eitaa logo
زلال احکام
1.5هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
38 فایل
ارسال سوالات طلبه اقا @talabehpasokhgo9 طلبه خانوم @Zendegi_zahedi ارتباط با مدیریت: @talabehpasokhgo9 راهنمای حرز امام جواد(ع) @talabehpasokhgo9 تعرفه و رزرو تبلیغات: @talabehpasokhgo9 لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/1815478276C831c83d258
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌺 عاشقانه شهدا شهید همت راوی همسر شهید📝 ‌ ‌ خیلی سعی کردم قرص باشم، نلرزم، گریه نکنم. نشد. خندید گفت ترس نداشته که، عزیز من. نگهبان بوده حتماً. حرص کردم گفتم نگهبان مگر چپق هم می کشد؟ گفت خب شاید چیز دیگر بوده، تو فکر کردی که چپق می کشیده. گفتم آ ن کسی که من دیدم نگهبان نبود. اصرار داشت که بوده. گفتم مگر ساختمان حزب جمهوری نگهبان نداشت که آنجور منفجر شد؟ گفت نه اینجا ساختمان حزب ست، نه عیال من بهشتی. 🍃🌺 رفتم براش چیزی بیاورم بخورد. آمد دم در آشپزخانه ایستاد. حرف می زدم، دلیل می آوردم، دلیل های ریز و درشت، که دیگر آن جا امن نیست. بعد دیدم اصلاً آن جا نیست. رفته. وحشت کردم، طوری که نفس کشیدن یادم رفت. داد زدم ابراهیم! خندید گفت عیال من و ترس؟ زد زیر خنده. می خواستم سینی را پرت کنم وسط اتاق که نخندد نتوانستم. گفتم چای می خوری حالا؟ 🍃🌺 دیگر نمی توانستم خانه ی خودمان بمانم. رفتم خانه ی دوست نزدیک مان. دکتر توانا. شب ها خان هی آنها می خوابیدم، روزها می آمدم خانه ی خودمان. یک بار که با یکی از خانم های سپاه داشتیم از بیرون می آمدیم برگشت بم گفت «او حاج همت نیست که دارد از خان هتان می آید بیرون؟» برگشتم دیدم آقایی با لباس لی و شلوار لی از خان همان زد بیرون. رفتم گفتم «شما این جا چی کار می کردید؟» 🍃🌺 گفت «ببخشید خانم، من نمی دانستم اینجا کسی زندگی می کند. راستش ما قبلاً روی این ساختمان ها کار می کردیم. تعمیرات و این چیزها اگر داشت می آمدند سراغ ما. بعد که همه رفتند، چون این درهای کشویی خراب بود، گاهی می آمدیم اینجا حمام و برمی گشتیم می رفتیم. به خدا من نمی دانستم کسی آمده اینجا. حالا هم این درها را براتان درست می کنم که کسی دیگر نتواند بیاید مزاحمتان بشود.» زندگي ادامه دارد با لینک زیر به اشتراک بگذارین https://zil.ink/zolale_ahkam ☘️🌷☘️🌷☘️
زلال احکام
🌐مسابقه امام شناسی 🔰ویژه اشنایی نسبت به امام زمان( عج) 🔸پیامبر اسلام(ص): مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِ
با سلام ممنون از تمام بزرگورانی که در مسابقه امام شناسی شرکت کردند از انجا که به هر شرکت کننده ای که جواب صحیح را فرستاده بود یک عدد داده شده بود از بین این عددها قرعه کشی شد برندگان طبق عدد👇👇 عدد6 عدد4 عدد15 عدد23 عدد39 عدد44 عدد51 عدد69 عدد72 عدد80 عدد94 عدد106 ((برندگان حتما برای دریافت هدیه خود به پی وی بنده مراجعه کنند در صورت عدم مراجعه بنده تکلیفی ندارم)) دعاگوی اعضای محترمی که خالصانه مسابقه را حمایت مالی می کنند باشید🙏🙏 https://zil.ink/zolale_ahkam ☘️🌷☘️🌷☘️
