فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد رائفیپور در برنامه صندلی سبز: اصولگرایان مردم را نمیفهمند و اصلاحطلبان به بهانه مردم خط قرمزها را زیر پا میگذارند
ویدئو کامل مصاحبه بزودی از شبکههای اجتماعی مصاف
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2ا
✌در آسـتانہے ظــهور✌
قسمت ۲۹ فصل پنجم : خداحافظ مادر قسمت سوم یک چشمم اشک بود و چشم دیگرم خون. رجب خودش از حال و روزم ف
قسمت ۳۰
فصل پنجم : خداحافظ مادر
قسمت چهارم
مهلت دو ماههی ما تمام شد و باید خانه وصفنارد را خالی میکردیم. وسایل را بار وانت کردیم. همسایهها برای خداحافظی جلوی در خانه جمع شدند. با همهی خانمهای همسایه روبوسی کردم و حلالیت طلبیدم. مریم گوشهای ایستاده بود و با بغض به من نگاه میکرد. رفتم به طرفش، محکم بغلم کرد و زد زیر گریه. اشکم درآمد. انگشتر فیروزهام را گذاشتم کف دست مریم.
- من بدون تو دق میکنم زهرا!
- مریم! این انگشتر نشان خواهری ما باشه تا قیامت، هروقت دلتنگ روزهای خوشمون شدی، بهش نگاه کن. این چند سال اذیتت کردم. خیلی زحمت بچههام رو کشیدی، حلالم کن. یه خبر خوب بهت بدم؟
- چی؟! نکنه پشیمون شدید و اسبابکشی نمیکنی؟!
- نه! با رجب حرف زدم، ما نمیتونیم بچه سوم رو نگه داریم. انشاءالله سالم به دنیا اومد، میدم تو بزرگش کنی.
- دروغ میگی! مگه تو دل از بچهت میکنی زهرا؟!
باورش نمیشد. کلی با هم حرف زدیم و امیدوارش کردم تا توانست دل از من بکند. تصمیممان را گرفته بودیم و قرار بود حسین را بعد از تولد به مریم و آقای ترابی بسپاریم.
روایت زندگی زهرا همایونی؛ مادر شهید_امیر_و_علی_شاه_آبادی
📙#قصه_ننه_علی
قسمت ۳۱
فصل پنجم : خداحافظ مادر
قسمت پنجم
منزل نو شبیه همهچیز بود جز خانهی آدمیزاد! کیسه گچ و سیمان را بردم بیرون از اتاق. بنّاها مشغول کار بودند و ما داشتیم اسباب خانه را وسط آنهمه خاک خالی میکردیم. کف اتاق را جارو زدم و فرش را پهن کردم. هوا خیلی سرد بود؛ فوری چراغ را روشن کردم و بچهها را نزدیکش نشاندم. به هر زور و زحمتی بود وسایل خانه را میان آنهمه خاک چیدم و کمی آرام گرفتم. هنوز تا تمام شدن کار بنّایی کلی راه داشتیم که اسبابکشی کردیم.
وجیهالله سطل و طناب را از پشتبام میانداخت پایین. خاک را تا جایی که میشد داخل سطل پر میکردم و او بالا میکشید. وسط اینهمه کار شوخیاش گرفت و گفت: «زن داداش! از خاکای اون طرف پر کنی بهتره. اونجا نه، اون طرفتر. یه کم برو عقب. برو، برو، برو...»
آنقدر مرا این طرف و آن طرف کرد که با پشت افتادم داخل گودال آب انبار. نفسم بند آمد و کبود شدم. حسین در شکمم تکانی خورد و بند دلم پاره شد. وجیهالله وحشتزده آمد بالای گودال. از هوش رفتم و دیگر نفهمیدم چه شد.
