#شهـیدانه
❲آقا مصطفے...
همیشہ بہ مادرش میگفتـــــ :
دعا ڪن مؤثر باشم،
شهید شدن و نشدن زیاد مهم نیستـــــ ! :) ❳
#مؤثر بودن مهمہ
#شهیدمصطفےصدرزاده...🌿
#بشیم_مثل_شهدا
〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰
مقام معظم رهبری:
امام باقر علیه السلام
داعیه ی تشیع و ولایت علوی
را به همه جا ارسال نمودند✅
۱۳۶۱
#نائب_برحق_مولا
#شهیدانہ
میگفت:
زیباترینشهادترامیخواهم!
یکبارپرسیدم:
شهادتخودشزیباست؛
زیباترینشهادتچگونهاست؟!
درجوابگفت:
زیباترینشهادتایناستکه
جنازهایهمازانسانباقینماند :)
ـ شھیدابراهیمهادی^^
+کمیحَرفِدِل 🌿'
بسم ࢪب الحسیݩ(؏)
رفیقمراقبدلـےکـھعشقامامحسین؏
توشـھباش..🚶🏿♂❗️
بگوآقا . . . !
ایندلمـٰآلخودتبرشدارببر..:)💔
فقطشباولقبرایندلُصحیحوسالم
ازتتحویلمیگیࢪم..😄
*باشـھاربابـم؟(:*
مراقبورودیهاوخروجـےهاتونباشید!!
ورودیهاخیلـےمھمترازخروجیاس..
اینکھچـےواردقلبوگوشوچشمو...میشہ!!
یِدربسآزیـمبرایاینمرزهـآ🚶🏿♂❗️
میگنامامحسین؏خیلـےدوسدارهبھش
بگنپسـرفاطمـھ :)!
بھشبگو :
پسـرفاطمـھمنمبخر..
نگولیاقتندارم!!
لیاقتُخودمونمیسازیمرفقآ..!
چراهـےیادگرفتیمنالـھکنیم؟!😐
چراهیچواکنشـےبـھگناهنشوننمیدیم؟!
بزنتودهنشیطون ،
بھشبگوولکندیگـھ!!
بزاریِروزمالامامحُسینمباشم..:)💔
همین!
فقطیِروز..🙂💔
🖐🏾اوم🚶🏿♀️💔...........
*ختم ڪلام*
بہ وقٺ[یاعلـے!]•🌙•
شبـٺون خدایـــے•✨🌿•
حلالـ ڪنید خسٺٺونـ ڪردیمـ:)!•♥🔗•
وضـوقبڵخوابـ فراموشـ نشہ ـہآ•🌱🕊•
یہ ایٺ الڪرسے همـ بزنـ ٺنگشـ:)!•💛•
یـاعلے مددۍ!⛅🌻
*「 #بدونتعارف🚶🏿♂ 」*
مجازۍچهبلایـےسرمونآوردهکه
حتےٰدیگهحوصلهنمازخوندنمنداریم
چهبرسهبهدرسومطالعهوکارجهادۍ💔!
بالاخرهیهروزۍیابیدارمیشیمیا
بیدارمونمےکنند...🚶🏿♂
پسبهترهقبلازاینکهکارمونبهجاهاۍ
باریککشیدهبشهخودمونو یهتکونے
بدیم..🚶🏿♂
*#خدایارحمکنبرما✨*
🌤
#اَلسَّلامُعَلَیْكَیاخّلفالسَلَف....
به تو ای حضرتِ صبح،
صاحبِ لبخند،
"سـلام" . . .✋
و چه احساس قشنگی ست
که در اول صبح
یادِ یک "خوب"، تو را غرقِ تمنّا سازد ...
#حســـیݩجانمـ❤️
•|♥|•
هرموقع یه دردے میاد سراغمون
آقا جون
با همون تسبیـــ📿ــحسبزش میاد بالا سرمون..
تسبیحو میدهـ دستمون
میگہ:
بابا استغفار یادٺ نرهـ:)
#تباهیات🚶🏻♂‼️
ــــــــــــــ
نمےدونمچرابینبعضےدهههشتادیا
دپوغمگینبودنشدهافتخارِ ..
هرکےآهنگهناامیدکنندهگوشکنهخفنه
هرکےبیشترگریهکنهدنیادیدهتر://!
---
داداشم،خواهرمافسردگےافتخارنیست !
چراخودتواذیتمیکنےبرایچیزایےکه
چندسالدیگهبهشمیخندیواهمیتنداره ؟!
یهکوچولوخودتبهشفکرکن🤷🏻♂
#التماستفکر🖇
#حكايت
اسب سواری...
مرد چلاقی را سرراه خود دید که
از او کمک می خواست مردِ سوار
دلش به حال او سوخت
از اسب پیاده شد و
او را از جا بلند کرد و
روی اسب گذاشت تا او را به
مقصد برساند
مرد چلاق وقتی بر اسب سوار شد
دهنه ی اسب را کشید و گفت:
اسب را بردم و با اسب گریخت.
اما پیش از آنکه
دور شود صاحب اسب داد زد
تو تنها اسب را نبردی *جوانمردی*
را هم بردی.
اسب مال تو ؛ اما گوش کن ببین
چه می گویم
مرد چلاق اسب را نگه داشت
مردِ سوار گفت: هرگز به هیچ کس نگو چگونه اسب را به دست آوردی؛
زیرا می ترسم دیگر هیچ سواری
به پیاده ای رحم نکند