ظهور نزدیک است
#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته #قسمت82 نجوای خانم اُمِّ کلثوم: داشت از مردم مردار، مردم مقبور، مردم جنازه ص
#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته
#قسمت83
نجوای خانم اُمِّ کلثوم:
گفتی- البته نه به آنها- به پدرم علی گفتی که به آنها بگوید:
- من عهد کردهام با شما سخن نگویم، اما اکنون یک سئوال از شما میکنم، حاضرید که به صدق جواب دهید؟
آن هر دو سوگند خوردند به خدا که جز به راستی پاسخ نگویند.
به پدر گفتی که از آنها بپرسد، این کلام رسول الله را به گوش خود شنیدهاند که:
✨فاطمه پارهی تن من است و من از اویم، هر که او را بیازارد، مرا آزاده و هر که مرا بیازارد، خدا را آزاده و هر که پس از مرگم او را بیازارد، همانند کسی است که در زمان حیاتم او را آزاده و هر که در زمان حیاتم او را بیازارد، همانند کسی است که پس از مرگم او را آزرده.
آندو گفتند:
- آری بخدا سوگند که این کلام پیامبر را شنیدهایم.
بار دوم و سوم همان سوال را پرسیدی و همین پاسخ را شنیدی.
و بعد تو مادر! رو به آسمان کردی و گفتی:
✨«خدایا. من تو را گواه میگیرم و همه اینها را که در اینجا نشستهاند به شهادت میطلبم که ایندو مرا آزردهاند، من از ایندو ناراضیام و تازمان لقای خداوند با ایندو سخن نخواهم گفت.
خدایا! من به هنگام دیدار، شکایت ایندو را به تو خواهم کرد و به تو خواهم گفت که ایندو با من چه کردند.»
ابوبکر این حرفها را که شنید، اظهر گریه و ناراحتی کرد و گفت: «کاش من مرده بودم، کاش مادرم مرا نزائیده بود.»
اما از آنچه گرفته بود، هیچ پس نداد. عمر که خیال کرد گریه و اظهار تاسف، واقعی است بر آشفت و ابوبکر را دعوا کرد:
«این چه وضعی است؟ تعجب از مردمی است که تو پیرمرد بیعقل را خلیفهی خود کردهاند. تویی که به خاطر خشم یک زن بیتابی میکنی و از رضایتش خوشحال میشوی. تو را با خشم یک زن چه کار؟ بلند شو.»
همیشه عمر بود که ابوبکر را بلند میکرد و مینشاند.
هر دو بلند شدند و از خانه رفتند، چیزی برای فریفتن عوام به دست نیاورده بودند.
پدر که خود اسوهی صلابت بود، از اینهمه استواری تو لذت میبرد، اما دلش از مشاهدهی حال و روز تو خون بود. زنی هیجده ساله، اما این طور مریض و رنجور و خسته.😭😭😭
خدا بکشد دشمنان تو را مادر. که در طول چند ماه با سوهان خباثت، رشته حیات تو را بریدند. ام کلثوم به فدای چشمهایی که لحظه به لحظه بیفروغتر میشوند.
#ان_شاءالله_ادامه_دارد...
✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
⚫️اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِکَ
✍🏻 #به_قلم_سید_مهدی_شجاعی
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
🆔 @mahfa110
ظهور نزدیک است
#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته #قسمت83 نجوای خانم اُمِّ کلثوم: گفتی- البته نه به آنها- به پدرم علی گفتی که
#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته
#قسمت84
نجوای خانم اسماء (خادمه حضرت زهرا سلام الله علیها):
من هم مثل شما تعجب کردم وقتی که دیدم عدهای زن پشت در خانه جمع شدهاند.
شما به من فرمودید:
اسماء!
ببین چه خبر است.
من رفتم و خبر آوردم که:
عدهای از زنان مهاجر و انصار به عیادت شما آمدهاند.
من میدانستم که دل مبارکتان از هر چه مهاجر و انصار، خون است اما هم میدانستم که کرامت شما میهمان را از در خانه نمیراند، اگر چه میهمان، جفا کار و خیانت پیشه باشد.
این بود که گفتم داخل شوند.
