فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨رجب ماه طناب انداختن خود خدااست...
#ماه-رجب🌙
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
🔴 ساعت ۲۱ امشب ۲۱ بهمن ماه همه با هم آماده می شویم و بانگ الله اکبر را بر دهان استکبارجهانی می کوبیم همنوا با رهبر بزرگ انقلاب اسلامی
و به یاد امام و شهدای عزیزمان
بانگ الله اکبر را سر می دهیم.
#الله_اکبر
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
8.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اللهاکبر گفتن شهید سلیمانی❤️
در شب ۲۲ بهمن
وعده ما امشب ساعت ۲۱:۰۰✊
#الله_اکبر
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
7.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#غروب_جمعه
🍂برای دیدنت تا جمعهی بعد
تحمل میکنم هرچند سخت است😭
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان
#خـــدایا_امام_مـن_کجـاست
#برسان_بحق_دُخت_فاطمة_الزهــرا
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
✌در آسـتانہے ظــهور✌
#غروب_جمعه 🍂برای دیدنت تا جمعهی بعد تحمل میکنم هرچند سخت است😭 #اللهمعجللولیکالفرج #امام_زمان
الان موقع غروب خورشیده ،و موقع خواندن دعاست
حضرت زهرا س در این موقع دعا میکردن
پس بیایم برای تعجیل در ظهور منجی دعا کنیم
دعا کنیم که خداوند بقیه مدت انتظار برای ظهور رو برما ببخشه
#خـــدایا_امام_مـن_کجـاست
#برسان_بحق_دُخت_فاطمة_الزهــرا
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انشاالله که اینطور باشه...
و مثل مردم کوفه نباشیم
که به حرف؛ رستم دستانیم
به وقت خطر؛ موش در سوراخ!
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
هدایت شده از شَھیدابرٰاهیمهٰادےٓ
#فردا_خواهیم_آمد تا بگوییم
درستِ مشکلات هست ولی ای ایران وطنم تا ابد برایت جان میدهم. و وفادارت میمانم.
✌در آسـتانہے ظــهور✌
✅ حرکت خودجوش یک دانش آموز ابهری هنگام اجرای سرود سلام فرمانده و عکس العمل جالب دانش آموزان! https
🎥 از آخر صف یکی قیام کرد....
امشب قیامتی از الله اکبر در آسمان کشور
به پا کنیم
حرکت خودجوش یک دانش آموز ابهری هنگام اجرای سرود سلام فرمانده در آخر صف دانش آموزان که تصویر امام خمینی را بالای سر برد
ببینید عکس العمل جالب دانش آموزان، مصداق آیه شریفه قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ ۖ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ است. (به بندگانم بگو شما را فقط یک موعظه میکنم و آن موعظه این است که به صورت جمعی و فردی برای خدا قیام کنید.)
گاهی حرکتهای اجتماعی نیاز به یک پیشرو و شروع کننده دارد. اگر یک نفر جرأت و جسارت داشته باشد و آغاز کند، بقیه کم کم همراهی میکنند.
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
✌در آسـتانہے ظــهور✌
#راهنمای_سعادت پارت45 از تعجب کم مونده بود شاخ در بیارم اخه مامان داشت چی میگفت؟! مامان که تعجبم
#راهنمای_سعادت💖
پارت46
(از زبان نیلا)
- میدونم خیلی سوال ازم دارید پس بزارید قبل از اینکه شما چیزی بگید خودم همه رو براتون توضیح بدم.
شروع کردم و از تک تک خواب هایی که از آقا ابراهیم دیده بودم براش تعریف کردم حتی اون خواب آخری که بهم گفت بهش جواب منفی ندم.
اونم بیچاره هنگ بود و فقط گوش میداد.
آخر سر وقتی حرفام تموم شد با حالت غمگینی گفت:
- اما نیلا خانوم من میخوام برم جبهه و معلوم نیست اصلا برگردم یا نه!
من نمیخوام اینجا کسی رو منتظر خودم بزارم.
جوری دلسوزانه اینا رو گفت که اشکم در اومد و گفتم:
- میدونم آرزوی شهادت دارید و دوست دارید به جبهه برید اما بزارید اینبار بی پرده اعتراف کنم که من شمارو دوست دارم راستش از همون وقتی که توی شلمچه دیدم که نشستید و دارید اشک میریزید دلم رو بهتون باختم راستش من مردی رو ندیدم که انقدر برای رفتن اشک بریزه و طلب شهادت کنه!
خودخواهی منو ببخشید اما من نمیتونم برای بار هزارم پا روی قلبم بزارم و بهتون جواب منفی بدم.
اگه میخواید برید جبهه خب برید من مشکلی ندارم اما ازتون خواهش میکنم ازم نخواید که پا رو دلم بزارم.
دیگه اشک اَمونم رو بریده بود و جلوی چشمم رو تار میدیدم دیگه خیلی خودمو کوچیک کرده بودم!
بلند شدم که برم اما از پشت صداش رو شنیدم که گفت:
- صبر کنید!
من از همون لحظه اول که دیدمتون همون حسی رو داشتم که شما داشتید و این خودداری منو که میبینید فقط بخاطر خودتون بود چون دلم نمیخواست بعداز رفتنم شمارو اینجا بزارم و عذاب بدم.
نیلا خانوم رفتنِ من دست خودمه اما برگشتنم با خداست آیا با همچین وضعی هنوزم حاضرید با من ازدواج کنید؟
اشکم رو با گوشهی چادرم پاک کردم و گفتم:
- قبلا جوابم رو به مادرتون گفتم
بعدم به سمت خیابون دویدم تا تاکسی بگیرم و به خونه برم.
تاکسی گرفتم و سوار شدم و توی ماشین مدام به این فکر میکردم که آقا ابراهیم چقدر خوبه که دل مارو به خودش گره زد و کاری کرد که خیلی اتفاقی اونم کنار مزار و یادبود خودش همو ببینیم.
خیلی خوشحال بودم!
راستش اگه بگن بهترین روز زندگیت از وقتی که به دنیا اومدی تا الان کی بوده میگم امروز بوده.
دقیق نمیدونم با حرفایی که زدم و حرفایی که زد قبول کرده یا نه اما هرچی بود من دیگه پا رو دلم نذاشتم و حداقل کمی دلِ بیقرارم رو آروم کردم و دیگه هر اتفاقی هم بیوفته شرمندهی دلم نیستم که حسم رو بهش نگفتم.
نویسنده: فاطمه سادات