دهباشی دعای فرج.mp3
4.99M
📿 دعای فرج (الهی عظم البلاء)
🔺️با نوای مهدی #دهباشی
👌بخوان دعای فرج دعا اثر دارد
👌 دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این پست هر شب تکرار می شود ❤
یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (ع) و حضرت نرجس (س) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (عج)
ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیه الله فی ارضه*
به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد. ♥️
@zoohoornazdike
✌در آسـتانہے ظــهور✌
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 #گامهای_عاشقی💗 قسمت80 ساعت نزدیک ۹ بود همه داخل پذیرایی روی مبل نشسته بودیم سارا هی ب
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#گامهای_عاشقی💗
قسمت81
روی تخت کنار حوض نشستیم
ده دقیقه ای سکوت کردیم
که سعید شروع کرد به حرف زدن
اصلا نمیفهمیدم چی میگه
فکرم فقط به دورو اطرافم بود
و اصلا بهش نگاه نمیکردم
یه ربع یه ریز فک میزد
یه پوفی کشیدم که سکوت کرد
سعید: شما نمیخواین چیزی بگین؟
- نه
سعید : یعنی شما هیچ معیاری واسه ازدواج ندارین؟
- من اینجام که فقط بشنوم نه اینکه حرفی بزنم ،اگه حرفاتون تمام شده بریم داخل
سعید حرفی نزد و بلند شدیم و رفتم وارد خونه شدیم
لیلا خانم گفت: خوب چی شد به نتیجه ای رسیدین ؟
سعید که انگار دلخور بود چیزی نگفت
که مامان گفت : به همین زودی که نمیشه حرفی زد ،بزاریم این دوتا جوون فکراشونو خوب بکنن...
حاج مصطفی هم حرف مامان و تایید کرد و بلاخره بعد از یه مدت بلند شدن و رفتن
منم رفتم سمت اتاقم
مشغول جمع کردن اتاقم شدم
یعنی تا ۱۲ شب فقط داشتم اتاقمو تمیز میکردم
اینقدر خسته بودم که زود بیهوش شدم
با برخورد نور خورشید از گوشه پنجره اتاقم به چشمام بیدار شدم
به ساعت گوشیم نگاه کردم ساعت ۱۱ بود
بلند شدم رفتم دست و صورتمو شستم بعد به سمت آشپز خونه برای خوردن صبحانه رفتم
مامام درحال آشپزی کردن بود
- سلام ،صبح بخیر
مامان چپ چپ نگاهم کرد : الان ظهره خانوووم
- مادر من آدم هر موقع بیدار بشه میشه صبح حالا میخواد بعد ظهر باشه یا ظهر
مامان: چی بگم ولا،هر چی بگم باز تو حرف خودت و میزنی ،برو صبحانه تو بخور
- چشم،امیر و سارا هنوز خوابن؟
مامان: نه ،رفتن خونه سارا ا
- آها
#بانو_فاطمه
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#گامهای_عاشقی💗
قسمت82
مشغول صبحانه خوردن شدم که مامان اومد کنارم نشست
از لبخند مرموزانه ای که به لب داشت خندم گرفت
- چیزی شده؟
مامان: نظرت درباره پسر حاج مصطفی چیه؟
به دل من که نشست ،پسر خوبه!
- عع پس مبارکتون باشه..
مامان: کوووووفت،به چشم به پسرم گفتم
- مامان جان من اصلا ازش خوشم نیومد،خیلی پرحرفه،مثل خاله زنک ها یه ریز فک میزد
مامان: این چه طرز حرف زدنه در مورد پسر مردم
- من گفته بودم که قصد ازدواج ندارم ،اصرار شما بود که بیان
مامان: خدا چیکارت کنه آیه ،الان به بابات چی بگم؟
- بگو آیه ازش خوشش نیومد
مامان: این شد دلیل؟
- به قول خودتون بگین به دلش ننشست
مامان : من از دست تو آخر دق میکنم
- خدا نکنه مامان خوشگلم ،دشمنات دق کنن ،من برم یه عالم کار دارم
روز آخر تعطیلات بود و کلی درس رو هم تلمبار شده بود سخت مشغول خوندن بودم
بابا که اومد خونه
از ترس اینکه باز سوال پیچم نکنه از اتاقم بیرون نرفتم
هر موقع که خواب بود ،تن تن میرفتم آشپز خونه یه چیزی میخوردم و دوباره میرفتم داخل اتاقم
صبح زود از خواب بیدار شدم
و لباسامو پوشیدمو کیفمو برداشتم
ازلای در نگاه کردم بابا هنوز داخل خونه بود داشت صبحانه شو میخورد
منتظر شدم که بابا بره تا از اتاق بیرون برم
روی تخت با گوشیم ور میرفتم که صدای در خونه رو شنیدم
رفتم کنار پنجره پرده رو کنار زدم دیدم بابا از خونه رفت بیرون
تن تن از اتاق رفتم سمت آشپز خونه
- سلام
مامان: سلام صبح بخیر
ایستاده چند تا لقمه گرفتم خوردم
مامان: خو مثل آدم بشین صبحانه تو بخور
- دیرم شده مامان جان
یه لقمه بزرگ گرفتم و از مامان خداحافظی کردمو رفتم کفشمو پوشیدمو از خونه زدم بیرون
همینجور که لقمه رو میخوردم رسیدم سر جاده یه دربست گرفتم رفتم سمت دانشگاه...
