eitaa logo
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
5.3هزار دنبال‌کننده
29.6هزار عکس
7.7هزار ویدیو
557 فایل
فعالیت کانال نشانه های ظهور اشعار مهـدویت حوادث آخرالزمان #رمان های مذهبی و شهدایی 👇👇 @Malake_at مدیر @Yahosin31 مدیر تلگرام ,ایتا,سروش eitaa.com/zohoreshgh eitaa.com/NedayQran sapp.ir/zohoreshgh #کپی_مطالب_آزاد_با_ذکر_صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
سوره مبارکه از کتاب تفسیر یک جلدی مبین @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
077-nesa-ta-1.mp3
5.11M
سوره مبارکه بخش اول مفسر: استاد قرائتی @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
077-nesa-ta-2.mp3
6.18M
سوره مبارکه بخش دوم مفسر: استاد قرائتی @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊 @NedayQran ❣﷽❣ 🌺 🌺 ✨السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن✨ 🌺 🌺 ✨"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"✨ 🌺 🌺 ✨ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى✨ ❤️ ❤️ ✨ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ✨ 🌺 ✨« یا الله یا رحمن یا رحیم، یا مقلّب القلوب، ثبت قلبی علی دینک» (ای تغییردهنده‌ی قلب‌ها، قلب مرا بر دین خودت تثبیت کن.)✨ 💎 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن خدایا منور کن قلبهایمان را به نور قرآن و مزین کن اخلاق مارا به زینت قرآن خدایا روزیمان کن شفاعت قرآن💎 🌹🕊🌹🕊🌹 🌤 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌤 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
حدیث کساء۩علی ‌فانی.mp3
7.51M
💠💎📿 🎙 با نوای علی فانی حس‌وحال‌معنوی:⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️عالی متن دعا👇 https://eitaa.com/Monajatodoa/104 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
» 🎤 محسن فرهمند 📝عهد بستم همه ی نوکری و اشکم را 💥نذر تعجیل فرج،هدیه به ارباب کنم قرائت دعای فرج به نیت تعجیل در (عج )هر روز صبح متن دعای قبل عهد👇 https://eitaa.com/Monajatodoa/74 متن دعای عهد 👇 https://eitaa.com/Monajatodoa/76 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
زیارت‌جامعه‌کبیره۩علی‌فانی.mp3
14.05M
ا💠۩﷽۩💠ا 📖 صوتی بهترين و جامع ترین زيارتی که صفات ؛ مقامات و معارف اهلبیت علیهم السلام در آن بیان شده و از طرف امام هادی (ع) به شیعیان رسیده است 🎙 با نوای علی فانی متن دعای جامعه کبیره👇 https://eitaa.com/Monajatodoa/91 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
دعای‌عدیله۩اباذرحلواجی.mp3
5.76M
💀 عدیله به هنگام مرگ یعنى عدول کردن از حق به سوى‏ باطل به‌گاه جان دادن، و عدول از حق چنین است که شیطان هنگام مرگ نزد انسان حاضر مى‏شود و او را وسوسه کرده و نسبت‏ به باورهاى دینى به شک مى‏اندازد، تا جایى که او را از مدار ایمان بیرون کند و به همین دلیل است که در دعاها از این عدول‏ به خدا پناه برده شده. این دعا توصیه شده که وقتی فرد در صحت و سلامتی است خوانده بشود و فرد یک دوره با خلوص اعتقاداتش را مرور بکند و این دعا را بعنوان امانت به خدا بسپارد که در هنگام سختی پروردگار آن را به او برگرداند. همچنین خواندن این دعا را بر بالین محتضر سفارش شده است که بخوانید بخصوص اگر شخص محتضر هم بتواند آنرا بخواند و دنبال بکند. این دعا در مفاتیح قبل از دعای جوشن کبیر است . 