eitaa logo
✌در آسـتانہ‌ے ظــهور✌
1.3هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
19.6هزار ویدیو
77 فایل
داریم چہ میکنیم با دل امــام زمان(عج)!! چقــدر گنـاه؟ چـقدر نامـردی و بی حیایی؟ جز مــا کیو داره؟ چقدر سر در دنـیا؟ کجاست امـامت بچہ شیعہ!! 👈دختر، پـسر شیعہ به دل امامت رحم کن مـرام داشتہ باش!! امــامت تنــهاست" کپے پستهای کانال حـلال° تبادل: @HHSSKK
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شیطان 👺دامهای شیطان برای منتظران ظهور امام زمان (عج) --------------------------------------------------- با ارسال این پست به دیگران در ثوابش شریک باشید. https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
11.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟢 حاجت گرفتن از امام زمان ارواحنا فداه 🔹 در این کلیپ کوتاه استاد عالی اشاره به داستانی جالب از ملاقات یکی از عاشقان با حضرت ولی عصر ارواحنافداه و حاجت گرفتن از حضرت دارند . https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
13.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وچہ زیبا‌گفت‌شهید... وامــا اگــرازمابپرسند‌چرابرای‌مهـــدے؏ج‌ ڪارنڪﺮدید؟! چھ بگوییم؟!🥲 🌼 !!! بچہ شیعہ کجـای کـارے؟ او منتـظر توست!!! https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
8.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اثر زیبای (مرد آفرین) تقدیم به همه ی دختران خواهران و مادران سرزمینم ایران✨🌱 !!! بچہ شیعہ کجـای کـارے؟ او منتـظر توست!!! https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
جایگاه من تو سپاه چیه؟ گفت: آقای امينی جايگاه من تو سپاه چيه؟ سؤال عجيب و غريبی بود! ولی می‌دانستم بدون حكمت نيست. گفتم: شما فرمانده‌‌ی نيروی هوایی سپاه هستين سردار! به صندلی‌اش اشاره كرد و گفت: آقای امينی، شما ممكنه هيچ‌وقت به اين موقعيتی كه من الان دارم، نرسی؛ ولی من كه رسيدم، به شما می‌گم اين‌جا خبری نيست! آن وقت‌ها محل خدمت من، لشكر ۸ نجف اشرف بود. با نيروهای سرباز زياد سر‌و‌كار داشتم. سردار گفت: اگر تو پادگانت، دو تا سرباز رو نمازخون و قرآن‌خون كردی، اين برات می‌مونه؛ از اين پست‌ها و درجه‌ها چيزی در نمیاد! 🌹
چشم گنه‌کار کجا و جمال عشاق کجا! دهان آلوده به لغویات کجا و شهادت کجا! می‌ترسم! می‌ترسم از اینکه روزی حسرت این روزها رو بخورم. الان پشیمونم .. که چرا خودمو آماده نکردم برای هجرت. الان هیچ وابستگی ندارم به دنیا، به هیچ کس .. ولی منظورم انتخاب نشدنه. از اینکه رفقات، اطرافیانت برن و تو نری. تمام چپ و راست و اطرافت گلوله رد بشه ولی به تو نخوره. نمی‌دونم، حتما لایق نبودم. دلم هوای یار داره، هوای رفتن. دلم خلوت عاشقانه می‌خواد. دلم وصال می‌خواد، وصال. وصالی از جنس عشق. از جنس گریه. از خاطرات شهید 🌺
بارالها! من بارها می‌خواستم در عزيمت به جبهه وصيت‌نامه بنويسم ولی هر بار مردد بودم و توان اين نوشتن از من گرفته شده بود .. بارالها! اين‌بار درآمدنم به جبهه .. دستم باز شده، قلمم گيرا شده، نوشته‌هايم پر از عشق شده ..🌱 حالم عوض شده، دنيا همچون قفسی برايم تنگ شده و بر دلم احاطه دارد .. يقينم افزون شده و عشق به طاعت تو در دلم موج می‌زند. می‌دانم! می‌دانم! بوی اين سعادت ابدی به مشامم می‌رسد. مثل اينكه وقت ديدار است .. بدنم می‌لرزد از شوق ديدار؛ ولی خودم را محكم می‌گيرم تا نگويند از ترس مرگ است . . . فرازی از وصیت‌نامه 🍃 طلبه شهیدعلی‌عباس حسین‌پور🌹
