"رمان #از_روزی_که_رفتی
#قسمت_هشتم
یاد آنروز افتاد
آیه وارد اتاق شد:
_از دکتر صدر مرخصی گرفتم؛ البته بعد از برگشت دکتر از سمینار! بعد اون
تعطیلات، من تا چند وقت بعدش نمیام، دارم میرم قم پیش بابام!
آقامونم که باز داره میره سوریه! دل و دماغ اینجا و کار رو ندارم. مراجعام
رو هم گفتم بدن به تو، کارتو قبول دارم رها بانو!
رها ابرویی بالا انداخت و گفت:
_حالا کی گفته من جور تو رو میکشم؟
آیه تابی به گردنش داد:
_باید جور بکشی! خل شد پسرم از دست و تو و اون سایه.
سایه اعتراض کرد:
_مگه چیکارش کردیم؟ تو بذار اون بچه بشه، اون هنوز جنینه! جنین!
همچین دهنشو پر می کنه میگه پسرم که انگار چی هست!
آیه چشم غرهای به سایه رفت:
_با نینی من درست حرف بزنا! بچهم شخصیت داره!
رها دلش ضعف رفت برای این مادرانههای آیه!
صدایی رها را از آیهاش جدا کرد. دقیقا وسط تمام بدبختیهایش فرود
آمد.
-خانم رها مرادی، فرزند شهاب...
گوشهایش را بست! بست تا نشنود صدای نحسی که درد داشت کلامش! دیگر هیچ نشنید. شنیدنش فراتر از توان آدمی بود.
-رها!
این صدا را در هر حالی میشنید! مگر میشود صدای توبیخگر پدر را
نشنود؟ مگر میشود نشنود ناقوسی را که قبل از تمام کتک خوردنهایش
میشنید؟ این لحن را خوب میشناخت! باید بله میگفت؟ بله میگفت و
تمام میشد؟ بله میگفت و به پایان می رسید؟بله میگفت و هیچ میشد؟
_بله
اجازه نگرفت از پدری که رها را بهای رهایی پسرش کرد.
صدای ِکِل نیامد... کسی نقل نپاشید... تبریک نگفتند... عسل نبود... حلقه
نبود... هیچ نبود! فقط گریه بود و گریه... صدای مادرش را میشنید؛ سر بلند نکرد. سر به زیر بلند شد از جایش. قصدخروج از در را داشت که
کسی گفت:
_هنوز امضا نکردی که! کجا میری؟
صدا را نمیشناخت؛ حتما یکی از خانوادهی مقتول بودند، یکی از
خانوادهی شوهرش!
به سمت میز رفت و خودکار را برداشت و تمام جاهایی را که مرد نشان
میداد امضا کرد. خودکار را که زمین گذاشت، دست مردانه ای جلو آمد و
آن را برداشت؛ حتما دست شوهرش بود. افکارش را پس زد. صدای پدر را
شنید که دربارهی آزادی دردانهاش حرف میزد. پوزخندی زد و باز قصد
بیرون رفتن از آن هوای خفه را داشت که صدایی مانع شد:
_کجا خانم؟ کجا سرتو انداختی پایین و داری میری؟ دیگه خونهی بابا
نیستی که خودسر باشی مثل اون داداش عوضیت! دنبال من بیا!
و مرد جلوتر رفت! صدایش جوان بود. عموی مقتول بود؟ این صدا صدای
همسرش بود؟ چشمش به کفشهای سیاه مرد بود و می رفت. مردی بالباسهای سیاه که از نویی برق میزد. لباسهای خودش را در ذهنش مرور کرد... عجب زن و شوهری بودند! لباسهای مستعمل شدهیخودش کجا و لباسهای این مرد کجا!
مرد مقابل ماشینی ایستاد و خطاب به رها گفت:
_سوار شو!
و رها رسوار شد. آرام بودن را بلد بود! از کودکی به او آموخته بودند
اینگونه باشد؛ فقط آیه بود که به او شخصیت میداد؛ فقط آیه بود که
دردها را درمان بود.