روایت زندگی زهرا همایونی؛ مادر شهیدان #امیر_و_علی_شاه_آبادی
📙#قصه_ننه_علی
بنام تو که یادت آرامبخش جانم است
بنام خــــــــــــدا🌺
💌اى خداى من اى سرور من، اى مولاى من و اختيار دارم،
💚اى كسي كه مهارم به دست اوست،
اى آگاه از پريشانى و ناتوانيام،
💚 اى داناى تهيدستى و ناداريام،
💚پروردگارا! پروردگارا! پروردگارا!
از تو درخواست ميكنم به حقّت و قدست و بزرگترين صفات و نامهايت كه همه اوقاتم را از شب و روز به يادت آباد كنى، و به خدمت گزاريات پيوسته بدارى و اعمالم را در پيشگاهت قبول فرمايى
💚
فرازی از دعای زیبای کمیل
💌دو مؤلفه مهم خوشبختی در دنیا و آخرت گفته شد: یکی شادی بود و دیگری آرامش.
💚 تاکید قرآن و روایات بر این دو نکته حائز اهمیت است. اگر انسان نتواند خودش را شاد و آرام نگه دارد، نه سعادت دنیا را می تواند به دست بیاورد و نه سعادت آخرت را.
✅ممکن است ۵۰ سال نماز بخواند و بگوید: «اشهد ان لا اله الله/ وحده لا شریک له= شهادت می دهم من جز الله معشوقی ندارم» اما ده دقیقه نمی تواند با این معشوق ارتباط بگیرد و او را بغل کند و ببوسد. ارتباط با خانواده آسمانی اش قطع است.
🔴۵۰ سال در مشهد زندگی میکند ولی یک بار هم نتوانسته با امام رضا صمیمی باشد. یک بار نشده که دلتنگ امام رضا بشود. چون عاشق خدا نشده است، دلش برای خدا تنگ نمیشود که بگوید: خدایا! الان دلم برای شنیدن صدایت تنگ شده. دوست دارم قرآن بخوانم یا قرآن بشنوم که ببینم تو چه میگویی؛ یا چند رکعت نماز بخوانم و با تو حرف بزنم یا دعا بخوانم.
✔️ اصلاً چنین حالت های معنوی هم به او دست نمی دهد. چون همیشه مضطرب و هیچ وقت خودش را درست معنا نکرده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه نشدنهایی تو زندگی هست
که همون موقع نمیفهمی چرا نشد
ولی خدا بعدا یجوری بهت میفهمونه چرا نمیشد
خدایا واسه همه اون نشدنایی که ما نمیدونستیم چرا نشد اما تو میدونستی و هوامون رو داشتی، شکرت ❤️
#معجزه_شکرگزاری
💞﷽ 💞
#قرآن_صبح
✨ثواب قرائت و تدبّر در آیات قرآن کریم امروز را هدیه میکنیم به حضرت صاحب الزمان(عج) وان شاء الله برای تعجیل درفرج وعاقبت بخیرشدنمان در تمام لحظات زندگی.
💫#انتشارش_با_شما👇
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج
الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم📿
#نَشـــــــر=صَــــدَقِه جاریِه📲
┄┄┅┅┅❅⏰❅┅┅┅┄┄
پرهیزگار 465_۲۰۲۴_۰۱_۱۰_۰۸_۲۳_۴۸_۲۵۵.mp3
842K
💞﷽ 💞
قرائت و ترجمه صفحه 465
💫#انتشارش_با_شما👇
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج
الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم📿
#نَشـــــــر=صَــــدَقِه جاریِه📲
┄┄┅┅┅❅⏰❅┅┅┅┄┄
🌼 #السلام_علیک
🌼 #یا_اباصالح_مهدی
🌼مهدیا منتظرانت
💫همه درتاب و تبند
🌼همهی اهل جهان،
💫جمله گرفتار شبند
🌼چو بیایی غم و
💫ظلمت برود از عالم
🌼شاد گردد دل آنان
💫که گرفتارِ غمند
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج 🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 به رسم ادب روزمان را با سلام
بر سرور و سالار شهیدان
آقا اباعبدالله شروع میکنیم...
