✌در آسـتانہے ظــهور✌
چارع ای نیست ممکنه آتیش خواهرمو بسوزونه ـ باشه ... محمدحسین خواست در را بشکند که مهدا با عجله تکه پا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗محافظ عاشق من💗
قسمت47
مهدا با ترس به خواهرش نگاه کرد و محمدحسین را که بسمت آتش میرفت پس زد و با فریاد گفت :
برو بیرون ... برو کپسول بگی...ر ... ای..ن ..
صدایش در آن آشوب گم شد ...
محمدحسین لحظه ای گیج اطرافش را نگاه کرد و با دقت به وضعیت پیش آمده بدون مخالفت به کپسول را بسمت مهدای درون آتش گرفت ...
کپسول کمتر از یک دقیقه به آن وضعیت کمک کرد مشخص بود ضرباتی که با در و دیوار داشته آن را هم از کار انداخته است .....
محمدحسین میدانست وقت زیادی ندارند و آتش نشانان پشت در هم نمیتوانند کمک زیادی به این شرایط بکنند ... نگاهی به آن دو دختر کرد و دلش بحالشان سوخت انگار آن لحظات هیچ چیز جزء آن دو مهم نبودند ...
مهدا در میان شعله های آتش گرفتار شده بود خواهرش را در آغوش گرفت و دید محمدحسین ناامید از کپسول برای نجات دختران فاتح پا به منشا آتش گذاشته و او هم در مداری از آتش گرفتار شده است ... تحهیزات در حال سوختن موتور خانه دید آنها را با مشکل رو به رو کرده بود ...
مائده ، خواهرش بود و محمدحسین وظیفه اش
او نمی خواست به هیچ وجه کمترین مشکلی برای آقای متفاوتش بیافتد ....
مسئول زندگی محمدحسین بود ....
مسئول حفاظت از او ....
نمیتوانست اجازه دهد بخاطر مشکل خودش آسیبی ببیند ....
آقای میم . ح به هیچ دلیلی نباید آسیب میدید
مائده را بلند کرد سرش را در آغوش گرفتو به خود فشرد با آخرین نیرویی که برای تن نحیفش مانده بود بسمت محمدحسین دوید تا خواهرش آسیبی از شراره های آتش نبیند ....
رو به محمدحسین غرید : کی گفت بیای تو ؟
ضمیر ها و شناسه ها تغییر کرده بود شرایطشان به گونه ای نبود که بتواند به این موارد توجه کند ...
لوله ای آتشین از سقف آویزان بود و هر لحظه ممکن بود به محمدحسین اصابت کند و او را بشدت بسوزاند ...
لوله طویل تقریبا از سقف جدا شده بود در تصمیمی ناگهانی مائده را بسمت محمد حسین گرفت و وقتی از وضعیت خواهرش مطمئن شد ... با تمام قدرتش آن دو را به بیرون از حلقه آتش هل داد ...
محمدحسین با سرعت به عقب پرت و با چیزی برخورد کرد و افتاد .... در آن لحظه فقط توانست مائده را از مهلکه نجات بدهد ...
لوله ی آویزان زمین یا محمدحسین روی زمین افتاده را نشانه گرفت و افتاد ....
محمدحسین دستش را جلوی صورتش گرفت تا دستانش محافظی در برابر آسیب به صورتش باشد ....
منتظر برخورد آن جام اتشین با خودش بود که تن رنجور مهدا مانع از برخورد آن جسم سوزان با محمدحسین شد ....
او خودش را سپر کسی کرد که یک ماه پنهانی از او محافظت میکرد ....
فریاد دل خراش مهدا نشان میداد مساحت زیادی از کمرش در تماس با آن شیئ آتشین سوخته ....
از درد و کمبود اکسیڗن بیهوش شد ... محمدحسین در حالی که اشک دیدش را تار کرده بود با سختی و زجری که ناشی از قلب داغ دارش بود لوله ی سنگین را از روی کمر دختر بی جانی که آغوش مهربانش نابغه ی ایران را از مرگ نجات داده بود ؛ برداشت .
مهدا را با دست هایی لرزان بلند کرد وهمین که خواست از آن ورطه مرگ آور بیرون برود ، سرگیجه امانش را برید و در کنار دختر شجاع مقابلش از حال رفت ....
🍁به قلم : ف میم🍁
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗محافظ عاشق من💗
قسمت48
حاج مصطفی در پی آماده سازی حسینیه و هماهنگی های لازم در کنار فرمانده ای بود که سال ها پیش در مرزهای سوسنگرد او را در میان سنگر های به اشغال در آمده ی عراق جا گذاشته بود ...
