6.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ بدلیل ازدحام جمعیت، دکتر جلیلی با موتور سیکلت جهت شرکت در مناظره راهی صداوسیما شد
#جلیلی
#سعید_جلیلی
#انتخابات
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنان طوفانی دکتر پزشکیان
وقتی میخوای برای خدا مکر بکار ببری ، این میشه ک زبانت بند ومغزت قفل میکنه👌👌
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
5.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✘ عرضه داری بخاطر خدا شوخی کنی؟
#کلیپ | #استاد_شجاعی
منبع: جلسه ۹ از مبحث معارف فاطم
نــام : مـــهدے(عج)
ســن :۱۱۹۰ در فــراق
اسـتان : صــاحب عــالم ولے از همہ جـا رانده شــده ` هـیچکس راهش نداد"
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
7.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✘ علی شوخ طبعه، بدرد خلافت نمیخوره!
#استوری | #استاد_شجاعی
منبع: جلسه ۹ از مبحث معارف فاطمی
نــام : مـــهدے(عج)
ســن :۱۱۹۰ در فــراق
اسـتان : صــاحب عــالم ولے از همہ جـا رانده شــده ` هـیچکس راهش نداد"
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
دهباشی دعای فرج.mp3
4.99M
📿 دعای فرج (الهی عظم البلاء)
🔺️با نوای مهدی #دهباشی
👌بخوان دعای فرج دعا اثر دارد
👌 دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این پست هر شب تکرار می شود ❤
یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (ع) و حضرت نرجس (س) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (عج)
ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیه الله فی ارضه*
به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد. ♥️
@zoohoornazdike
غدیر یعنی چه و با صاحب غدیر چه کردند ؟
🔹 زمانی موفق هستیم در شناساندن صاحب الزمان ارواحنافداه به شیعیان و تمام مردم جهان ، که ۱۴ معصوم علیهم السلام را کنار هم بگذاریم و جدا نکنیم.
خیلی ها روز غدیر با حضرت علی علیه السلام بیعت کردند ولی ندانستند که علی کیست و آن شد که حضرت علی علیه السلام ۲۵ سال با چاه درد دل کرد.
نفهمیدن غدیر یعنی چه و کربلا بوجود آمد ؟
نفهمیدن غدیر یعنی چه و بدن مطهر امام جواد علیه السلام بالای پشت بام ماند
🔶 به هر یک از انوار الهی نگاه می کنی جگرت آتش می گیرد تا رسید به گل نازنین نرجس خاتون سلام الله علیها
چون امام علی و غدیر را نفهمیدیم امام مهدی ارواحنافداه حجت و علی زمان ما غربتش بیشتر از حضرت علی عليه السلام است..
🔴 شاید حکمت خواندن دعای ندبه در این روز عید این است که باور کنیم هنوز رسم اهل دنیا رها کردن و غافل شدن از علیست....
و دنیا بخواهد یا نخواهد در امور مادی و معنوی به بن بست خواهد رسید و سرانجام خواهد فهمید که یگانه راه سعادت دنیا و عقبی روی آوردن به اهل بیت(علیهم السلام ) و حرکت در صراط مستقیم غدیر است...
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
✌در آسـتانہے ظــهور✌
💠 رمـــــان #جانم_میرود 💠 #قسمت_پنجاهدوم _یعنی نمیاد؟؟ مهیا کیفش را روی دوشش جابه جا کرد _نه زه
💠رمـــــان #جانم_میرود
💠 #قسمت_پنجاهسوم
_آخ چقدر خوردیم
_چی چی و خوردیم هنوز یه بستنی باید به من بدی
مریم از زیر میز لگدی به پاهای مهیا زد
_برو بچه پرو .به شهاب پیام دادمـ بیاد دنبالمون الان میرسه بریم
_چرا گفتی خو خودمون میرفتیم
_نه این وقت شب لازم نکرده تنها بریم
به محض خارج شدن از پاساژ شهاب را کنار پژو مشکیش دیدن به طرفش رفتن و سوار ماشین شدند..مهیا بار اولش بود که سوار ماشین شهاب میشد با کنجکاوی همه ماشین را نگاه میکرد که با صدای مریم به خودش آمد
_شهاب بایست
شهاب ماشین را نگه داشت
_شهاب بی زحمت برامون بستنی بگیر قولشو به مهیا دادم ولی نگرفتم
شهاب باشه ای گفت و از ماشین پیاده شد
بعد چند دقیقه شهاب سینی به دست به سمت ماشین آمد...دخترا بستنی هایشان را برداشتند..شهاب پشت فرمون نشست
_داداش چرا برا خودت نگرفتی
_پشت فرمون که نمیشه مریم جان
مهیا دهانش را با دستمال پاک کرد
_خب سید میخوردید، فوقش جریمه شدید دنگی میدادیم جریمه رو مگه نه مریم؟؟
_خانم رضایی بحث جریمه نیست خطرناکه
مهیا سرش را تکان داد
_میگم سید شما خیلی خوب قوانینو رعایت میکنید میشه تو این مورد الگوی خودم قرارتون بدم فقط تو همین مورد هااا
شهاب خیلی تلاش کرد تا خندهاش را جمع کند ولی زیاد موفق نبود چون لبخندی روی لبش شکل گرفت
_هر جور راحتید خانم رضایی
تا رسیدن دیگر صحبتی نکردند... دم در، مهیا از هردو تشکر کرد
_مری جون فردا میبینمت به عشقم سلام برسون
_کوفت و مری جون فردا ساعت ۷ ادرسی که برات فرستادم
_۷صبح مگه می خوایم بریم کله پزی؟
_بله میخوایم بریم کله ی تورو بپزیم
_نمک
مهیا وارد خانه شد... مهلا خانم با دیدن دخترش ذوق زده به طرفش رفت
_اومدی مادر
_نه هنو تو راهم
_دختر گنده منو مسخره میکنی
_مسخره چیه شما تاج سری
_حالا این چیه دستت
مهلا خانم با یادآوری قضیه اخم هایش را باز کرد
_بیا ببین شال گردنتو آماده کردم
مهیا از دستش گرفت و دور گردنش انداخت... گونه ی مادرش را بوسید
_وای مامان خیلی قشنگه مرسی... بابایی کجاست؟
_رفته مسجد
_پس من برم بخوابم شب بخیر
_شب بخیر
مهلا خانم اشک گوشه ی چشمش را پاک کرد
_خدایا شکرت دخترمو بهم برگردوندی