eitaa logo
✌در آسـتانہ‌ے ظــهور✌
1.4هزار دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
16.8هزار ویدیو
69 فایل
داریم چہ میکنیم با دل امــام زمان(عج)!! چقــدر گنـاه؟ چـقدر نامـردی و بی حیایی؟ جز مــا کیو داره؟ چقدر سر در دنـیا؟ کجاست امـامت بچہ شیعہ!! 👈دختر، پـسر شیعہ به دل امامت رحم کن مـرام داشتہ باش!! امــامت تنــهاست" کپے پستهای کانال حـلال° تبادل: @HHSSKK
مشاهده در ایتا
دانلود
اے غریب این غریب این غریب..." در روز جمعه شادی دل مولایمان یکدست و همصدا بشیم" بدست ما رقم خواهد خورد و به ما بسته‌اس...! شیعیان بپا خیزید" در روز قیامت چه جواب مادرش زهـرا(س) را خواهیم داد؟ «به نیت ســلامتی و ظــهور آقا امام زمان(عج) قصد داریم ختم صلوات و استغفار و زیارت عاشورا و دعای فرج هر هفته روزهای جمعه برگزار کنیم » عزیزان تعداد ختم خود را به آی دی ما ارسال بفرماید تا در کانال ثبت بشه"👇 صـلوات: استغفار: دعای فرج: زیارت عاشورا: @Enghlabym313
تا کنون👇 صــلوات: ۳۱۳+۱۱۴+٢٠٠+۱۰۰۰ استغفار: ۳۱۳±٢٠٠+۵۰۰ دعای فرج: ۱۰±۵ زیارت عاشورا: ۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 یک حاجت مستجاب از (عج) 🎙 ... نشــانہ‌هـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہ‌هـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـاده‌ے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید... https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 مهمترین اتفاقی که با ظهور حضرت حجت ارواحنا فداه میفته، چیه؟ 🌸 استادشجاعی ... نشــانہ‌هـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہ‌هـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـاده‌ے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید... https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨رجب ماه طناب انداختن خود خدااست... -رجب🌙 ... نشــانہ‌هـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہ‌هـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـاده‌ے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید... https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 ساعت ۲۱ امشب ۲۱ بهمن ماه همه با هم آماده می شویم و بانگ الله اکبر را بر دهان استکبارجهانی می کوبیم همنوا با رهبر بزرگ انقلاب اسلامی و به یاد امام و شهدای عزیزمان بانگ الله اکبر را سر می دهیم. ... نشــانہ‌هـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہ‌هـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـاده‌ے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید... https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الله‌اکبر گفتن شهید سلیمانی❤️ در شب ۲۲ بهمن وعده‌ ما امشب ساعت ۲۱:۰۰✊ ... نشــانہ‌هـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہ‌هـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـاده‌ے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید... https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✌در آسـتانہ‌ے ظــهور✌
#غروب_جمعه 🍂برای دیدنت تا جمعه‌ی بعد تحمل میکنم هرچند سخت است😭 #اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج #امام_زمان
