eitaa logo
کانال زوج خوشبخت و تربیت فرزند❤
3.6هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
6 فایل
سلام به کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند خوش آمدید. مطالب کانال صرفا جهت اطلاع واستفاده شما عزیزان می باشد. تبلیغ کسب و کار کانال و گروه ----------------------------------------------------- آیدی مدیر @hosyn405
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان امنیتی شاخه زیتون 🌿 قسمت 126 *** دوم شخص مفرد وقتی فهمیدیم ستاره و منصور متوجه تعقیب شدن، سریع با ایران ارتباط گرفتم و گفتم تمام افراد شبکه ستاره و منصور رو دستگیر کنن؛ قبل از اینکه با اطلاع سرویس متخاصم خودشونو جمع کنن و در برن. حدسمون درست بود. یه نفر رو گذاشته بودن توی هتل؛ تا اگه فهمید خانم منتظری با ما همکاری می‌کرده سریع حذفش کنه. هنوز دقیقا نمی‎دونم چطوری متوجه تعقیب شدن، چون با توانمندی و تجربه ای که از فؤاد داشتم، بعید بود فؤاد گاف داده باشه. توی ایران ما حفره امنیتی نداشتیم؛ پس احتمالا اون نفوذی توی عراقه و داره اذیت می‌کنه و با توجه به اوضاع آشفته عراق، خیلی دور از ذهن نیست. به بچه‌های پشتیبانی حشدالشعبی که باهامون همکاری داشتن سپردم تمام ورودی‌ها و خروجی‌های کربلا رو کنترل کنن؛ و خودم رفتم دنبال ایده‌ای که توی ذهنم بود. بلافاصله بعد از این‌که خانم محمودی و خانم منتظری از هتل خارج شدن، با هماهنگی یکی از کارمندهای هتل رفتم داخل هتل و لباس خدماتی‌های هتل رو پوشیدم. خوبی هتل کربلا این بود که اونجا عامل داشتیم و راحت‌تر بودم، اما بازم فرصت زیادی نداشتم. چون می‌دونستم پایین نیرو کاشتن تا مطمئن بشه کسی که برای کشتن خانم منتظری رفته کارش رو انجام داده یا نه. و از طرفی مطمئن نبودم اون عامل نفوذی چهره من رو لو داده یا نه. برای همین صورتم رو بین چفیه و شال گردن پیچیده بودم. بجز خانم محمودی و عماد، کسی از نقشه‌ای که داشتم خبر نداشت. سریع خودم رو رسوندم به اتاق خانم منتظری و با کارتی که از عامل‌مون گرفته بودم وارد اتاق شدم. خوشبختانه خانم محمودی کارش رو کاملا درست انجام داده بود و سوژه محترم من آماده بود که ازش حرف بکشم. زمان گرفتم؛ نهایتا ده دقیقه وقت داشتم. حال طرف هنوزم بخاطر اثر شوکر خیلی خوب نبود اما این دیگه به من ربط نداشت! در رو پشت سرم بستم و یقه‌ش رو گرفتم کشیدمش توی حمام و دستشویی هتل. اون بدبختم به زور ناله می‌کرد ولی چون خانم محمودی با چسب دهنش رو بسته بود، صداش به جایی نمی‌رسید. اسلحه‌م رو مسلح کردم و گذاشتم روی شقیقه‌ش و گفتم: -صدات دربیاد کشتمت! فهمیدی؟ سرش رو تکون داد و چسب رو از روی دهنش کندم و گفتم: -الان فقط یه کلمه باید بهم بگی، اونم اینکه قرار بود تو کدوم خراب شده ای با ستاره دست بدی؟ نفس‌نفس می‌زد و نفسش بالا نمی‌اومد. وقت نداشتم و هرآن ممکن بود مامور پشتیبانی مرد یا هر مزاحم دیگه ای برسه و کارم رو خراب کنه. یقه‌ش رو تکون دادم و گفتم: -ببین من اعصاب ندارم. بگو چه غلطی می‌خواستین بکنین بعد اریحا؟ می‌گی یا همین جا زجرکشت کنم؟ -نمی‌دونم! بلند شدم و گفتم: -باشه! فقط اگه چیزی یادت اومد به عزرائیل بگو! و شروع کردم با آرامش صداخفه‌کن رو بستم به اسلحه‌م. مرد که بدجور ترسیده بود، بریده‌بریده گفت: غلط کردم... می‌گم! قرار بود خودشونو برسونن به یه خونه توی منطقه العسکری کربلا... شارع المدارس... دقیق‌ترش رو نمی‌دونم، قرار بود وقتی رسیدم بهم خبر بدن... آخ... -از کجا بدونم راست می‌گی؟ ادامه دارد ... ✍🏻نویسنده خانم فاطمه شکیبا