تمام مسیر به بدبختیهایش فکر میکرد. سرد و خالی بود. برای همسری
نمیرفت، برای کلفتی میرفت. میرفت که تمام عمر را کنار خانوادهای سر
کند که لعن و نفرینش میکردند. کنار مردی که نه نامش را میدانست نه
قیافهاش را دیده بود. دوست نداشت چیزی از او بداند... بیچاره دلش!
بیچاره احسان!
نام احسان را در ذهنش پس راند؛ نامی که ممنوعه بود برایش! گناه بود
برایش! آیه یادش داده بود...-وقتی اسم مردی بیاد روی اسمت، مهم
نیست بهش علاقه داری یا نه، مهم اینه که بهش متعهد شدی.
و رها متعهد شده بود به مردی که نمیدانست کیست؛ به کسی که
برادرش برادرزادهاش را کشته بود. رها خیانتکار نبود، حتی در افکارش!
ماشین که ایستاد مرد پیاده شد و در را بست؛ منتظر ایستاد. رها در را باز
کرد و آهسته بست... بسته نشد، دوباره باز کرد و بست... باز هم بسته
نشد.
-محکمتر بزن دیگه!
در را باز کرد و محکمتر زد. در که بسته شد صدای دزدگیر را نشنید. مردکه راه افتاد، رها به دنبالش وارد خانه شد. خانه دو طبقه و شمالی ساخت بود، حیاط کوچکی داشت.
وارد خانه که شدند
سرش پایین بود و به مردی که مقابلش بود نگاه نکرد. ایستاد تا بشنود
تمام حرفهایی را که میدانست.
-از امروز بخور و بخواب خونهی بابات تموم شد.
و رها فکر کرد مگر در طول عمرش بخور و بخواب داشته است؟ اصلامفهومش را نمیدانست. تمام زندگیاش کار و درس و کار بوده...
-کارای خونه رو انجام میدی، در واقع خدمتکار این خونهای! این چادرم
دیگه سر نمیکنی، خوشم نمیاد؛ خانوادهی ما این تیپی نیست، ما
اعتقادات خودمونو داریم!
ادامه دارد...
نویسنده: #سنیه_منصوری
═══✵☆✵═══
@ostad_shojae4_5778212209901439020.mp3
زمان:
حجم:
8.63M
#آرامش ۹
معلوم نیست، همهی چیزهایی که بدست میارید، به نفعتون تموم بشه!
اما همهی سختیها، مصائب و از دستدادن های شما، قطعاً به نفع تون تموم میشه! 😳
یعنی چی آخهههههه؟
#1557
💡روشنگری
👌 لطفا متن را تا انتها بخوانيد
❌یه عده هم هستن یه گوشه منتظرنشستن،یه مسلمانی یه آخوندی یه ریشویی یه کار اشتباهی بکن،اینا سریع از #اسلام متنفر بشن!
❌مثلا یه مداحی،یه غلطی اشتباهی کرد، اینا مثل اسکرین سیور که تا موس و تکون میدادی محو میشد!
اینا هم به همون سرعت از #اسلام متنفر میشن!
فقط من نمیدونم چرا از چیزهای دیگه متنفر نمیشن!
❌مثلا کرور کرور فیلم و سند ازفساداخلاقی و اوردوز و مست لایعقل کردن تو کنسرت بعضی از مثلا سلبریتی های این ور آبی و اون ورآبی اگه منتشر بشه هیچ کس ازشون متنفر نمیشه!
تا یه کلیپی در میاد که یه پلیس با خشونت یه خلافکار و میکنه تو ماشین،سریع پونصد نفر از #اسلام متنفر میشن!
❌بعد هزاران کلیپ از خشونت پلیس آمریکا منتشر میشه که شهروند سیاه پوست و وسط خیابون به گلوله میبندند یا با شوکر برقی بچه رو میگیرن هیچکس متنفر نمیشه!صف ویزا هم شلوغ تر میشه!
❌فقط کافیه یه ماشین پلاک دولتی چراغ قرمز رد کنه!
پشت چهار راه ۱۶ نفر از #اسلام متنفر میشن!
بعد شرکت های خصوصی تو دبی وقتی دنبال منشی خانم میگردن،قبل از رزومه باید عکس برهنه بفرستی شاید استخدامت کنن!
فقط نمیدونم اینجا چرا کسی متنفر نمیشه!
صبح تا شب اگه تو ولنتاین و هالوین و کریسمس و کوفت و زهر مار صدای دابس دابس و ساب ووفر دی جی ننه قمر تو مخشون باشه کسی اذیت نمیشه!
کسی هم متنفر نمیشه!
❌ولی به مجرد اینکه سالی یه بار تو محرم صدای روضه بره خونه همسایه یه محله از #اسلام متنفر میشن!
یه پیمانکار ریشوی شهردای اگه بساط یه دست فروش خراب کنه،همون صاحب مغازه ها که کلا گوشی دستشونو زنگ میزنن سدمعبر شهرداری که مالیاتشو ما میدیم سودش برای ایناست!شروع میکنن به متنفر شدن از #اسلام !
❌ولی صدها جوان رعنا و رشید مدافع حرم،اگه ترک خانواده کنند و برای ایجاد امنیت شهید بشن،یا برای پول رفتن یا کلا نباید میرفتن!
❌روزی صدتا پورشه ومازراتی و لكسوز اگه کنارخیابون ترمز بزنن و دختر مردم و سوار کنن و ببرن تو باغ خارج شهر و مثل گله کفتار بیوفتن به جونش هیچ خری از اینا متنفر نمیشه!
ولی همین که ماشین بسیج یا پلیس امنیت یه خانمی و به خاطر هنجار شکنی یا عدم رعایت قانون مملکت ببره کلانتری یه تعهد بگیره!
آقا همینجوری گله گله روشنفکر شروع میکنن به متنفر شدن از #اسلام !
اصلا بعضیها مثل سنسورهای موزه که تکون بخوری آلارم میده منتظرن یکی تکون بخوره اینا از #اسلام متنفر بشن!
به جهنم که متنفر میشید!
خدا میلیارد میلیارد کهکشان خلق کرده که ما توش غبار هم محسوب نمیشیم حالا یه عده هم تواین کره خاکی متنفر بشن چیزی از عظمتش کم نمیشه!
✅ پ.ن ؛
گرجمله کائنات کافر گردد
بر دامن کبریا نشیند گردی
#888
متن شبهه:
حاجت روا در شنبه اول ماه قمری
♦️هرگاه اولین روز ماه قمری، شنبه باشد. هر کس از شنبه اول ماه تا شنبه بعد (8روز)، روزی 70 مرتبه سوره حمد را بخواند حاجت روا می شود. همین شنبه اول ماه است. این فرصت گاهی فقط یكبار در سال پیش می اید. " بدوستانتان اطلاع دهید.
ختمِ سوره ی حمد جهتِ دفعِ بلا و دشمن، و رسیدن به حاجات و خواسته ها.
از روزِ شنبه ( اوّلِ ماهِ مبـارک رمضان ) به این ترتیب شروع کنید:
۱- شنبه 70 بار
۲- یکشنبه 60 بار
۳- دوشنبه 50 بار
۴-سه شنبه 40 بار
۵- چهارشنبه 30 بار
۶- پنج شنبه 20 بار
۷- روز جمعه 10 بار
سوره ی حمد را بخوانید.
انشاء الله به مقصود می رسید.
خواندنِ آن بعد از نماز ها بهتر است .
“منبع : ختوم و اذکار ج 1 ص 119”
پاسخ شبهه:
1⃣حاجت روایی با خواندن 70 حمد هنگامی که اولین روز ماه قمری شنبه باشد، صحت ندارد!
2⃣این مورد در سیره بزرگان دین هم دیده نشده و نسبت دادن مطلبی که در دین وجود ندارد به معصومین (ع)، بدعت در دین، جعل حدیث و دروغ بستن به خدا و معصومین(ع) است!
3⃣ البته سوره حمد از مهمترین سوره های قرآن و دارای خواص متعددی از جمله برآوردن شدن حاجات است که قرائت آن هم ثواب بسیاری دارد.
#1556
💡روشنگری
💢 ولنتاین مبارک!!!
مگه ما #کوروش نداشتیم؟
مگه ما #آریایی اصیل نبودیم؟
مگه ما #زرتشت پیامبرمون نبود؟
مگه ما خودمون #اهورا_مزدا نداشتیم؟
مگه زبان پارسی #زبان اجداد ما نبود؟
مگه ما آیین سنتی مثل #نوروز نداشتیم؟
خب، جشن #کریسمس، ولنتاین، هالووین، له له زدن واسه سال نو میلادی، اشتیاق به میلادِ پیامبر مسیحیان، خرید درختهای گرانقیمت #کریسمس، اینا رو کجای دلمون بذاریم؟
روشنفکری و #ایران_پرستی فقط در فحش دادن به عربها، اسلام، پیامبر، #اربعین و #نذری امامحسین(ع) خلاصه میشه؟
خودتون حالتون از این همه تناقض بهمنمی خوره؟
#889
متن شبهه:
آیا هدیه دادن و جشن و شادی در روز #ولنتاین اشکال دارد؟
#حکم_شرعی_ولنتاین
پاسخ شبهه:
1⃣اگر چه اصل هدیه دادن در اسلام بسیار پسندیده است، اما ولنتاین چون باعث ترویج فرهنگ غرب است و از طرفی این روز بهانه ای شده برای ترویج ابراز علاقه های نامشروع بین دختران و پسران نامحرم، لذا بهتر است از ترویج این کار حتی بدون هیچ قصد و غرضی دوری شود.
البته با وجود مناسبت های متعدد در فرهنگ خودمان مانند سالگرد ازدواج حضرت فاطمه زهرا (س) و حضرت علی (ع) و جشن بهار و ...نیازی به اجرای رسوم و فرهنگ غربی که با باور ما فاصله ی بسیار زیاد دارند، نیست .
لذا اگر می خواهید عشق ورزی و ابراز محبت کنید، بهتر است به گونه ای برنامه ریزی کنید ، که از مناسبت های موجود در فرهنگ خودمان استفاده کنید، تا آسیب اجتماعی و فرهنگی نداشته باشد.
2⃣نظر مراجع در مورد ولنتاین:👇
آیه الله خامنه ای: در صورتی که مستلزم مفسده و یا ترویج فرهنگ باطل غربی گردد،جایز نیست.
آیت الله مکارم شیرازی :در صورتی که از این فرصت به عنوان ابراز عشق و علاقه به نامحرمی استفاده شود کار حرامی است و حتی در مورد افراد محارم نیز چون یک فرهنگ غربی است کار خوبی نمی باشد.
يادمان باشد اگر حال خوشے دست بداد
جز برای فـــرج يار دعايی نڪنيم ...
#اللهمعجللولیکالفرج
@Ostad_Shojaeکارگاه انصاف_15.mp3
زمان:
حجم:
11.06M
#کارگاه_انصاف ۱۵
▪️بیانصافترین انسانها، کسانی هستند که در حق خودشان بیانصافی میکنند.
- و کسانی که در حق خودشان، انصاف را رعایت نمیکنند؛ قطعاً نمیتوانند در حقّ دیگران انصاف را رعایت کنند.
- من، شما، ایشان و .... حتماً در حق خودمان، بی انصافی کردهایم و میکنیم!
💥 چگونه؟
#استاد_شجاعی 🎤
@zohornzdikhst
#تلنگر
اگر اراده کنی که خودت را حفظ بکنی
پروردگار هم هنگام ارتکاب گناهان ، برای تو ایجاد مانع می کند
« مرحوم آیت الله حق شناس (ره) »
#اللھمعجللولیڪالفرج
@ostad_shojaeAUD-20210127-WA0017.mp3
زمان:
حجم:
8.78M
#آرامش ۱۰
ناآرامترین انسانها
کسانی هستند که، با رسیدن به آرزوها، حوائج، موقعیتها و یا داراییهای بیشتر،
از آسمان میبُرّند ....
سلام علیکم وقت بخیر
،امشب ساعت ٩/٥شب قرارِ حديث شريف كسا ،بصورت خانوادگي وهمگاني خوانده شود،براي رفع بيماري كرناودفع بلايا،دربرنامه سمت خدااين ختم رومتذكرشدند،لطفا درهرگروهي عضوهستيد،وبه دوستان وآشنايانتان خبررساني بفرماييد،انشااله كه همگي حاجت روا بشيدوهرچه زودتر اين بيماري منحوس ازسراسركره ي خاكي رخت بربندد ونجات يابيم،دراين ساعت ازشبكه سه پخش خواهدشد،