eitaa logo
امام زمان و ظهور
85.5هزار دنبال‌کننده
15.9هزار عکس
7.4هزار ویدیو
7 فایل
🌹﷽🌹 🍃🌺امــام جعفر صادق(علیه السلام)↓ { اگر مهدے را درڪ میڪردم تمام عمر به او خدمت میڪـردم.} تبلیغات ثامن برندینگ💚👇 https://eitaa.com/joinchat/2308702596Cce98270c04 👈محتوای تبلیغات تایید و یا رد نمیشود
مشاهده در ایتا
دانلود
ســــــلام صبحتـون پـراز عطر خــدا الهی سهـم امـروز شما از زندگی فراونی نعمت اتفاقـات لـذت بـخش ... و سعادت وموفقیت باشه ➥ @zohur_media | ‌اینڪ آخرالزمان
🔴 سخن گفتن صخره و شهادت علیه کافران در عصر ظهور... او كسى است كه پيامبرش را با هدايت و آيين حق فرستاد، تا آن را بر همه‌ی آيين‌ها پيروز گرداند، هرچند مشركان ناخشنود باشند. (توبه/ ۳۳) 🌕 آقا امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه شریف فرمودند: «به خدا قسم! هنوز تأویل این آیه بروز پیدا نکرده و تا خروج قائم عجل الله فرجه، تأویلش آشکار نمی‌شود. وقتی قائم خروج کند، کافری نسبت به خدای بزرگ باقی نمی‌ماند و مشرکی نسبت به مقام امام نمی‌ماند، مگر اینکه از قیام او کراهت دارد، تا جایی که اگر کافر یا مشرکی در دل صخره‌ای باشد، صخره می‌گوید: «ای مؤمن! در دل من کافری است، پس مرا بِشکن و او را بُکش!». این است قدرت سپاه مهدی صاحب الزمان! در حکومتی که بر سراسر جهان سیطره دارد، صخره هم به او یاری او می‌شتابد...! 📗تفسير نور الثقلين، ج ۲، ص ۲۱۱ 📗تفسير البرهان، ج ۲، ص ۷۷۰ 📗کمال الدين، ج ۲، ص ۶۷۰ @zohur_media | ‌اینڪ آخرالزمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 سخنرانی بسیار زیبا درباره امام حسین علیه السلام @zohur_media | ‌اینڪ آخرالزمان
🔴 عیسی ع در جستجوی گنج روزی عیسی به اتفاق حواریون از کنار شهری می گذشتند، در بیرون از شهر گنجی را یافتند و از عیسی خواستند تا زمانی را در مورد گنج جستجو و تحقیق کنند. عیسی گفت؛ شما به کار خود بپردازید. من هم در جستجوی گنج داخل این شهر می روم. عیسی به منزل پیرزنی آمد که با پسرش در نهایت فقر و تنگدستی زندگی می کردند عیسی در چهره پسر آثار رنج و استعداد رشد را دید از او علّت غصه اش را پرسید؟ جوان گفت؛ مدتهاست به دختر پادشاه علاقمندم، اما به علّت فقر جرأات ابراز آن را ندارم. عیسی به او گفت؛ فردا نزد درباریان برو و به آنها بگو که برای خواستگاری دختر پادشاه آمده ام. جوان هم چنین کرد و درباریان او را مسخره کردند تا اینکه پادشاه از جریان مطلع گشت. هنگامی که جوان را نزد پادشاه بردند پادشاه گفت؛ به شرطی دخترم را به تو می دهم که این مقداری را که می گویم یاقوت و مروارید برایم تهیه کنی. جوان جریان را به عیسی گفت و حضرت عیسی او را با سنگ های قیمتی نزد پادشاه فرستاد. پادشاه که می دانست این جوان فقیر است با او صحبت کرد و چون فهیمد عیسی بن مریم این جوان را یاری کرده، دخترش را به عقد او در آورد. پادشاه ولایت عهدی را به دامادش بخشید و پس از چند روز از دنیا رفت و جوان بر تخت پادشاهی رسید. چون عیسی خواست از جوان جدا شود، جوان از او پرسید؛ تو با این همه قدرت، چرا اینگونه فقیرانه زندگی می کنی؟ عیسی فرمود؛ عابد و مومن خدا و کسی که پستی دنیا و فنایی آن را می داند هرگز به این چیزها فکر نمی کند. من در مقام تقرب خدا به لذتی معنوی رسیده ام که لذت دنیوی در برابرش ارزشی ندارد. بعد از آن جوان تخت پادشاهی را ترک کرد و از یاران و اصحاب آن حضرت درآمد. عیسی با جوان نزد یاران خود بازگشت و گفت: این جوان همان گنجی است که گفتم در پی آن به شهر می روم. ➥ @zohur_media | ‌اینڪ آخرالزمان
6.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 اهمیت عجیب حق الناس سخنران استاد رفیعی @zohur_media | ‌اینڪ آخرالزمان
🔴 نامه غیبی مرحوم آیت الله محمد علی اراکی(ره) : «سیدی بود در زمان مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری (ره) بنام حاج آقا جمال هژبر که فلج شده بود و او را بدوش می گرفتند و در مجلس روضه ای که در دهه عاشورا در مدرسه فیضیه منعقد می شد «از طرف مرحوم حاج شیخ (ره)» شرکت می کرد. او را بدوش می کشیدند و از اینجا به آنجا می بردند. آقای سید علی سیف «خادم مرحوم حاج شیخ (ره) که مرد خدوم و صریح اللهجه ای بود» روزی در مجلس روضه بآن سید (آقاجمال) گفت: ای سید اگر راست می گوئی و تو سید هستی چرا مردم را اذیت می کنی؟ از حضرت معصومه (س) بخواه تو را شفا بدهد. این حرف به سید اثر می کند و غیظش می گیرد و بحرم معصومه (س) مشرف می شود. و شال (عمامه) خود را از سرش باز می کند و بضریح مقدس می بندد. عرض می کند پا نمی شوم تا شفا بگیرم. خوابش می برد در خواب او را شفا می دهند و کاغذی کف دستش میگذارند و می گویند این کاغذ را به حاج حسین آقا علوی بده. وقتی از خواب بیدار می شود کاغذ را در دستش می بیند. جرأت نمی کند کاغذ را از مشتش بردارد. گفته بود به حاج شیخ عبدالکریم (ره) هم نمی دهمی به هیچ کس نمیدهم، و جرأت هم نمی کرد باز کند و نگاه کند، کاغذ در مشتش بود و می گفت: تا به حاج حسین آقا ندهم به کس دیگری نمیدهم (حتی به حاج شیخ عبدالکریم نشان نداد) معلوم نشد در آن کاغذ چه نوشته بود»[1]. پی نوشت: [1] اعلامیه شماره 3- 1 واحد تبلیغات آستانه مقدسه قم ➥ @zohur_media | ‌اینڪ آخرالزمان
6.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 ( ایجاد ترس در دل مردم ) سخنران استاد رفیعی @zohur_media | ‌اینڪ آخرالزمان
🔴داستان إحضار جنّ توسّط آقاي بحريني در محضرحضرت علاّمۀ طباطبائي (قدّس) روزي آقا سيّد نورالدّين (آقازاده كوچك ايشان) در طهران كه بودم نزد من آمد و گفت: آقاجان، بَحْريني در طهران است. ميخواهيد من او را فوراً اينجا نزد شما بياورم؟! و آقاي بحريني يكي از افراد معروف و مشهور در احضار جنّ، و از متبحّرين در علم أبْجد و حساب مربّعات است. گفتم: اشكال ندارد. سيّد نورالدّين رفت و پس از يكي دو ساعت آقاي بحريني را با خود آورد و در مجلس نشست و سپس چادري را آوردند و دو طرفش را به دو دست من داد و دو طرف ديگر را به دستهاي خود گرفت. و اين چادر كه