📌 کلمه‌ی عدیله به معنی عدول از حق به باطل است. برای اینکه چنین اتفاقی رخ ندهد این دعا خوانده می شود. یعنی این دعا مانع ازعدول به سمت باطل بشود. 🎤 با صدای اباذر حلواجی متن دعا و ترجمه👇 https://eitaa.com/Monajatodoa/253 ♥️ اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم ♥️ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
دعای‌جوشن‌صغیر۩سماواتی.mp3
13.72M
💠 دعای 🎙 با نوای حاج مهدی سماواتی لینک دسترسی به 📖 👇 https://eitaa.com/Monajatodoa/265 👇👇 https://eitaa.com/Monajatodoa/286 سلام عزیزان، در جنگ ۴۰ روزه اسرائیل ،را توصیه کردند، اگر بتونید، لطف کنید و نشر دهید،‌اجرتون با خداوند منان. غزه زیر آتیش شیاطین هست😢 ♥️ اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم ♥️ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
4_6001048002414772713.mp3
3.25M
🎤 مولای مهربان وتوای عشق من سلام عجل ولیک الفرج آقای من سلام درندبه های جمعه توراجستجوکنم زیباترین بهانه دنیای من سلام تعجیل درظهور مولا 14مرتبه متن و ترجمه دعای ندبه 👇 https://eitaa.com/Monajatodoa/142 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷زیارت (عج) در روز جمعه 🎤با نوای استاد متن و ترجمه زيارت امام زمان عج 👇 https://eitaa.com/Monajatodoa/152 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 أَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ کَرْبَلآءَ 🌹 ارباب خوبم سلام روی زمینیم  آسمانی از دعاییم مشغول ذکر دلنشین صلواتیم وقتی که دلتنگ حسینیم ، عاشقانه با هر سلام صبحگاهی کربلاییم 🌹صلی الله عَلَيْكَ یا ابا عبدالله الحسین 🌹 اللهم الرزقنا زیارت الحسین فی الدنیا و الاخره 😍✋ @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
😍✋ ای رونق ندبه های آدینه بیا ای مرهم دردهای دیرینه بیا تا اینکه به ما شب زدگان نور رسد یک جمعه تو با چراغ و آیینه بیا 💔 🌹 🌹 تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚 "بحق فاطمه(س) " @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
دل را بہ هـواے دلبرے خوش ڪردیم سر را بہ هـواے سرورے خوش ڪردیم پا را بہ رڪاب صفدرے خوش ڪردیم جان را بہ فداے رهـبرے خوش ڪردیم لبیک یا امام خامنه ای اللهم حفظ قاعدنا الامام خامنه ای @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
یـڪ زن بـا حجـــ❣ـــاب : 💎براے پدرش افتخار؛ 💎براے برادرانش عزت؛ 💎بـراے همســرش گـنـج؛ 💎براے فرزندانش بهترین الگو؛ 💎و براے جامعہ آرامش مےباشــد... @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان #جانم_میرود 💠 قسمت ۱۵۳ مهیا کلافه گوشی را در کیفش انداخت.... از صبح تا الان