✨همسر شهید عبدالمهدی کاظمی عبدالمهدی تعریف کرد: « من و تعدادی از برادران بسیجی با هم به ساری رفته بودیم. علاقه زیادم به شهید علمدار بهانه‌ای شد تا سر مزار ایشان برویم. با بچه‌ها قرار گذاشتیم سری هم به منزل شهید علمدار بزنیم. رفتیم و وقتی به سر کوچه شهید رسیدیم متوجه شدیم که خانواده شهید علمدار کوچه را آب و جارو کرده‌اند و اسفند دود داده‌اند و منتظر آمدن مهمان هستند. تعدادی از بچه‌ها گفتند که برگردیم انگار منتظر آمدن مسافر کربلا هستند، اما من مخالفت کردم و گفتم ما که تا اینجا آمده‌ایم خب برویم و برای 10 دقیقه هم که شده مادر شهید را زیارت کنیم. » رفته بودند و سراغ مادر شهید علمدار را گرفته و خواسته بودند تا 10 دقیقه‌ای مهمان خانه شوند. مادر شهید علمدار با دیدن بچه‌ها و همسرم گریه کرده و گفته بود : « من سه روز پیش با بچه‌ها و عروس‌ها بلیت گرفتیم تا به مشهد برویم. سید مجتبی به خواب من آمد و گفت که از راه دور مهمان دارم. به مسافرت نروید. عده‌ای می‌خواهند به منزل ما بیایند. » مادر شهید استقبال گرمی از همسرم و دوستانش کرده بود. با گریه گفته بود شماها خیلی برایمان عزیزید. شما مهمان‌های سید مجتبی هستید. همانجا هم همسرم از شهید علمدار همسری خوب می خواهند و کمی بعد هم به خواستگاری من می‌آیند.😊 شهادت اذر 94 شهید مدافع حرم 🕊🌹 🌸
این حرف من نیست .. حرف آن رزمنده همدانی (شهید علی چیت سازیان) است؛  کسی می‌تواند از سیم خاردارهای دشمن عبور کند که در سیم خاردار نفس گیر نکرده باشد . . . وقتی گرفتار خودمان هستیم، نمی‌توانیم کاری انجام بدهیم! این را آن‌ها به ما یاد دادند؛ این را آن جوان ۲۰ ساله یا ٢۵ ساله‌ی رزمنده به ما تعلیم داد، از آن‌ها یاد گرفتیم؛ این یک ثروت عظیم است. 🌹 ❤️
✍ _محمد امیر چیت سازیان ، به سال 1339 در همدان متولد شد . دو سال بعد ، خداوند به او برادری عطا نمود که علی نام گرفت. حدود ربع قرن بعد ، محمد امیر ،  از فرماندهان مهندسی رزمی سپاه همدان بود و علی ، فرمانده اطلاعات عملیات لشکر 32 انصارالحسین(صلوات الله علیه) . در ششم تیر ماه سال 1366 ، محمد امیر در جریان عملیات نصر 4 ، خلعت شهادت پوشید. روزی که محمد امیر را برای تدفین به گلزار شهدای همدان آوردند ، علی که در جنگ به فرماندهی پرآوازه و محبوب تبدیل شده بود ، پس از وداع با پیکر برادرش ، پشت تریبون برای جماعت ـ قبل از تدفین امیر ـ گفت: «خدا را شکر می کنم که برادرم را دشمنان خدا کشتند، نه دوستان خدا! دشمنانی که با خون خدا ـ حسین (علیه سلام) ـ جنگیدند، همانان برادرم را کشتند. برادرم با چهار ماه حضور در جبهه، برگة ورود به بهشت را گرفت. برگِ برنده را گرفت اما من، هفت سال ...» گریه ی حضار و بغض خودش ، کلامش را برید. و ادامه داد: «خدا را شکر می کنم جایی ایستاده ام که برادرم پیش پایم خوابیده و...» درست پنج ماه بعد ، علی را پیکری غرق در خون به گلزار شهدا آوردند و دقیقا کنار برادرش به خاک سپردند. 🌷_ شهادت ...🕊 تیرماه 1366 🌷_ شهادت ...🕊 آذرماه 1366 شادی روح پاکشان صلوات بر محمد و آل محمد 🌸الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ🌸