عدهشان زیاد بود. وقتی دور بستر شما را گرفتند، اتاق کاملا پر شد. آدمی در این چهار روز عمر چه چیزهای غریبی که نمیبیند. آن از مفلاقات عمر و ابوبکر و این هم از عیادت زنان مهاجر و انصار.
پیکر را غرق زخم میکنند و میآیند به عیادت زخمی نشتر بر جگر فرو میبرند و بعد از حال و روز جراحت سوال میکنند.
کاش بیایند برای زخم زدن، لااقل جای سالم را برمیگزینند.
میآیند به عنوان مرهم گذاشتن و درست بر روی زخم مینشینند.
یکی از آنها به نیابت از سوی همه سوال کرد:
- کَیْفَ اَصْبَحْتِ مِنْ عِلّتکِ یا اِبْنَةَ رَسُولِاللَّه؟
- ای دختر رسول خدا! با این بیماری شب را چگونه به صبح آوردید؟
اگر چه پهلوتان شکسته بود، اگر چه میخهای در به سینهتان فرو رفته بود، اگر چه کودک نازنینتان سقط شده بود، اگر چه بازویتان مجروح بود و صورتتان کبود، اما اینها همه منشا روحی داشت، منشاء معنوی داشت.
شما به حادثهای طبیعی که بیمار نشده بودید، پایتان که به سنگ نگرفته بود، جسمتان که غفلتا به زمین و در و دیوار نخورده بود، اگر چنین بود، در مقابل سئوال آنان میگفتید:
- دردم کم شده است یا نشده است، جراحتم بهبود یافته یا نیافته است...
اما بیماری شما که اینها نبود، اینها تبعات بیماری بود.
علت بیماری شما، شوی من ابوبکر و فرماندهش عمر بودند و فضای مناسب برای بروز و رشد بیماری همین مردم، همین مهاجر و انصار. همین دور افتادگان از وادی شرف...
#ان_شاءالله_ادامه_دارد...
✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
⚫️اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِکَ
✍🏻 #به_قلم_سید_مهدی_شجاعی
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
🆔 @mahfa110
ظهور نزدیک است
#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته #قسمت84 نجوای خانم اسماء (خادمه حضرت زهرا سلام الله علیها): من هم مثل شما ت
#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته
#قسمت85
نجوای خانم اسماء (خادمه حضرت زهرا سلام الله علیها):
اگر همین مردم در دام جهل مرکب فرو نمیافتادند که غصب خلافت ممکن نمیشد و اولین ضربه بر فرق روح شما وارد نمیآمد.
اگر همین مردم، افسار بیغیرتی و بیحمیتی را از گردن خود در میآوردند که فدک به سادگی مصادره نمیشد و دومین شمشیر بر سینهی روح شما فرود نمیآمد و شما را از پا درنمیآورد.
در شب تاریک جهالت مردم است که میتوان به خانهی دختر پیامبر هجوم برد و آن را به آتش کشید، در روز روشن بصیرت که دست از پا نمیتوان خطا کرد.
وقتی مردم به بن بستهای خیانت پناه بردهاند و خیابانهای سیاست را خالی گذاشتهاند میتوان در خیابان مدینة النبی، به گونهی عزیز خدا و دختر رسول خدا سیلی زد آنچنانکه خود در چشمهایش بستند و اشک از دیدگانش بریزد.
گاهی من تصور میکنم، خدایی که اشک بندگان را دوست دارد، حتی گریههای محرابی شما را دلش نمیآید ببیند، چگونه سنگ دل این مردم را سیل اشکهای مظلومانهی شما تکان نداد!؟
آری بانوی من، وقتی مردم به سردابهای آسایش میخزند، میتوان ریسمان در گردن خورشید انداخت و از او بیعت با شب را طلب کرد.
خورشید عهد ببندد که- چند سال؟ نتابد تا شب بتواند راحت زندگی کند.
همیشه کور باد این چشمهای شب جوی شبپرست.
#ان_شاءالله_ادامه_دارد...
✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
⚫️اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِکَ
✍🏻 #به_قلم_سید_مهدی_شجاعی
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
🆔 @mahfa110
ظهور نزدیک است
#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته #قسمت85 نجوای خانم اسماء (خادمه حضرت زهرا سلام الله علیها): اگر همین مردم د
#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته
#قسمت86
نجوای خانم اسماء (خادمه حضرت زهرا سلام الله علیها):
به ابوبکر گفتم:
- من اگر چه با مرکب جهالت به خانهی تو فرود آمدم، اما شان من بسیار برتر از همسری با توست، شان من کنیزی زهراست، اگر که منت گذارد و راه دهد و بپذیرد.