بدست ما بود تقريباً بفاصله دو وجب از زمين فاصله داشت. در اينحال جنّيان را حاضر كرد و صداي غلغله و همهمه شديدي در زير چادر برخاست، و چادر به شدّت تكان ميخورد كه نزديك بود از دست ما خارج شود، و من محكم نگاهداشته بودم. و از طرفي آدمكهائي به قامت دو وجب در زير چادر بودند و بسيار ازدحام كرده بودند، و تكان ميخوردند، و رفت و آمد داشتند. من با كمال فراست متوجّه بودم كه اين صحنه، چشم بندي و صحنهسازي نباشد. ديدم: نه، صد در صد وقوع امر خارجي است. ❌ ادامه در پست های بعدی... @zohur_media | ‌اینڪ آخرالزمان
امام زمان و ظهور
🔴داستان إحضار جنّ توسّط آقاي بحريني در محضرحضرت علاّمۀ طباطبائي (قدّس) روزي آقا سيّد نورالدّين (آق
در اينحال آقاي بحريني يك مربّع سي و دو خانهاي كشيد. و من تا آنحال چنين مربّعي را نشنيده و نديده بودم. چون سير مربّعات چهار در چهار، و يا پنج در پنچ است. و سير مربّعات هر چه باشد مانند مربّعِ صد در صد، بر اين منوال است. ولي مربع سي و دو خانهاي، در هيچ كتابي نبود. و آقاي بحريني از من سؤالاتي مينمود و يادداشت ميكرد و جواب ميداد. و از بعضي از مشكلات ما كه هيچكس اطّلاع بر آن نداشت جواب گفت. و جوابها همه صحيح بود. من آن روز بسيار تعجّب كردم. مانند آقاي اديب كه از شاگردان برادر من: آقا سيّد محمّد حسن بود، و چون روح مرحوم قاضي رحمةالله عليه را حاضر كرده بود و از رفتار من سؤال كرده بود، فرموده بود: روش او بسيار پسنديده است؛ فقط عيبي كه دارد آنست كه پدرش از او ناراضي است و ميگويد: در ثواب تفسيري كه نوشته است مرا سهيم نكرده است. چون اين مطلب را برادرم از تبريز بمن نوشت، من با خود گفتم: من براي خودم در اين تفسير ثوابي نميديدم، تا آنكه آن را هديه به پدرم كنم. خداوندا اگر تو براي اين تفسير ثوابي مقدّر فرمودهاي، همه آن را به والدين من عنايت كن. و ما همه را به آنها اهداء ميكنيم! پس از يكي دو روز كاغذ ديگري از برادرم آمد، و در آن نوشته بود كه: چون روح مرحوم قاضي را احضاركرد مرحوم قاضي فرموده بودند: اينك پدر از سيّد محمّد حسين راضي شده، و بواسطه شركت در ثواب بسيار مسرور است. 📚بحار الانوار» طبع كمپاني، ج ۶ ➥ @zohur_media | ‌اینڪ آخرالزمان
📚ریاکاری و از بین رفتن تمام اعمال! مرحوم قطب راوندی (رضوان اللّه تعالی ) روایت کرده است که : در بنی اسرائیل عابدی بود که سالها حق تعالی را عبادت می کرد . روزی دعا کرد که : خدایا می خواهم حال خودم را نزد تو بدانم ، کدامین عمل هایم را پسندیدی، تا همیشه آن عمل را انجام دهم،واِلاّ پیش از مرگم توبه کنم ؟! حضرت حق تعالی ، ملکی را نزد آن عابد فرستاد و فرمود : تو پیش خدا هیچ عمل خیری نداری! گفت : خدایا، پس عبادتهای من چه شد؟! ملک فرمود : هر وقت عمل خیری انجام میدادی به مردم خبر میدادی ، و می خواستی مردم به تو بگویند چه آدم خوبی هستی و به نیکی از تو یاد کنند... خُب،پاداشت را گرفتی!آیا برای عملت راضی شدی؟ این حرف برای عابد خیلی گران آمد و محزون و ناراحت شد ، و صدایش به ناله بلند گردید . ملک بار دیگر آمد و فرمود : حق تعالی می فرماید : الحال خود را از من بخر ، و هر روز به تعداد رگهای بدنت صدقه بده . عابد گفت:خدایا چطوری؟!من که چیزی ندارم.. فرمود : هر روز سیصد و شصت مرتبه، به تعداد رگهای بدنت بگو : ✨سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ لااِلهَ اِلا اللّهُ وَ اللّهُ اَکْبَر وَ لاحَوْلَ وَ لاقُوَهَ اِلاّ بِااللّهِ✨ عابد گفت : خدایا اگر این طور است ، زیادتر بفرما ؟ ! فرمود : اگر زیادتر بگویی ثوابت بیشتر است... 📚 داستانهايي از اذکار و ختوم و ادعيه مجرب, ج1/ علي مير خلف زاده ➥ @zohur_media | ‌اینڪ آخرالزمان
🔴 داستان امام_حسین(ع) شیخ رجبعلی خیاط شیخ رجبعلی خیاط به همراه شیخ حسن تزودی در امامزاده صالح تهران نشسته بودند که جناب شیخ می گوید: « یالَیتَنی کُنتُ مَعَکَ فَاَفوُزُ مَعَکَ فَوزاً عَظیما» ؛ حسین جان!ای کاش روز عاشورا در کربلا بودم و در رکاب شما به شهادت میرسیدم. وقتی اینگونه آرزو می کند،می بینند هوا ابری شد و یک تکه ابر بالای سر آنها قرارگرفت و شروع کرد به باریدن تگرگ. شیخ رجبعلی خیاط فرار می کند و به امامزاده پناه می برد. وقتی بارش تگرگ تمام می شود، شیخ از امامزاده بیرون می آید و برایش مکاشفه زیبایی رخ میدهد.... او امام حسین علیه السلام را زیارت می کند و حضرت به او می فرمایند: شیخ رجبعلی! روز عاشورا مثل این تگرگ تیر به جانب من و یارانم می بارید؛ولی هیچ کدام جا خالی نکردند و در برابر تیرها مقاوم و راست قامت ایستادند،دیدی که چگونه از دست این تگرگ ها فرار کردی. مگر می شود هر کس ادعای عشق والا را داشته باشد؟ 📚کتاب طوبای کربلا …صفحه۱۴۱ ➥ @zohur_media | ‌اینڪ آخرالزمان
📚وقتی یادِ من افتادی، برای امام زمان دعا کن! ذکر و یاد امام مهدی در رفتارهای او تاثیر فوق العاده‌ای داشت. دعای فرج و دعا برای سلامتی امام عصر، همیشه وِرد زبانش بود. امکان نداشت بدون دعای فرج، شروع به خواندن دعا، قرآن یا زیارت عاشورا کند؛ انگار احساس می‌کرد که بدون دعای فرج، اعمالش مقبول نیست. دعا برای تعجیل فرج، در رأس همه حاجات و دعاهایش بود. هر وقت قرار بود کسی به زیارت برود، یا در التماس دعا گفتن‌های مرسوم، می‌گفت: «برای امام زمان خیلی دعا کنید!» اگر قرار بود دوستی به زیارت برود، نشانه‌ای می‌داد تا به یاد او بیفتد و بعد تأکید می‌کرد: «وقتی یاد من افتادی، برای امام زمان دعا کن!» هیچ وقت نشنیدم که برای خودش دعایی بخواهد. بعد از شهادتش، یکی از دوستان، صحنه‌ی عاشورا را در خواب دیده بود و اینکه شهدای وطنمان نیز، در میدان جنگ در حال یاری امام حسین بودند. آن بنده‌ی خدا در بین شهدا، آقا جواد را دیده بود که جلو آمده و به او گفته بود: «ما در حال یاری کردن امام حسین هستیم، خیلی کار داریم. شما هم باید برای ظهور آماده شوید. چندان دور نیست. خودتان را برای ظهور آماده کنید تا بتوانید امام را یاری کنید. سیره مهدوی شهید جواد الله کرم از زبان همسرش 📚 منبع: خبرگزاری شبستان@zohur_media | ‌اینڪ آخرالزمان