#بانو_فاطمه
#گامهای_عاشقی💗
قسمت83
سریع از ماشین پیاده شدمو دویدم سمت دانشگاه
وارد محوطه شدم ،چند قدمی نرفتم که یکی صدام کرد
برگشتم نگاه کردم باورم نمیشد
پسر حاج مصطفی بود ،اینجا چیکار میکنه
مثل میخ خشکم زده بود
سعید اومد نزدیک تر
سعید: سلام ،ببخشید میشه باهاتون صحبت کنم
از اینکارش اصلا خوشم نیومد که اومده دانشگاه
اخم کردمو گفتم: میشه بپرسم شما اینجا چیکار میکنین ؟
سعید : شرمنده ببخشید ، مجبور شدم ،باید باهاتون صحبت میکردم ...
- شما حرفاتونو گفتین اون شب ،مگه بازم چیزی مونده
سعید: میشه بپرسم چرا جوابتون منفیه
- شخصیه نمیتونم بگم
سعید : پای کس دیگه ای در میونه؟
- شما اینجوری فکر کنین ،من باید برم دیرم شده ،خواهش میکنم دیگه نیاین دانشگاه ،خدا نگهدار
بدون اینکه منتظر حرفی از طرفش بشم رفتم سمت ساختمون دانشگاه
تن تن از پله ها بالا رفتم
خدا خدا میکردم که استاد نیومده باشه
در کلاس و آروم باز کردم ،خدا رو شکر استاد نیومده بود
چشمم به سارا افتاد رفتم سمتش نزدیکش نشستم
سارا: سلام،چرا دیر کردی ؟،خواب موندی؟
- سلام ،نه بابا ،تو حیاط پسر حاج مصطفی رو دیدم
سارا: وااا اینجا چرا اومده؟
- اومده بود بپرسه چرا جواب منفی دادم
سارا: مگه جواب منفی دادی ؟
-واااییی سارا ،بلند میشم سرمو میکوبونم به دیوارااااااااا!
سارا: چیه ،دیونه بازی درمیاری
- بیخیال ساراخدا رو شکر که استاد اومد و منو از دست این دختر نجات داد...
#بانو_فاطمه
#گامهای_عاشقی💗
قسمت84
بعد تمام شدن کلاس رفتیم سمت دفتر بسیج
چند تقه به در زدیم و وارد شدیم
- سلام
سارا: سلام
خانم منصوری: سلام بچه ها خوبین،تعطیلات خوش گذشت
سارا: عالی
به سارا یه نگاهی کردمو خندم گرفت ،با چه ذوقی گفت
منصوری : بچه ها بشینین
نشستیم روی صندلی و به عکسای روی میز نگاه میکردیم
عکسای راهیان نور
با دیدن عکسا خاطره ها تو ذهنم نقش بست
یه دفعه در اتاق باز شد
و هاشمی به همراه صادقی وارد شدن
بلند شدیمو بعد از احوالپرسی دور میز نشستیم
صادقی: همین الان یه خبر به ما دادن
منصوری: چه خبری؟
صادقی: قرار یه شهید گمنام بیارن دانشگاه
سارا: واااییی خدای من ،یعنی یه شهید میارن اینجا
منصوری: خدا رو شکر بلاخره بعد از چند سال موافقت کردن ،حالا کی میارن شهید و؟
صادقی: پنجشنبه
هاشمی یه نگاهی به من کرد و گفت: حالتون خوبه خانم یوسفی ؟
یه دفعه اشکم جاری شد
سارا: الهی قربونت برم ،چرا گریه میکنی
- الان باید چیکار کنیم
هاشمی: باید واسه مراسم استقبال شهید آماده شیم
منصوری: آیه تو ایده ای نداری؟
- من الان تو شوکم ،باید یه کم فکر کنم
هاشمی لبخند زد و گفت: باشه ،فقط زودتر ،البته خودمم چند تا ایده دارم ،حالا شما هم طرحتون و بگین هر کدوم بهتر بود انجام میدیم
- چشم
صادقی : پس کارا رو سپردم دست شما ،خیالم راحت باشه؟
هاشمی: خیالتون راحت...
#بانو_فاطمه
🔴مبارزه با بی حجابی خیلی سخت شده
چون دیگه خیلی از مردها غیرت ندارند حالا دلیلش هر چی که میخواد باشه
باید به جای مبارزه با زن ها،ابتدا با این گونه مردهای بی رگ و بی ریشه مبارزه نمود
مردهایی که دیگه براشون مهم نیست تن و بدن ناموسشون رو کسی ببینه
مردهایی که نه دین دارند و نه ایمان
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
📸جوانان فلسطینی برای رسیدن به مسجد الاقصی باید از این دیوار بتنی عبور کنند
🔹در دومین جمعه ماه رمضان بیش از ۲۵۰ هزار فلسطینی در مسجد الاقصی نماز خوانند
🔹امروز مصادف با روز سرزمین در فلسطین است و مردم فلسطین در نقاط مختلف این روز را گرامی داشتند که با یورش نظامیان صهیونیستی مواجه و ۲۵ فلسطینی زخمی شدند.