اَلسلامُ علی الحُــسین
و علی علی بن الحُسین
وَ عــــلی اُولاد الـحـسین
و عَـــلی اصحاب الحسین
✍امام باقر علیه السلام فرمودند:
شیعیان ما را به زیارت امام حسین علیه السلام امر کنید ، چرا که زیارتش روزی را افزون میکند و عمر را طولانی میگرداند و بلاها و بدیها را
دور می کند.
#اللهم ارزقنا کربلا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قرار همیشگی مان، جهت تعجیل در ظهور دعای فرج را بخوانیم.
‹🕊 قرار_مهدوی
‹🕊عجل علی ظهور
1_1861354433.mp3
8.21M
بیحضورت هر چه کردم، زندگی زیبا نشد!
اللّهم عجل لولیک الفرج 💔
صوت قرائت #دعای_عهد
قرار صبحگاهی منتظران ثابت قدم ظهور
#خـــدایا_امام_مـن_کجـاست
#برسان_بحق_دُخت_فاطمة_الزهــرا
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
شہادت شوخی نیست!
قلب آدمو بو میڪنند
بوی دنیا و تعلقاتش را داد
رهایت میڪنند
میگویند برو درد بڪش،پخته شو،منِیّت رو رها ڪن..
#شهیدمصطفیرشیدپور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با اینکار به امام زمان بگو که من در لشکرت هستم
استاد شجاعی
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2ا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ساعات آخر ماه رجب،
دلم را مشغول کردهام😔
به ذکرِ:
اللهم لا تجعل عواقب اعمالی حسره
که مدام از خدا بخواهم
عاقبت اعمال ماه رجبم
را حسرت و ندامت قرار ندهد ...😔😔
بی امان کلون درب خانهاش را بکوبم
و بر خواستهام اصرار کنم
تا گناهانم مانع توفیقاتم نباشد .
و الحق که اوست کریم الصفح و مقیل العثرات ما بیچارگان ...🌸
همان که آن گونه میبخشد
که گویی گناهی نکردهای
و تمام از دست رفتهها را
بازمیگرداند ...🌺
📢این ساعات پایانی رو ازدست ندهیم
التماس دعا فرج
✌در آسـتانہے ظــهور✌
🔵#داستان_ظهور ۲۰ 💠پیش به سوی کوفه 🔹آیا تاکنون نام «سیّدحَسَنی» را شنیده ای؟ او از فرزندان امام ح
🔵#داستان_ظهور ۲۱
💠جنگ سختی در پیش است ...
🔹سفیانی بسیار مغرور شده است؛ زیرا تعداد سپاه او دو برابر لشکر امام است.
او خبر دارد که آمار یاران امام به این شرح است:
ده هزار سربازی که از مکّه با امام به کوفه آمده اند.
دوازده هزار سربازی که با سیّدحسنی از خراسان، آمده اند.
هفتاد هزار سربازی که در کوفه به امام ملحق شده اند.
در سپاه سفیانی، صد و هفتاد هزار سرباز وجود دارد و او با امید پیروزی قطعی به سمت کوفه حرکت میکند.
🔹او نمی داند که هزاران فرشته، در رکاب مولایمان میباشند و او را یاری میکنند.
اکنون به امام خبر میرسد که سپاه سفیانی به قصد جنگ به سوی کوفه به میآید.
🔹لشکر امام از شهر کوفه خارج شده و موضع میگیرد.
اکنون هر دو لشکر روبروی هم قرار گرفته اند.
امام زمان به سپاه سفیانی نزدیک میشود و با آنان سخن میگوید و آنها را نصیحت میکند.
یاران سفیانی به امام میگویند: «از همان راهی که آمده ای باز گرد».
امام به سخن گفتن با آنها ادامه میدهد و به آنان میگوید: «آیا میدانید که من فرزند پیامبر هستم».
