eitaa logo
✌در آسـتانہ‌ے ظــهور✌
1.4هزار دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
17.2هزار ویدیو
70 فایل
داریم چہ میکنیم با دل امــام زمان(عج)!! چقــدر گنـاه؟ چـقدر نامـردی و بی حیایی؟ جز مــا کیو داره؟ چقدر سر در دنـیا؟ کجاست امـامت بچہ شیعہ!! 👈دختر، پـسر شیعہ به دل امامت رحم کن مـرام داشتہ باش!! امــامت تنــهاست" کپے پستهای کانال حـلال° تبادل: @HHSSKK
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شب سوم شب ناله شبه روضه‌ی سه ساله... 😭
Mahmood Karimi - Be Mahe Asemon Migoft (128).mp3
4.15M
یک دختر سه‌ساله‌ای که پاهایِ اسب را محکم گرفته بود بابایش داشت می‌رفت که برنگردد…😭💔 🏴 ... نشــانہ‌هـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہ‌هـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـاده‌ے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید... https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
شب‌ سوم‌‌ شب‌ سختی‌ است‌ خدا رحم‌ کند! روضه‌ امشب‌ نَمی‌ از روضه‌‌ی زهرا دارد... 🖤
دهباشی دعای فرج.mp3
4.99M
📿 دعای فرج (الهی عظم البلاء) 🔺️با نوای مهدی 👌بخوان دعای فرج دعا اثر دارد 👌 دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این پست هر شب تکرار می شود ❤ یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (ع) و حضرت نرجس (س) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (عج) ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیه الله فی ارضه* به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد. ♥️ @zoohoornazdike
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صدور گذرنامه زیارتی برای اربعین طی ۷۲ ساعت سخنگوی پلیس: 🔹️زیرساخت‌های لازم برای تسهیل و تسریع در ارائه خدمات به زائران کربلای معلی و گردهمایی بزرگ فرهنگی، اجتماعی، معنوی اربعین ایجاد شده است. 🔹️عزیزانی که از سال گذشته گذرنامه زیارتی (آبی رنگ) دارند کماکان تا ۵ سال اعتبار داشته و بدون نیاز به هیچ اقدام خاصی می‌توانند برای سفر اربعین از آن استفاده کنند. 🔹️کسانی‌که اعتبار گذرنامه عادی (قرمزرنگ) آنان تمام شده است و یا افرادی که می‌خواهند جدیداً گذرنامه زیارتی بگیرند می‌توانند از طریق سامانه‌های مجازی و برنامه کاربردی "پلیس من" بخش گذرنامه را انتخاب و بدون نیاز به مراجعه حضوری درخواست خود را ثبت نمایند که در اولین فرصت گذرنامه زیارتی با نازل‌ترین قیمت (حدود ۶۵ هزار تومان) و کمترین زمان ممکن حدود ۷۲ ساعت به درب منزل آنها ارسال خواهد شد. 🔹️اخذ گذرنامه زیارتی صرفاً از طریق وب سرویس و اپلیکیشن موبایلی "پلیسِ من" انجام خواهد شد و این خدمت در دفاتر پلیس +۱۰ انجام نخواهد شد. ... نشــانہ‌هـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہ‌هـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـاده‌ے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید... https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
14.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱°• 🏴 روضه آذری و سوزناک ▪️ روضه‌های آذری بخش جدایی‌ناپذیر شب‌های محرم حسینیه معلی شده حسینیه معلی _ ... نشــانہ‌هـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہ‌هـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـاده‌ے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید... https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