✅حامیان سپاه قدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امشب خدیجه می رود از خانه وحی
تاریک شد در ماتمش کاشانه وحی
سالروز وفات حضرت خدیجه س تسلیت باد
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
🌻🥀🌻
🖤توسل_به_حضرت_خدیجه_
سلام الله علیها
💥یکی از اساتید می فرمودن؛ هرکس حاجت مهمی داره،
درشب و روز رحلت حضرت خدیجه(سلام الله علیها) به ایشان متوسل بشه و به تعداد ابجد اسم ایشان،یعنی 622 بار صلوات برای ایشان بفرستد.ان شاءالله حاجت خود را می گیرد.
حضرت خدیجه (سلام الله علیها) ام المومنین است و بسیار بخشنده هرکس مال حلال، همسر خوب و فرزند خوب میخواهد ، و در واقع هر کس دنیای حلال می خواهد به ایشان متوسل شود.
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
🏴 تابلو کفن بهشتی حضرت خدیجه سلام الله علیها
🔸 اثر سید محمدرضا موسوی
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
Tahdir joze10.mp3
3.71M
📖تحدیر : جزء دهم
🎙با صداے: استاد معتزآقایے
#جزخوانی_تحدیر 10
#معتزآقایی
🔴 دعای روز دهم ماه مبارک رمضان
🔹 اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِيهِ مِنَ الْمُتَوَكِّلِينَ عَلَيْكَ وَ اجْعَلْنِي فِيهِ مِنَ الْفَائِزِينَ لَدَيْكَ وَ اجْعَلْنِي فِيهِ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ إِلَيْكَ بِإِحْسَانِكَ يَا غَايَةَ الطَّالِبِينَ.
🔺 خدایا ! مرا در اين روز از آنان كه بر تو توكل كنند و نزد تو فوز و سعادت يابند قرار ده و مرا از آنان كه مقربان درگاه تو باشند قرار ده به حق احسانت اى منتهاى آرزوى طالبان.
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
🌕 فضیلت و ثواب روز دهم ماه مبارک رمضان برای روزه داران این روز طبق روایت پیامبر اکرم علیه السلام :
🌺 خداوند هفتاد هزار حاجت از شما بر آورد و خورشید و ماه و ستارگان و جانداران و پرنده و درنده و هر سنگ و کلوخ و هر تر و خشک و ماهیان دریا و برگهاى درختان و کتابهاى خداوند عز وجل براى شما آمرزش جویند.
📚امالی صدوق /مجلس دوازدهم/ص۴۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-قراربزاریمبعد سحر برای تعجیل در ظهور مولامون دعای فرج بخونیم
در ماهِ ضیافت خدا ✨''
‹🕊.🌱› #قرار_مهدوی
‹🕊.🌱› #امام_زمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلام امام زمانم
#صبحت بخیر و خوشی
بی تو تنها عذاب سهم من هست
غصه و اضطراب سهم من است...
پسره فاطمه ،ببخش ولی...!💔
💠حرفایدلتشنیدنیاست...
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#امام_زمان_عجل_الله
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
4_5791793128419625721.mp3
21.59M
.. ❀❀ با امـام زمانت یه قـرار عـاشقانه بذار
و هــر روز
❣ #دعای_عهد بخون... ❀❀❣
🎙با صدای آقای #بحرالعلومی
❣الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــــ_الْفَــرَج❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دختر شهید مدافع حرم همه را در برنامه محفل به گریه انداخت.
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️امامخمینی(ره)، علیاکبررائفیپور
#اختصاصیشبکهنفوذ
❌️نفوذ به #حوزهعلمیه و افراد معمم
حتماکلیپروببینید
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
🥀آجرک الله یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف🥀
🏝هنوز بانویی در هراس شعب ابی طالب ، در هجوم کفرآمیز مشرکان ، در تنهایی بی پایان محمد ، در قدکشیدن غریبانهی نهال نوپای اسلام ... رو به آسمان قنوت گرفته و بر لب ذکر فرج دارد ...
خدا به حق از جانگذشتگیهای بیبدیل مادر مؤمنین، خدیجه.ی غراء ، شما را برساند....🏝
🏴 فرا رسیدن سالروز وفات جانسوز امّالمؤمنین حضرت #خدیجه کبری سلاماللهعلیها را به محضر مقدّس حضرت ولیّعصر عجّلاللهتعالیفرجهالشریف و همهی شیعیان و ارادتمندان خاندان رسالت، تسلیت عرض مینمائیم.🏴
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
دهم #رمضان
#خـــدایا_امام_مـن_کجـاست
#برسان_بحق_دُخت_فاطمة_الزهــرا
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2