eitaa logo
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
5.4هزار دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
7.8هزار ویدیو
558 فایل
فعالیت کانال نشانه های ظهور اشعار مهـدویت حوادث آخرالزمان #رمان های مذهبی و شهدایی 👇👇 @Malake_at مدیر @Yahosin31 مدیر تلگرام ,ایتا,سروش eitaa.com/zohoreshgh eitaa.com/NedayQran sapp.ir/zohoreshgh #کپی_مطالب_آزاد_با_ذکر_صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یادم نمی‌رود که خدا هر زمان ز من قهرش گرفت، واسطه نام حسین شد «با یک سلام صبح به ارباب بی کفن» روزم پُر از جوابِ سلام حسین شد 💚< >💚 😍✋ @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
😍✋ ♥️ آقا ترین، سکوت مرا غرق نور کن ما را قرین منت و لطف حضور کن وقتی گناه کنج دلم سبز می شود آقا شما شفاعت این نا صبور کن می ترسم از شبی که به دجال رو کنیم آقا،تو را قسم به شهیدان ظهور کن...🤲🏻 🌹 🌹 تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚 "بحق فاطمه(س) " @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
‏هم منتظر و طالب مهــدی هستی هم یاور و هم نائبِ مهدی هستی عمری اگــــر از تــو دم زدیم آقاجان چون راهِ رسیدنِ به مهدی هستی @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
چادر به سر بگیر و به خود ببال...😌 که هیچـ پادشاهے به بلندی چادر تو ، تاج‌سر 👑 ندیده است...🌸 ♥️ 🥀 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان #جانم_میرود 💠 قسمت ۱۸۰ مهیا روبه روی شهابی که مشغول کار با لب تاپ بود...روی
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان 💠 قسمت ۱۸۱ سر سفره ی نهار همه دورهم نشسته بودند و با صحبت های مختلف نهار را در کنار هم خوردند... مهیا هر لحظه نگاهی به ساعت می انداخت و هر دفعه که می دید به ساعت رفتن شهاب نزدیک می شود قلبش فشرده می شود. با شنیدن صدای آرام شهاب نگاهی به او انداخت ؛ ــ به جای اینکه اینقدر ساعتو نگاه کنی ،یکم همسر گرامیتو نگاه کن بعد از پایان نهار همه با کمک هم سفره را جمع کردند.. و دور هم چایی خوش رنگ و خوش طعمی نوشیدند که با صدای شهاب ناخوادگاه نگاه همه به طرف مهیا کشیده شده ــ خب دیگه منم دیگه رفع زحمت کنم و آرام خندید همه نگران مهیا بودند ، هنوز خاطرات بد اولین اعزام شهاب را فراموش نکرده بودند مهیا که متوجه نگرانی بقیه شده بود لبخند غمگینی زد و همراه بقیه به حیاط رفت تا شهاب را بدرقه کنند شهاب در حال خداحافظی با مادر و پدرش بود که مریم نگاه نگرانش را به مهیا دوخت... مهیا لبخندی به نگرانی مریم زد او دیگر با خود کنار آمد ...او الان با مهیای قدیمی فرق می کرد او الان همسر یک مرد مومن و پاسدار و مدافع حرم بود پس باید قوی تر از این چیزها باشد و همیشه کنار همسرش استوار و محکم باشد، همسر ضعیف به دردشهاب نمی خورد و او باید قوی باشد و کنار شهاب با همه ی بدی های زندگی همراه هم بجنگند و به زیبایی های زندگی همراه هم لبخند بزنند . شهاب روبه روی مهیا ایستاد،... مهیا برای اینکه اشک هایش سرازیر نشوند کاسه ی فیروزه ای آب رامحکم در دستانش فشرد و سعی کرد لبخندی بر لبانش بنشاند ــ خب خانمی ماهم دیگه بریم ،یادت نره چه قولایی به من دادی،یادت نمیره که؟؟ ــ یادم نمیره ــ مواظب خودت باش مهیا،جواب تماسامو بده نزار نگرانت بشم ــ چشم ،تو هم مواظب خودت باش شهاب ،قسمت میده منو بی خبر نزاری از خودت ــ چشم خانومم. دیگه تکرار نمیکنم.حواست به خودت باش بی قراری نکن ، با اون استادت بحث نکن ،حرفی زد منتظر من بمون برگردم حسابشو بزارم کف دستش ــ حواسم هست نگران نباش ــ من برم دیگه خانمی .خداحافظ نزدیک مهیا می شود و بوسه ای بر پیشانی مهیا می نشاند و خم می شود و کوله اش را بر می دارد و به سمت در می رود دستی برای همه تکان می دهد... و چیزی در وجود مهیا تکان می خورد دلشوره ی عجیبی در دلش می نشیند احساس می کرد این دیدار آخر است و هنوز از او جدا نشده عجیب دلتنگش شده بود با بی قراری به سمت در رفت احساس کرد باید جلویش را بگیرد نرود.... اما تا به در رسید ماشین حرکت کرد مهیا وسط کوچه خیره به ماشینی که هر لحظه از او دور می شود... خیره شد کاسه ی اب را روی زمین ریخت که اشک هایش بر روی گونه هایش سرازیر شد... و زیر لب زمزمه کرد: ــ با دو چشم خویشتن دیدم که جانم می رود.. 👈 .... رمان ✍ نویسنده 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌻🍃🌻.═══════╗ 👇 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ╚═══════🌻.🍃🌻.═╝
