eitaa logo
💖زوجهای بهشتی💖
14.8هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
3.4هزار ویدیو
422 فایل
ادمین سوالات احکام 👈 @Fatemeh6249 مدیر👈 @fakhri62 تبادلات👈 @Fatemeh6249 چالش👈 @Fatemeh6249 کپی ازهر پست کانال بافرستادن سه صلوات آزاداست ✔ ❌کپی ازاسم کانال وآیدی کانال درشبکه های مجازی و سایت های مختلف ممنوع است❌
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ٠
🍃🌺تا وقتی لب💋 هست ... چرا🌸🍃 🌸🍃پاچه میگیرید ؟!☺️😬 ‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
شما هر وقت دلت میشکنه به این فکر میکنی کجا دل شکستی که این تلافیش بوده؟‌ ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
اگه بهت بگن تموم زندگیت یه فیلم بوده اسم‌فیلمو چی میذاشتی؟؟ ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
هدیه دادن مرد به همسرش... ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗   @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
حدیث بالا را برای همسری ارسال کنید .و زیرش بنویسید. پادشاهم👑 سلطانم عشقم❤️ تمام هستی ام💞 من کشته و مرده ی عفتت هستم😆😃😉😉 ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗   @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#آیینه_نویسی #تکلیف 💄💚قبل از اینکه آقایی واسه خواب بیاد تو اتاق، این جمله رو با رژ لب بنویسیدروی آیینه ☺️ 💚💄 ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗   @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#‌موضوع_‌امروز بانو وقتهایی که ناراحت هستی چیکار میکنی تا شاد باشی؟‌ آیا سعی میکنی شادی محیط خانه رو حفظ کنی تا همسر و فرزندان متوجه نشوند..؟ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
سوال ۱۰۹ سلام من۲۰سالمه دوساله نامزدم شوهرم ۲۵سالشه مشکلم اینجاس ک قبل ازنامزدیمون نامزدم بای دختره دوس بودوالانم ک الانه دختره زنگ میزنه البته نمیدونم ک شوهرم باهاش حرف میزنه یانه پیامهای شوهرموبادختره دیدم والبته دختره زنگ زده بودخواهرم جواب داده بود ازاونجافهمیدیم ک شوهرم بادختره درارتباطه ازشوهرم ک پرسیدم اول گفت خواهر رفیقمه ب خواهرمم گفته بودزن رفیقمه بد ک نامزدم فهمیدمن ماجراروفهمیدم رفت نشست توماشین باپسرداییش باتلفن حرف میزد ک منم جلوپنجره بودم دیدم فک کردم اشتباگرفتم داره گوششومیخارونه ولی زنگ زدم دیدم اشقاله فهمیدم داره بادختره حرف میزنه و منم گوشیشوشکوندم اومدگفت ب دختره گفتم ک مزاحمم نشوبه دختره فش دادم ولی بلخره اومدعذرخواهی کردبخشیدمش ولی الانم ک الان سرمومیزارم روبالش یادش میوفتم ک توماشین حرف میزدبادختره توروخداراهنماییم کنیدمنیکه هرشب میرقصیدم الان دیگه بقران اصلاازاتاقم بیرون نمیرم افسردگی گرفتم بقران دختره هم شوهرداره دوتاپسرمیخواستم ببینمش ولی شوهرم اجازه نداد ببینمش نمیدونم چیکارکنم کمکم کنیدخواهش میکنم هربارشوهرمومیبینم ازش نفرتم دوبرابرمیشه ازخودمم متنفرشدم😭😭 من اولین باره ک مورد اینجوری از همسرم میبینم چندبارم زنگ زدم اصلانشده گوشیش اشقال باشه فقط ایندفه بودک اونم گفت دختره مزاحمم میشه دیگه نمیدونم چطورفراموش کنم این قضییه رو ازش خواستم دوتاخطاشوبشکنه ک اونم شکست گوشیشم شکست تازه ازنوگرفته و اینکه نامزدم خیلی