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان 💠 قسمت ۱۵۴ مهلا خانم دکمه ی آیفون را فشرد و نگاهی به دخترش که از استرس گوشه ای ایستاده بود؛ انداخت صدای مریم در کوچه ی خلوت پیچید. ــ بله؟! ــ منم مریم جان! ــ بفرمایید خاله مهلا! مهلا خانم و مهیا وارد شدند. مهیا در را بست و نگاهش را در حیاط چرخاند. گوشه به گوشه این حیاط با شهاب خاطره داشت. خیره به حوض مانده بود؛ که احساس کرد در آغوش کسی فرو رفته! ــ قربونت برم! دلم برات تنگ شده بود. چرا بهمون سر نمیزدی؟! مهیا، شهین خانم را به خودش فشرد و آرام زمزمه کرد: ــ شرمنده نتونستم! شهین خانوم از مهیا جداشد. اما دستش را محکم گرفت. ــ بفرمایید داخل! خوش اومدید! همه وارد خانه شدند، که مریم با خوشحالی به سمت مهیا پرواز کرد. هر دو همدیگر را در آغوش گرفتند. ــ خیلی نامردی مهیا! خیلی... و مهیا فقط توانست آرام بگوید. ــ شرمنده! با صدای شهین خانوم به خودشان آمدند. ــ ولش کن مریم بزار بیاد پیشم! مهیا لبخندی زد و کنار شهین خانوم نشست...با صدای سرفه ای سرش را بلند کرد و تازه متوجه سوسن خانم و نرجس شد.آرام سلامی کرد که آن ها آرام تر جواب دادند... مهیا حتی صدایی نشنید. فقط لبهایشان را دید که تکان خوردند. مهیا با صدای شهین خانوم به خودش آمد. ــ نمیگی دلمون تنگ میشه؟! ناگهان اشک هایش روی گونه هایش سرازیر شد. تا مهیا خواست چیزی بگوید. شهین خانوم با صدای لرزانش گفت: ــ شهاب رفت و تو هم بیخال ما شدی! من دلم به بودنای تو خوش بود. گفتم شهابم نیست زنش هست. مهیا پا به پای شهین خانم اشک می ریخت و از شرمندگی زبانش بند آمد بود. ــ وقتی کنارمی وقتی بغلت میکنم؛ حس میکنم شهابم کنارمه... دلتنگیم رفع میشه! شهین خانوم اشک هایش را پاک کرد و ادامه داد. ــ چرا جواب تماس شهابم و نمیدی؟! مهیا شرمنده سرش را پایین انداخت. ــ نمیدونی نبودنت چطور داغونش کرده! اون روز که داشتم باهاش صحبت می کردم، صداش خیلی خسته بود. مهیا آرام زمزمه کرد. ــ زنگ زدم جواب نمیده! مهیا شروع کرد از دلتنگی هایش گفتن... کسی را پیدا کرده بود که نگرانی هایش را درک کند. ــ دیشب ماموریت داشت. از دیروز تا الان زنگ میزنم جواب نمیده... 👈 .... رمان ✍ نویسنده 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌻🍃🌻.═══════╗ 👇 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ╚═══════🌻.🍃🌻.═╝
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان #جانم_میرود 💠 قسمت ۱۵۴ مهلا خانم دکمه ی آیفون را فشرد و نگاهی به دخترش که از
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان 💠 قسمت ۱۵۵ ــ یعنی چی؟! مهیا اشک هایش را پاک کرد. ــ دیروز دوستش رو تو دانشگاه خودمون دیدم، گفت که برای کاری اومده ایران... بعدش گفت که شهاب شب عملیات داره! نفس عمیقی کشید. ــ اما هرچی از دیروز بهش زنگ میزنم، یا در دسترس نیست یا جواب نمیده! قطره اشکی روی گونه های سردش سرازیر شد و با صدای لرزانی گفت: ــ خیلی نگرانم! خیلی! صدای هق هقش در خانه پیچید. شهین خانم اورا در آغوش گرفت و او را همراهی کرد. مهیا دلتنگ بود و الان ترس هم اضافه شده بود.