▪️به حسینی های عالم بگویید: ▪️حسین این زمان مهدی است و اوست تنها و آواره.... ▪️حسین زمان را تنها نگذاریم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✌در آسـتانہ‌ے ظــهور✌
💠رمـــــان #جانم_میرود 💠 #قسمت ۹۶ شهاب مجبورش کرده بود، که این ترم ثبت نام کند... با اینکه برایش
💠رمـــــان 💠 ۹۷ بعد از صرف شام، شهاب و مهیا، ازجایشان بلند شدند؛ تا کمی قدم بزنند. شهاب دست مهیا را گرفت. _میدونی همیشه دوست داشتم، با همسر آیندم اینجا بیام! مهیا به سمتش برگشت. _واقعا؟! حالا چی داره که تو اینقدر دوست داشتی بیاریم اینجا! _نمیشه دیگه سوپرایزه... _اِ میزاری آدم کنجکاو بشه، بعد میگی سوپرایزه! شهاب به حرص خوردن مهیا خندید. _اینقدر کم طاقت نباش دختر... شهاب دست مهیا را کشید. از بین درخت ها گذشتند، مهیا خودش را به شهاب نزدیک کرد. _وای شهاب اینجا چقدر ترسناکه! شهاب چیزی نگفت....جلوتر رفتند.مهیا به منظره ی روبه رویش، خیره ماند. روبه رویش رود بود. گرچه کم آب شده بود؛ اما خیلی زیبا بود. مخصوصا که نور چراغ های رنگی پل سفید، روی آب های رود کارون منعکس شده بود. مهیا با ذوق گفت: _وای شهاب! اینجا چقد قشنگه!! شهاب نشست و مهیا را کنارش نشاند. _قبلش که میگفتی ترسناکه! _اول بار که میبینیش ترسناکه؛ اما بعد... حرفش را ادامه نداد و به آب ها خیره ماند. _شهاب... _جانم؟! _اولین باری که منو دیدی، در موردم چه فڪری کردی؟! شهاب لبخندی زد. _همون موقع که چند تا پسر، مزاحمت شدند. وای چقدر اعصابم رو خورد کردی... با اون زبون درازت!! شهاب خندید و ادامه داد: _چی گفتی؟! ژست مهیا را گرفت، دو دستش را به کمرش زد. با حالت مهیا گفت: _چیه نگاه میکنی؟! می خوای مدال بندازم گردنت؟! بعد هم بلند خندید.مهیا مشتی به سینش زد. _اِ شهاب ادای منو درنیار... شهاب ضربه ای به بینی مهیا زد و گفت: _ناراحت نشو خانمی! _اما من اولین باری که دیدمت، دم درتون بود.... اولین چیزی به ذهنم رسید؛ آدم ریشو، مذهبی، متعصب، بداخلاق و شکاک بود.... شهاب با چشم های گرد شده، نگاهش می کرد. _دیگه چی؟! _خب قبول داشته باش... خیلی بد اخلاق بودی! _بداخلاق نبودم. لزومی نمیدیم با همه صمیمی رفتار کنم. مهیا شونه ای بالا داد. _هر چی،... ولی من الان خیلی خوشحالم! شهاب لبخندی زد. _راستی میدونی برنامه مشهد کنسل شد؟! مهیا با حالت زاری به طرف شهاب برگشت _چی؟؟ کنسل شد؟!! _آروم خانوم. آره... متاسفانه به خاطر مسائلی کنسل شد. مهیا ناراحت سرش را پایین انداخت. _یعنی بدتر از این نمیشه! شهاب لبخند زد و دستانش را دور شانه های مهیا حلقه کرد. مهیا سرش را به شانه های شهاب تکیه داد. _ناراحت نباش. ماه عسل قول میدم بریم مشهد خوبه؟! مهیا سری تکان داد. _مهیا! یه خبر خوب! _چیه؟! _پس فردا میخوام برم ماموریت... مهیا با شوک از شهاب جدا شد. _چی؟! ماموریت؟! _آره. _این خبر خوبیه؟!!! شهاب لبخندی زد و دست مهیا را درستانش گرفت و فشرد. _آره دیگه دو روز از دستم راحت میشی... مهیا با بغض گفت: _ما که تازه عقد کردیم. آخه این ماموریت از کجا در اومد! شهاب با اخم به مهیا نگاه کرد. _وای به حالت اگه یه قطره اشک از چشمات بریزه... اما بعد از تمام شدن حرفش اشکی روی گونه ی مهیا سرازیر شد.شهاب دستش را جلو برد و اشکش را پاک کرد