و شما پذیرفتید و عاقبت و آخرت مرا نجات دادید، اکنون که میروید سلام مرا به پدرتان برسانید و بگوئید که اسماء بنت عمیس اینجایی است، آنجایی نیست.
کنیز این کوخ است، بانوی آن کاخ نیست. از قول من به آسیه هم سلام برسانید.
من بیتاب بودم ببینم شما در مقابل سئوال این عیادت کنندگان چه پاسخی میدهید، و اصلا تردید داشتم که شما با آن کسالت و نقاهت و حضور اینان و تداعی آنهمه درد، بتوانید لب بگشائید و حرفی بزنید.
اما غوغا کردید، انگار این کلام: «کیف اصبحت؟»، چگونه صبح کردید؟،
طوفانی بود که خاکسترها را از روی آتش کنار زد و شعلههای درد، زبانه کشید.
انگار نشتری بود بر زخم کهنه که خون تازه از آن جاری کرد.
محکم و استوار نشستید و با نام نامی معبود شروع کردید:
اَصْبَحْتُ وَاللَّهِ عائِفةً لِدُنْیا کُنَّ، قالِیَةً لِرِجا لِکُنَّ.
لَفَظْتُهُمْ بَعْدَ اَنْ عَجَمْتُهُمْ
وَ شَنَئْتُهُمْ بَعْدَ اَنْ سَبَرْتُهُم
فَقُبْحاً لِفُلُولِ الْحَدّ
وَالْلَعْبَ بَعْدَ الْجِدِ
وَقَرْعِ الصَفاةِ وَ صَرْعِ الْقَناةِ
وَ خَطَلِ آلاراء وَ زَلَلِ اَلْاَهْواء
وَ بِئسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ اَنْفُسُهُمْ
اَنْ سَخِطَ اللَّه عَلَیْهِمْ وَ فِی الْعَذابِ هُمْ خالِدُون...
به خدا در حالی صبح کردم که از دنیای شما بیزارم و از مردم شما خشمگین.
مردانتان را آزمودم، تنفرم را برانگیختند.
دینداری و پایمردی شان را محک زدم، بیدین و ناجوانمرد از بوتهی آزمایش درآمدند و روسیاهی جاودانی را برای خود خریدند.
مردان شما به شمشیرهای شکسته و تیغهای کند و زنگار خورده میمانند و چه زشت است این سستی و مسخرگی و رخوت بعد از آنهمه تلاش و کوشش و جدیت.
و چه قبیح است این شکاف برداشتن نیزهی مردانگی و خواری و تسلیم در برابر هر کس که بر آنان فرمانروایی کند.
و چه دردآور است این لغزش در مسیر و انحراف از هدف و فساد در عقل و اندیشه.
#ان_شاءالله_ادامه_دارد...
✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
⚫️اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِکَ
✍🏻 #به_قلم_سید_مهدی_شجاعی
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
🆔 @mahfa110
ظهور نزدیک است
#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته #قسمت86 نجوای خانم اسماء (خادمه حضرت زهرا سلام الله علیها): به ابوبکر گفتم:
#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته
#قسمت87
ادامه ی نجوای خانم اسماء (خادمه حضرت زهرا سلام الله علیها) در مورد سخنان حضرت وقتی زنان به ملاقاتش می آیند:
⁉️یادتان هست؟ این آیه از قرآن را که:
«کافران از بنیاسرائیل بر زبان داود و عیسی بن مریم لعن گردیدند زیرا که آنان عصیان نموده و تعدی میکردند.
نهی از منکر نمیکردند و خود فاعل منکر بودند و چه بد عمل میکردند.
بسیاری از آنان را میبینی که با کافران دوستی میورزیدند و چه زشت است آنچه از پیش برای خود فرستادند چرا که غضب خدا بر آنان نازل شده و در عذاب جاودانهاند.»
آری، چه زشت است آنچه- مردان شما!- از پیش برای خود فرستادند چرا که غضب خدا بر آنان نازل شده و در عذاب جاودانهاند
پس به ناچار من کار را به آنان واگذاردم و ریسمان مسئولیت را در گردنشان انداختم و آنان بار سنگین حق کشی را بر دوش کشیدند در حالیکه من با حربه حقیقت و استدلال از هر سو آنان را احاطه کرده بودم.