مغروره اصلا نازنمیکشه مثلامن قهرمیشم اصلازنگ نمیزنه ک بگه اشتی کن زنگم بزنه انگارن انگارک من باهاش قهرم وقتیم گوشیوروش قط میکنم بازم زنگ نمیزنه هم من خیلی اس بازی رودوس دارم بهش اس میدم جواب اسامونمیده بهش میگم میگه حوصله اس بازیوندارم😭 ولی همش ب من میگه الان نامزدیم بهت چیزی نمیگم زنم بشی چشاتودرمیارم واینم منواذیت میکنه اخه اگه قهرنکنم پس چطوروانمودکنم ک این کارش اشتباهست یامن بااین حرفش اذیت شدم پاسخ ما👇 سرکارخانم مشاورخانواده سلام بانو دختر خوب به نظرم شما چند اشتباه رومرتکب شدی اول اینکه گوشی همسرت ر و بدونه اجازه ودر نبودش پآسخ دادی ودر عین حال محرم اسرارهم نبودی وسریع به خواهرت انتقال دادی وبعد سریع قضاوتش کردی دوم اینکه اصلا صبر نکردی تاببینی آیا این قضیه تکرار میشه یا این یکبار اتفاقی پیش اومده وسریع رفتی خدمت آقا وبه رخش کشیدی! سوم اینکه حالا که این بنده خدا درصدد جبران براومده تواصلا قبول نداری وبه جای اعتماد بیشتر شک داری !خب این پسر تماس گرفته تااخطاری باشه برای طرف که دیگه مزاحم نشه ،دلیل بر اثبات اون هم ازبین بردن سیم کارت وشکستن گوشی!!!(همون سیم کارت کافی بود گوشی چرا؟!)وتحت امر شما بودن هستش .... دختر خوب هرکس یه گذشته ای برای خودش داره که دیگه گذشته وقرارنیست که ماها وقتی کنار افراد قرار میگیریم گذشته اونارو نبش قبر کنیم چون هرکس یه اشتباهاتی ممکنه داشته باشه معصوم که نیست اگه منصفانه فکر کنی شاید خودشما هم یه اشتباهاتی در گذشته داشتی پس لطفا کالبد شکافی نکن واگه قرار براین هم بوده میبایست قبل ازعقد ونامزدی تحقیق میکردی نه الان!در کل زندگی اگه بر پایه اعتماد وگذشت بنا نشه جهنمی بیش نیست .بهش اعتماد کن وفرصت دوباره بده ولی نه باشک(اعتماد،اعتماد)به قول بزرگترها اسب زیر پای صاحبش نلنگه پس لطفا توی ذهنت هی موضوع رو ریکاوری نکن که هی دوباره تازه بشه ورابطه رو بساز ومخرب نباش بانو ... از همه اینها که بکذریم هیچ خانمی هنوز نتونسته با اخم وبد اخلاقی ودعوا همسرش رو برای خودش حفظ کنه !پس لطفا محبت ودلبری خودت رو افزایش بده تا اصلا یادش بره که کس دیگه ای هم بوده . یه چیز دیگه هیچ پسری به دوست دخترش اعتماد نداره که بخواد باهاش ازدواج کنه واون فقط برا کیف چند روزه است وگزینه ای برای ازدواج نیست ....پس نگران نباش شک رو کنار بزار واعتماد کن ودیگه اصلا به رخش نکش وکلا فراموش کن تا همه چیز درست بشه غرزدن هم ممنوع سمی هستش برای زندگی ورابطه در مورد غرور و قهر عزیزم همه مرها مغرورن وباید باشندواگه دنبال از بین بردن غرورش باشی درواقع زندگی خودت رو نابود کردی در کل روحیات خانم بااقا متفاوت هستش وباید سعی کنی اونوبشناسی توصیه میکنم کتاب مردان مریخی وزنان ونوسی رو مطالعه کن ولطفا اینقدر غر نزن چون باعث میشی ازت فراری بشه دیگه اینکه بزرگترین اشتباه هرخانم توی زندگیش قهر کردن وخالی کردن صحنه است وقتی هم این قضیه عادی بشه دیگه برای اقا مهم نیست پس لطفا قهرنکن درصحنه بمون ومنطقی وباآرامش خواسته هات رو بیان کن اقاها علم غیب ندارن.... در مورد تهدیدشون معمولا شوخی هست اقایون اینطوری نیستند بعدش واویلا چکارش کردی طفلکی رو دیگه اینکه خیلی خانوم با متانت در لحظات شاد بینتون با