الان موقع غروب خورشیده ،و موقع خواندن دعاست حضرت زهرا س در این موقع دعا میکردن پس بیایم برای تعجیل در ظهور منجی دعا کنیم دعا کنیم که خداوند بقیه مدت انتظار برای ظهور رو برما ببخشه https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انشاالله که اینطور باشه... و مثل مردم کوفه نباشیم که به حرف؛ رستم دستانیم به وقت خطر؛ موش در سوراخ! https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
تا بگوییم درستِ مشکلات هست ولی ای ایران وطنم تا ابد برایت جان میدهم. و وفادارت میمانم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✌در آسـتانہ‌ے ظــهور✌
✅ حرکت خودجوش یک دانش آموز ابهری هنگام اجرای سرود سلام فرمانده و عکس العمل جالب دانش آموزان! https
🎥 از آخر صف یکی قیام کرد.... امشب قیامتی از الله اکبر در آسمان کشور به پا کنیم حرکت خودجوش یک دانش آموز ابهری هنگام اجرای سرود سلام فرمانده در آخر صف دانش آموزان که تصویر امام خمینی را بالای سر برد ببینید عکس العمل جالب دانش آموزان، مصداق آیه شریفه قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ ۖ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ است. (به بندگانم بگو شما را فقط یک موعظه می‌کنم و آن موعظه این است که به صورت جمعی و فردی برای خدا قیام کنید.) گاهی حرکت‌های اجتماعی نیاز به یک پیش‌رو و شروع کننده دارد. اگر یک نفر جرأت و جسارت داشته باشد و آغاز کند، بقیه کم کم همراهی می‌کنند. https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
✌در آسـتانہ‌ے ظــهور✌
#راهنمای_سعادت پارت45 از تعجب کم مونده بود شاخ در بیارم اخه مامان داشت چی می‌گفت؟! مامان که تعجبم
💖 پارت46 (از زبان نیلا) - می‌دونم خیلی سوال ازم دارید پس بزارید قبل از اینکه شما چیزی بگید خودم همه رو براتون توضیح بدم. شروع کردم و از تک تک خواب هایی که از آقا ابراهیم دیده بودم براش تعریف کردم حتی اون خواب آخری که بهم گفت بهش جواب منفی ندم. اونم بیچاره هنگ بود و فقط گوش می‌داد. آخر سر وقتی حرفام تموم شد با حالت غمگینی گفت: - اما نیلا خانوم من می‌خوام برم جبهه و معلوم نیست اصلا برگردم یا نه! من نمی‌خوام اینجا کسی رو منتظر خودم بزارم. جوری دلسوزانه اینا رو گفت که اشکم در اومد و گفتم: - می‌دونم آرزوی شهادت دارید و دوست دارید به جبهه برید اما بزارید این‌بار بی پرده اعتراف کنم که من شمارو دوست دارم راستش از همون وقتی که توی شلمچه دیدم که نشستید و دارید اشک می‌ریزید دلم رو بهتون باختم راستش من مردی رو ندیدم که انقدر برای رفتن اشک بریزه و طلب شهادت کنه! خودخواهی منو ببخشید اما من نمیتونم برای بار هزارم پا روی قلبم بزارم و بهتون جواب منفی بدم. اگه میخواید برید جبهه خب برید من مشکلی ندارم اما ازتون خواهش می‌کنم ازم نخواید که پا رو دلم بزارم. دیگه اشک اَمونم رو بریده بود و جلوی چشمم رو تار میدیدم دیگه خیلی خودمو کوچیک کرده بودم! بلند شدم که برم اما از پشت صداش رو شنیدم که گفت: - صبر کنید! من از همون لحظه اول که دیدمتون همون حسی رو داشتم که شما داشتید و این خودداری منو که می‌بینید فقط بخاطر خودتون بود چون دلم نمی‌خواست بعداز رفتنم شمارو اینجا بزارم و عذاب بدم. نیلا خانوم رفتنِ من دست خودمه اما برگشتنم با خداست آیا با همچین وضعی هنوزم حاضرید با من ازدواج کنید؟ اشکم رو با گوشه‌ی چادرم پاک کردم و گفتم: - قبلا جوابم رو به مادرتون گفتم بعدم به سمت خیابون دویدم تا تاکسی بگیرم و به خونه برم. تاکسی گرفتم و سوار شدم و توی ماشین مدام به این فکر می‌کردم که آقا ابراهیم چقدر خوبه که دل مارو به خودش گره زد و کاری کرد که خیلی اتفاقی اونم کنار مزار و یادبود خودش همو ببینیم. خیلی خوشحال بودم! راستش اگه بگن بهترین روز زندگیت از وقتی که به دنیا اومدی تا الان کی بوده میگم امروز بوده. دقیق نمی‌دونم با حرفایی که زدم و حرفایی که زد قبول کرده یا نه اما هرچی بود من دیگه پا رو دلم نذاشتم و حداقل کمی دلِ بی‌قرارم رو آروم کردم و دیگه هر اتفاقی هم بیوفته شرمنده‌ی دلم نیستم که حسم رو بهش نگفتم. نویسنده: فاطمه سادات
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 پارت47 پول تاکسی رو حساب کردم و پیاده شدم. چقدر حس خوبی بود که دیگه حرفی توی دلم نداشتم و همه‌ی حرفام رو بهش زدم! باید واسه خودم نهار درست می‌کردم رفتم توی آشپزخونه خونه که دست بکار بشم که گوشیم زنگ خورد! خانم حقی بود که زنگ زده بود! با استرس گوشی رو جواب دادم یعنی چی میخواست بگه؟ گفتم: - سلام خانم حقی با خوشحالی گفت: - سلام دخترم، ببخشید دوباره مزاحمت شدم می‌خواستم ببینم برای امشب برنامه ای نداری؟ با تعجب گفتم: - نه، چطور؟! گفت: - امشب می‌خواستم اگه بشه یه بله‌برون کوچولو بگیریم و به داداشم که حاج آقاست بگم که بیاد یه صیغه محرمیت بخونه بینتون تا عقدکنون همینجور مات و مبهوت وایساده بودم و حرفی واسه گفتن نداشتم! با کمی دست دست کردن گفتم: - حالا چه عجله‌ایه؟ من هیچ کاری انجام ندادم! خانم حقی خندید و گفت: - همه چی تا امشب جور میشه دخترم بعدشم در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست. لبخندی زدم و گفتم: - درسته، هرچی خدا بخواد خانم حقی گفت: - خودت دیگه بقیه‌ی هماهنگی هارو انجام بده. راستی ما چند نفر از اقوام نزدیکمون مثل خاله و عمه هم میان دیگه گفتم که اماده باشی. خندیدم و گفتم: - قدمشون سر چشم - خب دیگه من برم به کارام برسم که تا امشب کلی کار دارم خدانگهدارت دخترگلم! خداحافظی کردم و گوشی رو قطع کردم. چقدر سریع همه چی داشت پیش می‌رفت! یعنی واقعا من امشب به امیرعلی محرم میشم؟ راستش کلی استرس داشتم اما استرسش هم شیرین بود! انقدر خوشحال بودم که دیگه قید غذا خوردن هم زدم. با سرخوشی گوشی رو برداشتم تا زنگ فاطمه بزنم و همه چی رو براش تعریف کنم. با بوق دوم گوشی رو برداشت که من سریع همه چی رو تعریف کردم و اون با تعجب گفت: - والا چه شانس خوبی داری زود از ترشیدگی نجات پیدا کردی و ما هنوز هیچ! خندیدم و گفتم: - ان‌شاءالله به زودی قسمت خودت خواهری فاطمه با خنده گفت: - ان‌شاءالله ان‌شاءالله سری از روی تأسف تکون دادم و با نگرانی گفتم: - فاطمه امشب احتمالا خیلی شلوغ بشه خانم حقی گفت خاله و عمه‌ی امیرعلی هم هستن! فاطمه گفت: - خب این که مشکلی نداره من با مامان هماهنگ میکنم که مراسم خونه‌ی ما انجام بشه منم بعدازظهر میام تا بریم پاساژ و چند دست لباس خوشگل واسه امشب بگیریم. با ذوق گفتم: - وای ممنون قربونت برم! واقعاً آشنا شدن با تو و خانوادت برام سعادت بزرگی بود. نویسنده: فاطمه سادات
