هدف، عبارت شد از انجام اين واجب، که حالا شرح مي دهم اين واجب چيست. آن وقت به طور طبيعي انجام اين واجب، به يکي از دو نتيجه مي رسد: يا نتيجه اش اين است که به قدرت و حکومت مي رسد؛ اهلاً و سهلاً، امام حسين حاضر بود. اگر حضرت به قدرت هم مي رسيد، قدرت را محکم مي گرفت و جامعه را مثل زمان پيغمبر و اميرالمؤمنين اداره مي کرد. يک وقت هم انجام اين واجب، به حکومت نمي رسد، به شهادت مي رسد. براي آن هم امام حسين حاضر بود.
خداوند امام حسين، و ديگر اءمه بزرگوار راطوري آفريده بود که بتوانند بار سنگينِ آن چنان شهادتي را هم که براي اين امر پيش مي آمد، تحمّل کنند، و تحمّل هم کردند. البته داستان مصائب کربلا، داستان عظيم ديگري است. حال اندکي قضيه را توضيح دهم. برادران و خواهران نمازگزارِ عزيز! پيغمبر اکرم و هر پيغمبري وقتي که مي آيد، يک مجموعه احکام مي آورد. اين احکامي را که پيغمبر مي آورد، بعضي فردي است و براي اين است که انسان خودش را اصلاح کند. بعضي اجتماعي است و براي اين است که دنياي بشر را آباد و اداره کند و اجتماعات بشر را به پا بدارد. مجموعه احکامي است که به آن نظام اسلامي مي گويند.
خوب؛ اسلام بر قلب مقدّسِ پيغمبر اکرم نازل شد؛ نماز را آورد، روزه، زکات، انفاقات، حج، احکام خانواده، ارتباطات شخصي، جهاد في سبيل الله، تشکيل حکومت، اقتصاد اسلامي، روابط حاکم و مردم و وظايف مردم در مقابل حکومت را آورد. اسلام، همه اين مجموعه را بر بشريّت عرضه کرد؛ همه را هم پيغمبر اکرم بيان فرمود.
«ما من ش
اکرم بيان فرمود.
«ما من شي ء يقربکم من الجنّة و يباعدکم من النّار الّا و قد نهيتکم عند و امرتکم به» ؛ پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله، همه آن چيزهايي را که مي تواند انسان و يک جامعه انساني را به سعادت برساند، بيان فرمود. نه فقط بيان، بلکه آنها را عمل و پياده کرد. خوب؛ در زمان پيغمبر، حکومت اسلامي و جامعه اسلامي تشکيل شد، اقتصاد اسلامي پياده شد، جهاد اسلامي برپا و زکات اسلامي گرفته شد؛ يک کشور و يک نظام اسلامي شد. مهندس اين نظام و راهبر اين قطار در اين خط، نبي اکرم و آن کسي است که به جاي او مي نشيند.
خط هم روشن و مشخّص است. بايد جامعه اسلامي و فرد اسلامي از اين خط، بر روي اين خط و در اين جهت و از اين راه حرکت کند؛ که اگر چنين حرکتي هم انجام گيرد، آن وقت انسانها به کمال مي رسند؛ انسانها صالح و فرشته گون مي شوند، ظلم در ميان مردم از بين مي رود؛ بدي، فساد، اختلاف، فقر و جهل از بين مي رود. بشر به خوشبختي کامل مي رسد و بنده کامل خدا مي شود.
اسلام اين نظام را به وسيله نبي اکرم آورد و در جامعه آن روز بشر پياده کرد. در کجا؟ در گوشه اي که اسمش مدينه بود و بعد هم به مکه و چند شهر ديگر توسعه داد.
سؤالي در اين جا باقي مي ماند و آن اين که: اگر اين قطاري را که پيغمبر اکرم برروي اين خط به راه انداخته است، دستي، يا حادثه اي آمد و را از خط خارج کرد، تکليف چيست؟ اگر جامعه اسلامي منحرف شد؛ اگر اين انحراف به جايي رسيد که خوف انحرافِ کلّ اسلام و معارف اسلام بود، تکليف چيست؟
دو نوع انحراف داريم. يک وقت مردم فاسد مي شوند - خيلي وقتها چنين چيزي پيش مي آيد - اما احکام اسلامي از بين نمي رود؛ ليکن يک وقت مردم که فاسد مي شوند، حکومتها هم فاسد مي شوند، علما و گويندگان دين هم فاسد مي شوند! از آدمهاي فاسد، اصلاً دين صحيح صادر نمي شود. قرآن و حقايق را تحريف مي کنند؛ خوبها را بد، بدها را خوب، منکر را معروف و معروف را منکر مي کنند! خطّي را که اسلام - مثلاً - به اين سمت کشيده است، صدوهشتاد درجه به سمت ديگر عوض مي کنند! اگر جامعه و نظام اسلامي به چنين چيزي دچار شد، تکليف چيست؟
البته پيغمبر فرموده بود که تکليف چيست؛ قرآن هم فرموده است: «من يرتد منکم عن دينه فسوف يأتي الله بقوم يحبّهم و يحبّونه» تا آخر - و آيات زياد و روايات فراوان ديگر و همين روايتي که از قول امام حسين برايتان نقل مي کنم.
امام حسين عليه السلام، اين روايت پيغمبر را براي مردم خواند. پيغمبر فرموده بود؛ اما آيا پيغمبر مي توانست به اين حکم الهي عمل کند؟ نه؛ چون اين حکم الهي وقتي قابل عمل است که جامعه منحرف شده باشد. اگر جامعه، منحرف شد، بايد کاري کرد. خدا حکمي در اين جا دارد. در جوامعي که انحراف به حدّي پيش مي آيد که خطر انحراف اصل اسلام است، خدا تکليفي دارد. خدا انسان را در هيچ قضيه اي بي تکليف نمي گذارد.
پيغمبر، اين تکليف