پس لب و دهان و دست و گوش آنان بریده باد و هلاک سرنوشت محتومشان باد.
وای بر آنان!
چرا نگذاشتند حق در مرکز رسالت قرار یابد؟
و چرا پایگاه خلافت نبوی را از منزل وحی دور کردند؟
همان منزلی که مهبط جبرئیل روح الامین بود و پیکرهی رسالت بر پایههای آن استوار شده بود.
چرا افراد مسلط به امور دنیا و آخرت را کنار زدند و افراد نالایق را جایگزین کردند؟
این، بیتردید زیانی آشکار و بزرگ است.
چه چیز سبب شد که از ابوالحسن کینه به دل بگیرند و او را کنار بگذارند؟
من به شما میگویم.
به این دلیل که شمشیر عدالت او خویش و بیگانه نمیشناخت.
به این دلیل که او از مرگ هراس نداشت.
به این دلیل که او از مرگ هراس نداشت.
به این دلیل که با یک لبهی شمشیرش، دقیق و خشمگین، ریشه شرک و کفر و فساد را میبرید و با لبهی دیگر بقیه را در سر جای خود مینشاند.
به این دلیل که در مسیر رضای خدا از هیچ چیز باک نداشت و به هیچ کس رحم نمیکرد.
به این دلیل که در کار خدا اهل سازش و مداهنه و مدارا نبود.
#ان_شاءالله_ادامه_دارد...
✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
⚫️اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِکَ
✍🏻 #به_قلم_سید_مهدی_شجاعی
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
🆔 @mahfa110
ظهور نزدیک است
#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته #قسمت87 ادامه ی نجوای خانم اسماء (خادمه حضرت زهرا سلام الله علیها) در مورد س
#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته
#قسمت88
ادامه ی نجوای خانم اسماء
(خادمه حضرت زهرا سلام الله علیها)
در مورد سخنان حضرت وقتی زنان به ملاقاتش می آیند:
سوگند به خدا که اگر در مقابل دیگران میایستادید و زمام امور خلافت را که رسول الله به علی سپرده بود، از دستش درنمیآوردید او کارها را سامان میبخشید و امت را به سهولت در مسیر هدایت و سعادت قرار میداد و به مقصد میرساند و کمترین حقی از کسی ضایع نمیشد و حرکت این مرکب اینقدر رنجآور نمیگشت..
علی در آنصورت مردم را به سرچشمهی صافی و زلال و همیشه جوشانی میرساند که کاستی و کدورت در آن راه نداشت، آب از همه سویش سر زیر میشد و همه سیراب میشدند و هیچکس تشنه نمیماند.
علی در پنهان و آشکار، در حضور یا غیب مردم، خیرشان را میخواست.
اهل استفاده از بیت المال نبود و از حطام دنیا هم فقط به قدر نیاز برمیگرفت، آب آنقدر که تشنگی فرو بنشیند و غذایی مختصر آنقدر که گرسنگی با آن مرتفع شود.
👌همین و بس. علی همین قدر را هم به زحمت از دنیا برمیداشت.
علی خود شاهین و میزان است. اگر او بر مسند خلافت مینشست معلوم میشد که زاهد کیست و حریص کدام است.
معلوم میشد که چه کسی راست میگوید و چه کسی دروغ میپردازد.
این کلام قرآن است که میفرماید:
«اگر اهل قریهها ایمان آورده و تقوی پیشه میکردند، درهای برکات زمین و آسمان را بر آنان میگشودیم ولی دروغ گفتند، پس ما هم آنان را در برابر آنچه کسب کرده بودند، گرفتیم. و این حال و روز شماست در آینهی قرآن که:
«و از اینان کسانی که ظلم کردند، نتایج سوء دست آوردهایشان بزودی بدانان خواهد رسید و آنان عاجز کنندهی ما نیستند.»
هان! پس به هوش باشید و به گوش گیرید.
راستی که روزگار چه بازیهای شگفتی دارد و چه غرایبی را پیش چشم میآورد.
اما حرفهای اینان شگفتآورتر است!
#ان_شاءالله_ادامه_دارد...
✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
⚫️اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِکَ
✍🏻 #به_قلم_سید_مهدی_شجاعی
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
🆔 @mahfa110
ظهور نزدیک است
#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته #قسمت88 ادامه ی نجوای خانم اسماء (خادمه حضرت زهرا سلام الله علیها) در مورد
#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته
#قسمت89
ادامه ی نجوای خانم اسماء (خادمه حضرت زهرا سلام الله علیها) در مورد سخنان حضرت وقتی زنان به ملاقاتش می آیند:
ای کاش میدانستم که مردان شما چرا چنین کردند، چه پناهگاهی جستند، به کدام ستون تکیه زدند؟ به کدام ریسمان آویختند؟
کدام پایگاه را برگزیدند؟ بر کدامین خاندان پیشی گرفتند؟ به چه کسانی چیرگی یافتند؟ به کدام امید این همه جفا کردند؟
عجب سرپرست بدی را برگزیدند و عجب جایگاه زشتی را انتخاب کردند!
ستمگران در بد منزلی مقیم میشوند و به بد نتایجی دست مییابند.
بخدا که بجای بالها و شاهپرها، کرکها و پرچهها را برگزیدند و دم را بر سر و پشت را بر سینه ترجیح دادند.
پس نفرین بر قومی که خیال کردند خوب عمل میکنند اما جز زشتی و پلیدی نکردند.
قرآن میگوید:
اینها فاسدند ولی نمیدانند.
وای بر آنان.
این کلام قران را به یاد بیاورید:
«آیا آنکس که به حق راه یافته، شایستهتر است برای پیروی یا آنکس که خود محتاج هدایت است و بیهدایت راه نمییابد؟»
چه شده است شما را؟ چگونه حکم میکنید؟
هشدار! بجان خودم سوگند که بذر فتنه پاشیده شد و فساد انتشار یافت.
پس منتظر باشید تا این بذر شوم به ثمر بنشیند و نتایج فساد، آشکار شود.
از این پس از پستان شتر اسلام و خلافت، بجای شیر، خون فوران خواهد کرد و زهری مهلک بیرون خواهد ریخت.
و اینجاست که باطل گرایان زیان خواهند کرد و آیندگان، نتایج کار پیشینیان را خواهند دید. اینک این فتنهها و این قلبهای شما و بشارت بادتان به شمشیرهای آخته و استیلای ستمگران و جبابره.
بشارت بادتان به هرج و مرج گسترده و نامحدود و استبدادی ظالمانه و دردآلود. اموال و حقوقتان از این پس به غارت خواهد رفت و جمعتان پراکنده خواهد شد.
دریغ و حسرت و افسوس بر شما. کارتان به کجا خواهد کشید؟!
افسوس که چشم دیدن حقیقت ندارید و من چگونه میتوانم شما را به کاری وادارم که از آن کراهت دارید؟
#ان_شاءالله_ادامه_دارد...
✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
⚫️اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِکَ
✍🏻 #به_قلم_سید_مهدی_شجاعی
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
🆔 @mahfa110
ظهور نزدیک است
#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته #قسمت89 ادامه ی نجوای خانم اسماء (خادمه حضرت زهرا سلام الله علیها) در مورد س
#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته
#قسمت90
ادامه ی نجوای خانم اسماء (خادمه حضرت زهرا سلام الله علیها) در مورد سخنان حضرت وقتی زنان به ملاقاتش می آیند:
حرف، هنوز بسیار مانده بود، پیدا بود از حالت چشمهایتان. آن بار سنگین دل چیزی نبود که با این چند کلام، سبک شود، اما انگار نفس دیگر یاری نمیکرد. نفسی عمیق از سردرد کشیدید و آرام گرفتید.
چهرهها و چشمهای میهمانان شما را مرور کردم، معلوم نبود که آنچه موج میزند، بهت و حیرت است، شرم و خجلت است، اندوه و حسرت است یا پشیمانی و ندامت.
حسی غریب بود، شاید آمیزهای از این حسهای متفاوت.
هر احساسی در انسان، جلوهای دارد اما اگر چندین حس با هم درآمیخت، کار عکس العمل را مشکل میکند.
به همین دلیل، هیچکدام نمیدانستند چه کنند.