رمان امنیتی شاخه زیتون 🌿 قسمت 127 ادامه دوم شخص مفرد -باور کن... به مقدساتم قسم... فقط خواهش می‌کنم منو نکش! از ظاهر و چشماش معلوم بود دروغ نمی‌گه. از یه طرفم چون غافلگیر شده بود بعید بود که دام باشه. چاره‌ای جز قبول کردن حرفاش نداشتم. گفتم: -ببینم، قرار بود بعدش چه غلطی بکنن؟ -باید می‌بردمشون طرف الانبار و از اونجا ببرمشون طرف الرمادی. -الرمادی که تحت اشغال داعشه؟ -من فقط قرار بود اریحا رو تحویلشون بدم و تا الرمادی همراهشون برم. بقیه‌ش رو نمی‌دونم، ولی فکر کنم از طریق داعش بخوان برن سوریه. همون لحظه، صدای باز شدن در اتاق رو شنیدم و بسته شدنش رو. فهمیدم همون کسی که منتظر این یارو بوده، اومده ببینه چه بلایی سر رفیقش اومده. خودم رو آماده کردم برای درگیری. چاره نبود. از لای در حمام نگاه کردم ببینم چکار می‌کنه. دائم دوستشو صدا می‌زد و می‌گفت: -الیاس... وین انت؟ لما تاخرت؟ (الیاس کجایی؟ چرا دیر کردی؟) دیدم اگه بره پایین و به ستاره بگه الیاس جونش به فنا رفته، دوباره گمشون می‌کنیم و از دستمون درمی‌رن. در نتیجه طی چندثانیه، یه نقشه کشیدم و وقتی رسید جلوی در حمام، با تمام سرعت ممکن در رو باز کردم و با کله رفتم توی شکمش! اونم محکم خورد به میز کنار تخت و پخش زمین شد. تا بخواد به خودش بیاد، یه تیر حواله پاش کردم که نتونه بلند شه. تازه وقت شد نگاهش کنم ببینم کیه! دیدم یا خدا... یه گوریل با ریش و پشم فراوان که داشت از درد پاش به خودش می‌پیچه و بد و بیراه نثار من و جد و آبادم می‌کنه. حدس زدم عامل داعش باشه که می‎خواد خودشو به ستاره برسونه. دیگه بهتر از این نمی‌شد! باید این یکی رو هم تخلیه اطلاعات می‌کردم. قبل این که بلند شه، یه تیر زدم کنار سرش که از جا پرید. گفتم: -اخرس وإلا سأقتلك! (خفه شو وگرنه می‌کشمت.) -وین الیاس؟(الیاس کجاست؟) -ليس من شأنك! وين یروح ستاره ومنصور؟(به تو ربطی نداره! ستاره و منصور قراره کجا برن؟) -لا اعرف! من انت؟(نمی‌دونم! تو کی هستی؟) -اجب سؤالي و الا سأقتلک! سرعه!(سوالمو جواب بده وگرنه می‌کشمت! سریع!) -يريدون الذهاب إلى الرمادي. (می‌خوان برن الرمادی) -وثم؟(و بعدش؟) -سوریا.(سوریه) -وين التقيت بهم؟(کجا باهاشون قرار گذاشتی؟) -إذا قلت لك، سيقتلونني. (اگه بهت بگم می‌کشن منو.) - إذا لم تفعل، سأقتلك. (اگه نگی من می‌کشمت!) چند لحظه با خودم فکر کردم و بعد گفتم: -أنت عضو في داعش؟(تو داعشی هستی؟) ادامه دارد ... ✍🏻نویسنده خانم فاطمه شکیبا