از دست دادن شهاب، کابووسی ترسناک بود. احساس می کرد، قلبش درد میکند و فقط با دیدن شهاب آرام میگیرد. مریم اشک هایش را پاک کرد و با خنده به سمتشان رفت. ــ اِ... بس کنید. عزا راه انداختید. مامان جون اگه شهاب بدونه اشک عروسشو دراوردی؛ واویلا میکنه! مهیا خجالت زده سرش را پایین انداخت. سوسن خانم که از وضعیت پیش اومده عصبی بود؛ با حرص گفت: ــ عزیزم شهین جون! نمیخوای نهار بدی به ما... شهین خانم سریع بلند شد. ــ شرمنده مهیارو دیدم، فراموش کردم اصلا! با این حرف شهین خانوم؛ دستان سوسن خانم از عصبانیت مشت شد. دخترها از جایشان بلند شدند و با کمک هم سفره را آماده کردند. ــ سلام خدمت دخترای گلم... مهیا با شنیدن صدای محمد آقا، برگشت. ــ سلام! خوبید؟! ــ سلام دخترم! خوبی؟؟ستاره ی سهیل شدی! مهیا لبخند شرمگینی زد و سرش را پایین انداخت. محمد آقا دوست نداشت که مهیا را، بیشتر از این معذب کند. برای همین خندید و گفت: ــ بروید نهارو آماده کنید. که دیگه نمیتونم صبر کنم! دخترها لبخندی زدند و به کارشان ادامه دادند.... مهیا همچنان که سالاد را آماده می کرد. نگاهش به پله ها کشیده می شد. دوست داشت به اتاق شهاب برود؛ تا شاید با دیدن اتاقش کمی آرام بگیرد. اما با وجود اعضای خانواده، نمی توانست همچین کاری بکند. مهلا خانم با اصرار شهین خانوم برای نهار ماند. و محمد آقا با احمد آقا هماهنگ کرد تا برای نهار به خانه ی آن ها بیاید. مریم گوشی به دست، در حال کار بود. از لبخند ها و خنده های گاه و بی گاهش میشد حدس زد که در حال صحبت با محسن بود. سالاد را در ظرف گذاشت و ظرف ها را آماده کرد... مریم میخواست به سمت قابلمه برود تا غذا را بکشد که مهیا با اشاره به او فهماند؛ که به صحبتش ادامه بدهد. خودش غذا را می کشد. مریم بوسه ای روی گونه اش کاشت و به صحبتش ادامه داد. صدای آیفون در خانه پیچید... و مهیا حدس می زد که مریم محسن را دعوت کرده باشد. اما با دیدن مریم که با محسن صحبت می کرد؛ سرکی کشید تا ببیند چه کسی آمده، اما کسی وارد نشد. شانه ای بالا انداخت و به کارش ادامه داد... بعد از چند دقیقه در ورودی باز شد، که صدای ذوق زده و لرزان شهین خانوم در خانه پیچید. ــ شهابم! اومدی... 👈 .... رمان ✍ نویسنده 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌻🍃🌻.═══════╗ 👇 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ╚═══════🌻.🍃🌻.═╝
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان #جانم_میرود 💠 قسمت ۱۵۵ ــ یعنی چی؟! مهیا اشک هایش را پاک کرد. ــ دیروز دوست
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان 💠 قسمت ۱۵۶ مهیا با شنیدن صدای شهین خانم، احساس کرد که دیگر نایی برای ایستادن ندارد... میز غذاخوری را محکم گرفت، تا بر روی زمین نیافتد. مریم بادیدن حال بد مهیا، سریع خداحافظی کرد و به سمتش دوید با اینکه برادرش آمده بود؛ اما صورت رنگ پریده ی مهیا، نگرانش کرده بود.به مهیا کمک کرد که روی صندلی بشیند. ــ مهیا جان! عزیز دلم بشین! سریع لیوانی پر از آب کرد و به سمت مهیا گرفت. ــ یکم بخور حالت جا بیاد! مهیا لیوان را به لبانش نزدیک کرد. نمیتوانست باور کند؛ که شهاب آماده است. اما صدای احوالپرسی و خنده هایی که از پذیرایی به گوشش می رسید، به او ثابت میکرد؛ که آمدن شهاب واقعیت دارد. به سختی از جایش بلند شد. استرس عجیبی برای دیدن شهاب داشت. همراه مریم، به سمت پذیرایی قدم برداشتند. شهاب پشت به مهیا در حال خوش و بش با احمد آقا بود. مهیا چادرش را با دستش