بالاخره یکی از آنها، زبان گشود ولی نگفت:
اشتباهمان را جبران میکنیم، بیعتمان را پس میگیریم و به صراط مستقیم برمیگردیم، گفت:
- اگر اینها را قبل از بیعت با ابوبکر میدانستیم، یقینا با او بیعت نمیکردیم حتما کسی را جز علی برنمیگزیدیم ولی...
(😭😭😭😭وای مظلوم مادرم)
دروغ میگفتند، مثل کسی که خود را به خواب زده است و وقتی صدایش میکنی. بگوید:
من خوابیدهام. به همین روشنی، به همین جسارت و به همین وقاحت.
شما فرمودید:
- بس کنید. بروید پی کارتان و بیش از این عذر نتراشید. این حرفها که میزنید در پس آن کارها که کردهاید، پشیزی نمیارزد.
شما یک عیادتکننده دیگر هم داشتید که البته از این سنخ نبود، اهل درد بود، اهل صداقت بود.
امسلمه همان سئوالی را از شما کرد که این زنان کردند، او هم پرسید: چگونه شب را به روز آوردید؟⁉️
با آنها عتاب کردید، اما با امسلمه درددل فرمودید:
- «کارم شده است سعی میان غم و اندوه، هروله میان غربت و مصیبت، پدر از دست داده و حق مسلم شوهر، غصب شده.
دیدی که، به حکم خدا و پیامبر، پشت پا زدند و خلافت را از وصی پیامبر و امام پس از او گرفتند، چرا؟
چون از علی کینه داشتند، چون پدران مشرک و ملحدشان را در جنگ بدر واحد کشته بود.»
🍃مظلوم مادرم
🍃مظلوم مولامون پدرمون علی...
#ان_شاءالله_ادامه_دارد...
✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
⚫️اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِکَ
✍🏻 #به_قلم_سید_مهدی_شجاعی
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
🆔 @mahfa110
ظهور نزدیک است
#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته #قسمت90 ادامه ی نجوای خانم اسماء (خادمه حضرت زهرا سلام الله علیها) در مورد س
#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته
#قسمت91
ادامه ی نجوای خانم اسماء (خادمه حضرت زهرا سلام الله علیها):
بانوی من تصور نمیکنم کسی مظلومتر و مححبوبتر از شما در طول تاریخ بوده باشد و خیال نمیکنم پس از شما کسی بیاید که این همه بزرگوار باشد و این همه ستم ببیند.
من آمده بودم که در محضر شما حجب و حیا بیاموزم اما به روشنی دیدم که این کوزه طاقت بحر ندارد.
هیچ نامحرمی در طول حیات، شما را ندید و شما به روشنی غصهی فاصله میان مرگ و مقبره را میخورید.
به من فرمودید:
- این تابوتهای تخت مانند، زن و مرد را از هم متمایز میکنند، کاش تابوتی بود که اندام آدم از روی آن مشخص نمیشد.
چه دقت مومنانهای! چه وسواس محجوبانهای!
چه تامل شیرینی!
عرض کردم:
در حبشه که بودم تابوتهایی دیدم با لبههایی بلند، بطوری که پیکر در آن جای میگرفت و بر روی آن پارچهای میافتاد.
و بعد با چند شاخه، آن شکل را به شما نشان دادم.
شما خرسند شدید، لبخندی از سر رضایت برلبانتان نشست و فرمودید:
چه چیز خوبی! حجم بدن را مشخص نمیکند و تفاوت میان زن و مرد را آشکار نمیسازد برای من چنین چیزی بساز و پس از مرگ، مرا در آن جای بده.
خوشحال شدم از اینکه کاری به من سپردید اما دوست نداشتم که این کار، به کار بعد از مرگ شما بیاید.
اکنون من آن را ساختهام و فقط دعا میکنم که فاصلهی میان شما که سازنده منید با آن تابوت که ساختهی من است، لحظه به لحظه بیشتر شود.
#ان_شاءالله_ادامه_دارد...
✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
⚫️اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِکَ
✍🏻 #به_قلم_سید_مهدی_شجاعی
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
🆔 @mahfa110
ظهور نزدیک است
#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته #قسمت91 ادامه ی نجوای خانم اسماء (خادمه حضرت زهرا سلام الله علیها): بانوی م
#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته
#قسمت92
#نجوای_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها:
فرشتگان بال در بال پرواز میکردند و فرود میآمدند، آنچنانکه آسمان را به تمامی میپوشاندند.