همشهری و استادی که حاج مصطفی زندگی را از او آموخته بود ...
هنگامی که مصطفی جوانی پر از شور و شوق رفتن بود و دل به در گروی انیس گذاشت و جاذبه ی جبهه او را بسمت خود می کشید ، سید حیدر مرحم قلب آشوبش شد ......
در کنار حاج حیدر نشسته بود و از آهنگ جوانی میگفت و می شنود که تماس انیس وجودش را پر از ترس و نگرانی کرد ....
دخترانش در آتش میسوختند و او بی خبر در حال برپایی جشن میلاد حجت بود ...
نام مهدا را که شنید آتشی به جانش افتاد ، نکند امانت رفیق پر کشیده اش را از دست بدهد ....
ـ سید حیدر ؟
با چنان وحشتی نام فرمانده اش را صدا زد که حاج حیدر از موج حزن صدای رفیقش ترسیده به او خیره شد
ـ چیشده مصطفی ؟ حالت خوبه ؟
ـ بچه ها...
بسمت ماشینش رفت ، خواست رانندگی کند که سید حیدر مانع شد و با او راهی شد ..
ـ سید بچه هام ... دخت...
همین که خواست از مهدا بگوید بغض گلوگیرش ، سیل اشک را مهمان چشمانش کرد و از ادامه سخنش بازداشت ....
سید حیدر که حالش را دید سکوت کرد و با حداکثر سرعت مطمئنه به سمت شهرک راند و نمی دانست پسر رشیدش هم در میان همان شعله ها گرفتار است ....
حاج مصطفی حس میکرد این مسافت چقدر طولانی شده است و مقصد چقدر دور ....
به محض رسیدن آمبولانسی شهرک را ترک کرد حاج مصطفی خیره به آن اما بسمت پارکینگی که آتش نشانان با تمام تلاش سعی در خاموشی شعله های سوزنده اش داشتند رفت ...
مرصاد و انیس را که دید بسمتشان پرواز کرد و رو به مرصاد گفت :
مرصاد بابا ... ؟
انیس خانم : مصــــــــطـــفی ؟ بــــچه ام .... هق هقش در شهرک پیچید و حاج مصطفی با چشمان خیس به پارکینگ چشم دوخت .
با سختی رو به مرصاد که با ظاهری آشفته و ژولیده ایستاده بود ، گفت :
ـ بچــــه ها کجان ؟
ـ مائده رو آوردن بیرون آمبولانس همین الان بردش .... مه.. مهدا و ... محمدحسین هنوز داخلن ....
ـ حال.. مائد...
ـ حالش خوب بود بابا ولی مهد...ا ...
حاج مصطفی تازه متوجه شد چرا همسر سید حیدر و دخترش این گونه زجه میزنند با چهره ای که از داغ دخترش نزار شده بود به سیدحیدر نگاه کرد ، او هم حال روز خوشی نداشت و آن مرد محکم گویی کمرش خمیده شده بود ...
با دلی خون با رفیق شهیدش نجوا کرد :
محسن ... میبینی ؟
جگر گوشت توی این آتیشه ...
رفیق تو که تا الان خودت مراقب این امانتی بودی ... از این به بعد هم مراقبش باش ...
محسن دخترت تو این شعله هاست ... تو رو به حضرت زهرا قسمت میدم سلامتی بچتو از بانو بخواه ... نجاتش بده محسن ... مادرش دیگه طاقت ندار...
ــ یه نفر رو آوردن بیرون ...
آمبولانس کجاست ... ؟! ....بیاین ...
با این فریاد مرد قرمز پوش همه بسمتش رفتند و منتظر شدند که انیس خانم با دیدن محمدحسین بر دوش آتشنشانان ، دلش بار دیگر آتش گرفت ....
خانواده حسینی پسرشان را در آغوش گرفتند و بسمت آمبولانس روان شدند ...
زجه های انیس خانم دل همه را آتش میزد ...
ـ پس بچه من کو ؟
بچم کجاست مصطفی ؟
دست گل من چی شد ؟
جگر گوشه من داره تو اون آتیش میسوزه ... ؟
برین نجاتش بدین ...
خواست بسمت آتش برود که مرصاد او را در آغوش گرفت و نگذاشت بی قراریش او را به خطر بیاندازد ....
🍁به قلم : ف میم🍁
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
روز اربعین آغاز نابودی اسرائیل است...
اولین حملات از طرف حزب الله شروع شد...