رمان امنیتی شاخه زیتون 🌿 قسمت 128 ادامه دوم شخص مفرد یه دفعه دیدم بهم ریخت و عصبانی شد: -قل الخلافة الإسلامية! (بگو خلافت اسلامی!) پوزخند زدم به حماقتش! گفتم: -إذا لم تقل ما سألت، سأخبر الجميع الآن وسيقتلك الناس والشرطة. (اگه چیزی که پرسیدم رو نگی، همه رو خبر می‌کنم و مردم و پلیس بیچاره‌ت می‌کنن.) همونطور که از درد به خودش می‌پیچید گفت: -أقول... منطقة العسكري، شارع المدارس، مطعم ياسين أبو شوارب. (می‌گم... منطقه العسکری، خیابون المدارس، رستوران یاسین ابوشوارب.) دست و پاش رو بستم و دهنش رو چسب زدم. موبایلش رو برداشتم و گفتم: -يبقى معي! (پیش من می‌مونه!) وقتی داشتم دستاشو می‌بستم، با غیظ نگاهم کرد و به صورتم آب دهن انداخت. می‌دونستم اگه عصبانی بشم همه چیز رو می‌بازم. گفت: -اطمئن إلى أن مكاني ومكانك سيتغيران ذات يوم! (مطمئنم یه روز جای من و تو عوض می‌شه!) پوزخند زدم و گفتم: -لا يمكنك حتى أن تحلم به. (حتی خوابشم نمی‌بینی!) بعد رفتم سمت الیاس و دهنش رو دوباره چسب زدم. بعدم خیلی ریلکس و آروم از اتاق رفتم بیرون و به عاملمون توی هتل گفتم فیلم دوربین‌های اون ساعت رو پاک کنه و ده دقیقه بعد به بچه‌های حشدالشعبی بگه برن دونفری که بالا هستن رو دستگیر کنن. باتری گوشی اون داعشی رو درآوردم و با عماد قرار گذاشتم اول بلوار طریق الحر و با موتورم خودمو رسوندم اونجا؛ منتظر چیزی بودم که خانم محمودی برام جور کرده بود: گوشی الیاس! عماد اونو بهم داد و ناهارمم که فلافل بود یکم به اصرار عماد خوردم و گفتم: -وین تقع منطقه العسگری؟( منطقه عسگری کجاست؟) -شمال غرب کربلاء تقریبا. لیش تسأل؟( تقریبا شمال غرب کربلا. چرا می‌پرسی؟) -کم من الوقت یستغرق للوصول هناک؟ (چقدر طول می‌کشه تا برسیم؟) -حوالي خمس عشرة دقيقة أو أكثر. (تقریبا یه ربع یا بیشتر.) -حسناً. نروح الی شارع المدارس. (باشه. برو خیابون المدارس.) -علی عینی. (رو چشمم.) باتری گوشی رابط داعش رو سر جاش گذاشتم و برای ستاره پیامک دادم: بعد خمس عشره دقیقه نصل. (پانزده دقیقه دیگه می‌رسیم.) بلافاصله جواب اومد که: ننتظر فی المطعم. (توی رستوران منتظریم.) وقتی رسیدیم، یه نگاه به رستوران انداختم که خلوت بود. بیسیم زدم به پشتیبانی و درخواست دوتا نیروی دیگه کردم. هرسه نفرشون نشسته بودن پشت یه میز اما غذا سفارش نداده بودن. چندتا صلوات فرستادم و توسل کردم به حضرت عباس علیه السلام. *** ادامه دارد ... ✍🏻نویسنده خانم فاطمه شکیبا
رمان امنیتی شاخه زیتون 🌿 قسمت 129 بیدار که می‌شوم، مرضیه را می‌بینم که باز کنارم دراز کشیده است. سلاحش هم به کمرش بسته شده و دستش را روی آن گذاشته. آرام می‌گویم: -بیداری مرضیه؟ سرش را به طرفم برمی‌گرداند: -آره عزیزم. چطور؟ -خسته نیستی؟ -نه! با چشمانم به سلاحش اشاره می‌کنم: -با این سختت نیست دراز کشیدی؟ می‌خندد و می‌گوید: -من شب‌ها هم مسلح می‌خوابم! از تعجب سر جایم می‌نشینم و می‌گویم: -جدی می‌گی؟ او هم می‌نشیند و می‌گوید: -شوخی کردم. گاهی. با چشم در اتاق تاریک دنبال ارمیا می‌گردم و می‌پرسم: -ارمیا کجاست؟ -بیرونن. گفتن امشب نگهبانی می‌دن. بعد از نگاهی به حیاط می‌گوید: -چیزی درباره شاخه زیتون می‌دونی؟ -منظورت چیه؟ به دیوار تکیه می‌دهد و می‌گوید: -تاحالا اسم شبکه زیتون یا شاخه زیتون به گوشِت نخورده؟ -نه. -شاخه زیتون، اسم شاخه ایرانی سازمان موساد(سازمان اطلاعاتی خارجی رژیم صهیونیستی) هست که همزمان با تشکیل ساواک توی ایران تشکیل شد. هدفش هم در زمینه فرهنگی، رواج باستان‌گرایی ایرانی، ناسیونالیسم(ملی‌گرایی افراطی) و عرفان صوفیانه مقابل عرفان فقاهتی هست. از زمان پهلوی توی ایران فعال بودن و هنوزم هستن... فعالیت‌های موسسه درخت زندگی و گرایش‌های مادر و دوستانم از ذهنم می‌گذرند و سریع می‌گویم: -یعنی می‌خوای بگی ستاره هم... -نمی‌شه با اطمینان گفت. اما بی‌ربط هم نیست. سرم را پایین می‌اندازم و تار و پود موکت را به بازی می‌گیرم: -ستاره عاشق کوروش بود... به نظرت چه ربطی دارن اینا به همدیگه؟ ادامه دارد ... ✍🏻نویسنده خانم فاطمه شکیبا
رمان امنیتی شاخه زیتون 🌿 قسمت 130 نگاهی به بیرون می‌اندازد و می‌گوید: -اون ملی‌گرایی‌ای که اونا تبلیغ می‌کنن، اسلام و ایران رو مقابل هم قرار می‎ده. طوری که انگار بزرگ‌ترین دشمن ایران، اسلامه. با چندتا دروغ و چاخان درباره ایران باستان، پادشاهای باستانی رو برای جوون‌ها مقدس جلوه می‌دن و اینطور ادعا می‌کنن که ما بهترشو داشتیم و نیاز به اسلام نبود. درحالی که اگه اونا ایران باستان رو، بدون هیچ تحریفی نشون بدن، نقاط ضعف و قوتش باهم مشخص می‎شه. مسلمون‌ها رو محکوم می‌کنن به کهنه‌پرستی درحالی که اگه اینطوری به قضیه نگاه کنیم، کوروش‌پرستی هم کهنه‌پرستیه! آه می‌کشد و می‌گوید: -مشکل اینه که جوون‌ها اهل تحقیق نیستن. اگه یه بار فقط درباره چیزایی که می‌خوندن فکر و تحقیق می‌کردن، به این راحتی کسی نمی‌تونست دروغ به خوردشون بده. سریع یه متن رو درباره کوروش یا هخامنشیان می‌خونن و می‌گن آره درسته! کنارش به دیوار تکیه می‌زنم و می‌گویم: -چیزی درباره ماجرای استر و خشایارشا شنیدی؟ به نشانه تایید پلک برهم می‌گذارد: -استر اولین پرستوی اسرائیلی توی تاریخه! -پرستو؟ -به زن‌های جاسوس اسرائیلی که با اغواگری توی نهادهای دولتی کشورها نفوذ می‌کنن، اصطلاحا می‌گن پرستو. و نیشخند می‌زند. یعنی کسی که به عنوان مادرم می‌شناختمش هم یکی از پرستوهایی بوده که مرضیه می‌گوید؟ فکرش را از ذهنم بیرون می‌ریزم و بحث را عوض می‌کنم: -کِی باید بریم؟ -باید آماده بشیم. چند دقیقه تا اذان مونده. خوبه آماده باشیم که معطل نشیم. وضو می‌گیرم و چادر می‌پوشم. ارمیا نمازش را در همان حیاط می‌خواند و من و مرضیه در اتاق. وقتی چشمم به چهره برافروخته ارمیا در نماز می‌افتد، دلم زیر و رو می‌شود و اضطراب می‌گیرم. برای این که خودم را آرام کنم، چندبار آیه شصت و چهار سوره یوسف را زمزمه می‌کنم: -فَاللَّهُ خَيْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ. (خدا بهترین نگهبان و مهربانترین مهربانان است.) آماده رفتن شده ایم که صدای در زدن می‌آید. مرضیه با اشاره دست از ارمیا که در حیاط است می‌پرسد کیست؟ و ارمیا شانه بالا می‌اندازد که نمی‌داند. بعد به ما اشاره می‌کند که برویم و از زیر کاپشنش یک سلاح کمری درمی‌آورد. دلشوره‌ام بی‌جا نبود. نگاهم روی ارمیا که به طرف در می‌رود قفل شده؛ انقدر که مرضیه بازویم را می‌کشد و آرام در گوشم می‌گوید: -نگران نباش. باید از در پشتی بریم. نمی‌توانم نگران نباشم. یک راهروی کوتاه از اتاق خانه تا در پشتی هست که از آن می‌گذریم. مرضیه سلاحش را در می‌آورد و پشت در می‌ایستد. بعد آرام به من می‎گوید: پشت سر من وایسا... ادامه دارد ... ✍🏻نویسنده خانم فاطمه شکیبا کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*ای کاش هیچ پدر و مادری، فریب آرامش ظاهری بچه‌ها را نمی‌خورد. شیطنت و بازیگوشی، راز آرامش بچه‌هاست.* بچه‌هایی که اهل شیطنتند، دلِ آرامی دارند. بازیگوشی و فعالیت، زمینۀ آرام شدن در دوران نوجوانی و جوانی را فراهم می‌کند... ✨امام کاظم علیه السلام: «بازیگوشی پسر در دوران کودکی پسندیده است، برای این که در بزرگسالی بردبار شود.» 📚میزان الحکمه، ج۶، ص۲۵۷ 👇🏻🦚👇🏻🌴👇🏻🦚👇🏻🌴 کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
ترس هیجانی طبیعیست که کودک با استفاده از آن از خطرات دوری کرده فاجعه وقتی روی می‌ دهد که مادر یا پدر خود منشاء ترس فرزند می شود. کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
گفتگو در مورد بلوغ جسمی و جنسی را از سنین پایین شروع کنید. امروزه کودکان با حجم وسیعی از اطلاعات درمورد سکس و ارتباطات در تلویزیون و در اینترنت روبرو هستند، بنابراین همچنان که آنها به بلوغ نزدیک می‌شوند با بسیاری از نظرات پیشرفته در این حوزه آشنایی دارند. مسئله گفتگو در مورد مسئله بلوغ همچنان یک تکلیف مهم برای والدین باقی مانده است از آنجایی که بیشتر اطلاعات کودک در مورد این قضیه از منابع معتبری نیستند. منتظر نباشید که کودک شما برای پرسیدن سوالات بی شماری که دارد خودش به سمت شما بیاید که آن روز هرگز نخواهد آمد، مخصوصا اگر کودک شما نمی داند که گفتگو در مورد این موضوع حساس برای شما مطلوب است یا خیر! به طور ایده آل، به عنوان والدین شما در واقع پیش از این، صحبت در مورد تغییرات بدن در طول بلوغ را شروع کرده اید. از زمان نوباوگی کودکان سوال های زیادی دارند و اکثر بحث های شما احتمالاً در مورد سوالاتی است کودک از شما می پرسد. مهم است که به سوالات او صادقانه و باز پاسخ دهید همیشه منتظر این نباشید که کودک بحث را شروع کنند در سن ۸ سالگی آنها باید بدانند که تغییرات هیجانی و فیزیکی همراه با بلوغ کدامند. ممکن است که به نظر کوچک بیایند، اما این مثال را در نظر بگیرید: چیزی حدود ۲ سال بعد دختر شما عادت ماهیانه را تجربه خواهد کرد با صدای پسر شما شروع به کلفت شدن می کند. زمان گفتگو با دختر یا پسر در مورد دختران مهم است که قبل از آنکه پریود یا عادت ماهیانه شوند والدین آنها در مورد این قضیه با آنها صحبت کنند. اگر آنها از موضوع  مطلع نباشند عادت ماهیانه می تواند برای آنها ترسناک و استرس زا باشد. اکثر دختران هنگام دوازده سیزده سالگی پریود می شوند که تقریبا دو یا دو و نیم سال بعد از شروع بلوغ است. برای برخی این پدیده زودتر شروع می‌شود حتی در سن ۹ سالگی در حالیکه در برخی دیگر دیرتر است حدود ۱۶ سالگی. به طور میانگین پسرها کمی دیرتر از دخترها بلوغ را تجربه می‌کنند تقریبا در بین سنین ۱۰ تا ۱۱ سالگی. آنها ممکن است شروع به رشد جنسی کنند اولین علائم جنسی را تجربه کنند بدون انکه بدن آنها تغییر زیادی کرده باشد.  