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان #جانم_میرود 💠 قسمت ۱۸۱ سر سفره ی نهار همه دورهم نشسته بودند و با صحبت های مخ
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان 💠 قسمت ۱۸۲ یک هفته از رفتن شهاب میـگذشت... و در این هفته فقط یک بار تماس گرفته بود و از مهیا خواسته بود که نگران نشود مکانی که هستند، آنتن ندارد و برای هر تماس باید به روستا های اطراف بروند... مهیا تصمیم گرفته بود که به خانه ی زهرا برود ،... دیرو مادر زهرا را در مسجد دیده بود که از حال بد زهرا گفته بود و از مهیا خواسته بود که به دیدنش بیاید شاید حالش بهتر شود. مهیا از خانه خارج شد،ترجیج داد مسیر کوتاه بین خانه ی آن ها و خانه ی زهرا را کمی پیاده روی کند . دکمه آیفون را زد که در با صدای تیکی باز شد، با سلام واحوالپرسی با زهرا خانم سراغ زهرا را گرفت که مادرش با ناراحتی آهی کشید وگفت: ــ تو اتاقشه از وقتی از کلانتری بردیمش بیمارستان بعد هم که مرخص شد یه بارم از اتاقش بیرون نیومده. مهیا سعی کرد لبخندی بزند اما رد کوتاهی بر روی لبانش نقش بست " با اجازه ای"گفت و به طرف اتاق زهرا رفت تقه ای به در زد،.. اما صدایی نشنید آرام در را باز کرد، زهرا که فکر می کرد مادرش است سرش را به طرف در چرخاند تا به او بگوید دیگر مزاحمش نشود که با دیدن مهیا دوباره یاد هر آنچه بر سرش گذشته بود افتاد و چشمه ی اشکش جوشید مهیا به سمتش رفت.. و اورا در آغوش گرفت و به خود فشرد صدای هق هق زهرا در اتاق پیچیده بود مهیا اورا درک می کرد سر او هم همچین بلایی آمده بود... ولی شاید مهیا کاری که نازنین با او کرد وحشتناکتر بود اما بودن شهاب در کنارش باعث شد زود با این قضیه کنار بیاید . نگاهی به صورت سرخ از گریه ی زهرا انداخت ،کمی آرامتر شده بود،سرش را آرام آرام نوازش کرد در باز شد ومادر زهرا با صورتی خیس و سینی به دست وارد اتاق شد سینی را روی پاتختی گذاشت و بیرون رفت . مهیا لیوان شربت خنک را به دست زهرا داد و اورا مجبور کرد که بخورد!! مهیا بعد از تموم شدن شربت لیوان ها را در سینی جای گذاشت و روبه روی زهرا روی تخت نشست؛ ــ زهرا من اومدم اینجا که باهم حرف بزنیم، یه نگاه به خودت بنداز ،به مادرت به زندگیت همه به خاطر تو ناراحتن تاکی میخوای تو این وضعیت بمونی؟؟فک میکنی با این کار به جایی میرسی؟نه عزیزم فقط خودت و اطرافیانتو داغون میکنی پس به خودت بیا ،کنار بیا با این قضیه ،هنوز دانشگات مونده،هنوز دیر نشده یاعلی بگو و این قضیه رو تمومش کن 👈 .... رمان ✍ نویسنده 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌻🍃🌻.═══════╗ 👇 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ╚═══════🌻.🍃🌻.═╝
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان #جانم_میرود 💠 قسمت ۱۸۲ یک هفته از رفتن شهاب میـگذشت... و در این هفته فقط یک