دو فرشته پیش روی آنها بودند که طلایه دارشان به نظر میآمدند.
آمدند سلام کردند و مرا در هودج بالهای خود به آسمان بردند، ناگهان بوی بهشت به مشامم رسید و بعد باغها و بوستانها و جویبارها چشمم را خیره کردند.
حوریهها صف در صف ایستاده بودند و ورود مرا انتظار میکشیدند.
اول خندهای بسان واشدن گلی و بعد همه با هم گفتند:
🕊❣️خوش آمدی ای مقصود خلقت بهشت و ای فرزند مخاطب «لولاک لما خلقت الا فلاک».
ملائکه باز هم مرا بالاتر بردند.
قصرهای بیانتها، حلههای بیهمانند، زیورهای بینظیر.
آنچه چشم از حیرت خیره و دهان از تعجب گشاده میماند.
و بعد نهر آبی سفیدتر از شیر، خوشبوتر از مشک.
و بعد قصری. و چه قصری!
گفتم:
- اینجا کجاست؟ این چیست؟ از آن کیست؟
گفتند:
- اینجا فردوس اعلی است، برترین مرتبهی بهشت. منزل و مسکن پدر تو و پیامبران همراه او و هر که خدا با اوست. و این نهر، کوثر است.
قصر انگار از در سفید بود و پدر بر سریری تکیه زده بود.
مرا که دید، از جا برخاست، در آغوشم گرفت، به سینهاش چسباند و میان دو چشمم را بوسه زد. به من گفت:
- اینجا جایگاه تو، شوی تو و فرزندان و دوستداران توست. بیا دخترم که سخت مشتاق توام.
من گفتم:
- بابا! بابا جان! من مشتاقترم به تو. من در آتش اشتیاق تو میسوزم.
زنده شدم وقتی که باز- اگر چه در خواب- پیامبر را، پدر را صدا کردم و صدای او را شنیدم. یادم آمد که این افتخار، تنها از آن من است که میتوانم او را بیهیچ کنیه و لقب، بابا صدا کنم. وقتی آن آیه نازل شد که:
«لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعاءِ بَعْضُکُمْ بَعْضا...»
من پدر را پیامبر و رسول الله صدا کردم و او دستی از سر مهر بر سرم کشید و گفت:
- این آیه برای دیگران است فاطمه جان. تو مرا همان بابا صدا کن. تو به من بابا بگو. بابا گفتن تو قلب مرا زندهتر میکند و خدا را خشنودتر.
شاید او هم میدانست که چه لطفی دارد برای من، پیامبر با آن عظمت را بابا صدا کردن.
پدر گفت که همین امشب میهمان او خواهم بود.
#ان_شاءالله_ادامه_دارد...
✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
⚫️اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِکَ
✍🏻 #به_قلم_سید_مهدی_شجاعی
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
🆔 @mahfa110
ظهور نزدیک است
#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته #قسمت92 #نجوای_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها: فرشتگان بال در بال پرواز میکردند
#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته
#قسمت93
#نجوای_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها:
اکنون علی جان! ای شوی همیشه وفادارم! ای همسر هماره مهربانم!
من عازمم. بر من مسلم است که از امشب میهمان پدرم و خدای او خواهم بود.
گریزانم از این دنیای پر بلا و سراسر مشتاقم به خانهی بقا. تنها دل نگرانیام برای رفتن، تویی و فرزندانم، شما تنها پیوند میان من و این دنیائید که کار رفتن را سخت میکنید اما دلخوشم به اینکه شما هم آخرتی هستید، مال آنجائید.
شما جسمتان در اینجاست. دیدار با شما از آنجا و در آنجا آسانتر است.
علی جان! ولی جدا شدن از تو همین قدر هم سخت است. به همین شکل هم مشکل است.
به خدا میسپارم شما را و از او میخواهم که سختیهای این دنیا را بر شما آسان کند.
علی جان! من در سالهای حیاتم همیشه با تو وفادار بودهام، از من دورغ، خدعه، خیانت هرگز ندیدهای. لحظهای پا را از حریم مهر و وفا و عفاف بیرون نگذاشتهام. بر خلاف فرمان و خواست و میل تو حرفی نگفتهام، کاری نکردهام.