بسم الله القاصم الجبارین"
🔴حزب الله: در راستای پاسخ به شهادت سردار فؤاد شکر، رزمندگان مقاومت یک حمله هوایی بزرگ به عمق اراضی رژیم صهیونیستی آغاز کردند.
🔻 سایتهای دشمن، پادگانها و سکوهای گنبد آهنین را در شمال فلسطین اشغالی با تعداد زیادی موشک هدف قرار دادیم.
🔴 حزب الله: سایت ها، پادگان ها و سکوهای گنبد آهنین دشمن را در شمال فلسطین اشغالی با تعداد زیادی موشک هدف قرار دادیم.
✍به این نکته توجه کنید
منتظر حملات بیشتر حزبالله و آماده سازی برای حمله «خیبری،حیدری» باشید...
از طرف حزب الله این مرحله اول اعلام شده یعنی موج بعدی در راه است
پاکسازی کامل مناطقی که باید مورد اصابت قرار گیرد توسط حزب الله انجام میشود
به احتمال زیاد موج های بعدی گسترده تر و کلیدی تر خواهند بود...
متلاشی کردن زیر ساخت های رژیم جهود با حمله خیبری،حیدری انجام خواهد شد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🔻حزب الله کدام پایگاههای صهیونیستی را هدف قرار داد؟
🔹حزب الله لبنان با صدور بیانیهای اعلام کرد که در حملات امروز پایگاههای زیر را بمباران کرده است:
1- پایگاه ميرون
2- نافي زيف
3- پایگاه زعتون
4- الزاعورة
5- پایگاه السهل
6- پادگان كيلع در جولان اشغالی
7- پادگان يو أف در جولان اشغالی
8- پایگاه نفح در جولان اشغالی
9- پایگاه يردن در جولان اشغالی
10 - پایگاه عين زي تيم
11- پادگان راموت نفتالي
#اَللّهُــمَّ_عَجـِّـل_لِوَلیِّــکَ_الفَــــرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 به رسم ادب روزمان را با سلام
بر سرور و سالار شهیدان
آقا اباعبدالله شروع میکنیم...
اَلسلامُ علی الحُــسین
و علی علی بن الحُسین
وَ عــــلی اُولاد الـحـسین
و عَـــلی اصحاب الحسین
✍امام باقر علیه السلام فرمودند:
شیعیان ما را به زیارت امام حسین علیه السلام امر کنید ، چرا که زیارتش روزی را افزون میکند و عمر را طولانی میگرداند و بلاها و بدیها را
دور می کند.
#اللهم ارزقنا کربلا
❤️اللهم عجل لولیک الفرج
آقا سلام ما به رکوع و سجودتو
آقا درود بر تو و ذکر و عبادتت
ای آخرين امام من ألغوث و ألامان
عجل علی ظهورک ياصاحبالزمان
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قرار همیشگی مان، جهت تعجیل در ظهور دعای فرج را بخوانیم.
‹🕊 قرار_مهدوی
‹🕊عجل علی ظهور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای سلامتی امام زمان(عج)
#لبیک یامهدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩🏴 اربـــعــیــن آمـــد ...
🎙"مداحی بسیار زیبا و دلنشین از زنده یاد استاد سلیم مؤذن زاده اردبیلی"
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌مهاجران ایرانی در لس آنجلس vs زائران ایرانی در کربلا
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
🔴 سخنگوی ارتش اسرائیل:
اسرائیل وارد یک هفته مهم می شود. ارتش هوشیار و آماده برای دفاع است.
-------------------
📸 وبسایت کنست(مجلس) یهود هک شد!
📌 پس از هک شدن وبسایت کنست، پیام هایی از این وبسایت به شهرک نشینان ارسال شده است:
✅ پاسخ می آید و تصمیم گرفته میشود؛ شاید امشب شاید فردا.
#پاسخ_نزدیک_است
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
🇮🇷رهبر انقلاب هماکنون در جمع دانشجویان عزادار اربعین مطلب بسیار مهم تاریخی بیان کردند:
✅ کارزار بین جبهه حسینی و جبهه یزیدی تمام نشدنی است، جنگ و مبارزه همیشه ادامه دارد؛ در زمان تیغ و شمشیر یک جور است، در زمان اتم و فضای مجازی و هوش مصنوعی جور دیگر.
#نابودی_یزیدیان_زمان
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاشقان را گرچه در باطن جهانی دیگر است،
عشق آن دلدار ما را ذوق و جانی دیگر است!
#اربعین