درست مانند یک بزرگسال باید از تغییرات پیش رو آگاهی داشته باشد و آماده باشد، مانند تغییر خانه یا تغییر شغل، کودکان نیز نیاز دارند که در مورد بلوغ و تغییرات پیش روی آن اطلاعات داشته باشند. چه چیزی بگوییم هنگام صحبت در مورد بلوغ با فرزندان بسیار مهم است که به او قوت قلب دهید. بلوغ تغییرات زیادی را به همراه دارد بنابراین طبیعی است که کودک احساس نا امنی و تنهایی بکند. اغلب کودکان هنگام ورود به بلوغ احساس نا امنی می‌کنند، مخصوصا در مورد ظاهرشان، اما گفتن اینکه این تغییرات برای همه هست و اکثر آنها بسیار زشت هستند می تواند به آنها کمک کند. آنها همچنین باید بدانند که زمان این تغییرات در هر فردی متفاوت است، آکنه، تغییرات خلق، جهش‌های رشدی و تغییرات هورمونی هر کدام ویژگی ای از رشد و بلوغ هستند که هر کسی آن‌ها را تجربه می‌کند البته همه در یک زمان نخواهد بود. به فرزند خود اجازه دهید که بداند هر زمانی که نیاز است شما آماده گفتگو هستید، اما به هر صورت مهم است که شما بحث را شروع کنید. به عنوان والدین وظیفه شما این است که در مورد بلوغ و همچنین احساساتی که همراه آن است، به بحث بنشینید. هم چنین لازم است که در مورد تمامی سوالات ممکن اطلاعات لازم را داشته باشید و جواب سوالاتی که خودتان دارید را نیز بیابید. اگر هرگونه سوال و یا نگرانی در مورد بلوغ دارد که شما نمی توانید جواب دهید حتما از مشاور یا روانشناس کودک خود بخواهید که به وی کمک کند. ✨✨✨✨✨✨✨✨ نکته های طلایی رفتار با کودکان و نوجوانان 👇 کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
مادری که ساعت ها برای تمیزکردن خانه وقت گذاشته، طبیعی است که با ریختن غذا بر روی فرش توسط کودکش خشمگین شود؛ این مادر ممکن است برچسب شیطنت یا لجبازی را بر رفتار کودکش بچسباند. روی دیگر این سکه کودکی است که بی خبر از همه جا با خشم مادر مواجه می شود و نمی داند به خاطر چه چیز تنبیه می شود. کودک تنها در پی کشف محیط و استفاده از حواسش بوده و گرچه خشم مادر را درک می کند، اما نمی تواند دلیلی منطقی برای آن پیدا کند. تا قبل از سه سالگی، رفتارهای بچه ها حتی اگر به خرابکاری منجر شوند، حاصل لجبازی و تلاش برای آسیب زدن به افراد و وسایل نیستند و به همین دلیل است که بچه ها، وقتی کاملا از سر تصادف به کسی یا چیزی آسیب می زنند، انتظار ندارند کسی تنبیه شان کند. کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
اگر می خواهید کودک مستقلی داشته باشید برای تلاش او احترام قائل شوید. وقتی تلاش کودک مورد احترام قرار گیرد، کودک جرأت خود را متمرکز می کند تا کار خودش را به پایان برساند. ❌ چقدر طولش میدی تا بند کفشتو ببندی. ✅ میبینم که داری خوب تلاشتو میکنی تا با دقت بند کفشتو ببندی. کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
وقتی در جهت رفع نیازهایی کودک می‌کوشیم او به دنیای پیرامون خود اعتماد می کند و آن را محل امنی می یابد. اگر می خواهیم کودک نوپا لجباز نشود نیاز داریم محیط او را امن کنیم، نه اینکه وسایل دم دست او باشد و از او بگیریم؛ به عبارت دیگر نباید با انواع منع شدن روبرو شود و مرتب "نکن" و "دست نزن" را بشنود. فردی که به دنیای اطراف خود و دیگران اعتماد می کند به توانایی های خودش نیز اعتماد می کند و با شما بهتر همراهی می کند.... کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