فشرد. شهاب با دیدن مریم او را در آغوش کشید. ـ خواهر ما چطوره؟! ــ خوبم قربونت برم! تو خوبی؟! ــ خوبم عزیز دلم! معلومه خیلی دلتنگم شدی...! و چشمکی تحویلش داد. مریم لبخندی زد و گفت: ــ البته که دلتنگت شدیم. ولی نه به اندازه بعضیا، که حتی یه ساعت پیش؛ ازدلتنگی داشتن گریه میکردن... مهیا خجالت زده سرش را پایین انداخت. نگاه شهاب به طرف مهیا کشیده شد. مهیا با احساس سنگینی نگاه شهاب،سرش را بالا آورد؛ و در چشمان شهاب نگاهی انداخت؛ که از نگاه شهاب به خود لرزید. شهاب خیلی سرد گفت: ــ سلام! خوبی؟! مهیا خشکش زد. دهانش را باز می کرد تا جوابش را بدهد؛ اما صدایی از دهانش خارج نمی شد.انتظار این برخورد سرد را بعد از چند هفته دوری را از شهاب نداشت. غیر از مریم، کسی حواسش به آن دو نبود. مریم که متوجه ناراحتی شهاب شده بود؛ اما نمیتوانست حرفی بزند. نمیخواست کسی متوجه ناراحتی شهاب از مهیا شود. مخصوصا زن عمو و دختر عمویش... مهیا آنقدر شوکه شده بود، که حتی جواب شهاب را نداد... شهاب هم دیگر منتظر جواب مهیا نماند و به سمت آقایان رفت. مهیا سریع به اتاق مریم پناه برد.در را بست و پشت در ایستاد. احساس می کرد؛ قلبش دیگر نمی زد. اشک هایش گونه های سردش را خیس کرده بودند. باورش سخت بود، که شهابی که پشت تلفن از نگرانی داد و فریاد راه انداخته بود؛ الان اینگونه سرد رفتار کند... 👈 .... رمان ✍ نویسنده 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌻🍃🌻.═══════╗ 👇 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ╚═══════🌻.🍃🌻.═╝
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰           @zohoreshgh ❣﷽❣ 🌷 #مهدی_شناسی ۷۸۶🌷 🌿شرح دعای ام
〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰           @zohoreshgh ❣﷽❣ 🌷 ۷۸۷🌷 🌿شرح دعای امام رضا علیه السلام🌿 🔶«أَعِذْنَا مِنَ السَّامَّةِ وَ الْکسَلِ‏ وَ الْفَتْرَة» «خدایا!‌ از شر خستگی، کسالت و سستی ما را در پناه خودت قرار ده.»‌🔶 🔴آفات دوران انتظار 💠در مسیر انتظار، آفات زیادی منتظر را تهدید می‌کند، آفاتی که خود فرد قدرت مقابله با آن‌ها را ندارد و برای ایمن ماندن باید به خدای سبحان پناهنده شود. 💠برای دفع این سه آفت بزرگ باید به خدای سبحان پناهنده شویم و به خود نهیب زنیم: «در انتظار یار، چه جای خستگی و ملولی و از پا فتادن است؟» 🔺خستگی 💠اگر به الطاف بی‌شمار حضرت در زندگیمان توجه کنیم خسته و کسل نمی‌شویم، بلکه در می‌یابیم برای هر سلامی که می‌دهیم، هر قدمی که در راه خدمت بر می‌داریم و هر تلاشی که برای قرب و وصل می‌کنیم، باید منّت بکشیم و هزاران بار شکر کنیم. 💠همین که به ناپاکی، همچون من اجازه عرض ارادت می‌دهند، دیگر جایی برای ملول شدن باقی نمی‌ماند. من شب پره کجا و آن خورشید عالَم تاب کجا 💠خستگی زمانی بر فرد حاکم می‌شود که خود را فاعل ببیند، امّا اگر بر این باور باشیم که تمام حول و قوه ما از خداست (لا حَولَ وَ لا قُوةَ اِلا بِالله)، سالیان سال، انتظار کشیدن هم خسته و ملولمان نمی‌کند، و باور داریم که خداوند صبر این انتظار را به ما ارزانی می‌دارد. 