نمی دانم چه میشود که سفیانی فعلاً از جنگ منصرف میشود، شاید میترسد که اگر امروز جنگ را آغاز کند، سربازانش دیگر آن شجاعت لازم را برای حمله نداشته باشند؛ زیرا آنان سخنان امام را شنیده اند و احتمال دارد قلب آنها به امام علاقه پیدا کرده باشد.
سفیانی میخواهد برای مدّتی جنگ را عقب بیاندازد تا اثر سخنان امام از بین برود. او دستور عقب نشینی میدهد.
سپاه سفیانی از میدان جنگ عقب نشینی میکند و اوضاع آرام میشود.
خورشید روز جمعه طلوع میکند. به امام خبر میرسد که سفیانی یکی از یاران امام را به شهادت رسانده است.
گویا سفیانی تصمیم دارد به کوفه حمله کند.
🔹امام آماده دفاع میشود و میان دو لشکر، جنگ سختی در میگیرد.
سفیانی آغازگر جنگ میشود و گروهی از یاران امام به شهادت میرسند.
خوشا به حال آنها که به آرزویشان رسیدند!
اکنون دیگر وعده خدا فرا میرسد. سفیانی در وسط میدان ایستاده است و از زیادی سربازانش خیلی خوشحال است.
ناگهان او میبیند که سربازان یکی بعد از دیگری برروی زمین میافتند!
سفیانی نمی داند که فرشتگان زیادی به یاری امام آمده اند. سفیانی هرگز پیش بینی نمی کرد که سپاهیان او این گونه تار و مار شوند.
سفیانی که اوضاع را چنین میبیند میفهمد که دیگر مقاومت هیچ فایده ای ندارد، او با تنی چند از یاران خود فرار میکند.
🔹آیا تاکنون اسم «صیاح» را شنیده ای؟
او یکی از فرماندهان لشکر امام است. او با گروهی از سربازان خود به دنبال سفیانی میروند و سرانجام او را اسیر میکنند.
هوا تاریک شده است و امام نماز عشا میخواند. اکنون سفیانی را به نزد امام میآورند.
سفیانی رو به امام میکند و میگوید: به من مهلت دیگری بده!
امام نگاهی به یاران خود میکند و میفرماید: نظر شما در مورد او چیست؟ من عهد کردهام که هر کاری انجام دهم با نظر و رضایت شما باشد.
یاران امام با هم مشورت میکنند و سرانجام تصمیم میگیرند که سفیانی مجازات شود؛ زیرا او بسیاری از شیعیان را مظلومانه به قتل رسانده و یکبار هم پیمان شکنی کرده است.
این گونه است که سفیانی به سزای کارهای خود میرسد و دنیا برای همیشه از ظلم و ستم او آسوده میشود.
🔰ادامه دارد...
✍نویسنده: مهدی خدامیان آرانی
🔵#داستان_ظهور ۲۲
💠حرکت به سوی فلسطین ...
🔹بعد از کشته شدن سفیانی و نابود شدن لشکر او، امام تصمیم میگیرد تا لشکریانی را به سرتاسر جهان بفرستد.
فرماندهی هر لشکر به یکی از سیصد و سیزده نفر واگذار و دستورات لازم به آنان داده میشود.
امام از آنان میخواهد که هر جا مسأله تازه ای برای آنها پیش آمد که راه حلّ آن را نمی دانستند به کف دست خود نگاه کنند؛ زیرا این گونه میتوانند جواب سوال خود را بیابند.
🔹اکنون موقع خداحافظی است!
این سیصد و سیزده یار باوفا میخواهند از امام جدا شوند.
اینجاست که امام تک تک آنها را به نزد خود فرا میخواند و دست خود را به سینه آنها میکشد.
🔹آیا میدانی علّت این کار امام چیست؟
این سیصد وسیزده نفر نمایندگان امام زمان در سرتاسر جهان هستند و آنها باید نماینده همه خوبیها باشند.