اعتقادم همیشه این بوده است که جهاد زن، رفتار نیکو با همسر است، خون شوهرداری است. و از این عقیده تخطی نکردهام.
علی جان! مرگ، ناگزیر است و انسان میرنده ناگزیر از وصیت و سفارش.
علی جان! به وصیتهایم عمل کن، چه آنها را که در رقعهای مکتوب آوردهام و چه اینها را که اکنون میگویم.
در آنجا باغهای وقفی پیامبر را نوشتهام که به حسن بسپاری و او حسین و حسین به امامان پس از خویش تا آخر.
و نیز سهمی برای زنان پیامبر و زنان بنی هاشم و بخصوص امامه دختر خواهرم قائل شدهام و اگر چیزی ماند برای امکلثوم دخترم.
#ان_شاءالله_ادامه_دارد...
✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
⚫️اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِکَ
✍🏻 #به_قلم_سید_مهدی_شجاعی
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
🆔 @mahfa110
ظهور نزدیک است
#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته #قسمت93 #نجوای_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها: اکنون علی جان! ای شوی همیشه وفادا
#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته
#قسمت94
#نجوای_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها:
اینها را نوشتهام اما حرفهای مهمترم مانده است.
اول اینکه تو پس از من ناگزیری به ازدواج کردن، ازدواج کن و امامه، خواهر زادهام را بگیر که او به فرزندان ما مهربانتر است.
دوم اینکه مرا در تابوتی به همان شکل که گفتهام حل کن تا محفوظتر بمانم.
و سوم، مرا شبانه غسل بده- از روی پیراهن- بر من شبانه نماز بگذار و مرا شبانه و مخفیانه دفن کن و مدفنم را مخفی بدار.
مبادا مردمی که بر من ستم کردهاند، بخصوص آندو، بر جنازه و نماز و دفنم حاضر شوند و از مکان دفنم آگاهی بیابند.
یاران معدود و محدودمان با تو شرکت بجویند در نماز خواندن و تشییع جنازه و دفن، اما بقیه نه. از زنان، فقه امسلمه، امیمن، فضه و اسماء بنت عمیس و از مردان، فقط سلمان، ابوذر، مقداد، عمار، عبدالله و حذیفه، حذیفه، همین...
وای گریه نکن علی جان!
من گریهام برای توست، تو چرا گریه میکنی. تو مظلومترین مظلوم عالمی، گریه بر تو رواتر است.
من آنچه کردم برای دفاع از حقوق مغصوب تو بود. من میدانستم که رفتنیام، پدر مرا مطمئن کرده بود ولی هم میدانستم و میدانم که پس از رفتنم بر تو چه خواهد رفت. این جگر مرا آتش میزد و مرا به تلاطموا میداشت.
پس تو گریه نکن علی جان!
عالم باید برای اینهمه مظلومیت تو گریه کند.
اکنون اول خلاصی من است، ابتدای راحتی من است اما آغاز مصیبت توست.
پس تو گریه نکن و جگر مرا در این گاهح رفتن، بیش از این مسوزان.
تو را و کودکانمان را به خدا میسپارم...
علی جان! سلام مرا تا قیامت به فرزندان آیندهمان برسان.
راستی علی جان! پسر عمو! تو هم میبینی آنچه را که من میبینم؟ این جبرئیل است که به من سلام میکند و تهنیت میگوید:
- و علیک السلام.
این میکائیل است که سلام میکند و خیر مقدم میگوید:
- و علیک السلام.
اینها فرشتگان خدایند. اینها فرستادگان خداوندند که از سوی خدا به استقبال آمدهاند.
چه شکوهی! چه غوغایی! چه عظمتی!
- و علیکم السلام.
این اما علی جان به خدا عزرائیل است که بر من سلام میکند.
- وعلیک السلام یا قابِضَ الْاَرْواح.
«خدای من! مولای من! به سوی تو میآیم، نه به سوی آتش.»
«سلام بابا! سلام به وعدههای راستین تو! سلام به لبخند شیرین تو! سلام به چشمهای روشن تو!».
#ان_شاءالله_ادامه_دارد...
✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
⚫️اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِکَ
✍🏻 #به_قلم_سید_مهدی_شجاعی
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
🆔 @mahfa110