✅پاسخ مراجع 🔹 امام خمینی(ره) وامام خامنه ای: كسی كه می‌خواهد با زنی ازدواج نمايد برای اطلاع و آگاهی از او می‌تواند به صورت، دست، مو و محاسن او بدون قصد لذّت نگاه كند ـ اگر چه قهراً لذّت حاصل شود ـ مشروط بر اينكه اولاً اطلاع و آگاهی قبلی نداشته باشد و ثانياً علم نداشته باشد كه به او جواب ردّ می‌دهند. 🔹آیت‌الله مکارم شیرازی: سؤال: اینکه خواستگاران مختلف درخواست نمایند که دختر مورد نظر خود را با لباس نازک مشاهده نمایند، این مساله برای پسری که از دختران متعدد خواستگاری می کند چه حکمی دارد؟ برای دخترانی نیز که در معرض خواستگاران متعدد قرار می گیرند چگونه است؟ جواب: درخواست خواستگاران برای مشاهده دختران مورد نظر با لباس نازک شرعاً مانعی ندارد ولی این کار تنها در صورتی مجاز است که طرفین بر مسائل دیگر ازدواج توافق کرده باشند نه این که پسران برخیزند و اندام نیمه برهنه دختران متعدد را به عنوان خواستگار مشاهده کنند 🔹 آیت‌الله بهجت: نگاه کردن مرد به صورت زنی که می‌خواهد با او ازدواج کند جایز است، به شرط آنکه بداند که مانع شرعی از ازدواج با او نیست و احتمال هم بدهد که زن ازدواج را قبول می‌کند و احتمال بدهد که با این نگاه کردن اطلاع تازه‌ای پیدا می‌کند. و با این شرایط، نگاه کردن فقط برای این مرد جایز است، اگرچه چند مرتبه باشد، بلکه چنین نگاه کردنی برای جلوگیری از نزاع بعد از عقد، مستحب نیز هست و اجازه زن هم در آن لازم نیست، و بنابر اظهر نگاه کردن به مو و محاسن دیگر آن زن هم با همین شرایط جایز است. و وجهی دارد که زن هم بتواند به مردی که می‌خواهد با او ازدواج کند با شرایطی که گفته شد نگاه کند. 🔹آيات عظام تبريزى و سيستانى:  تنها مى تواند به دست و صورت، پاها، مو و مقدارى از بدن (مانند گردن و بالاى سينه ) دختر نگاه كند. 🔹آیت‌الله صافى:  بنا بر احتياط واجب، تنها به صورت و دست ها تا مچ اكتفا كند.  🔹آیت‌الله نورى همدانی:  مى تواند به دست و صورت، پاها، مو و مقدارى از بدن (مانند گردن و بالاى سينه ) دختر نگاه كند و اگر نتواند از خصوصيات ساير بدن، از روى لباس آگاهى پيدا كند، نگاه به تمام بدن جايز است. 📲 کانال زلال احکام @zoolaleahkam سوالات شرعی خود را به ایدی ما بفرستید👇 @talabehpasokhgo9
☝️📰 📰☝️ شستشوی لباس با آب کُر و... 📲 کانال زلال احکام @zoolaleahkam سوالات شرعی خود را به ایدی ما بفرستید👇 @talabehpasokhgo9
پوشیدن شلوار ساپورت که چسبان و تنگ است 📲 کانال زلال احکام @zoolaleahkam سوالات شرعی خود را به ایدی ما بفرستید👇 @talabehpasokhgo9
3346069219.mp3
7.09M
36 برگردوندن محبتِ کسی،خیلی زشته! آدمای بزرگ برای هدیه دادن و هدیه گرفتن، چرتکه نمیندازن! با عشق هدیه میدن وبا عشق،هدیه دیگرانو، هرچی که هست،می پذیرند. 🎤 ■⇨ @zoolaleahkam سوالات خود را به ایدی ما بفرستید @talabehpasokhgo9