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان 💠 قسمت ۱۸۳ بعد از یک ساعت دردودل با زهرا،... از زهرا ومادرش خداحافظی کرد و به خانه برگشت، در راه خانه بود که گوشیش زنگ خورد شماره ایران نبود به امید اینکه شهاب باشد سریع جواب داد؛ ــ شهاب تویی؟ صدای خنده ی شهاب در گوشش پیچید; ــ علیک السلام خانمی،ممنون خوبم شما خوبید؟ ــ لوس نشو شهاب ،میدونی از کی زنگ نزدی ،از نگرانی مردم و زنده شدم صدای شهاب جدی شد: ــ مگه نگفتم نگران نباش،حرف دکتر یادت رفت؟مگه بهت نگفت استرس برات خوب نیست ــ مگه دست خودمه شهاب نفس عمیقی کشید و ادامه داد: ــ میدوم عزیز دلم میدونم ،اما اونجاآنتن نمیده الانم اومدم یکی از روستاهای اطراف، تو خوبی؟؟گچ دستتو باز کردی؟؟ مهیا نگاهی به دستش انداخت و گفت: ــ خوبم شکر ،آره دیروز با مریم رفتم گچشو باز کردم ــ مراقبش باش تا یه هفته ازش زیاد استفاده نکن ــ چشم ــ چشمت روشن،کجایی؟ ــ نزدیک خونمون،پیش زهرا بودم ــ حالش بهتره؟ ــ نه زیاد،چهار روزه که از بیمارستان مرخص شد ــ خداکریمه... مهیا.. ــ جانم ــ امشب عملیات خیلی مهمی داریم دعا یادت نره مهیا برای چن لحظه دلش فشرده شد و همان احساس چند روز پیش به او دست داد ناخوداگاه زمزمه کرد؛ ــ دلم برات تنگ شده شهاب که انتظار این حرف را نداشت سکوت کرد اما از بی قراری های مهیا او هم بی قرار تر شد ــ برمیگردم خیلی زود ــ برات دعا میکنم ماموریتت به خوبی تموم بشه و برگردی... من اینجا بهت نیاز دارم شهاب شهاب چشمانش را روی هم می گذارد و سعی میکند تمرکز کند که حرفی نزد که بیشتر مهیارا دلتنگ کند ــ برمیگردم عزیزم .الان باید برم دیگه مواظب خودت باش ــ شهاب مواظب خودت باش عملیات تموم شد حتما خبرم کن باشه؟ ــ چشم خانمی .من باید برم خداحافظ ــ خداحافظ مهیا در را باز کرد و با ناراحتی وارد خانه شد.. 👈 .... رمان ✍ نویسنده 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌻🍃🌻.═══════╗ 👇 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ╚═══════🌻.🍃🌻.═╝
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰           @zohoreshgh ❣﷽❣ 🌷 #مهدی_شناسی ۷۹۵🌷 🌿شرح دعای اما
〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰           @zohoreshgh ❣﷽❣ 🌷 ۷۹۶🌷 🌿شرح دعای امام رضا علیه السلام🌿 🔶‌«وَ اسْتَعْمِلْنِی‏ بِطَاعَتِكَ‏» «خدایا ! مرا در راه طاعت خود به كار گیر»🔶 💠در صورتی می‌توانیم در دین خدا و ولایت حضرت حجّت ثبات قدم داشته باشیم كه در مسیر طاعت خداوند گام برداریم؛ باید تقوای الهی را در همه ابعاد زندگی رعایت كنیم، اوامر خدای سبحان را انجام دهیم و از نواهی‌اش اجتناب نماییم تا در راه طاعتش به خدمت گرفته شویم. 🔶«وَ لَینْ‏ قَلْبِی‏ لِوَلِیِّ‏ أَمْرِك»‏ «(خدایا!‌) دلم را برای ولی امرت نرم كن»🔶 💠گویا در دوره غیبت، افراد سنگ دل می‌شوند كه باید از خداوند طلب كنند تا دلشان را نسبت به حضرت حجّت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه نرم كند. 💠اگر یكی از نزدیكانمان كه بسیار دوستش داریم، مدّتی طولانی از ما دور باشد و نتوانیم او را ببینیم و در عین حال اصلاً‌ دلتنگش نباشیم، این امر نشان سنگدلی ما نیست؟ 💠حضرت ولی عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه، قطب عالم امكان، قرن‌هاست كه در زندان غیبت گرفتار است، از ما اذیت می‌شود، و بابت غفلت‌ها و جهالت‌هایمان رنج می‌كشد. 💠از خدای سبحان می‌خواهیم دل ما را نسبت به امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه نرم كند تا همواره درصدد جلب رضایتش باشم و برای گشایش در امور و فرج او تلاش كنم. 👈 .... 🌤اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌤 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ 〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️امام زمان رو به کل دنیا معرفی کنید... عج 🍃 الـٰلّهُمَ ؏َجــِّلِ‌ لوَلــیِّڪَ‌ اَلْفــَرَجْ‌ @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ . ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مهمترین گام برای نزدیک شدن به امام زمان علیه السلام این است که.... (عج) @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
دعا و کمک از صحیفه.mp3
7.11M