🔺کسالت 💠آفت دیگر دوران انتظار، کسالت است، که از بی‌انگیزگی ناشی می‌شود، اگر در دوره غیبت، انسان انگیزه‌ای برای انتظار نداشته باشد و فراموش کند منتظر فرج بودن، خود موجب فرج و گشایش می‌شود، کسالت دامنگیرش می‌گردد و در شمار منتظران باقی نخواهد ماند؛ اگر فترة و سستی بر فرد حاکم شود، در عرصه خدمت توان لازم را ندارد و در مقام امتثال امر مولا، عاجز و ناتوان است. 💠ما برآنیم تا در عرصه عشق و انتظار، آنقدر توانمند گردیم که منتقم ثارالله شویم. 💠در دو فراز زیارت عاشورا از خداوند می‌خواهیم تا خونخواهی امام حسین علیه‌السلام را روزیمان کند:«یرْزُقَنِی‏ طَلَبَ‏ ثَارِک‏ مَعَ إِمَامٍ مَنْصُور»«أَنْ‏ یرْزُقَنِی‏ طَلَبَ‏ ثَارِکمْ مَعَ إِمَامٍ هُدًى ظَاهِرٍ نَاطِقٍ بِالْحَق»‏ فردی که کسل، خسته و بی‌انگیزه باشد، نمی‌تواند طلب کند تا منتقم خون اباعبدالله علیه‌السلام باشد. 💠خونخواهی مقتول، با ولی‌دم اوست؛ و کسانی که جزو نزدیکان ولی دم هستند، با او همراه می‌شوند و در خونخواهی حمایتش می‌کنند، یکی از رهاوردهای خاص ارتباط با امام حسین علیه‌السلام این است که ما را در شمار نزدیکان حضرت ولی عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌ جای می‌دهد. 💠خون خواه خسته و سست و بی‌حال نیست و زمانی که خون ناحقی ریخته شود از پا نمی‌نشیند تا انتقام بگیرد. 💠گویا در این فراز درخواست می‌کنیم انتقام گیری‌های الهی از طریق ما صورت بگیرد، می‌خواهیم دارای‌ توانی باشیم که بتوانیم در خدمت ولی خدا، برای مظلومی که در طول تاریخ به ناحق کشته شده است احقاق حق کنیم و انتقامش را بگیریم. 💠طبق روایتی از امام صادق علیه‌السلام مُنتقِم خون اباعبدالله علیه‌السلام، منتقم خون محسن فاطمه سلام‌الله‌علیها هم هست. 💠مفضل می‌گوید: روزی خدمت امام صادق علیه‌السلام رفتم و مشاهده کردم امام علیه‌السلام همچون مادری که فرزندش را از دست داده، اشک می‌ریزد. 💠عرض کردم آقا جریان چیست؟ در پاسخ حضرت دل تنگی خود را نسبت به حضرت ولی عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه اعلام کردند. 💠در این روایت مفضل سوالات مختلفی در مورد حضرت ولی عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه از امام صادق علیه‌السلام می‌پرسد که یکی از سوالاتش این است که حضرت ولی عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه بعد از این که قیام کردند چه می‌کنند؟ 💠امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند:‌ بعد از قیام، حضرت ولی عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه سه مرتبه دین را به همه عرضه می‌کنند و بعد از سه بار اتمام حجت، اگر کسی دین را قبول نکرد از بین می‌رود.[بحارالانوار، ج ۵۳ ، ص ۱۶‌] سپس امام حسین علیه‌السلام‌ ظهور می‌کند، امام حسین علیه‌السلام با دوازده صدیق و هفتاد و دو یارش در کربلا به این عالم رجعت می‌کند. 👈 .... 🌤اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌤 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ 〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰
4_5852657535173005419.mp3
6.59M
⬅️غفلت مردم در آخرزمان و راه نجات از آن ⁉️آیا من و خانواده ام جزء غافلین از دین هستیم یا نه؟!!!🤔 عج @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️