خانه تان طوری باشد که محیطی دوستانه و امن برای اکتشاف بچه ها باشد. شنیدن همیشگی اصطلاحاتی مثل ” بهش دست نزن” و ” ازش دور شو” می تواند باعث از بین رفتن استقلال شود. هر چه قدر خانه ی شما برای بازی و اکتشاف بچه ها امن تر باشد کمتر نه می گویید. و هر چه قدر کمتر به او نه بگویید به طور چشمگیری کشمکش های بین شما و او کاهش می یابد. کودکی که در خانه آزاد است کمتر لجبازی میکند و همکاری بهتری با والدینش خواهد داشت. کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
یک گوشه اتاقت چندتا گلدون رنگی بچین ، هر روز لمسشون کن بهشون آب بده ،پنجره رو باز کن نور خورشید خودشو پهن کنه تو خونه ، یک موسیقی بی‌کلام بذار ،به اهدافت فک کن ، خدا رو شاکر باش همیشه ، سرتو بکن زیر آب سرد ،کتابی بردار و یکم مطالعه کن ،انرژی بگیر ،زندگی همین ثانیه‌هاس که داره می‌گذره ؛ حالِ دلتو خوب نگه‌دار 🌸🌸🌸🌸 ✨✨✨✨ ‌ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae ⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌❥‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❥‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
تکنیک های رفتار با نوجوانان تخیل و رویاپردازی دوران نوجوانی یکی از ویژگی‌های دوران نوجوانی، تخیل و رویاپردازی است با این ویژگی نوجوان چگونه باید کنار آمد؟ نوجوان تخیل را دوست دارد بنابراین والدین ضمن احترام باید اجازه دهند نوجوان این رویاپردازی و تخیل را تجربه کند و زندگی آینده خود را در تخیل بسازد. ولی ما باید سعی کنیم در حالی که دارد تخیل می‌کند واقعیت‌های زندگی را هم ببیند.   با هم باشید یكی از مهم ترین و موثرترین راهكارها برای حل مسائل دوران بلوغ و نوجوانی برقراری رابطه نزدیك و صمیمی میان نوجوان و والدینش است. معمولا نوجوان با والد همجنس خود رابطه خوبی ندارند، اما این رابطه را می توان ترمیم كرد با اینكه نیاز به زمان دارد. ولی شما ناامید نشده و از پا ننشینید و مطمئن باشید هر بار یك قدم به صمیمیت و هدف نزدیك تر شده اید. فکر کردن بیش از حد نوجوانان موضوع دیگری که خانواده‌ها را نگران کرده است، بیش از حد فکر کردن نوجوانان است، والدین با این رفتار، چگونه باید برخورد کنند؟ فکر کردن بیش از حد باعث ناراحتی بعضی از والدین می‌شود. اما فکر کردن در نوجوانان در یک زمان محدودی خیلی خوب و سازنده است. نوجوانان دوست دارند درگذشته خود سیر کنند و ببینند چه خطایی کرده‌اند. خانواده‌ها باید سعی کنند شرایط زندگی را طوری بسازند که احساس استقلال در آنها شکل پیدا کند. سرزنش ممنوع نصیحت های مستقیم و سرزنش آمیز در این دوره اثر بسیار مخربی بر رفتار نوجوان دارد. به دنبال راه های غیرمستقیم برای تذكر باشید. اگر نكات مثبت او را كمرنگ ببینید و در عوض به نكات منفی اخلاقی و روحی او تمركز كنید به او یك سرنخ برای