| به دوران قبل از ظهور «دوران حیرت» گفته می‌شود! آنقدر حملات شیاطین نزدیک می‌شود که انسان صبح مومن از خانه خارج شده و کافر برمی‌گردد! خودتان را برای مقابله با شیاطین در «دوران حیرت» آماده کنید! عج @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 و روی چه کسانی تاثیر می‌گذارد؟ (برای دریافت محتوای بیشتر در این زمینه، به صفحه اختصاصی صحیفه جامعه سجادیه در وب سایت «بلاگ منتظر» به آدرس زیر مراجعه فرمایید) blog.montazer.ir/sahife @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹پشت سر هر زن بی حجاب و یا بدحجاب، یک مرد بی‌غیرت حرکت میکند. @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ꧁꧂🌿꧁꧂🌿꧁꧂
✨ساعت ۸ به وقت امام هشتم✨ جز به دیدار حریمت دگرم مرهم نیست هیچ کس غیر شما بر دل من محرم نیست شهر جدت که مرا راه ندادند اما بپذیرم؛ به خدا حج فقیران کم نیست تشنه ی جرعه ای از آب زلال حرمم که به هم پایه ی آن چشمه ی زمزم هم نیست متوسل شده ام تا که بیایم مشهد نکند بند دخیلم گرهش محکم نیست؟! من که یک سال پیاپی نگهم سوی شماست نرسیدن به ضریحت به خدا حقم نیست همه امّید حیاتم، نفسی دیدن توست باورم نیست حرم قسمت امسالم نیست گر گرفتارم و محتاج ولی مطمئنم که تو را دارم و آینده ی من مبهم نیست گرچه دنیا همه زیباست ولی بی تردید بهتر از صحن رضا در همه ی عالم نیست 😍✋ اللهّمَ صَلّ عَلے عَلے بنْ موسَے الرّضا المرتَضے الامامِ التّقے النّقے و حُجّّتڪَ عَلے مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثرے الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ ڪثیرَةً تامَةً زاڪیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَـہ ڪافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلے اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِڪَ ع👇 https://eitaa.com/Monajatodoa/132 💌💌💌💌💌💌💌 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🍂زیاد خون به دلت کرده ام حلالم کن تو خوب بودی و من بدم ، حلالم کن... 🍂چقدر قدر تو مخفی است بین ما مردم در آسمان و زمین محترم ، حلالم کن... 🌹 🌹 تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚 "بحق فاطمه(س) " به رسم وفای هر شب بخوانیم 😍 متن دعا و طریقه خواندن نماز عج 👇 https://eitaa.com/Monajatodoa/102 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
هزار و اَندی ساله سیصدو۱۳ نفر یار نداری!! چقدر مرد شدن سخت است ... مُنتَِقمِ الزَّهرٰاء سَلٰامُ اللهِ عَلَیها عج @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
فرج بعد ناامیدی.mp3
2.92M
🔊 📝 «فرج بعد ناامیدی» 🎙 اساتید ، 🔅 ظهور چه وقت فرا می‌رسد؟ عج @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این هر شب تکرار می‌شود یک فاتحه و سه توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (علیه السلام) و حضرت نرجس خاتون (سلام الله علیها) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (ارواحنا فداه) ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیه الله فی ارضه به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد ...: 🌼🍀🌼قرار هر شبمان یک ختم قرآن👇🏻 ( 3سوره توحید) به نیت سلامتی وتعجیل در فرج مولایمان صاحب الزمان عج 🌼🍀 💚دائم سوره قل‌هو الله‌احد را بخوانید و ثوابش را هدیه کنید به 💔این کار عمر شما را با برکت می‌کند و 💔 مورد توجه خاص حضرت قرار می‌گیرید• رحمه الله علیه⚘ ❤️✨هروقت‌میری‌رختخوابٺ یه‌سلامۍ‌هم‌به‌امام‌زمانٺ‌بده ۵دقیقه‌باهاش‌‌حرف‌بزن چه‌میشودیه‌شبی‌به‌یاد‌کسی‌باشیم‌که هرشب‌به‌یادمان‌هست... 🌺سلامتی عج و تعجیل در ظهورش 🌺
🌱 !! • مےگفٺ: ⇐یه جورێ زندگے کن که اگه خواستے گوشیت رو بدے دستِ امامت دستات نلرزه از شرم🙂✋🏻... همین الان مےتونے گوشیت رو بدی⁉️ عج ❤️
🌹 🌹 👈هر روز یک صفحه از قران کریم براے سلامتے امام زمان(عج)،هدیه به روح پدران ومادران آسمانی.ارواح مومنین.و شهدا، فقها،دانشمندان، آمرزش گناهان و شفاے مریضان سوره مبارکه @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
سوره مبارکه از کتاب ترجمه خواندنی قرآن @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