🖐🏿' یک‌خواهش‌داشتم خواهر وبرادر لطفا‌اون‌قلبتو‌خرج‌ هرنامحرمی‌که‌ا‌زراه‌‌میرسه‌نکن نگه‌داربرا‌همسرت! ➕ببینم میدونی چرا الانا زندگیا سرد و انقد‌طلاق زیاد شده؟؟ 👌بخاطره اینکه اگه لذته حرام ببری دیگه نمیتونی لذت حلال ببری و یکی از مهم ترین عامل لذته حرام همین دوستی هاس😕.....این دوستیای لامصب کلللی ارامش و انرژیو میگیره و زندگی اینده رو سرد میکنه💔....از من میشنوی از شعاع کیلومتریه این دوستی هام رد نشو...البته اگه خوشبختی و اینده و عاقبت بخیری برات مهمه🙃 🔥💣
‍ ‍ 🍃🌺 عاشقانه شهدا شهید همت همین کار را هم کرد. بعد رفت. دوستم هم رفت. من هم وسایل بچه را برداشتم، درها را محکم کردم، رفتم باز خانه ی دکتر توانا. حالا دیگر غروب ها هم می ترسیدم خانه باشم. تا آسمان رنگ خون می شد از خانه می زدم بیرون. یک روز خانم دکتر توانا گفت «می آیی برویم بچه ها را واکسن بزنیم؟» رفتیم. برگشتنا آمدم خانه را مرتب کنم و جارویی چیزی بزنم که دیدم یکی از درها بازست. تا رفتم طرف در دیدم اتاق به هم ریخته ست. طوری شد که دیگر نه شب خانه می ماندم نه روز. ابراهیم گفت اینطوری که نمی شود. رفت خانمی را آورد که پیش من باشد. روزهای اول خوب بود. ولی بعدش او هم نمی ماند. می رفت. اگر هم می ماند فقط دو شب یا سه شب. و من باز تنها می ماندم. موشک و توپ هم البته بود. خانه ی ما درست در تیررس آنها بود. کانال مانندی هم آن جا بود که پشتش رطوبت داشت. تمام عقرب ها از آنجا می آمدند. 🍃🌺 به خودم و خدا می گفتم «من چی کار کنم با این همه تنهایی و دزد و عقرب و موشک؟» فروردین شد. زمزمه افتاد بین همه که دانشگاه ها می خواهد باز شود. دانشگاه ها باز شده بود باز. بخصوص رشته ی من. عقرب را بهانه کردم گفتم «می خواهم بروم.» گفت «حالا دیگر من نمی گذارم بروی.» گفتم «چرا؟» گفت «باید بمانی بعد با من بیایی.» گفتم «کجا؟» گفت «لبنان، فلسطین. می خواهیم برویم قدس را بگیریم. تو و مهدی باید آن جا با من باشید. فکر دانشگاه را از سرت بیرون کن.» گفتم «زیاد نمی مانم فقط چند تا واحد باقیمانده ام را پاس می کنم، فوق دیپلم را می گیرم برمی گردم.» از من اصرار و از او انکار. 🍃🌺 مجبور شدم بگویم شنیده ام دو روز دیگر که بهار بشود، گرم بشود، این عقرب ها خیلی تپل مپل می شوند. پايان قسمت بيست_و_سوم داستان زندگي ادامه دارد.. 🍃🌺 با لینک زیر به اشتراک بگذارین https://zil.ink/zolale_ahkam
🧕🏻خانم‌ها می‌تونن تو اداره با نامحرما کار کنن❓ 👆👆 💡با لینک زیر به اشتراک بگذارین https://zil.ink/zolale_ahkam
3346076326.mp3
8.36M
آخر پیــروز شدی! همین الآن که تصمیم گرفتی؛ یه کینه رو، بریزیش دور... پاشــو؛ این سُفره هم جمع شد، اما، سفره ی زندگیت، هنوز پهنه! یه وقت دیــر نشه ها. 🎤 ■⇨ @zoolaleahkam سوالات خود را به ایدی ما بفرستید @talabehpasokhgo9