لجبازی خواهید داد چرا كه به او آموزش می دهید كه روی نكات منفی تمركز كند. اگر او را با كسی مقایسه كنید، او نیز شما را با دیگر والدین مقایسه خواهد كرد. دلیل منطقی برای هر مخالفت یا موافقت و هر مسئله ای كه در محیط خانواده مطرح می شود، دلیل قانع كننده و منطقی داشته باشید و متقابلا با دلیل و انتقادها و مخالفت های نوجوانتان با روی باز برخورد كنید. دستور مستقیم ندهید تا جایی که ممکن است به فرزندان دستور مستقیم ندهید، بلکه فرصت انتخاب های مختلف به او بدهید. خوبی این روش آن است که شما موارد انتخابی را کنترل می کنید و در هر حال هر انتخابی که او انجام دهد، مورد رضایت شماست و این امکان انتخاب، فرزندتان را که تشنه استقلال و خودگردان بودن است راضی می کند. برای مثال به او نگویید که «همین الان اتاقت را تمیز کن.» با این کار حتما با او وارد مشاجره خواهید شد. ✨✨✨✨✨✨✨ نکته های طلایی رفتار با کودکان و نوجوانان 👇 کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
دو اشتباه تربیتی تنبیه سکوت : قهر کردن پدر یا مادر که به آن تنبیه سکوت می گویند و قطع رابطه کلامی به مدت چند ساعت تا چندروز با کودک به نشانه دلخوری ، آسیب شدیدی به او می زند. اين اسيب ميتواند عميق تر از تنبيه كودك باشد چون كودك به اين نتيجه ميرسد انقدر من بد و ناخواستني هستم كه حتي حاضر نيستند مرا تنبيه كنند؟ آنها به راحتي مرا از زندگي خود بيرون ميكنند و برايشان اصلا مهم نيستم. سبک کلامی نادرست : در برخی خانواده ها ، سبک کلامی ای به عنوان یک فرهنگ رایج وجود دارد و اعضای آن به صورت عادی در جمله هایشان دشنام به کار می برند و فکر نمی کنند این خشونت کلامی چقدر می تواند برای بچه ازنظر روانی آزار دهنده باشد . این حرفها جزو آزار روانی عاطفی کودک بحساب می اید. کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤ اگر کسی واقعاً به شما علاقه مند باشه. مجبور نیستی مرتباً از او بخوای که یه پیام بده، تماس بگیره و یا باهات وقت بگذرونه. اگر اولویتش باشی خودش این کارا رو می کنه. ❣حرف حساب❣ ❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
1_2059595565.mp3
8.6M
🎵 حمید حسام • تا ابد کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
همه ی زندگیم ..❣ تویی ک قشنگترین لبخندای دنیا رو داری ♥️ تویی ک مهربون ترین صورت دنیارو داری♥️ تویی ک امن ترین شونه های دنیا رو داری♥️ تویی ک سر تا سر وجودت پر از ارامش و امنیته♥️ تویی ک صدر تموم ارزوهای منی ♥️ آره خود تو عشق مهربون من♥️ دیدی بعضی وقتا یه چیزیو ب دست میاری بعد مدام میخای بزاری جلوت نگاش کنییی کیفشو کنی من نسبت ب تو این حسو دارم همه کسم♥️ اصلا گاهی وقتا ک با تموم جونت بغلم کردی هولت میدم عقب یکم و ازت فاصله میگیرم ک نگات کنم ♥️ به اون قد و بالای ماهت ب اون صورت همه چی تمومت به اون همه جذابیت تو لبخندات♥️ یا وقتایی ک داری نزدیک ماشین میشی تموم حواسم ب راه رفتنته ب اون همه قشنگیییت♥️ من نفسم بند میاد نداشته باشمتاااا قدرتو میدونم نفسم بمونی برام🌼♥️• ❤️🌺❤️ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae