#سلام_امام_زمانم
#بوی_تو_را_گرفته_دل_و_این دهان من
از بس صدات کرده ، گرفته زبان من
صبح و مساء نه ، که فقط چند لحظه ای
اینجا برای گریه بشو میهمان من
جانم فدای گریه ی روز و شبت شود
جانم فدای اشک تو صاحب زمان من
چشم تو زخم می شود آقای خوب من
آخر چقدر گریه کنی مهربان من؟
تو یک امانتی که پناهم شوی ، ببین
... داری نحیف می شوی ای سایبان من
اذنم بده ، به جای تو خون گریه می کنم
می بارم آنقدر که بگیرند جان من
[ تعجیل در #ظهور ۳ صلوات ]
🔷السلام علیک یا ایا #صالح المهدی
ادرکنی 🔹
#بے_تو_این_فاصله_ها_طاقت من را برده
ساعتم زنگ زده عقربہ هایش مرده
ڪاش باور ڪنے از دورے تو "دلتنگم"
این دل خستهام از دورے تو پژمرده
🦋اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🦋
#گاهی_ممکن_است_احساسات منفی به ذهن ما هجوم بیاورد. که یکی از آنها می تواند تاسف بحال خود باشد.
چراکه ممکن است در زندگی توقعاتی داشته باشیم که برآورده نشده اند و به حال خود تاسف بخوریم،
و هرچه بیشتر بر روی توقعات خود پافشاری کنیم ناراحتی ما بیشتر می شود.
وقتی دنیا با توقعات ما سازگار نمی شود.
این انتظارات ماست که باید با واقعیت ها سازگار شود.
و می توانیم چیزهای خوبی که در زندگی ما وجود دارد مانند توانایی ها و امکانات خود را شناسایی کنیم و به خاطر وجود آنها در زندگی خود شاکر و سپاسگزار باشیم، و در ضمن می توانیم با کار و شناخت بهتر بر روی آنها آینده بهتری را برای خود رقم بزنیم.
تا از این احساس مخرب رهایی یابیم.
#عوامل_فروپاشی_خانواده_از_دیدگاه قرآن کریم
افشاى اسرار خانواده
حفظ اسرار و رازهاى پنهان خانواده، وظيفه هر زن و شوهرى است.
💠 اين امر، عامل مهم استحكام خانواده محسوب شده و افشاي آن، عامل تزلزل بنیان خانواده مي باشد.
💠 اگر زن يا مردى نتواند اين وظيفه مهم خانوادگى را رعايت كند، بايد منتظر عواقب دردناك آن باشد.
✍ امام #علی-علیه السلام- می فرماید:
کسی که نتواند رازدار اسرار خود باشد، نمی تواند اسرار دیگران را حفظ کند.
#فقط_خود_مردم_مقصرند!
خر مشهدی رجب رو شبانه دزدیدند! صبح شب، صدای مشهدی بالا رفت و اهالی روستا جمع شدن! یکی گفت: تقصیر معماره که دیوار رو کوتاه ساخته تا دزد به راحتی بیاد تو!
اون یکی گفت: مقصر نجاره که در طویله رو محکم نساخته! یکی دیگه گفت: تقصیر قفلسازه که قفل ضعیفی ساخته! نفر بعدی گفت: مقصر خود الاغه که سر و صدا نکرده تا مشهدی رجب بفهمه!
یکی گفت: مقصر مشهدی رجبه! باید روزها میخوابیده، شبها میرفته پیش الاغش! خلاصه؛ همه مقصر بودن به جز آقای دزد! حالا شده حکایت ما که هر چی میشه، مردم مقصرند!
🏴 #اربعین_نزدیکه 🏴
برای نذر كردن حتما نبايد خيلی هزينه كنيم!
هیچ وقت فکر کرده اید که می توان تعریف نذر کردن را تغییر داد!
مثلا بجای پول ....
می توانید برای مدت معین هیچ چیز را دور نریزید و حتی خرده نان را هم برای گنجشک ها بریزید.
می توانید نذر کنید تا یک ماه هیچ جا آشغال نریزید و اگر کسی ریخت آن را بردارید و آن را در سطل زباله بریزید.
می توانید نذر کنید تا چهل روز آب به اندازه نیاز مصرف کنید.
می توانید نذر کنید تا چهل روز ریا نکنید.
از کارتان نزنید.
دروغ نگویید.
می توانید نذر کنید تا چهل روز به کسی تعارف بی جا نکنید.
راجع به زندگی خصوصی دیگران پرس و جو نکنید.
می توانید نذر کنید تا چهل روز با واقعیت ها زندگی کنید.
مثلا تا زمانیکه از صحت چیزی مطمین نیستید آن را پخش نکنید.
یا برای کسی تعریف نکنید.
می توانید نذر کنید تا چهل روز چراغ اضافی را خاموش کنید.
می توانید نذر کنید یک هسته میوه کنار خیابان بکارید و تا سبز شدن آن، از او نگهداری کنید.
نذز کردن فقط قیمه و مرغ بخاطر چشم و هم چشمی نیست.
🌹می توان نذر کرد انسان بودن را...
#روزی_هارون_الرشید_بهلول_را_خواست_و_او_را_به_سمت نماینده ی تام الاختیار خود به بازار بغداد فرستاد و به او گفت: اگر دیدی کسی به دیگری ظلم و تعدی می کند و یا کاسبی در امر خرید و فروش اجحاف می کند همان جا عدالت را اجرا کن و خطا کار را به کیفر برسان.
بهلول ناچار قبول کرد و یک دست لباس مخصوص مُحتسبان پوشید و به بازار رفت ...
🔸اول پیرمرد هیزم فروشی دید که هیزمهایش را برای فروش جلویش گذاشته که ناگهان جوانی سر رسید و یک تکه از هیزمها را قاپید و بسرعت دور شد. بهلول خواست داد بزند که بگیریدش که جوان با سر به زمین افتاد و تراشه ای از چوب به بدنش فرو رفت و خون بیرون جهید. بهلول با خود گفت: حقت بود.
🔸راه افتاد که برود، بقالی دید که ماست وزن می کند و با نوک انگشت کفه ترازو را فشار می دهد تا ماست کمتری بفروشد.
بهلول خواست بگوید چه می کنی؟ که ناگهان الاغی سررسید و سر به تغار ماست بقال کرد و بقال خواست الاغ را دور کند تنه الاغ تغار ماست را برگرداند و ماست بریخت و تغار شکست.
🔸بهلول جلوتر رفت و دکان پارچه فروشی را نگاه کرد که مرد بزاز مشغول زرع کردن پارچه بود و حین زرع کردن با انگشت نیم گز را فشار می دهد و با این کار مقداری از پارچه را به نفع خود نگه می دارد.
جلو رفت تا مچ بزاز را بگیرد و مجازاتش کند ولی با کمال تعجب دید موشی پرید داخل دخل بزاز و یک سکه به دهان گرفت بدون اینکه پارچه فروش متوجه شود به ته دکان رفت.
بهلول دیگر جلوتر نرفت و از همان دم برگشت و پیش هارون رفت و گفت: محتسب در بازار است و هیچ احتیاجی به من و دیگری نیست 👌🏻
🔶 دو نگاه داریم.. به #حجاب و بیحجابی ..
بنظر شما کدام درست تره؟
حجاب بیحجابی زن الهام_چرخنده
مسیح_علینژاد حجاب_اجباری حجاب_اختیاری
سلبریتی آزادی