💖 پارت48 واقعاً آشنا شدن با تو و خانوادت برام سعادت بزرگی بود. فاطمه با خنده گفت: - خب دیگه نمی‌خواد جَو بدی! راستی واسه ظهر، نهار چی درست کردی؟ گفتم: - هیچی والا گشنم نیست فاطمه با لحن مرموزی گفت: - خب منم جای تو بودم از خوشحالی تا ده سال سیر بودم اما دختر تو الان باید به خودت برسی ناسلامتی امشب بله‌برونته! من الان بیمارستانم محمد داره میاد دنبالم آماده شو تا سر راهمون دنبال توهم بیایم مامانم قورمه‌سبزی درست کرده. گفتم: - اما.. نذاشت حرفم رو بزنم و گفت: - اما و اگر هم نداره فقط آماده شو تا بیایم دنبالت، خداحافظ عجب دختریه ها نزاشت حرفم رو بزنم و قطع کرد، حرف حرف خودشه خدا به داد شوهر آیندش برسه! واقعاً خوشحال ترین دختر جهان الان من بودم خدایا شکرت بابت اینکه فاطمه رو سر راهم قرار دادی و به واسطه اون امیرعلی هم با من اشنا کردی واقعاً شکرت باید آماده می‌شدم الان میومدن دنبالم..! سریع مانتوی فیروزه‌ای خوشگلم رو که اون روز با فاطمه خریدیم تنم کردم و چادرم رو سر کردم و اومدم بیرون تا منتظرشون بشم. یکدفعه ماشینی جلوی پام ترمز کرد که فهمیدم ماشین محمده! سلامی کردم و سوار شدم. همین که نشستم فاطمه پر انرژی گفت: - به به عروس خانوم مارو نمیبینی خوشحالی؟ جلوی خندم رو گرفتم و گفتم: - دختر مگه تو تازه از شیفت نیومدی؟ پس چرا انقدر سرحالی؟! فاطمه با لحن خنده داری گفت: - تا کور شود هر آنکه نتوان دید! خندیدم و گفتم: - بر منکرش لعنت! دیگه همگی ساکت شدیم و چیزی نگفتیم که من سنگینی نگاهی روی خودم متوجه شدم. سرم رو که بالا آوردم محمد رو دیدم که از آینه جلوی ماشین داره نگاهم می‌کنه! اما چرا چشماش غم داشت و قرمز بود؟ یعنی چه اتفاقی افتاده؟ سری تکون دادم افکار رو کنار گذاشتم. به خونه‌ی فاطمه اینا که رسیدیم منو و فاطمه پیاده شدیم و محمد رفت که ماشین رو پارک کنه. نمی‌دونم چرا اما حسم می‌گفت محمد از اینکه من اینجام ناراحته! اما چرا؟ نمی‌دونستم! نویسنده: فاطمه سادات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✌در آسـتانہ‌ے ظــهور✌
الله‌اکبر گفتن شهید سلیمانی❤️ در شب ۲۲ بهمن وعده‌ ما امشب ساعت ۲۱:۰۰✊ #الله_اکبر #ظــهور_نــزدیک
🇮🇷 ✊ 🇮🇷 ، با تمام وجودتان بگوئید. اگر دانستید که امشب این خاکریز را باید نگه دارید تا سقوط نکند، جور دیگری عمل خواهید کرد. ، تکلیف دیگری داریم. 🇮🇷 تکبیر را به نیت یک بگویید تا هم اثرش بیشتر شود و هم آن شهید به همراه ملائکه به کمک شما بیاید و جبهه خودی را یاری کند. إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُرْدِفِينَ (انفال:۹) [یاد کنید] هنگامی را که [در حال مشاهده دشمنِ تا دندان مسلح با دعا و زاری] ازپروردگارتان یاری خواستید، و او درخواست شما را اجابت کرد که من مسلماً شما را با هزار فرشته که پی در پی نازل می‌شوند، یاری می‌دهم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امشب میدهم تا بگویم الله اکبر به این نظام، الله اکبر به این شکوه.... امشب میدهم چون الله اکبر امشب کم از الله اکبرهای شبهای عملیات ندارد میدهم چون معتقد به انقلاب اسلامی هستم هرچند که دلی شکسته از وضع اقتصاد داشته باشم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 به امید الله اکبرهای مردم ایران در شب اعلام خبر ظهور 🔵 تیزر فرضی اعلام خبر ظهور امام عصر (عج) از بخش خبری صدا و سیما 🌕 ان شاء الله به زودی... https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2