امام با کشیدن دست به سینه آنان، آمادگی آنها را برای این مأموریّت مهم زیادتر میکند.
همه یاران همراه با گروهی از نیروهای خود به سوی کشورهای مختلف حرکت میکنند تا هر چه زودتر حکومت جهانی مهدوی تشکیل شود.
🔹یاران امام قدرت عجیبی دارند و حتّی میتوانند از روی آب عبور کنند، برای همین برای پیمودن دریاها، نیازی به کشتی ندارند.
امام کسی را به فلسطین نمی فرستد. تو تعجّب میکنی و علت را میپرسی.
نگاه کن! امام خودش میخواهد به فلسطین برود، زیرا آنجا حوادث مهمّی روی خواهد داد و باید امام آنجا باشد.
🔹بنابراین امام زمان با گروهی از یاران خود به سوی قُدس حرکت میکند. مدّتی میگذرد...
امام به قُدس میرسد و چند روز در آن شهر اقامت میکند تا روز جمعه فرا برسد.
و تو نمی دانی که آن روز جمعه چقدر سرنوشت ساز است!
در آن روز، عدّه زیادی از مسیحیان در این شهر جمع خواهند شد. قرار است اتّفاق مهمّی روی بدهد.
روز جمعه فرا میرسد. چه اجتماع باشکوهی!! همه منتظر هستند.
آنجا را نگاه کن! بالای سرت را میگویم، آسمان را ببین!
آیا آن ابر سفید را میبینی؟ آن جوان کیست که بر فراز آن ابر قرار گرفته است؟
آیا آن دو فرشته را میبینی که در کنار او ایستاده اند؟
آن ابر به سوی زمین میآید. در بیت المقدس غوغایی برپا شده است! شوری در میان مسیحیان برپا میشود.
شاید آن جوان، عیسی (علیه السلام) باشد!
🔹آری، درست حدس زدم، او عیسی (علیه السلام) است.
آن ابر سفید، کنار قُدس قرار میگیرد و عیسی (علیه السلام) از آن پیاده میشود.
مسیحیان که از شادی در پوست خود نمی گنجند به طرف او میروند و میگویند که ما همه یاران و انصار تو هستیم.
🔹شما فکر میکنید که عیسی چه جوابی به آنها میدهد؟
عیسی میفرماید: «شما یاران من نیستید».
همه مسیحیان تعجّب میکنند. عیسی (علیه السلام)، بدون توجّه به آنان، حرکت میکند.
او به کجا میرود؟ آن طرف را نگاه کن!
امام زمان در محراب «مسجد الأقصی» ایستاده و همه یارانش پشت سر او به صف نشسته اند و منتظرند تا وقت نماز شود.
عیسی علیه السلام به سوی محراب میرود.
او به امام نزدیک میشود و به امام سلام میکند و با او دست میدهد.
امام زمان به او رو کرده و میفرماید:
«ای عیسی! جلو بایست و امامِ جماعت ما باش».
عیسی (علیه السلام) میگوید: «من به زمین آمدهام تا وزیر تو باشم، نیامدهام تا فرمانده
باشم، من نماز خود را پشت سر شما میخوانم».
🔹نماز بر پا میشود، همه مسیحیان با تعجّب نگاه میکنند.
عیسی علیه السلام در صف نماز مسلمانان حاضر شده و با آنها نماز میخواند.
اینجاست که بسیاری از آنها مسلمان شده و به جمع یاران امام زمان میپیوندند.
🔹همسفرم! امام برنامه دیگری هم در اینجا دارد و آن ماجرای «صندوق مقدّس» است.
آیا میدانی «صندوق مقدّس» چیست؟
حتماً شنیده ای که چون موسی علیه السلام به دنیا آمد، مادرش، او را در میان صندوقی نهاد و آن را به دریا انداخت.