سلام و وقت بخیر از امروز به بعد بنابر درخواست اعضا هر روز ساعت ۷عصر رمان داریم رمان جذاب و خواندنی (مهاجرت شوم) امیدوارم از خواندنش لذت ببرید. ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
فکر می کنم اسمم بهار باشه. یه دختر ایرانی الاصل و ۲۴ سال از عمرم می گذره. اما زیاد مطمئن نیستم اسمم دقیقا همین باشه! نمیدونم درست و غلط چیه، فقط می دونم جایی از زمونه گیر افتادم که نه راه پس دارم و نه راه پیش! سال هاست که کسی اسمم رو صدا نکرده! دقیقا از ده سال پیش که راهم رو و خانواده ام رو در این دهکدۀ جهانی گم کردم... چی به من گذشت که الان و این جا و درست در انتهای خط ایستادم و می خوام که گذشته ام رو مرور کنم؟ خودم هم درست یادم نمیاد و می خوام با این نامه تمامش رو مرور کنم! الان که این نامه رو می نویسم، سعی دارم چهرۀ پدر و مادر و خواهر و برادرم رو مجسم کنم اما دیگه نمی تونم. انگار که هرگز وجود نداشتن و جزیی از گذشته ام نبودن! نمی دونم، شاید از درد بیش از حدیه که دارم یا گذر زمان چهرۀ اون ها رو برام بی رنگ کرده... حالا که اثر مواد کم کم از تنم بیرون میره، درد من هم هی بیشتر می شه! برای همینه که از شدت درد بی هوش نمی شم! چون ذره ذره بر می گرده به وجودم و ذره ذره بهش عادت می کنم! شاید مسخره به نظر بیاد که مشکل خانوادۀ ما این بود که بی طرف بودیم و بین قبیله مجاور و قبیله پدری گیر افتاده بودیم. پدر بزرگم که پدرِ پدرم بود، می خواست که بابای من هم راه برادرش رو بره و تو کوه و کمر بجنگه؛ اما بابام می گفت تفنگ دست گرفتن و آدم کشتن کار من نیست! یک بار پدربزرگم پیش روی ما سه تا بچه ها تف انداخت تو صورت پدرم و گفت: « تو مرد نیستی و باید لچک ببندی به سرت!» دلم می خواست می تونستم و گردنش رو می شکستم! پدرم مرد مهربون و آرومی بود. می گفت «این جنگ و جدال مال کسیه که دلش دعوا می خواد! من دلم جنگ و دعوا نمی خواد و به همین سوپرمارکت کوچیکی که دارم قانعم!» وقتی با ما بچه ها حرف می زد، می گفت «که جنگ رفتن و دعوا و قلدری فقط اسمش قشنگه؛ اما هر دفاعی یه کشتنی هم به همراهش داره! اما کشتن یک انسان خط قرمزیه که اگر ردش کردی دیگه نمی تونی برگردی و کشتن یک انسان دیگه کار من نیست. بگذار به من بگن ترسو!» اما با این حال راحتمون نمی گذاشتن و در امان نبودیم. همیشه شیشه های مغازه رو می شکستند. خیلی مواقع پدرم با سر و صورت زخمی به خونه بر می گشت و حسابی از رفتار مردم و فشار جامعه در عذاب به سر می بردیم. تا این که یک شب نیمه های شب مادرم خیلی آروم بیدارم کرد و گفت:« پاشو حاضر شو می خوایم بریم.» گیج خواب بودیم. دور و بر امتحانات خرداد بود و من هم فرداش امتحان ریاضی داشتم.سیزده ساله ام بیشتر نبود. نیمه شب بیدارمون کرد و گفت که داریم از ایران فرار می کنیم! البته تا حدودی در جریان فرارمون از ایران بودم، اما مامان و بابا سفارش اکید کرده بودند که نه تو مدرسه راجع بهش به کسی حرف بزنیم نه به فامیل ها چیزی بگیم! انگار پدرم رو تهدید کرده بودند که شب می ریزن تو خونه مون و سر زن و بچه اش رو می بُرند. نیمه شب بدون هیچ توشه ی راهی راه افتادیم. من و پرستو و سامان پشت وانت دراز کشیدیم و تو راه های پر از چاله و چوله هی عقب وانت این طرف و اون طرف پرت می شدیم ♦️♦️♦️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝♦️♦️♦️♦️